❇️ نکات خیلی مهمی رو عزیز دلمون فرمودند. بله واقعا پدر و مادرها در رفتار با فرزندشون باید خیلی مراقب آرامش روانی اون ها باشند. 🔺 همیشه یادتون باشه که خط قرمز شما در خانواده باید حفظ آرامش روانی همه باشه. ⭕️ به هییییچ وجه اجازه ندید آرامش روانی شوهر و فرزندانتون از بین بره. از بین رفتن آرامش مساوی با خراب شدن همه چیز هست...

یه نکته رو در مورد زندگی علامه عرض کنم. ☢️ ببینید ممکنه گفته بشه که چون علامه آدم خیلی بزرگی بوده پس همسرش هم خوب رفتار میکرده. اما اگه یادتون باشه همسر علامه یه حرف قشنگی زد؛ "اینکه مرد باید آرامش داشته باشه تا درست زندگی کنه". ❇️ مثلا فرض کنید قمرسادات هر روز به خاطر نداشتن غذا و امکانات سر شوهرش داد و بیداد میکرد و ازش میخواست که حتما همه چیز براش فراهم کنه. هر روز آرامش و اعصاب علامه رو بهم میریخت. آیا واقعا باز هم علامه طباطبایی به اینجایی که رسیده بود میرسید؟ ⭕️ بنده که بعید میدونم. تقریبا میتونم بگم حتما علامه مثل بقیه آدم های معمولی زندگی میکرد و به جایی نمیرسید.

در واقع اگه از اون طرف قضیه نگاه کنیم باید بگیم اینکه علامه به جایی رسید فقط به خاطر اون آرامشی بود که اون خانم براشون فراهم میکرد... 🌹 اون آرامشه هست که میتونه ذهن مرد رو اروم و متمرکز کنه. این ارامشه انقدر مهمه که خود علامه میفرماید بعد از فوت خانمم دیگه من توی زندگی روی آرامش رو ندیدم.... ببینید این رو میخوام بگم که یه خانم ممکنه شوهرش یه آدم معمولی باشه. راننده تریلی یا کارگر و معلم و کارمند باشه. ✅ اما اگه اون خانم به شوهرش آرامش بده اون مرد حتما در هر شغلی که هست به بالاترین موفقیت ها میرسه.

⭕️ اما همین خانم اگه صبح تا شب سوهان روح شوهرش باشه و اون مرد تا خانمش رو میبینه یاد غر زدنا و اذیتاش بیفته حتما موفقیتی کسب نخواهد کرد. 🔥 احتمالا اون مرد دچار روابط حرام خواهد شد. چون فکر میکنه آرامشی که توی خونه نتونسته به دست بیاره رو میتونه بیرون از خونه به دست بیاره. فکر میکنه اقتداری که توی خونه از بین رفته رو میتونه با روابط بیرون از خونه به دست بیاره! خییییلی ایمان و تقوا میخواد که یه مردی همسر بدی داشته باشه ولی بازم سراغ بیرون از خونه نره!

🔶 اینطور نیست که بگیم چون علامه خوب بوده همسرش خوب بوده! ✅ درستش اینه که بگیم چون همسر علامه خوب بوده ایشون هم به موفقیت رسیده. یک زن قوی بالاترین تاثیر رو میتونه روی شوهرش بذاره.

💬 قرائت دعای "عهــــد" 🌹«روز بیست و چهارم» 🗓شروع چله: ۱۴۰۰/۱۱/۳۰ 🌸@IslamLifeStyles

✅ وقتی پیامبر اکرم میفرماید جهاد زن، خوب شوهرداری کردن او هست این یه تعارف نیست! این یک حرف کاملا جدی هست. 🔸میتونستن بفرمایند جهاد زن علاوه بر کارهای اجتماعی دیگه، خوبه که شوهرداری هم بکنند!

📸 #دیوارنگاره | به رنگ بهار🌹 🔸️در واپیسن روزهای سال ۱۴۰۰ و در آستانه‌ی نیمه شعبان از جدیدترین دیوارنگاره میدان حضرت ولی‌عصر(عج) رونمایی شد.🌼 🌸@tanhamasirmedia

چه تصویر زیبایی امروز گرفتم😊❤️

ازدواج محلی است برای آرامش یافتن و آرامش دادن🌹✨ #سخنرانی_استاد_پناهیان 🌺@IslamLifeStyles

❇️واقعا مردها تشنه اقتدار هستند و خانم ها از این طریق میتونن به همه خواسته هاشون برسند

🎥 #کلیپ 🔹 داستان جوانی که از غیب خبر می‌داد ✨ ذره‌ای خاک در این میکده ضایع نشود! 🏡 @Khanehtma

👆🏼👆🏼 ابتدای مباحث دکتر حبشی و اقتدار مرد رو از اینجا میتونید بخونیدو گوش بدید

امشب یه کلیپ ویژه داریم!😊 اگه گفتید چیه؟

میخواستم یه کلیپ بذارم که متاسفانه ایتا خرابش کرده! برای همین چند تا نکته جالب از زندگی علامه تقدیم میکنم 🌹

🔶 دختر علامه طباطبایی نجمه سادات هستند که خاطرات جالبی از زندگی پدرشون نقل میکنند چند تاش رو با هم مرور میکنیم

ریحانه ❇️ پدر معتقد بود که دختر ریحانه است، منزل خود ما هم همینطور بود فکر می‌کنم شاید به این علت بود که مبادا بعدها دخترها زیردست بشوند، شبی که من عروسی کردم گریه کردم و گفتم باید خانم جان (مادرم) با من بیاید. خلاصه اینها هم بندگان خدا با ما آمدند یک ساعت نشستند و رفتند مادرم می‌گفت که بعد از برگشتن تو پدر پای کمدت بسیار گریه کرده، ایشان به طرز عجیبی شخصیت عاطفی بودند....💕🌷

دختر علامه همسر شهید قدوسی رحمت الله علیه بودند و اتفاقا مادر شهید هستند. ایشون نقل میکنند که : 🔶 علامه طباطبایی خیلی با محمدحسن (نوه‌اش) مأنوس بود زمانی که خبر شهادت محمدحسن را دادند سختم بود به علامه بگویم ایشان هم سختشان بود نزد من بیایند، شهید قدوسی گفتند که حاج آقا منتظر شماست من رفتم داخل اتاقشان و سلام کردم، نشستم و گفتم که «پسرم واقعاً شایسته بود». پدر تنها گفتند که «آفرین» دیگر نه ایشان چیزی گفت و نه من!

🌺 یک بار حاج آقا دراز کشیده بودند به من اشاره کردند که بلندم کنید، بلندشان کردم رو به قبله نشستند گوش کردم که چه می‌گویند ایشان شروع به سلام دادن کردند از پیغمبر تا دیگر ائمه بعد از ایشان پرسیدم که چی دیدید و کی؟ ایشان حرفشان را عوض کردند هرچه کردم جواب ندادند اما فهمیدم که ائمه (ع) را دیدند، خیلی تودار بودند ...