eitaa logo
حجاب من ۲
118 دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
11.9هزار ویدیو
586 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 حجاب من 🇮🇷🇮🇷 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از استیکر فانوس
علیه السلام علیه السلام
هدایت شده از مانوس🌙
🤲خداوندا🙏 در این شب معنوی و شهادت مظلومانه حضرت امام جواد علیه السلام چشمی عطا کن تابهترین هاراببینیم قلبی عنایت کن تاخطاهاراببخشیم ذهنی بماارزانی دارتابدیهارافراموش،کنیم وروحی که هیچگاه ایمان به تورا ازدست ندهد🙏 آمین یا رَبَّ العالمین🙏 🏴🏴🏴🏴شهادت غرییانه و مظلومانه امام مسموم 😔 جوانترین شمع🕯 هدایت، نهمین بحر کرامت، ابن الرضا ، باب المراد، حضرت جواد الائمه را خدمت امام زمان عج و همه ی عاشقانش تسلیت عرض میکنم 😔 امیدوارم امشـب ✨💫✨ حاجت دلتون را از باب الحوائج جواد الائمه بگیرید🙏 التماس دعا 🙏
هدایت شده از تهذیب مدرسه علمیه نائب الصدر
به مناسبت علیه‌السلام 🔻نجات زندانی از زندان ابن‌زیات توسط جواد الائمه(علیه‌السلام) علی‌بن‌خالد (زیدی‌مذهب) می‌گوید: در سامرا بودم که شنیدم مردی را از طرف شام با زنجیر بسته و آورده و در زندان ابن‌زیّات زندانی کرده‌اند، و شایع شد که او ادعای پیامبری کرده است. به‌خاطر کنجکاوی به در زندان رفتم و به زندانبانان پولی دادم و به ملاقات وی رفتم. وی را مردی با درک و فهم یافتم. پس گفتم: داستانت چیست؟ گفت: من در شام، جایی که می‌گویند سر مبارک امام حسین(علیه‌السلام) آنجا نصب شده، پیوسته عبادت می‌کردم تا اینکه شبی در همان موضع، رو به محراب، ذکر خدا می‌گفتم که دیدم شخصی مقابلم آشکار شد و به من گفت: «برخیز»! پس برخاستم و با من کمی راه رفت. ناگهان خود را در «مسجد کوفه» یافتم. به من گفت: این مسجد را می‌شناسی؟ گفتم: آری، این مسجد کوفه است. پس به نماز ایستاد و من هم با او نماز خواندم و برگشت و من هم به دنبال او برگشتم. بازهم مرا کمی راه برد و خود را در «مسجد النبی» یافتم. به رسول خدا سلام کرد و من هم همین‌طور، و نماز خوانده خارج شدیم! بار سوم نیز مرا کمی راه برد که دیدم در «مسجد الحرام» هستم! پس خانه کعبه را طواف کرد و من هم با او طواف کردم و بیرون آمدیم. و باز کمی راه رفتیم خودم را در شام، همان‌جا که قبلاً عبادت می‌کردم دیدم. به‌ناگاه آن شخص از نظرم ناپدید شد. از این مسأله تعجب کردم. یک سال از آن جریان گذشت. سال بعد دوباره همان شخص را دیدم و خوشحال شدم و باز کارهای سال قبل را تکرار کرد! اما وقتی که خواست از من جدا شود به او گفتم: به کسی که تو را به این کارها قادر کرده سوگند می‌دهم که خود را به من معرفی کنی! گفت: من محمدبن‌علی‌بن‌موسی [جواد الائمه] هستم. این خبر بالا گرفت تا اینکه به محمدبن‌عبدالملک زیات (وزیر معتصم عباسی) رسید، پس مرا گرفت و به غل‌وزنجیر بست و به عراق روانه کرد و همان‌طور که می‌بینی در اینجا زندانی شدم و چیزی را که نگفته و ادعا نکرده‌ام به من نسبت می‌دهند! گفتم: آیا جریانت را به ابن‌زیات بنویسم؟ [شاید واقع جریان را بفهمد تجدید نظری کند] گفت: بنویس. پس من از طرف او داستانش را به ابن‌زیات نوشتم و فرستادم. وقتی نامه برگشت دیدم پشت نامه نوشته بود: «به همان شخصی که در یک شب تو را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از آنجا به مکه برده است، بگو تو را از زندان خارج کند!» علی‌بن‌خالد می‌گوید: من ناراحت شدم و دلم به حال او سوخت. روز بعد، صبح زود به زندان رفتم تا حال او را جویا شوم و وی را به صبر دعوت کنم که ناگهان دیدم عدۀ زیادی از مردم و سربازان و نگهبانان زندان جمع شده‌اند! پرسیدم: چه خبر شده؟ گفتند: آن شخصی که از شام آورده شده بود و ادعای پیامبری می‌کرد، امشب گریخته است. نمی‌دانیم آب شده به زمین رفته یا به هوا پرواز کرده است؟ علی‌بن‌خالد که تا آن زمان، زیدی‌مذهب بود، با دیدن این قضیه شیعه اثنی‌عشری شد و عقیده خوبی پیدا کرد. الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۸۰ @naebossadr
چگونه مومن حقیقی باشیم؟ امام جواد علیه السلام می فرمایند: "بنده ای حقیقت ایمان را نمی یابد مگر آن که دین را بر تمایلات و هواهای نفسانی خود مقدم دارد و کسی هلاک و بدبخت نمی گردد مگر آنکه خواسته های نفسانی خود را بر دین مقدم کند" بحارالانوار، ج 75، ص 80 🖤🥀 علیه السلام تسلیت باد
زیارت نامه امام جواد (ع)🖤 السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَرَّ التَّقِیَّ الْإِمَامَ الْوَفِیَّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نَجِیَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِیرَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سِرَّ اللَّهِ [سِتْرَ اللَّهِ‏] السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ضِیَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَنَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا کَلِمَةَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَحْمَةَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النُّورُ السَّاطِعُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْبَدْرُ الطَّالِعُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّیِّبُ مِنَ الطَّیِّبِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّاهِرُ مِنَ الْمُطَهَّرِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْآیَةُ الْعُظْمَى السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْحُجَّةُ الْکُبْرَى السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُطَهَّرُ مِنَ الزَّلاتِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُنَزَّهُ عَنِ الْمُعْضِلاتِ [الْمُعْظِلاتِ‏] السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلِیُّ عَنْ نَقْصِ الْأَوْصَافِ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الرَّضِیُّ عِنْدَ الْأَشْرَافِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَمُودَ الدِّینِ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ حُجَّتُهُ فِی أَرْضِهِ وَ أَنَّکَ جَنْبُ اللَّهِ وَ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ مُسْتَوْدَعُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عِلْمِ الْأَنْبِیَاءِ وَ رُکْنُ الْإِیمَانِ وَ تَرْجُمَانُ الْقُرْآنِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنِ اتَّبَعَکَ عَلَى الْحَقِّ وَ الْهُدَى وَ أَنَّ مَنْ أَنْکَرَکَ وَ نَصَبَ لَکَ الْعَدَاوَةَ عَلَى الضَّلالَةِ وَ الرَّدَى أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکَ مِنْهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ السَّلامُ عَلَیْکَ مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ  یا اَبا جَعفَرٍ یا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَوادُ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَنا وَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَ استَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه (ع)
هدایت شده از برادرانه
✍️ یادداشت به مناسب شهادت امام جواد علیه‌السلام 📌 نمی از یم فضائل امام جواد علیه‌السلام 🔸 امام جواد‌علیه‌السلام دارای شخصیت بلند مرتبه‌ای است که اندیشه‌ و قلم‌ها از توصیف فرمایشات و سیره ایشان ناتوان می‌باشد. هر کسی که با امام جواد علیه‌السلام روبرو می‌گشت چاره‌ای جز اعتراف به فضیلت و برتری ایشان نداشت؛ خواه در زمینه‌های علمی و اخلاقی و خواه در مسائل مربوط به مدیریت و سیاست‌ورزی. 🔹 مامون عباسی با آنکه دشمن امام رضا و امام جوادعلیهما‌السلام بود اما به فضائل امام جواد اعتراف کرده می‌گوید: «او در عين خردسالى، فاضلی بزرگ، دانا و اعجوبه زمان می‌باشد و آرزومندم به زودى مردم به مقام فضل و كمال او پی‌ببرند. او از خاندانی است كه علمشان از سرچشمه بى‌پايان خدا استفاده می‌شود و همواره نياكان او از علم دين و امور ادب كه افراد عادى با زحمت به آن می‌رسند، بی‌نياز بودند و هیچ دانشمندی نیست كه بتواند در برابرشان خودنمایی كند.» 🔸 هنگامی که دختر مامون ‏به دلیل حسادت‌های بی‌جای زنانه، نزد پدرش از امام جوادعلیه‌السلام شکایت و اظهار ناراحتی کرد، مامون به وی گفت: «دخترم، نزد همسرت بازگرد که او پاره تن رسول خداصلی‌الله‌علیه‌وآله می‌‌باشد.» 🔹 نقل است یکی از شیعیان برای دیدن امام جوادعلیه‌السلام به بغداد آمد و امام را با هیئت تشریفات درباری همراه دید. با خود گفت بغداد محل مناسبی برای زندگی تجملی و آسوده است و تصمیم گرفت که به وطن خویش بازنگردد. اما جوادالائمه‌علیه‌السلام که از نیت او با خبر شدند، به وی فرمودند: «نان جو و نمک بلغور در حرم جدم رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نزد من از آنچه مرا در آن می‌بینی عزیزتر است.» 🔸 نقل شده کاروان شیعیان در راه بازگشت از سفر حج، دچار راهزنان شده و اموالشان به سرقت رفت. یکی از اعضای کاروان در مدینه خدمت امام جوادعلیه‌السلام‌ رسیده و جریان را تعریف می‌کند. امام‌ دستور پرداخت مبلغی پول به وی می‌دهند و می‌فرمایند: «این پول را در میان افراد کاروان تقسیم کن.» راوی با تعجب می‌گوید: «پس از آنکه پول را میان آنها تقسیم کردم،‌ متوجه شدم پولی که امام جوادعلیه‌السلام پرداخت کرده بودند، دقیقا به مقدار دزدیده شده بود نه کمتر و نه بیشتر.» 🌐 جهت مطالعه‌ی بیشتر، کلیک کنید: https://btid.org/fa/news/200322 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه های علمیه 🌐 btid.org
هدایت شده از مُـحَـدِّثْ
▪️ صلی الله علیه وآله در مورد امام جواد علیه السلام فرمودند: ✋ پدرم فدای فرزند بهترین زنان پاک نوبه (یعنی امام جواد علیه السلام). از نسل اوست همان پیشوایی که رانده و آواره است و خونخواه پدرش و جدّش خواهد بود! (یعنی حضرت مهدی علیه السلام) 📖 بأَبِي ابْنُ خِيَرَةِ الْإِمَاءِ النُّوبِيَّةِ الطَّيِّبَةِ يَكُونُ مِنْ وُلْدِهِ الطَّرِيدُ الشَّرِيدُ الْمَوْتُورُ بِأَبِيهِ وَ جَدِّهِ... 📚 الإرشاد ج‏2، ص276 📚 منتخب الأثر، ج‏2، ص117 حدیث 465 🏴 ایام سوگواری حضرت جوادالائمه علیه‌السلام تسلیت باد.
هدایت شده از دیده‌بان‌هوشیار
سائل،شبی که زائرباب المُراد شد تسبیح وار،گرمِ دَمِ “یاجواد” شد در کربلا نیافت مَجالِ گریستن در کاظمین روزیِ اشکش زیاد شد هرکس نداشت مِـهر جوادالائمه را واللهِ روسیاه تر از قوم عاد شد در اوّلین قدم به مُراد دلش رسید سائل ,دمی که ساجدِ”بابُ الجواد”شد
‌ گفتنـد: قسـم بده رضــا را به جـواد..؛ هشتـم گرو نُـه‌ام شـده یعنـی این.. !! علیه السلام ‌‌
. در چنته‌ام به غیر دلے پرگناه نیست در ڪوله‌بار آینه‌ام غیر آه نیست گفتم ڪه از تو شعر بگویم ولے نشد این رخت در قواره‌ے این روسیاه نیست آقا! قلم به دست خودت، این تو این غزل حالا ڪه حال و روز دلم رو به راه نیست در آستان مهر تو اے ساقی‌الجواد! حتے سر سبوشڪنان بے ڪلاه نیست از شدت فروغ دو خورشید ڪاظمین فرصت براے جلوه‌ے خورشید و ماه نیست در پیشگاه دانش بے منتهاے تو علم جهان به جز دو سه خط سیاه نیست این همسر تو نیست ڪه نوشانده زهر را؟ تصویر مبهم است ولے اشتباه نیست اے ظالمان! جواب جگرگوشه‌ے رضا وقتے ڪه پاره شد جگرش قاه‌قاه نیست در زیر آفتاب رها شد تنت ولی صد شڪر پایمال عبور سپاه نیست 👉 @Do_KhatRoze 📜
گفتنـد: قسـم بده رضــا را به جـواد..؛ هشتـم گرو نُـه‌ام شـده یعنـی این.. !! علیه السلام ‌‌
امیر حسین یعقوبیان: . جوان خانه‌ی زهرا غریبِ زهرا تو صدای  ناله‌ی  اَمَن یُجیبِ زهرا تو بمیرم از غمت آقا کسی نداری که غریب و زخمی و تنها کسی نداری که میان حُجره پَرَت را کسی نمی‌گیرد عزیزِ تشنه سرت را کسی نمی‌گیرد چقدر غرقِ عرق  غرقِ درد  تب داری میانِ سُرفه جگرپاره رویِ لب داری به دادِ تو نرسیدند تا صدا نزنی کسی نبود کنارت که دست و پا نزنی صدای بال و پَر بسته از قفس نرسد صدا نزن که صدایت به هیچکس نرسد صدا نزن که نفسهات مختصر نشوند صدای هلهله‌ها تا که بیشتر نشوند صدای هلهله آمد  رضا رضا نکنی که دست و پا بزنی و خدا خدا نکنی صدا نزن که به دَف می‌زنند در پَسِ در جوابِ دادِ تو کَف  می‌زنند در پَسِ در نگو  جوانِ رضا تشنه‌ای که آبی نیست بیا نگو جگرت سوخت که جوابی نیست  عجیب زهر بدی بود شعله برپا کرد تمامیِ جگرت را  که اِرباًاِربا کرد  کسی نگفت که آبی دهان خُشکش را کسی نگفت که رحمی زبانِ خُشکش را به پُشت حُجره کنیزان و همسرش اینجاست  کسی نگفت نخندید مادرش اینجاست میان حُجره پَرَت را کسی نمی‌گیرد عزیزِ تشنه سرت را کسی نمی‌گیرد  نه ظرف آب کنار و نه بستری داری نه گِرد خویش برادر نه خواهری داری برادری که  به قربان پیکر تو رَوَد نه خواهری که رسد زود همسر تو رَوَد نه گریه‌کُن که پِی‌ات سر به دشت بگذارد نه خواهری که برای تو طشت بگذارد میان خنده و دشنام بردنت آقا کِشان کِشان به رویِ بام بردنت آقا کنار خشکْ لبت ، کاسه‌های آب اُفتاد کشان کشان بدنت زیر آفتاب  اُفتاد کشیده‌اند زِ پا  با سرت چه بد خوردی میان راه بگو  چندتا لگد خوردی؟ به روی بام ولی مثل اینکه پامالی به روی بام ولی نه میانِ گودالی ولی به سویِ تو  خیره  نگاهِ دختر نیست به روی جسم تو جز سایه‌ی کبوتر نیست هزار شُکر که جسمِ تو نامرتب نیست  هزار شُکر که بر بام ، جای مَرکب نیست (حسن لطفی ۱۴۰۰/۴/۱۹) .