♥️سکوتی به نام خوشبختی
با فرا رسیدن سال دوم هجرت، آن دسته بزرگان قریش که از فضیلت وسابقه در اسلام مقام داشتند زهرای مرضیه را از پیامبر خواستگاری کردند.
و پیامبر به گونه ای دست رد به سینه انها نهاد ومی فرمود:
«درباره ازدواج زهرا، منتظر فرمان خدا هستم.»
پیامبر گرامی زهرای اطهر را برای علی ذخیره کرده بود و علاقه داشت وی از فاطمه خواستگاری کند.
_
روزی امام علی، به سوی خانه رسول خدا که آن روز امسلمه حضور داشت، رهسپار شد.
در همان حال که علی در راه بود، فرشته ای فرمان خداوند را بر پیامبر نازل کرد که نور را به ترویج نور، یعنی فاطمه به ازدواج علی درآورد.
علی در خانه را زد.
ام سلمه کیست؟
رسول خدا به اوفرمود:
امسلمه! به پا خیز و در را به روی او بگشا که او نیز دوستدار خدا و رسول است.
علی وارد شد ودر برابر رسول خدا نشست و سر به زمیننگریست گویی برای کاری امده بود که پیامبر از انچه از دل علی میگذشت اگاه بود.
به او فرمود:
ای ابوالحسن!
خواسته ات را بیان کن، هر گونه خواسته ات، نزد من برآورده خواهد شد.
_
...علی فرمود:
اکنون من با میل و رغبت به خواستگاری دخترت فاطمه آمده ام.
آیا دوست داری او را به ازدواج من در آوری؟
چهره رسول خدا از خوشحالی شکُفت و نزد فاطمه آمد وفرمود:
علی به خواستگاریت آمده و تو نظرت چیست؟
زهرای مرضیه سکوت کرد.
پیامبر فرمود:
الله اکبر!
سکوت فاطمه یعنی رضایتاو.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
📚 #زندگانی_و_سیر_حضرت_زهرا_(ع)
ص ۶۶ و ۶۹
✍ #سید_منذر_حکیم
📚 #ketabbazi
@istade_ferest
🆔: @ista_ista