چقدر این متن زیبا و قابل تأمل است!
مادامى که گیلاس با بند باریکش به درخت متصل است؛
همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند.
باد، باعث طراوتش میشود،
آب، باعث رشدش میشود،
و آفتاب، به او پختگی و کمال میبخشد.
🔸اما …
به محض پاره شدن آن بند؛
و جدا شدن از درخت،
آب، باعث گندیدگی؛
باد باعث پلاسیدگی؛
و آفتاب باعث پوسیدگی
و ازبین رفتن طراوتش میشود!
💠 #بنده بودن یعنی همین،
یعنی بند به #خدا بودن،
که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در #فساد ما مؤثر خواهند بود.
پول، قدرت، شهرت، زیبایی…. تا بند به خداییم برای #رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود.
✋اتصالتان با خدای بزرگ مستدام باد
#خاطره ای زیبا از زندگی شخصی دکتر #الهی_قمشه_ای :
هفت یا هشت ساله بودم ، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم . اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن !
پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از #بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم.
خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور میکردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می داد.
پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره.
گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای #صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه.
دنیا رو سرم چرخ میخورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقاصبوری!
مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من!
ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست!
بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟
چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن كتاب های روانشناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟
ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه...!
🍀 در خانه هایتان قرآن بخوانید 🍀
#امام_صادق علیه السلام:
🔸خانه ای که در آن #قرآن خوانده نمی شود و از خدا یاد نمی گردد، سه گرفتاری در آن خانه بوجود می آید:
● برکتش کم می شود (دائم مشکل مالی دارند)
● #فرشتگان آن را ترک می کنند (رحمت و فیض خاص خداوند به آن خانه نازل نمی شود)
● #شیاطین در آن حضور می یابند (نزاع و جدال در آن خانه زیاد است.)
#حدیث
✨خواندن قرآن در خانه این سه گرفتاری را برطرف می کند.
📚 #اصول_کافى، ج ۲، ص ۴۹۹، ح۱
👆برترین #کتاب_خوان کشور
دختری 6 ساله با مطالعه 2000 جلد کتاب :
((هیچ روزی بدون کتاب نیستم))
"نازنین نرگس اسماعیل پور" دختر 6 ساله ای که از 3 سالگی خواندن و نوشتن را آغاز کرد و در 3/5 سالگی به عضویت کتابخانه درآمد!
او در مراسم تجلیل از اهالی کتاب که چندی پیش با حضور برخی از مقامات و وزرا برگزار شد، اینطور گفت:
((بعنوان نخستین سفیر فرهنگ کتابخوانی پیشنهاد می کنم هفته کتاب چند بار در سال برگزار شود تا مردم به بهانه این هفته بیشتر به کتابخانه ها سر بزنند و آشتی با کتاب و کتابخوانی دوباره رونق گیرد.
همین چند روز پیش مراسم انتخاب کاندیدای شورای مدرسه بود که من هم دوست داشتم در این فعالیت اجتماعی شرکت کنم، کتابهای زیادی هم در این رابطه مطالعه کرده بودم _قابل توجه بسیاری از مدیران و مسئولان!_ اما به دلیل کم بودن سن و سالم اجازه ثبت نام پیدا نکردم در حالی که پیشنهادهای خوبی برای مدیر داشتم و دوست داشتم در حل مشکلات بچه های مدرسه کوشا باشم.
معمولا کتابهای مورد علاقه ام را خلاصه نویسی می کنم و اگر بشود داستان جدیدی را خلق می کنم.
دوست دارم پزشک اطفال شوم، برای همین است که در زمینه های مختلف کتاب می خوانم تا روز به روز بر اطلاعاتم اضافه شود و موفق شوم در آینده هر کودک بیمار را درمان کنم تا خودش و خانواده اش دیگر رنج نکشند و همیشه لبخند بر لبشان باشد.))
این دختر دوست داشتنی با 6 سال سن در مقطع چهارم دبستان مشغول تحصیل است و علاوه بر مطالعه کتب درسی و متفرقه، پیانو می نوازد و آهنگسازی می کند و همچنین تکواندو کار است و در 4/5 سالگی موفق به کسب قهرمانی و اخذ کمربند قرمز در رشته تکواندو شده است.
ادیبی را گفتند: چرا معلم را زیاده از پدر ستایش می کنی؟ گفت: پدر مرا از آسمان ها به زمین آورد ولی معلم مرا از زمین به آسمان ها برد.
روز معلم بر شما استادان و معلمان عزیز مبارک
ملّا محسن #فیض_کاشانی، آن عارف بالله، در عالم رؤیا یا مکاشفه، #شیخ_طوسی را می بیند، به شیخ طوسی عرضه می دارد که آقا! آن جا چه خبر است؟
شیخ طوسی می فرماید: آن جا چه خبر است؟ این جا خبری نیست، خبرها آن جاست،
ملّا محسن فیض کاشانی تعجّب می کند و می گوید من عرض کردم: آقا! خبر آن طرف است، این طرف که خبری نیست،
شیخ طوسی می گوید: خیر، اتّفاقاً بر عکس متوجّه شدید، خبر آن جاست و این طرف، خبری نیست، هر چه این طرف هست از آن جا آمده است. فقط به تو بگویم: ای محسن! بدان، هر چه هست در #دنیاست و من امروز مغموم هستم و افسوس می خورم که می توانستم کار بیشتری انجام بدهم و انجام ندادم.
تعبیر عجیبی دارد، می فرماید: اگر می دانستید که این جا، فقط یک ذکر #صلوات بر محمّد و آل محمّد(ص) چقدر ارزش دارد، آن وقت می فهمیدید، چرا در #ماه_مبارک_رمضان، اوّلین #دعا، این است «اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُور».
#داستان واقعی #حکمت
چند روز پیش سفری ب#ا اسنپ داشتم.
(بعنوان مسافر).
آونروز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود.
راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم.
هیچی نگفت و فقط گوش میکرد.
صحبتم تموم که شد گفت یه قضیهای رو برات تعریف می کنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود.
گفتم بفرمایید.
برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده مینویسم.
🔹یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خیلی عصبانی بود.
وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ......(یه فحشی داد) هستند.
از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود.
گفتم چطور شده، مسافر گفت:
۸ بار درخواست دادم و رانندهها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند.
من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن.
🔹این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت.
مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص میخورد.( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود).
حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم.
سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن.
چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه.
🔹من سر پرستار بخش مغز و اعصاب #بیمارستان ..... هستم و مسافر نمیدونست.
خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی!
دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم.
من اونموقع شیفت بودم و بیمارستان بودم.
تازه اونموقع فهمید که من #سرپرستار بخشم.
اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد.
گفتم دیدی حکمتی داشته.
خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری.
تو فکر رفت و لبخند زد.
من اونموقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده.
رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم.
تو صفحه اول کتاب یک #سکه تمام چسبونده بود!
حکمت خدا دو طرفه بود.
هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد.
همیشه بدشانسی بد شانسی نیست.
ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم.
⚡️اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم.
من هم به حکمت خدا فکر کردم.
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا {فاطر: 41}
همانا خدا آسمانها و زمين را نگاه مىدارد تا نيفتند و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آنها را نگاه نمىدارد اوست بردبار آمرزنده {41}
بر اساس روایات اهل بیت علیهم السلام این #آیه #دعای حفظ از #زلزله و #آوار است.