Street Gangs - part 3 اسرائیل تفم تو روی ترکیه ننداخت و برگشت سمت فلسطین که بهش خیره شده بود. اخمی کرد و شونه‌هاشو محکم گرفت و تو صورتش خم شد. 🇮🇱: حرفتو کامل کن. یالا! فلسطین اخم میکنه و روشو برمیگردونه. اسرائیل از پشت دست تو موهای لخت مشکیِ فلسطین میکنه تا سرشو طرف خودش برگردونه. 🇮🇱: گفتم. بگو. ایران مشتشو جوری گره کرد که رگاش مثل یه ددی جذاب زدن بیرون. عراق هم یواشکی درحال دید زدن دستای ایران بود و حواسش نبود که گوشیش داره از کفشای یمن فیلم میگیره 🇵🇸: کاش حداقل بهم میگفتی که.. چرا یهو سرد شدی 🇮🇱: من یهو سرد شدم یا تو.. توی لعنتی.. فرانسه سریع دست رو شونه اسرائیل گذاشت و با بدجنسی به فلسطین نگاهِ از بالا به پایینی انداخت و گفت 🇫🇷: لازم نیست بهش توضیح بدی اسی، خودش خوب میدونه چیکار کرده دختره عوضی! فلسطین اشک تو چشماش جمع شد وقتی دید اسرائیل حتی حرف فرانسه رو هم قبول میکنه ولی حرف اونو نه. انقدر از دست اسرائیل دلخور بود که حتی تلاش نمیکرد توضیح بده یا بپرسه چی گفتن پشتش که باعث شده رابطشون اینجوری خراب شه. با بغض یکم صداشو بلند کرد: 🇵🇸: من کاری نکردم!! 🇮🇱: عه؟!! پس من کاری کردم؟! ایران دیگه نمیتونست تحمل کنه این صحنه آزاردهنده رو. این بحث به هیچ‌جای خوبی نمیکشید، هیچوقت. وارد کوچه شد، صدای قدم‌های محکمش اکو میشدن تو خیابون تاریکِ محلۀ خاورمیانه جوری که فرانسه و ترکیه تا دیدنش، نفسشون تو سینه حبس شد و سریع از اسرائیل چند قدم فاصله گرفتن. ایران یقه اسرائیلو کشید طرف خودش 🇮🇷: آره. تو خراب کردی همه چیزو خودت یمن از پشت یدونه پس گردن به اسرائیل زد. 🇾🇪: تویی که زدی زیر قولت! اسرائیل فحش عِبری‌ای زیرلب به گلزار میده که باعث اخم ددی ایران میشه. ‌

یکی از فواید کانال ددی ایران واسه شما اینه که پرچم کشورها رو یاد می‌گیرید😧👍

Street Gangs - part 4 ددی ایران یقه‌ی اسرائیل رو محکم‌ می‌کشه و به دیوار می‌کوبتش. اسرائیل با خشم به یمن که همیشه پشت ایران هست نگاه می‌کنه. ددی با دست رگدارش یه سیلی آروم محض توجه جلب کردن به صورت اسرائیل میزنه و اسرائیل نگاه خشمگینشو به چشمای سرد ایران میدوزه. 🇮🇱: باز چی میخوای؟! نمیفهمم واقعا شماها منو تعقیب میکنید؟ ایران فحشی زیرلب میده و با قیافه مچاله به اسرائیل نگاه میکنه. 🇱🇧: اعتمادبنفس نیست که.. 🇾🇪: اگه یکم کمتر دردسر درست کنی شاید خدا انقدر گذر ما رو به تو نندازه پسر جون ایران اسرائیلو سمت فرانسه و ترکیه که ساکت وایستاده بودن هل داد و سمت فلسطین برگشت. چهره عصبیش رنگِ نگرانی به خودش گرفت و چشماش با دیدن وضعیت فلسطین غمگین شدن. موهای آشفتۀ فلسطین رو از صورتش کنار زد و پشت گوش داد. خم شد و تو گوشش گفت: 🇮🇷: مگه نگفتم وقتی تو دردسری خبرم کن؟ خیلی لجبازی دخترکوچولو.. فلسطین با خجالت و شرمندگی سرشو به سمت مخالف برگردوند. ایران آروم صورت فلسطین رو با یه دست سمت خودش برگردوند. دیدن چشمای مشکی غمگین فلی، واسش آزاردهنده بود. 🇾🇪: اهم اهم.. اسرائیل سمت ایران حمله‌ور میشه. ایران با یه حرکت چرخشی یه لگد بهش میزنه که باعث میشه رو زمین بیوفته. رو به فلسطین که غمگینه میکنه و درحالی که کروات زرشکیشو مرتب میکنه، با دست دیگش سر فلی رو نوازش میکنه 🇮🇷: حواسم به همه‌چی هس- یهو اسرائیل از پای ایران میکشه و ایران تا حدودی ضرباتو با نگه داشتن دستش دفع میکنه ولی گونه‌اش خراش برمیداره. فرانسه و ترکیه قدم به جلو برمیدارن که کمک کنن ولی لبنان و عراق و یمن اونا رو نگه میدارن. درگیری ایران و اسرائیل شدت میگیره و بزن بزن میشه که یهو... ‌‌

❕هرکی آرت خوب بفرسته از تصورش از کاراکترای موجود تو پارت‌ها، اجازه انتخاب شیپ داره و واسش داستان اختصاصی مینویسم💀🙏🏼 کانالی هم داشته باشه لینکشو میذارم زیر اثرش که تبلیغ بشه. فقط شیپ موردعلاقتونم بگید وقتی آرت میفرستید (پیوی خودم نفرستید. پیوی سیمی بفرستید @Shamim_Rajabi )

هرچی تعریف کنم کمه. فوق العاده شده ددی ایران🔥 هنرمند خودش کانال نداره گفت کانال دوستشو بذارم :)) @devilsadvocatexo

عالی🤣 کانال آرتیست

های بیبیا منو شاید بعضیا بشناسن. شنایا ام، معروف به سیمی یا شادی. ددی عرفان لطف کرد اجازه داد منم این جا اثر سمی ام رو منتشر کنم.🙊🥰 ژانرش اکشن تخیلی آخرالزمانیه. مممممممکنه عاشقانه ام اضافه کنم بعضی جاها. و رمان یه xntp قطعا طنز هم داره ولی ژانر قالب نیست و انتظار نداشته باشین مثل رمانای عرفانه پاره بشین از خنده. امیدوارم که خوشتون بیاد و نظرات تون رو حتمااااااا بهم بگین.👩‍🦯👀 @Shamim_Rajabi

#سرزمین_نور_و_جنگل_و_صحرا #پارت_اول The land of light, desert and forest Part1 بسم الله النور باد به آرامی درب را در میان چهارچوب تکان میداد و سکوت اتاق را میشکست، ولی فضای اتاق را ترسناک تر میکرد. سرمای استخوان سوز و تاریکی ای که از قاب سفید پنجره به اتاق می ریخت، تنها چیز دلگرم کننده‌ی آنجا محسوب میشد. آورده های طبیعت تنها اجزای بی آزار و دوست داشتنی آن اتاق بودند. مرد بلندقد و بداندامی با لباس های شیک و موهای لخت بهم ریخته و روغن زده شده ای ک چهره اش را کریه تر میکرد، به پشتی صندلی اش تکیه زده بود و سرش را چنان در آیپد فرو کرده بود که وجود برگه ها و فایل های روی میز را مضحک و بی معنا جلوه میداد. چند لحظه بعد، مرد قد کوتاه و دستپاچه ای وارد اتاق شد. چند لحظه بلاتکلیف به آمریکا خیره شد و منتظر امری دستوری بود، ولی او همچنان بی اعتنا و با اخمی که پیشانی اش را به شدت بوتاکس لازم میکرد، مشغول ور رفتن با آیپد بود. سازمان ملل آهی کشید و دسته ای از برگه ها و فایل های روی میز چوبی گران قیمت برداشت و به دفترش رفت. بعد از بررسی سرسری ای، دسته ی بزرگی از آنها را توی سطل آشغال انداخت، و تنها چند برگه‌ی گلاسه براقی ک کوچک ترین تایی هم نداشتند را زیر دستگاه اسکنر گذاشت، و بعد مرتب و دقیق در کشویی گذاشت ک نامی روی آن میدرخشید: ایران. بعد هم توییت کرد: قبیله‎‌ی ایران باید فعالیت های مشکوکی که در منطقه‌ی مرکزی اش دارد متوقف کند. قایق های مسلحی هم که در برکه‌ی عرب ها به راه انداخته باعث ایجاد وحشت در صحرای میانی شده است، باید هر چه زودتر توسط اعضای جامعه‌ی صه.جه(صحراها و جنگلها) متوقف شود.