🔻اگر جمهوری اسلامی دچار مدیران و مسئولانی بشود که جرأت و جسارت ندارند؛ کار آن تمام خواهد بود
رهبر معظم انقلاب:
🔹️ آن روزی که شهر اصفهان در دورهی شاه سلطان حسین مورد غارت قرار گرفت و مردم قتل عام شدند و حکومت باعظمت صفوی نابود شد، خیلی از افراد غیور بودند که حاضر بودند مبارزه و مقاومت کنند؛ اما شاه سلطان حسین ضعیف بود.
🔹️ اگر جمهوری اسلامی دچار شاه سلطان حسینها بشود، دچار مدیران و مسئولانی بشود که جرأت و جسارت ندارند؛ در خود احساس قدرت نمیکنند، در مردم خودشان احساس توانائی و قدرت نمیکنند، کار جمهوری اسلامی تمام خواهد بود.
🔹️ بیانات رهبر انقلاب در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت ۱۳۸۷/۰۹/۲۴
✅ @Rajanews
نور نجاتبخش .pdf
2.78M
#نور_نجاتبخش #تجربه_نزدیک_به_مرگ دیگر خیلی جالب بلکه عجیب.
🌺خاطرهای زیبا از زبان مرحوم حجتالاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی:
در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان میگفتیم، اما به گونهای که دشمن نفهمد.
روزي جوان هفده ساله ضعیف و نحیفي، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان میگویی؟ بیا جلو»!
یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او».
آن بعثی گفت: «او اذان گفت».
برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه میکنی. من اذان گفتم».
مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو».
برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد.
وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است».
به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش میبارید.
آن مأمور بعثی، گاهی وقتها آب میپاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) میدادند که بیشتر آن خمیر بود.
ایشان میگفت: «میدیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه میشوم. نان را فقط مزه مزه میكردم که شیرهاش را بمکم . آن مأمور هم هر از چند ساعتی میآمد و برای اینکه بیشتر اذیت کند ، آب میآورد ، ولی میریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار میکرد» .
میگفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک میشوم . گفتم : یا فاطمه زهرا ! امروز افتخار میكنم که مثل فرزندت آقا حسین بن علی اینجا تشنهکام به شهادت برسم» .
سرم را گذاشتم زمین و گفتم : یا زهرا ! افتخار میکنم . این شهادت همراه با تشنهکامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت، این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن .
دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم . تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمیخورد و دهانم خشک شده است .
در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب میآورد و میریخت روی زمین. از پشت پنجره مرا صدا میزد که بیا آب آوردهام .
اعتنایی نکردم . دیدم لحن صدایش فرق میکند و دارد گریه میکند و میگوید : بیا آب آوردهام .
مرا قسم میداد به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که آب را از دستش بگیرم .
عراقیها هیچ وقت به حضرت زهرا (سلام الله علیها ) قسم نمیخوردند . تا نام مبارکت حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) را برد ، طاقت نیاوردم . سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و میگوید : «بیا آب را ببر ! این دفعه با دفعات قبل فرق میکند».
همینطور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم . لیوان دوم و سوم را هم آورد . یک مقدار حال آمدم . بلند شدم . او گفت : به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن ! گفتم : تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمیکنم .
گفت : دیشب، نیمهشب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت : چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر رسول الله (ص) شرمنده کردی . الان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در عالم خواب زیارت کردم . ایشان فرمودند : به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آوردهای را به دست بیاور اگر نه همه شما را نفرین خواهم کرد .
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
حماسههای ناگفته (به روايت علی اكبر ابوترابی)،
عبد المجيد رحمانيان، انتشارات پيام آزادگان
کانال چهارده تا گل سرخ❤🌷🌷🌷
هدایت شده از خبرهای فوری /مهم🔖 روی عضویت کلیک کنید ✅
💠 سلامت فکری
رهبر انقلاب: سلامت #جسمی را با #ورزش و با تغذیهی مناسب؛ سلامت #معنوی و قلبی را هم با توجّه به #خدا، با #نماز، با #دعا، با #توسّل، با #یاد_شهدا؛ #سلامت_فکری را هم با #کتاب_خوانی تأمین کنید؛ از کتابهای خوب، راهگشا، راهنما -که از سوی متفکّران و نویسندگان خوب ما تهیّه شده و در اختیار ما گذاشته شده- استفاده کنید و بخوانید.
#آیت_الله_خامنه_ای
#کتاب
مورخ: ۱۳۹۵/۰۹/۲۳
🌐 http://ketabjan.com
#کتاب_جان : رسانه ای برای معرفی کتاب های جبهه فرهنگی انقلاب 👇
https://eitaa.com/joinchat/809893908C41692f55d2
کانال اطلاع رسانی آثار پژوهشگاه امام صادق علیه السلام در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2212626514Ceb3a1ca866
ارسال این لینک برای دوستان و گروه های دیگر گامی مثبت در راستای ترویج کتابخوانی است.
*استوری اینستاگرام فاطمه سلیمانی فرزند شهید حاج قاسم سلیمانی :*
کوچیک که بودم وابستگیم به بابا انقدر زیاد بود که بعضی روزها اگر تهران بود ، میرفتن دفتر کارشون من رو با خودشون میبردن
توی اون دفتر یه اتاق کوچیک بود با یه جا رختی و سجاده و یخچال خیلی کوچک
جلسه های بابا (حاج قاسم) که طولانی میشد به من میگفت برو تو اون اتاق و استراحت کن ، توی یخچال آب و آبمیوه و شکلات تافی بود
از همون تافی ها که پوستشون رنگی رنگی بود و وسطشون شکلات ، ساعت ها توی همون اتاق میشستم تا جلسه بابا تموم بشه و برم پیشش
از توی یخچال چنتا تافی می خوردم و آبمیوه و آب ،
وقتی جلسه بابا تموم میشد سریع با کاغذ و خودکار میومد تو اتاق
میپریدم بغلش منو میشوند روی پاهاش ، میگفت : بابا چیا خوردی ؟ هرچی خوردی بگو تا بنویسم :)
دونه به دونه بهش می گفتم حتی آب معدنی و شکلات ، موقع رفتن دستمو که می گرفت تو راه کاغذ رو به یه نفر میداد و میگفت : بده به حسابداری ، دختر من این چیزا رو استفاده کرد ، بگو پولشو حساب کنن یا از حقوقم کم کنن
اونوقت چجوری ما ۸/۵ میلیارد پول مردم با این کشور که بابام جونشو براشون داد میتونیم از سفره مردم برداریم 💔💔💔 فاطمهسلیمانی
*حٰاجقٰاسِمسُلِیمٰانی*
پاسخ توئیتری عضو دفتر نشر آثار رهبری به شایعه رسانههای آمریکایی درباره سلامتی رهبر انقلاب:
🔹به کوریِ چشم دشمنان و به فضل الهی و با دعای خیر ارادتمندان، حضرت آقا سلامت و با نشاط به انجام برنامههای خود طبق روال مشغول هستند. #ولایت
✅✅✅✅
12.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴لیچار / از زبان خوب مذاکره تا منت آقای ظريف برای ریاست جمهوری آینده!
🤔🤔🤔🤫