eitaa logo
کانال ایران‌ قوی 🇮🇷(گروه بدر)
7.5هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
7.4هزار ویدیو
96 فایل
🔺وابسته به گروه بدر 🇮🇷 (لینک گروه: https://eitaa.com/joinchat/3400138763C0746bded0b) 🔻سایر کانال و گروه های وابسته: 🔘کانال ترفند و آموزش | موبایل و کامپیوتر: @moboTGM 🔘گروه ختم صلوات: https://eitaa.com/joinchat/2781085947C68b2e48895
مشاهده در ایتا
دانلود
° حرکت‌از‌سمت‌مکھ‌آغاز‌شد‌ کھ‌آغاز‌گر‌ بیدارۍ‌انسان‌هایست! کھ‌در‌آخر‌الزمان‌زندگۍ‌مۍکنند . . .
از‌مکه‌شروع‌شد‌وبه‌مکه‌ختم‌خواهد‌شد!
332.3K
بسہ‌دورے‌از‌حـرم
●یازده‌سالش‌بود‌رفقا😔
ولی‌خیلی‌شوقه‌بزرگان‌داشت:)
بگذارید ببینن خودش یک حسن است حبس در خیمه شدن بر ضرر مردان است
وقتی‌تو‌خیمه‌ی‌ارباب‌رفت‌داشت‌‌ تند‌تند‌از‌میدان‌جنگ‌و...‌میگفت‌
اما‌حسین‌‌ع‌فقط‌داشت‌بهش‌نگاه‌ میکرد‌‌و‌اشک‌میریخت
الهی‌عمو‌دورت‌بگرده‌تو‌یادگاره‌برادرم‌حسنی‌😔
قدش‌کوتاه‌بود‌رفقا.میگیرین‌ چی‌میگم؟ نمیدونم کدومتون‌زیاد‌روضه‌رفتین‌ و‌اهلِ‌روضه‌هستین‌ حالا‌‌این‌روزام‌ک‌بعضی‌عاشقا‌ ناخواسته‌خونه‌نشین‌شدن‌😔
میگم‌قدش‌کوتاه‌بود.یاده‌یه‌کوچه‌تو مدینه‌افتادم😭
تو‌کربلا‌عبدالله‌با‌قدی‌کوتاه‌زیر مرکب‌ها‌دست‌وپا‌میزد‌امامیخوام‌بگم‌اینو‌کرا‌از‌پدرش‌‌یادگاری‌داشته.اخه پدرشم‌با‌قده‌کوتاه‌تو‌کوچه‌های‌مدینه خاطره‌ی‌بدی‌داره😭
خب‌متوجه‌شدی‌چیو‌میگم‌😔؟اره‌دارم‌از‌مادرمون‌صحبت‌میکنم. راستش‌قرار‌نبود‌ولی‌تا‌گفتم‌ قدش‌کوتاه‌بود‌دلم‌رفت‌مدینه. بیاین‌امشب‌و‌فردا‌شب‌ذکرمون‌ یاحسن‌یا‌حسن‌باشه😔
پدرش‌که‌تو‌کو‌چه‌گرفتار‌شده‌بود‌و‌به‌غیرتش‌بر‌خورده‌بود‌میگفت‌ایکاش‌ایکاش‌یکم‌قدم بلند‌تر‌بود‌ الهی‌حسن‌جان😭
چرا‌چرا‌قدش‌باید‌بلند‌تر‌بود؟‌میگفت‌اخه‌‌دستش‌‌از‌رو‌سرم‌رد‌شد‌ خورد‌به‌مادرم😭
میگن‌اقامون‌امام‌حسن‌ ازون‌شب‌به‌بعد‌پیر‌شد‌یهو. داغون‌شد.😭 یاده‌ی‌چیزی‌افتادم‌بگم‌بهتون‌.
یکی از رفقا چند وقت پیش داشت با خانومش از ی کوچه شب رد میشد میگفت ک حاجی سره کوچه چند تا نانجیب وایساده بودن راستشو بخوای یه لحظه ناخودآگاه ی ترسی اومد تو دلم نکنه نکنه اینا چیزی بپرون؟خلاصه ناموسمه نمیتونم کنترل کنم ک....میگیری منظورم چیه؟اقایون خوب میفهمن ینی چی
خب‌ داشتم از کربلا میگفتم زیاد دور نشیم نمیخوام سر درد بیارم فقط یه یادی بشه.اخه حیفه روز پنجم رسید. بابا همین دیرور بود انگار میگفتیم حسین؟ بزا شبه اولتو ببینم.شب اول شد حالا بماند بعضیامون دلمون شکست ک تو شهرمون خیلی پاکار نبودن دلمون شکست برا بعضی قوانین و اما شعورمون رو به رُخِ عالم کشیدیم حالا اما شد پنجمین روز 😔. برادرم خواهرم تموم شدا چه کردیم؟توبه؟یا ن بازم گناه.میگم تلنگری برا خودم بشه البته
نوشتن اقامون ک تو قتلگاه دیگه خسته شده بود😓 و تکیه داده بود ب نیزه بعد عمه جانمون زینب که فریاده وا محمدا میزد یهو این جوانی ک ازش صحبت میکنیم زود خودشو ب حسین میرسونه 😭
همچین ک داشتن با شمیر اربابو میزدن بی رحمانه یهو عبدالله خودشو با بدنش سپرِ جانه ارباب میکنه و میگن این بدن افتاد رو ارباب.تصور میکنی ینی چی؟اقا امام سجاد میگن ک اسبا از رو دو بدن رد میشدن و نمیشد تشخیص داد کدوم پیکر برای کدومشونه کلامه امام سجاده😭
اینجا دسته عبدالله زده میشه و میفته رو ارباش قبل تر هم از ی دستی گفتم ک از رو امام حسن رد شدو مادرمون... 😭اما این ماجرای دست حکایت ها دارد.اخه یه جا دیگه یه دستی قراره برا اهلِ بیتِ ارباب اب بیاره😭😭
رفقا شما فکر میکنید انتظار میره با خوندنِ دوتا متن و حرفای سر درد اوره منه روسیاه گریتون بگیره؟اگه گرفت ک خب دمه شما گرم اما من با اونایی هستم ک گریه نکردن این روزا.بخدا درسته ما با این گریه ها زنده ایم ما هرچی داریم ازین روضه هاست .اما مگه اربابتو نمیشناسی رفیق؟
ینی حسینی ک اینقدر خیمش بدونه فیلتره هرکسی میاد و وصل میشه یهو، درکت نمیکنه این شبا که هیئتی پیدا نیست اگه هم هست شرایط جوریه نمیشه استفاده کرد زیاد.ینی اقا درک نمیکنه؟اشتباه نکن رفیق.حسینی ک ما داریم تو اگه دلت فقط دلت همراهش باشه خودش ردیف میکنه همه چیو.نگران نباش اصلا نگران نباش ولی ولی کم نزار☝️
آقا ینی چی کم نزار.اقا من ن گریه کردم ن هیئت رفتم ن دوتا سینه ای زدم اصلا ی روضه خوب میخوام پیدا نیست دارم دیوونه میشم😭 بعد میگی کم نزار؟ینی چی؟ پیامه خیلیاتون☝️
ببین محبِّ حسین بن علی.پنج روز گذشت و من فقط گفتم وای وای روضه میخوام هیئته خوب میخوام وای گریه نکردم وای و ازین حرفا...پنج روز.خب بس نیست؟ ببین یه نمه دیگه ادمه بدیم عاشورا هم تموم میشه خب؟پس بیایم باهم برا حسین تو دلمون هیئت باز کنیم.