•| #پیاممعنوی |•
🌷 #آیتاللهیعقوبیقائنی
✍ بزرگترين دليل بر خباثت #رضا_شاه نيز اين است كه #حجاب را كه عفت #زن است برداشت و همهى فسادها از همينجا به وجود آمد.
📚 #سفینه_الصادقین، خشم برای خدا
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آیا #گشت_ارشاد جواب داد؟
🔺پاسخ جالب رحیم پور #ازغدی
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
تنهامسیریهایاستانفارس💕
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) #جلسه_سی_ودوم #بخش___8 ❌اصلا بعضیها بنا
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)
#جلسه_سی_ودوم
#بخش___9
🔰قدم دوم این بناست. بعضیها اصلا این بنا رو ندارن
🔻آغاز دوری از معنویت نداشتن این بناست. آغاز معنویت داشتن این بناست
⁉️آقا بنا داری اینجوری زندگی کنی یا نه؟ حالا ان شالله خدا کمکت کنه
✳️بنا رو که داشته باشی راه افتادی... بعد دیگه دستورالعمل بهت میرسه از زمین و آسمون...
✅دستورالعملها هم همین دستورالعملهای عمومیه چیز خاصی نیست.
❇️ولی یه وقت دیدی یه آدم حسابی سر راهت پیدا شد یه دستورالعمل خصوصی هم بهت داد. بنا باید داشته باشه کسی
🔴بعضیها میرن دنبال دستورالعمل خصوصی در حالی که هنوز بنا ندارن...
♦️میگه ما میخوایم عارف بشیم..
🔺ببین تو بنا نداری، از قیافت پیداست، بنا نداری...
🔘حالا قیافه چجوری پیداست! اولیاء خدا حتماً میفهمند دیگه
⚛یک آقایی اومده بود پیش آقای بهجت اِصرار که آقا یه کاری کن ما هم آدم بشیم!
✨فرمود: برو شما پیش آقای طباطبایی
بعدش رفته بود اونجا... بعد آقای طباطبایی یِکمی نگاش کرده بود؛
🚫نگفته بود کی منو فرستاده وُ چی شده ما اومدیم اینجا... ما اومدیم یکمی آدم بشیم شما یه توصیهای، چیزی...
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
💫ایشون هم یِکمی صبر کرده بود گفته بود... برو پیش همون کسی که تو رو فرستاده اینجا...
⚡️بعد هم ایشون برگشته بوده گفته بوده که ایشون اینجوری گفت!
✨تقریبا با صدای بلند ایشون خندیده بوده از رفتار آقای طباطبایی که ایشون هم فهمید تو آدم نمیشی...
😅بینشون اصلا تله پاطی بوده! چی بوده؟ اینها چجوری با هم صحبت میکنن؟!
❗️ما رو ببین اسیر موبایلیم... اصلا موبایل چیه!
✴️بله خب معلومه دیگه!!! فضولات نفس، آدم توش زندگی کنه! بوی خوش به مشامش میرسه؟ نمیرسه
🕳گفتن یه چاه کنی بود اومده بود تو عطاری بیهوش شد، افتاد روی زمین... حالش به هم خورد!
🧐گفتن: چی شد؟! گفت: آقا من این بوها رو نمیتونم تحمل کنم
🤭گفتن: آره بابا این عادتش اونه... این که اصلا نمیفهمه از این چیزها رو...
‼️حالا بگو: مثلا عطر گل یاس با عطر گل نسترن با گل چی چه فرقی داره؟!
چی میگی شما براش...
🔻به من هم بگو که مثلا اینها همدیگر رو ندیدن حرف همدیگه رو شنیدن یعنی چی؟!
‼️چه میفهمَم!!! چرا؟ چون تابع هوای نفسم
✳️بنا بگذارید زندگیتون رو نورانی✨ کنید
☀️صبحها وقتی که دعا میخونید دعای روزهایی که امام سجاد(علیه السلام) فرمودن اوایل مفاتیح هست...
💫یعنی بنا دارم خدایا من امروز گناه نکنم
💫من بنا دارم هوای نفسم رو تبعیت نکنم
💫من بنا ندارم نفس خودم رو حال بدم
☄بابا بعضیها با دین و ایمان با رعایت دستورات خدا بنا ندارن مبارزه با هوای نفس کنن
⚡️ادامه دارد...
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
43.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 داستان #مباهله برای کودکان
خیلی زیباست👌🌸
حتما به بچه هاتون نشون بدید 😊
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
#ارسالی تنهامسیری عزیز
سلام علیکم
ازطرف تعدادی از دوستان استهبان.
لطف کنید درصورت امکان در کانال بگذارید
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_هفتم #بخش_دوم سریع رفتم از
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_هشتم
رسیدیم مهران.فردا از مرز رد میشیم و میریم به سوی نجف🌷مستقر شدیم توی یک حسینیه.الان خستگی هممون در رفته، هم من، هم زینب و هم نرگس.
گلی رو دیدم اما توی حال خودشه🤔از دیروز توی اتوبوس دیگه ندیدمش، می زارم یه ذره فکر کنه.
سه تایی دور هم جمع شده بودیم داشتیم صحبت می کردیم.
-وای رضوان نشستی این گوشه هی کتاب می خونی! کتاب خوره داری مگه خواهر؟😒
در حالی که به نرگس لبخند میزدم گفتم:
—خب کار دیگه ای که فعلا نداریم تا فردا،اگه همینجوری بی کار بشینم دق می کنم از شوق😍
بعد از گفتن این حرف یاد این شعر افتادم:
مزه ی عشق به این خوف و رجا هاست رفیق
عشق سرگرمی اش آزار و تسلاست رفیق
قیمت یک دم از آن وصل چشیدن یک عمر
گریه و بغض و تب و آه و تمناست رفیق💔
نشدم راهی این چشمه که سیراب شوم
تشنگی، ناب ترین لذت دنیاست رفیق
-هی گفتی، ما هم همین حال رو داریم.🍃
در همین میان زینب گفت:
-پاشید.بلند شید تنبل ها یک سری بریم بیرون ببینیم چه خبره، این ور و اون ور سخنرانی و موکبی چیزی هست یا نه👀
با پیشنهاد زینب موافقت کردیم آماده شدیم.بیست دقیقه ای بیرون چرخیدیم تا یک حسینیه پیدا کردیم.سخنرانی داشت🎤. ما هم رفتیم توی قسمت خانوم هاش نشستیم.
بعد از خوردن چای و شیرینی سخنرانی شروع شد.
چیز زیادی یادم نیست از سخنرانی اما این رو خوب یادمه.
((در قبایل عرب همواره جنگ بود، اما مکه زمین حرام بود و چهار ماهِ رجب، ذی القعده ، ذی الحجه و محرم زمان حرام
یعنی که در آن جنگ حرام است☝️
دو قبیله که با هم میجنگیدند تا وارد ماه حرام می شدند جنگ را موقتا تعطیل می کردند اما برای آنکه اعلام کنند که در حال جنگند و این آرامش از سازش نیست و ماه حرام رسیده است و چون بگذرد و جنگ ادامه خواهد یافت سنت بود که بر قبه خیمه فرمانده قبیله پرچم سرخی برمی افراشتند تا دوستان،دشمنان و مردم،همه بدانند که:جنگ پایان نیافته است.))‼️
امروز را نوشتم:آن ها که به کربلا می روند می بینند که جنگ با پیروزی یزید پایان گرفته و بر صحنه ی جنگ آرامش مرگ سایه افکنده.🌱
اما باید ببینند که بر قبه آرامگاه حسین پرچم سرخی در اهتزاز است.🚩
بگذار این سال های حرام بگذرد...
#کپی_با_صلوات🌸
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_هشتم رسیدیم مهران.فردا از مرز
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_نهم
بارون شدت گرفت.جوراب و چادرم خیس خیس شده بود.اشک های صورتم زیر بارون دیگه معلوم نبود💔.همین جوری راه می رفتم.کاری هم نداشتم پاهام داره روی این سنگ های سرد یخ میزنه.مبهوت بودم.توی باورم نمی گنجید و نمی دونستم چرا دارم گریه می کنم.‼️
من..#اربعین...حرم مولا...ایوان نجف..😭😭
دستم رو می مالم به در و دیوار حرم.بوی بابا میده.بوی همون بابایی که تابوت مادرم رو کنار گهواره محسن ساخت و سوخت...😔😔
چقدر این بو برای دختر یتیمش آرامش بخشه...
بوی همون بابایی که خودش و بچه هاش توی تاریکی شب،غریبانه مادر رو خاک کرد وسوخت...😭😭😭💔
بوی همون بابایی که شاهد دیوار و در بود...😭😭
آره بابام خیلی چیز هارو دید و دید و دید...
بوی همون بابا...
همونی که فاتح خیبر بود...👌
بوی بابای زینب رو می داد.بوی بابای حسن رو می داد.بوی بابای ام کلثوم رو می داد.بوی بابای عباس رو می داد❤️بابام خیلی خوش بو بود.اما...
اما به غیر از همه این عطر های مدهوش کننده...
حرم بابام بوی سیب رو می داد...
همه جای حرم بابام بوی سیب پیچیده بود.🍃
دیگه پاهام از سرما هیچ حسی نداشت.همون جا زیر بارون وسط صحن نشستم.دور و اطراف رو که نگاه کردم فقط من حالم این نبود.صداها توی گوشم میپیچه.
اینجا کجاس؟مگه میشه قشنگ تر از اینجا؟اینجا خود بهشته...✨
هر گوشه ی ایوون یه دسته سینه زن،
گوشه به گوشه حرم دسته دسته شده بود.
از یک طرف صدا میومد:امیری حسین....✋
از طرف دیگه نجوای :علوی میمیرم مرتضوی میمیرم انتقام حرم زینب و من میگیرم...✌️
صدا ها توی هم قاطی می شد و نوای قشنگی رو می ساخت.
هرجا سرت رو برمی گردوندی سینه زنی بود.انگار دوباره محرم شده.انگار نه انگار چهل روز می گذره.چهل روز.🏴
چهل رو می گذره از بی بابا شدن سکینه.چهل روز عین برق و باد گذشت از کتک خوردن رقیه😔چهل روز گذشت از نیومدن عمو.چهل روز گذشته.چهل روز از رفتن اصغر چهل روز از نبودن اکبر....😭😭
نه چهل روز نمی گذرد...
اصلا از آن روز به بعد مگر زمان توان حرکت دارد؟
مگر می شود؟
حسین نباشد و چهل رو بگذرد‼️
چیزی برای نوشتن نداشتم جز این:
باخبران غمت بی خبر از عالمند...
#کپی_با_صلوات🌸
10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
✅آیا گناهانی که از آنها توبه می کنیم از پرونده اعمالمان پاک می شوند؟😢👌
🎤 استاد مسعود عالی
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️