•| عشقیعنیایستادگی |•
بهترین خواننده دنیا!!!! گاهی با خود فکر میکنم..... اگر طرفدار تو نبودم چه میشد؟؟؟ میدانی.... ما #ای
بچه ها خیلی به این متن فکر کنید!!
•| عشقیعنیایستادگی |•
بچه ها خیلی به این متن فکر کنید!!
و فکر کنیم!!!!
52.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ویدئو_تایم
آزاد،آزاد از ماییم و من
فانے در اللهیم!!!
با روح در زنجیر آزادی نمیخواهیم!!!!
#حامد_زمانی
#ایستائیسم
#آزادی
👑 @ISTA_ISTA 👑
Mas M Amirabad:
وقتی با شعار و مجسمه ی آزادی به دنیا میقبولانند که مدافع حقوق بشرند،
وقتی با ژست های خیرخواهانه به دیدن سیل زده ها، گرسنگان و مصیبت زدگان میروند...
وقتی با تاسیس بنیادهای بزرگ در ظاهر خیریه و در اصل بنیادهای برانداز و جاسوسی چشم های دنیا را خیره میکنند....
میخواهند باور کنی که نه تنها به تو آزادی هدیه کرده اند که دوستدار و همراه همیشگی ات هستند...
تنهایی هایت را با برنامه هایشان پر میکنند...
سرگرمت میکنند...
با حرفهای زیبا فریبت میدهند...
از صلح و دنیای پر از آرامش حرف میزنند...
اما برای به زانو درآوردن آزادگان عالم از هیچ جنایتی فروگذار نیستند...
آزادی بدون عزت و سربلندی...
آزادی بدون روح آزاد بی معنی است...
ما زندگی را همراه با احساس عزتمندی و سعادت دنیوی و اخروی میخواهیم...
ما همچنان ایستاده ایم...
تحت لوای رهبری...
بی من.... بی منیت....
در کنار هم... با هم... فانی در وجود خداوند....متحد با یکدیگر
ما با عزم و اراده به آزادی دست خواهیم یافت...
به کوری چشم دشمن....
#حامد_زمانی
#ایستائیسم
#آزادی
❤️ @ISTA_ISTA ❤️
•| عشقیعنیایستادگی |•
مــــعـــــجــــزه_عــــشـــــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پــــارتـــــــ👑45👑 رفتم به پدرم ز
بچه ها یک بخشش ایراد داشت ویرایشش کردم!
معذرت میخوام!
•| عشقیعنیایستادگی |•
مــــعـــــجــــزه_عــــشـــــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پــــارتـــــــ👑45👑 رفتم به پدرم ز
مـــعـــجـــزه_عـــشــق
رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق
پــــارتــــ👑46👑
کم کم زمان رفتن خانواده تهرانی نزدیک میشد!
...
مادرم رو صدا زدم آشپزخونه و بهش گفتم:
-مامان جون؟؟!!
+جانم!
-میشه با خانواده تهرانی صحبت کنید که بنده و فاطمه خانم اول محرم بشیم،بعدشم که بریم واسه آزمایش و خرید و ..
+آره .. باشه!! یادم رفته بود خوب شد گفتی!!
...
مادرم رفت پیش مهمونا و صحبت کرد که قرار شد؛هفته دیگه بریم خونشون بعدم صیغه محرمیت بخونیم تا راحت بتونیم بریم واسه آزمایش و خرید و ...
...
فکر کنم فاطمه خانم فهمیده بودن چقدر خوشحالم!
...
چون واقعا اونقدری خوشحال بودم که اگر کسی میدیدم قطعا میفهمید کیم!!!
...
اون شب بعد از اینکه اونا رفتن تا صبح نماز خوندم و سجده شکر به جا آوردم!
فقط خداروشکر میکردم که کمکم کرد به خواسته قلبیم برسم!!!
...
فردا صبح:
تمام شب و تا سحر نخوابیده بودم و خیلی هم خسته بودم.
ولی ساعت ۷:۰۰ بلند شدم و کارامو کردم و راه افتادم.
ساعت ۸:۰۰ اولین کلاسم شروع میشد و تا ظهر کلاس داشتم!!
با اینکه خیلی خسته بودم،ولی انرژی داشتم و دوستام هم نفهمیدن که تا صبح بیدار بودم!!
...
ظهر اومدم خونه و بعد از نماز خوابیدم تااااااااا ۵:۰۰ بعد از ظهر!!
که مادرم صدام کرد و گفت:
+حاااامد؟؟!!
-بله مامان!!
+پسرم پاشو عصرونه اے چیزے بخور!!
صبحونم که هل هلکی خوردے چیزے نفهمیدی!!!
-چشم میام الان
...
بلند شدم و صورتمو شستم.
رفتم به آشپزخونه و نشستم کنار مادرم و عصرونه خوردم.
...
بعدم اومدم به اتاقم.
فکرم خیلی مشغول بود.
کم مونده بود درسم تموم بشه!!
و بعدش باید میرفتم سربازے!!
ولی میخواستم وارد سپاه بشم!
میخواستم یک سپاهی بشم و برای کشور و دینم جونمو فدا کنم!!!
شاید هم قسمتم بشه و بتونم برم سوریه!
...
به هر حال یه دو سالی باید صبر میکردم.
تا بتونم خودمو جمع و جور بکنم!
زندگیم رو رو به راه کنم!
پــایـــان پـــارتـــــ/46/
#معجزه_❤️عشق❤️
#ایستائیسم
✍:نویسنده/ یک ایستاده
🌹 @ISTA_ISTA 🌹