eitaa logo
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
1.8هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
36 فایل
#کپی_مطالب_آزاد 🙂 ارتباط بامشاورین تنهامسیری @MoshaverTM پیشنهادات وانتقادات ونظرات 💫لینک کانال اصلی تنهامسیرآرامش http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
مشاهده در ایتا
دانلود
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 استاد ‌‌ 📝 «نقش سلبریتی‌ها در گذر زمان» 📥 لینک دانلود سخنرانی کلیپ👇 🌐 t.me/Masafbox/3686 📥لینک دانلود با کیفیت‌های مختلف 👇 🌐 aparat.com/v/1a9UW @IslamLifeStyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| |• 🌿 ✍ می‌خواهم عوض بشوم همه زندگی‌ام را عوض بکنم! می‌خواهم آن کسی باشم که دوست دارم نه آن چیزی که یک ذهن مریض از من ساخته است! هرگز از تاخیر و دیر شدن به آرزوهایم نمی‌شوم زیرا به اندازه است! ˹ @Islamlifestyles_fars ˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) #جلسه_بیست_ودوم #بخش__11 🔻اِنقدر حرفای ا
⇦سلسله مباحث :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) ✴️روز قدس یعنی اینکه میری فریاد میزنی که مدیریت مخالفت با هوای نفست دست عدو خدا نیفته، دست ولی خدا باشه. همین؛ یک معادله است... 🤲 خدایا مدیریت مخالفت با هوای نفس ما رو به دست ولی خدا حفظ کن. 🤲خدایا به ما توفیق بده مدیریت مخالفت( چون مخالفت با هوای نفس سرشت و سرنوشت انسانِ ) مدیریت مخالفت با هوای نفس آدم‌ها رو خدایا به وسیله ما از دست دشمنان خودت بگیر. ✨اونوقت از دست دشمنان گرفته بشه! امام زمان ظهور خواهد فرمود. 🔻مردمی که در کوفه گفتن: گرمه، سرده، سخته، زوده، دیره، دشواره از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) تبعیت نکردن که برن جنگ! ⁉️ می‌دونی چی شدن؟ داستان مردم کوفه‌ی امیرالمؤمنین رو می‌دونید به کجا رسید؟ 😔به اشاره یزید ابن معاویه سگ باز و شرابخوار به صورت علنی رفتن سیدالشهدا اباعبدالله حسین رو کشتن با هزار کشته که دادن! ♨️تفریح هم نکردن در اون جنگ. مگه عباس گذاشت کسی تفریح کنه! کم کشته ندادن! کم امام حسین ازشون قتل عام نکرد! @IslamLifeStyles_fars
⚡️اینا قرار بود، شهید بشن پای رکاب امیرالمؤمنین در نبرد با معاویه!خودشون رو حفظ کردن؟ خب حالا ببین تبدیل شدن به لاشه‌های ابدی تاریخ و مُردارهای جهنم. 🔻پای رکاب علی ابن ابیطالب نیامدن، رفتن پای رکاب یزید.از حق دفاع نکردن، از باطل رفتن دفاع کردن. 😔من نمی‌تونم اصلا یادآوری کنم برای شما، ایرانی‌های عزتمند، غیور، مسلمان انقلابی، بسیجی بگم! اصلا ناراحت میشید.. ⁉️می‌دونید یک زمانی آمریکا از سربازهای ایران استفاده می‌کرد برای سرکوب قیام‌های منطقه؟! 🤔ما چه وضعی داشتیم؟! امام ما رو به کجا رسوند؟!جوان‌های اون زمان، آی به غیرتشون بر می‌خورد..... 😡می‌گفتن: حالا ما سربازهامون میریم به کشتن میدیم برای اینکه آمریکا در منطقه به خواسته‌های خودش برسه؟! ‼️ببین به کجا رسیده بود کار؟!قبل از اون برای کشور هندوستان، انگلیسی‌ها این کار رو کرده بودن.. ‼️می‌اومدن به ایران حمله کنن، سرباز انگلیسی که نمی‌آوردن، سرباز هندی می‌آوردن. ⚡️ادامه دارد... @IslamLifeStyles_fars
لا تَکرَهوا الفِتنَه فِی الآخرالزمان... در آخر الزمان از فتنه بدتان نیاید! خاصیت خوبش این است، که قرار است را رُسوا کند... 📚 میزان الحکمه حدیث ۱۵۷۴۸ 🔴 بصیرت لازمه زندگی منتظرانه 🔹 بصیرت به معنای بینایی قلب و درک صحیح مسائل و جریانات است. 🔹 در عصر غیبت حضرت ولی عصر(عج) که فتنه های زیادی وجود دارد و مسیر حق و حقیقت غبار آلود می‌باشد؛ برخورداری از بصیرت یکی از ضروریات زندگی منتظرانه است. 🔹 با شناخت بهتر امام زمان و ارتباط معنوی با آن حضرت است که می‌توان بصیرانه زندگی کرد و از فتنه‌های مهلک عصر غیبت نجات یافت. طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی 🆔 eitaa.com/emame_zaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
#علمدار_عشق قسمت 0⃣4⃣ #راوی نرگس سادات با استرس از خواب پریدم به ساعت تو اتاق نگاه کردم، یه ربع
قسمت 1⃣4⃣ هیچکس نپرسید چطوری آروم شدی نمیخواستم کسی بدونه، ماجرای رضایت دادن من شد یه راز بین منو مرتضی تو کاروانی که اعزام بودن، علی آقاو سید هادی و مرتضی باهم میرن خیلی از بچه‌های پایگاهشون می‌رفتن برای همین مرتضی و علی آقا خواستن همین جا تو خونه خداحافظی کنیم مرتضی ازهمه خداحافظی کرد اومد سمتم دستمو گرفت، گفت: بااجازتون میخوام نرگس سادات سربندمو ببنده برای همین بریم تو اتاق تو اتاق مرتضی بودیم اومد سمتم گفت: ساداتم بشین به حرفهام گوش بده -بگو عزیزم نرگس اینطوری رضایت دادی؟ - رضایت دادم، اما حق دارم گریه کنم، مرتضی داره تمام زندگیم میره به جنگ حرمله، شاید شهید بشه عزیزم من فدات بشم، نرگس ببین دوست دارم، وقتی رفتم مثل یه شیرزن رفتار کنی، دوست ندارم گریه کنی نرگس اگه من شهید شدم، جوانی، دوباره ازدواج کن - نگوووووو.... نگووووو.... مرتضی زشته جیغ نزن اگه میخوای گریه نکنم، جیغ نزنم، حرف ازشهادت نزن چشم، اما نرگس ببین بقول خودت جنگه، بذار حرفهام بگم مرتضی منو علی تصمیم گرفتیم نذاریم خانمهامون بیان پیش پایگاه مارا بدرقه کنن از نرگس خواستم سربندمون اون ببنده شاید درخواست ظالمانه ای بود اما دلم می‌خواست رفتنمو باور کنه با عمق جان حس کنه مادرم قرآن به دست جلوی در ایستاده بود علی تازه داماد بود، همش ۲۰ روز بود که ازدواج کرده بودن، با زهرا دست داد و خداحافظی کرد از زیر قرآن رد شد رفت بالاکوچه میدونستم از عمد اینکار می‌کنه تا نرگس مؤذب نشه رفتم سمت نرگس، دستش گرفتم تو دستم فشارش دادم، مراقب اون چشمای قشنگت باش رو به خواهرم گفتم: زهراجان مراقب هم باشید رسیدیم پایگاه، بچه‌ها تقریبا اومده بودن کاروان ما همه رفیق بودیم، از بچگی باهم بزرگ شده بودیم قرار شد از پایگاه با اتوبوس بریم فرودگاه امام خمینی از اونجا ان شاالله به سمت مقصد عاشقی تو کاروان همه جوان بودن، چندنفر نامزدبودن مثل من، چندنفر تازه داماد بودن مثل علی، چندنفر هم تازه پدرشده بودن مثل سیدهادی یکی از رفقا می‌گفت: دیشب دخترم شدید مهمون نوازی کرد تا بخوابه ۱۰۰ بار گفت بابا... نه ماهشه قرار براین شد توجیه اصلی عملیات معقر حضرت عباس تو سوریه باشه.
قسمت 2⃣4⃣ هواپیما اوج گرفت ۳ ساعت بعد تو دمشق به زمین نشست چه هوای غریبی داره، وقتی خیلی بچه بودم با پدر اومدیم سوریه اون موقع همه جا خیلی آباد بود اما حرمله زمان داعش چه کرد اما شیر بچه‌های حیدری اومدن انتقام بگیرن رسیدیم معقر، ساکها رو گذاشتیم و به سمت حرم بی بی حضرت زینب حرکت کردیم تا اولین زیارتمون کنیم مسافت بین معقر تا حرم طولانی بود طوری تدارک شده بود این شپشوها خنگ ( داعش) توانایی شناسایی نداشته باشن بااتوبوس به سمت حرم راه افتادیم یکی از بچه‌ها که مداح بود شروع کرد به مداحی و همه همراهیش کردیم منو یکم ببین سینه زنیمو هم ببین ببین که خیس شدم عرق نوکریه این دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه چقدر شهید دارن میارن از تو سوریه منم باید برم اره برم سرم بره نزارم هیچ حرومی به طرف حرم بره یه روزی هم بیاد نفس آخرم بره حسین اقام،اقام حسین اقام،اقام،اقام یه دست گل دارم برای این حرم میدم گلم که چیزی نیست برا حرم سرم میدم برای قربانی اسماعیل میدم با عشق خودم با بچه هام فدای بانوی دمشق منم یه مادرم پسرمو دوسش دارم ولی جوونمو به دست بی بی میسپارم بی بی قبول کنه بشه مدافع حرم حسین اقام،اقام حسین اقام اقام رسیدیم حرم بعداز قرائت زیارت عاشورا به سمت معقر حرکت کردیم قراربراین بود یک ساعتی استراحت کنیم بعد فرمانده بیاد برای توجیح و شناسایی یک ساعت گذشت فرمانده اومد و شروع کرد به صحبت کردن بسم رب الشهدا و الصدقین رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي برادران عزیز بزرگترین لیاقت دنیا و آخرت نصبتون شده مدافع حرم ناموس حسین شدید بزرگواران هدف ما باز پس گیری شهر حمص از دشمن حسین است در قالب تیپ ۱۷صاحب الزمان متشکل از سه تیپ عملیات از روز شنبه هفته آینده شروع میشه فردا تمامی افراد میتونن با خانواده هاشون تماس بگیرن اما برادران لازم بذکر است هیچگونه اطلاعات از خودتون در تماس اعلام نکنید فقط خانواده از صحت سلامتی خود باخبر کنید یاعلی نرگس سادات خونه مادرشوهرم اینا بودم، زهرا نمیذاشت برم خونه خودمون می‌گفت تنهایی میشنی فکر و خیال میکنی... واقعا راست می‌گفت دومین شبی که مرتضی من اعزام شده سوریه.... یعنی الان داره چیکار می‌کنه غذا خورده... چادرم سر کردم، رفتم تو حیاط، اشکام جاری شد -مرتضی من کجایی؟ عزیزدلم... خدایا خودت مراقبش باش، یا امام رضا خودت حفظش کن صدای زهرا اومد، مامان نرگس سادات کو؟ تو اتاق داداش نبود مادر: زهرا خیلی نگرانشم، خیلی بی تابی می‌کنه، برو پیشش تو حیاط زهرا: نرگس... نرگس دستش نشست رو شانه ام، کجایی آجی؟ - جسمم اینجا تو این زندان، اما روحم سوریه پیش مرتضی زهرا: نرگس آجی، عزیزم توروخدا بی تابی نکن، بخدا داداشم راضی نیست - زهرا خیییییلی سخته زهرا: میدونم، شوهرمنم رفته، تازه دامادم، نرگس ببین اگه زبانم لال علی شهید بشه، یکی ازم بپرسه از زندگی مشترکتون چه خاطره‌ای داری، باید بگم همش ۲۰ روز کنارش بودم نرگس آجی، من درحالی لباس عروس پوشیدم که میدونستم شاید مردم که راهی میدان جنگ شد هیچ‌وقت برنگرده یا عروستون اون مگه آدم نیست همش ۹ روزه مادرشده الان اوج زمانیکه ب همسرش نیاز داره اما مردش تو جنگه، شایدم شهید بشه ان شاالله فردا داداش زنگ می‌زنه تو از دلواپسی درمیای، پاشو بریم بخوابیم زهرا و مادرجون رفته بودن خونه مادرشوهر زهرا، من خونه تنها بودم که تلفن خونه زنگ زد - الو بفرمایید + الو ساداتم - وایییییی مرتضی خودتی؟ + سلام خانمم خوبی؟نمیتونستم زودتر زنگ بزنم، دلم برات تنگ شده عزیزم مراقب خودت باش، خیلی دوست دارم به زهراهم بگو عصری حول حوش ساعت ۴-۵ گوش به زنگ باشه نرگس اینجا نمیشه زیاد زنگ زد با تعداد نفرات بالا حرف زد پس مراقب خودت باشه - منم دوست دارم، مراقب خودت باش + خداحافظ عزیزم گوشی که قطع شد، زدم زیر گریه، های های گریه کردم به گذر زمان توجه نمی‌کردم یه ساعت گذشت با تکونهای زهرا به خودم اومدم نرگس... نرگس... چی شده، چرا گریه می‌کنی - مرتضی زنگ زد، گفت عصر حول و حوش ساعت ۴-۵ خونه باشی علی آقا زنگ می‌زنه رفتم سمت چادرمشکیم زهرا: نرگس سادات کجا میری؟ - میخوام برم مزارشهدا زهرا: صبرکن باهم بریم، تنهایی می‌ترسم بری، حالت بد بشه - باشه بریم
4_5938268130441693465.mp3
14.76M
🔊 خونمون 👤کربلایی محمد ▪️ ایام شهادت ؛ 😔 📌 هوایت نکنم می‌میرم 🏴@IslamLifeStyles_fars