🥀ده تا شهید از تو اتوبوس پیاده کردن، تو مسیر فرعی، تو عراق،
گفتن: بیاید پایین بعد یکی یکی اسمها رو پرسیدن... هر اسمی علی بود حسن بود حسین بود ده نفر کشیدند کنار
😠گفتن: سبِّ علی بن ابیطالب کنید ناسزا به امیرالمومنین بگید،
😭گفتن: نمیگیم
😤گفتن: نگید گوش تا گوش سرتون رو میبُریم.
😭گفتن: نمیگیم
☹️زن و بچه شون دارن نگاه میکنن... 👿اینها مُسلح ایستادن...
😔نفر اول رو گذاشتن گوش تا گوش سرش رو بریدن
🤨به نفر دوم گفتن: یه ناسزا به علی بگو ردت میکنیم
😭گفت: نمیگم
😔نفر دوم... نه نفر جلوش سر بریدن... تو خونشون دارن دست و پا میزنن...
😠به نفر دهمی گفتن تو بگو
😭گفت: نمیگم
😔او هم سرش رو بُریدن...
💫چیکار میکنی یاعلی! با دلها چیکار میتونی بکنی
✨به ذره گر نظر لطف بو تراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند✨
✳️به خدا قسم کربلا همین بودا... کربلا همین، خیلی بالاتر....
😤گفتن: یاحسین «بغضاً لاَبیک» به خاطر بغضی که از بابات علی داریم تو رو میکشیم... خیلی عجیب!!!ِ
⚡️ادامه دارد...
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
9.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماه #محرم رسید و باز هم مثل هر سال تخریب ها شروع شد..
حالا که نزدیک این ماه شدیم، این کلیپ رو کامل ببینید و #منتشر_کنید.
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_دهم توی اون شلوغی هم خنده ام گ
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_يازدهم
#بخش_اول
راه افتادیم ، از نجف دل کندن سخت بود😔
ولی خب، باید می رفتیم سمت ارباب...❤️
تقریبا اول های راه هستیم، راه خیلی شلوغه! میشه گفت ترافیک آدمه! جلوی روت آسمون رو نمی تونی ببینی! آسمون که نیست پر از پرچمه🏴.پر از پرچم لبیک.
هرکس نگاه کنه باورش نمیشه هزار و چهارصد سال پیش حسین فقط هفتاد و دو نفر یار داشت و الان این سیل جمعیت دارن خودشون رو به خاک و خون می کشیدن برای کی؟برای خود حسین! 🖤❤️
عمه زینب این جمعیت رو ببینه....
سه نفری با هم بودیم، من و نرگس و زینب، روی دوش هامون چفیه های یه رنگ و روی سرم سربند یازهرا، عین گروه سرود شده بودیم👀
هممون ذوق کرده بودیم نمی دونستیم چی کار کنیم جوری که اول های راه سر هر موکب می ایستادیم و هرچی خوراکی داشت می خوردیم.هنوز به تیر برق صد نرسیدیم از شکم پر نمی تونستیم راه بریم.😐
-رضوان سادات جان عزیز دلم! کسی شما رو زور نکرده که همه ی چایی های موکب هارو بخوری ها؟🙄من برای خودت میگم خواهر، اینجا دستشوویی ایناش زیاد تمیز نیستا، تو هم که وسواسی...😐
اینجا بود که یاد این شعر افتادم توی دلم خندیدم:
من ترک چایی کرده بودم سالیانی
موکب به موکب #اربعین چایی خورم کرد🌱✨
—شما خودت از اول راه فلافل هارو درو کردی تا اینجا زینب بانو ! بزار برای بقیه هم بمونه! 😏
خلاصه اول راه همه جوگیر بودیم.نمی دونستم گلی کجای راهه.می خواستم پیداش کنم و یک قسمتی از راه رو با اون باشم.باید پیداش می کردم..🌷
_وای بچه ها من دارم می پزم..
نرگس درحالی که خودش رو باد می زنه می گه:
_وای وای! دیشب تو سرما دندونامون تیلیک تیلیک می کردا ، الان احساس می کنم مغزم به صورت مایع از گوشام بریزه بیرون...😣
همه از این حرف نرگس خندیدیم.عجب راهی بود...
باهمه ی سختی هاش حاضر نیستی جاتو با بهشت عوض کنی.
زینب که مخ گروه بود مثلا چفیه هممون رو گرفت و برد زیر شیر آب.خوب که خیس شد اورد انداخت رو سرمون.
آخی چقدر خوب شد.👌
راستی..عمه زینب شما چفیه داشتی؟
اصلا آب...😔💔
#کپی_با_صلوات🌸
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_يازدهم #بخش_اول راه افتادیم ،
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_يازدهم
#بخش_دوم
چون اول راه بود تقریبا تند تند اومده بودیم یک ذره خسته شده بودیم.وقت نماز بود برای همین قرار شد یک ذره کنار جاده استراحت کنیم و نماز بخونیم.بعد هم بگردیم دنبال موکب برای خواب.😴
چندتا صندلی کنار هم دیگه پیدا کردیم و نشستیم به صحبت کردن و چایی خوردن.غروب بود و هوا خیلی دلچسب بود.نسیم خنکی میومد و چادرامون رو تکون می داد.🍃
با خودم گفتم این نسیم از کربلاست.بوی سیب دارد با خودش.سلام منو به حسین برسون✋💔.بگو بهم امون بده برسم...
صدای خش خش راه رفتن اون همه زائر کنار غروب آفتاب بی نظیر بود.خش خش که نه.بعضی از عراقی ها بچه های کوچیکشون رو گذاشته بودن توی این کارتون های میوه و با بندی روی زمین می کشیدنشون.بچه ها هم خوشحال از کنار ما که رد میشدن باهامون بای بای می کردن.☺️👋👋
آره دیگه ، توی راه #کربلا بودن.ولی باباشون اونا رو میبرد.چرا خوشحال نباشن.بابا نباشه عموشون که هست...😭
عمو نباشه داداششون که هست...
اصلا هیچ کسی نباشه دشمن نیست که...
تازیانه نیست که...😭
لب تشنه نیست که...😭
بگذریم...
بعد از کمی استراحت بلند شدیم بریم نماز خونه پیدا کنیم ولی از کمبود جا مجبور شدیم یک کارتون روی خاک ها بیاندازیم و به نوبت نماز بخونیم و اون نماز چقدر به ما چسبید.نزدیکی های کربلا...توی صحرا....نماز اول وقت...روی خاک....💔💔
باز هم بگذریم...
ولی زمان مثل برق و باد می گذشت.نمی دونستیم قراره وقتی برگشتیم حسرت ثانیه ثانیه های این سفر رو بخوریم.هیچکس توی سفر نمی فهمه.ولی وقتی برگردی تازه می فهمی کجا بودی و به سمت کی میرفتی...✨🕊
نوشتم:
دست خودم نبود عاشقت شدم
بر طالعم نوشته بود عشاق الحسین❤️🖤
#کپی_با_صلوات🌸
تنگه شول
🌿 شول بزرگ، روستایی در تنگ شول و در جنوب کوه علیکمکی است.این روستا از توابع بخش #کامفیروز شهرستان #مرودشت در استان فارس ایران است.
یکی از بهترین مکان ها برای گذران تابستان است.
این تنگه دارای رودخانه و طبیعتی بکر است.
#کامفیروز
#مرودشت
#گردشگریمجازی ۴۸
#ایرانزیبا
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای امام زمانم چه کنم؟
چکار کنیم مشمول عنایات خاص حضرت باشیم؟
#امام_زمان
#سلام_فرمانده
#اللهمعجللولیکالفرج
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
دارن_کم_کم_عاشقا_میزنن_پرچم_مشکی_.mp3
12.27M
🔊 دارن کمکم عاشقا میزنن پرچم مشکی...
👤 حاج #حنیف_طاهری
▫️ #امام_حسین
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️