هدایت شده از ڪُلـبـِـہ عَروسَکـ روســےღ
«🌿»
-
اولشبایھشباهتشࢪو؏شد،
تصویࢪڪامپیوتࢪش
"شھیدࢪسولخلیلۍ"بود...
بھشگفتمچقدࢪتوخودخواهۍ
محمدࢪضاخستھشدیم
ازبسدیدیمتچࢪاعڪس
خودتوگذاشتۍ
صفحھڪامپیوتࢪت؟
گفتدید؎اشتباھگࢪفتۍ(:
اینعڪسھمننیست؛
#شھیدࢪسوݪخلیلیھ..!🌿
‹شهیدمحمدرضادهقان›
#شهیدانه
هدایت شده از ڪُلـبـِـہ عَروسَکـ روســےღ
#عاشقانه_های_نماز
#دلنوشته
میخواهم قامت ببندم به سوی قبله عشق ❤️
کمی در جایم جابه جا میشوم و چادرم را روی سرم مرتب میکنم 😇
دیدار کم اهمیتی نیست...!
میخواهم با معبودم سخن بگویم🦋😉
صاف می ایستم مانند یک سرباز که جلو فرمانده اش قد راست میکند و دست به سر میبرد و احترام میگذارد من هم صاف می ایستم 💕
نگاه هم را به مهری میدهم که بوی خاک کربلا میدهد...🥰
بوی جنگ تن به تن....🥺
قامتم را میبندم و به مهر خیره میشوم..!
آرامش سرنگ به سرنگ به شاهرگم سرازیر میشود...!!!
به رکوع میروم و جلوی معبودم سر خم میکنم.... 😊
سپس به سوی بهترین و عظیم ترین پروردگار جهان هستی..
سجده میکنم سجده ای طولانی!. 💞
حس سبکی خوبی است، .
این حس را به دنیا نمیدهم❌
بلند میشوم./
گوم... گوم.... گوم... گوم💓
آری این صدای قلب من است، که زمان صحبت با پروردگارم اینگونه میتپد! ❣
گویی میخواهد از سینه ام بیرون بزند✨
سجاده را جمع میکنم!
حال و هوایم عالی است....
نمازِ خونم را بالا بردم 😌
دوستت دارم خدایا😍
همه چیزمی خدایا 😍
عاشقتم خدایا 😍
#نماز_اول_وقت🌸
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
#عمل_به_قول 95تایی
هدایت شده از ڪُلـبـِـہ عَروسَکـ روســےღ
باب الجواد...بارش باران... نگفتنی ست،
پیشنهاد ویژه
بورس، سرمایه ،صنعت ،اقتصاد,صرافیدر جشنواره ثبت نام کن و 7000 ساتوشی بیت کوین هدیه بگیرلیزر موهای زائد,عوارض لیزر موهای زائد,اصلاح لبخنداز بین بردن موهای زائد بدن در کمترین زمانبلیط هواپیمابا کمترین هزینه سفری خاطره انگیز رو تجربه کن
اذن دخول بر لب یاران، نگفتنی ست...
صدها هزار زائر و عاشق میان صحن،
عرض ادب به شاه خراسان... نگفتنی ست...🍃🌻
#دلنوشته🍃
#امامرضا💛
#عمل به قول 95تایی
هدایت شده از ڪُلـبـِـہ عَروسَکـ روســےღ
ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺜﺒﺖ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯿﻢ.
⛔️ﻧﮕﻮ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺰﺍﺣﻤﺘﺎﻥ ﺷﺪﻡ !
✅ﺑﮕﻮ : ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﻗﺘﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﻦ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﺪ ﻣﺘﺸﮑﺮﻡ !
⛔️ﻧﮕﻮ : ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻡ !
✅ﺑﮕﻮ : ﺩﺭ ﻓﺮﺻﺘﻰ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ !
⛔️ﻧﮕﻮ : ﺧﺪﺍ ﺑﺪ ﻧﺪﻩ !
✅ﺑﮕﻮ : ﺧﺪﺍ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺪﻩ !
⛔️ﻧﮕﻮ : ﻗﺎﺑﻞ ﻧﺪﺍﺭﻩ !
✅ﺑﮕﻮ : ﻫﺪﯾﻪ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ !
⛔️ﻧﮕﻮ : ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻡ !
✅ﺑﮕﻮ : ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻛﺮﺩﻡ !
⛔️ﻧﮕﻮ : ﺯﺷﺘﻪ !
✅ﺑﮕﻮ : ﻗﺸﻨﮓ ﻧﯿﺴﺖ !
⛔️ﻧﮕﻮ : ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ !
✅ﺑﮕﻮ : عالیم !
⛔️ﻧﮕﻮ : ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ !
✅ﺑﮕﻮ : خدا قوت !
⛔️ﻧﮕﻮ : ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ !
✅ﺑﮕﻮ : ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ !
⛔️ﻧﮕﻮ : ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ !
✅ﺑﮕﻮ : ﺁﺳﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ !
⛔️ﻧﮕﻮ : ﺟﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﻟﺒﻢ ﺭﺳﯿﺪ !
✅ﺑﮕﻮ : ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﻮﺩ !
⛔️ﻧﮕﻮ : ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ !
✅ﺑﮕﻮ : ﺧﻮﺩﻡ ﺣﻠﺶ ﻣﯽﮐﻨﻢ !
ﺧﻮﺏ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺴﺨﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ 🙏❤️
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
@kjmsuy
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
هدایت شده از ڪُلـبـِـہ عَروسَکـ روســےღ
آچار فرانسه مادر بودی آقا بابڪ😄
بیا یه کاری هم برای آدم شدن ما بکن🙂🥀
ما هم به کمکت احتیاج داریم🙂
#شهیدانه
#دلنوشته
#خوشتیپ_آسمانۍ
#عمل_به_قول 95تایی
هدایت شده از ڪُلـبـِـہ عَروسَکـ روســےღ
خودمانیم ولے این شبها،
ترس من کرببلایےست
کھ امضا نشود !...🚶🏿♂
#امام_حسین
هدایت شده از ڪُلـبـِـہ عَروسَکـ روســےღ
••♥️🖇••
ڪجا یه گناه رو به خاطر
روی گل یوسف زهرا(س)
ترک کردۍ و ضرر کردۍ؟!
••¦⇢ #حرف_حساب
••¦⇢ #تلنگرانھ
──┅┅┅📕🔗┅┅┅──
.•|؟https://eitaa.com/khodajoonnn
هدایت شده از ڪُلـبـِـہ عَروسَکـ روســےღ
بسم رب النور...🌱
🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊
🌿 رمــ🕊ــان مینویاو
🌿 به نویسندگی بانوماهطلعت
🌿 قسمت #شانزدهم
«کپیبدونذکرنامنویسندهحراممیباشد!»
+ پورصادقی
امکان نداره...!
یعنی...دوست آیناز و برادرش...مسئول راه اندازی کاروان...!
ناخداگاه پاهام شل شد!
به دیوار چسبیده بودم واگرنه میفتادم زمین!
چهره ی آشنای تیام برای من!
جمله ی ناقص اون آقا که میخواست بگه پورصادقی ولی رفت!
آیناز خواست بهم نزدیک بشه که دستم رو به نشانه ی صبر کن جلوش سپر کردم
دست چپم رو گذاشتم روی شقیقه ام و دست راستم رو به دیوار فشار دادم تا بتونم تکیم رو از دیوار بردارم
میخواستم به آیناز بگم بگم که عکسی از تیام داره یا نه ولی تنها تونستم یک کلمه به زبون بیارم: عکس...!
+ آ...آره دارم
بعد هم سریع یک صندلی اورد و کمکم کرد روش بشینم!
موبایلش رو اورد و کمی بهش ور رفت و بعد هم گرفت جلوم!
+ عکس تیام
موبایل رو از دستش گرفتم و مقابل صورتم قرار دادم
باورم نمیشه!
خودش بود!
خودِ خودِ تیام!
چشم های درشت و کشیده ی سبزش!
پوست سفید و لب های صورتیش!
موهای بور و طلاییش!
- خو...خودشه!
آیناز جلوی پام زانو زد و گفت: مطمئنی؟
سرم رو به نشانه ی آره بالا و پایین کردم
[فلشبهنهسالقبل]
با تیام وارد کتاب فروشی شدیم!
کتاب فروشی پر بود از کتاب های کنکور و تیزهوشان و کمک درسی و...!
متعجب گفتم: تو که درست خوبه، هرچی هم خانوادت اصرار میکننن به درس خوب و بد نیست این کتاب های کمک آموزشی رو بخر بخون تو نگاه چپ بهشون نمیکنی! تیزهوشان هم که نمیخوای بری؛ کنکور هم که تو تاره میخوای بری نهم، بذار نهمت تموم بشه بعد هرچی کتاب کنکور توی خاورمیانه هست بخر و بخون؛ دیگه واسه ی چی میخوای این کتاب تا رو بخری؟!
همونطور که داشت قفس های کتاب فروشی رو دید میزد گفت: کی گفته من واسه ی خودم میخوام بخرم؟! واسه داداشم میخوام بخرم! امسال میره دهم و هنوز کتاب کنکور نخریده من میخوام واسش بخرم
- خب لاقل بهش میگفتی باهات بیاد، اوشون بهتر از تو میدونن چه برند هایی بخره بهتره
× من خودم سرچ کردم الآن دارم بهترین برند رو واسش برمیدارم؛ بعدشم میخوام واسه تولدش بخرم
- وات د فاز...!
سریع حرفم رو قطع کرد و گفت: فارسی رو پاس بدار مینو خانوم!
- خب حالا توهم! تو برا تولد داداشت کتاب درسی بخری بیشتر ناراحت میشه تا اینکه خوشحال بشه!
× اتفاقا داداش من خیلی هم درس خونه؛ یک کتابخونه داره تمام کتاب های درسی و کمک درسیش از اول ابتدایی تا الآن که میخواد بره دهم رو گذاشته اونجا!
- من چشمم میخوره به کتاب درسی حالم بهم میخوره اون وقت داداش تو...
× بله ما همچین داداشایی داریم!
بعد از اینکه کتاب ها رو خرید از کتاب فروشی خارج شدیم و زنگ زد تا داداشش بیاد دنبالش
رفتیم جلوی درب پارک رو به رویی کتاب فروشی تا داداشش شَک نکنه
تیام هم کتاب ها رو گذاشت توی کوله پشتیتش تا داداشش نبینه
بعد از چند دقیقه ماشینی داشت بهمون نزدیک میشد
× داداشم اومد
متعجب گفتم: مگه داداشت گواهینامه داره؟!
خندید و گفت: آره، داداشم نیمه دومیه و یک سال دیرتر رفته مدرسه یعنی الآن هجده سالشه؛ گواهینامه هم داره
- میتونم بپرسم چرا یک سال دیرتر رفتن مدرسه؟
× بخاطر تومور مغزی!
متعجب گفتم: تومور مغزی برای یک پسربچه ی هشت ساله عجیب نیست؟!
× ارثیه؛ از خانواده ی پدرم اینا
- آهان
داداشش جلوی پامون ترمز کرد و از ماشین پیاده شد و هممونطور که سرش پایین بود گفت: سلام
× سلام داداش
- سلام
آروم سرش رو اورد بالا ولی به من نگاه نکرد به تیام نگاه کرد و گفت: سوار شو بریم
من هم مات و مبهوت بهش زل زده بودم
اینه داداش حامدش که بهش گفته خوشگلی؟!
باورم نمیشه!
اگر تیام خوشگله این صدبرابر تیام خوشگله!
اصلا زیبای محضه!
همونطور که من حواسم بهش بود تیام گفت: برسونیمت؟
سرم رو به نشانه ی نه تکون دادم
رو به تیام بودم ولی تمام حواسم به حامد بود
بعد از چند لحظه حرف زدن تیام که من هیچ کدومش رو نفهمیدم خداحافظی کردن و رفتن!
ولی من هنوز به راه رفته ی ماشینشون نگاه میکردم!
[پایانفلشبک]
با دست آب قند رو پس زدم و از جام بلند شدم
- من باید ببینمش! همین حالا!
و بعد خواستم حرکت کنم که با صدای آیناز متوقف شدم!
+ صبر کن مینو!
برگشتم سمتش!
کمی حرفش رو مزه مزه کرد و تیکه تیکه گفت: آقا حامد...واسه ی...واسه ی...
ادامهدارد...
کپیباذکرنامنویسندهآزاد...
🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊
درپناهحق🍃
هدایت شده از رفاقت تا شهادت...🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 هم قسم شدن #مدافعان_حرم و شهید #مصطفی_صدرزاده و
#شهید_مرتضی_عطایے
قبل از عملیات...🌷
خیلے از جووناے این فیلم الان شهید شدن...
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
هدایت شده از رفاقت تا شهادت...🌱
معرفی کتاب دیدار جان 🌱
بریده ای از کتاب:
تابوت را نشان مان دادند. من یک سر تابوت نشستم و زهرا طرف دیگر.
سربازی آمد در تابوت را باز کرد.
به اندازه ی دو تا بیل خاک توی تابوت بود؛
یک بادگیر پاره، یک استخوان دست و یک استخوان فک.
نمی دانم چند دقیقه بود که مات و مبهوت نگاهت می کردم.
ماتم برده بود؛
توی این دنیا نبودم.
یاد چشم هایت افتادم که پر از زندگی بود؛
حالا این استخوان ها چقدر سرد و بی روح بودند.
با خودم فکر کردم «مهدی، این تویی؟ بعد از ده سال از کجا معلوم که تو باشی؟ ای کاش هنوز هم فکر کنم یک جایی توی ایران یا عراق زنده باشی. ای کاش هنوز هم فکر کنم بالأخره یک روز خودت زنگِ در را می زنی و برمی گردی. مهدی از کجا معلوم که این ها پاره های بدن تو باشد؟»
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_مهدی_بخشی 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
هدایت شده از رفاقت تا شهادت...🌱
~🕊
#عاشقانہ_شهدا💞
خواستگارها آمده، نیامده پرسوجو مۍڪردم ڪه اهل نماز و روزه هستند یا نه..
حمید هم مثل بقیه،اصلا برایم مهم نبود ڪه خونه دارد یا نه،وضع زندگیش چطور است
یا درآمدش چقدر است.
اینها معیار اصلیم نبود، شڪرخدا
حمید از نظر دین و ایمان ڪم نداشت
و این خصوصیتش مرا به ازدواج با
او دلگرم مۍکرد🧡
حمید هم گفته وقتۍ خودش حجاب و عفت مرا دیده و به اعتقادم درباره امام و ولایت فقیه و انقلاب اطمینان پیدا کرده
در تصمیمش برای ازدواج مصممتر شده بود🌱
#شهید_حمید_ایرانمنش❤️🕊
#روایت_همسر_شهید🌸
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
هدایت شده از رفاقت تا شهادت...🌱
دیر رسیدم من - حاج محمود کریمی .mp3
5.96M
✿▬▬▬๑۩🖤۩๑▬▬▬✿
سر تو دعوا بود
سر تو رو بردن دیر رسیدم من😭
عمامه ات رو بردن دیر رسیدم من😭😭
مداحی
🎤محمود کریمی
✿▬▬▬๑۩🖤۩๑▬▬▬✿
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b