هدایت شده از عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
#طنز_جبهه
یکی از شب ها به عباس گفتم می خوای پادگان رو به هم بریزم؟😁😜
با تعجب پرسید "چه طوری؟😃
🗣به بالکن ساختمان رفتم و فریاد زدم "الله اکبر"
👀دقایقی نگذشت که همه به خیال این که خبری شده پشت پنجره ها آمدند و 👥شروع کردند به تکبیر گفتن.
🗣وسط تکبیر،فریاد زدم.
"صدام کشته شد."
ناگهان متوجه شدیم تبلیغات لشگر بلندگوهای پادگان را روشن کرده وآنها هم شروع کردهاند به تکبیر گفتن😃😁
آن قدر صدا و هیجان زیاد بود که به عباس گفتم رادیو رو روشن کنه،🙃😉 نکنه که جدی جدی صدام مرده باشه🙄😯
عاقبت فرمانده گردان مطلع شد و اخطار شدیدی داد.😬😓
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
وخداهماننوریاستکه
ازتاریکتریننقطههاظاهرمیشود..`💛
‹◌.#خدایی
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
#شهیدانه
نگو مرسی!
فقط یک دقیقه وقت بزار و این متن رو بخون🙃
#شهید_حاج_احمد_متوسلیان
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری | #مادران_شهید
🔻میروی ومیبری همراه خود جانِ مرا...
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
بابا جانمبابایی...💔
حرمت رو میخوام بابا نفس حرمت
هوای حرمت
بوی حرمت
ارامش حرمت
دنیای حرمت...😭😭
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
#طنز_جبهه
گفتم بروم از دوستانم در گردان مجاور مقر احوالی بپرسم،☺️زدم بیرون، هوا به غایت گرم بود.😣
مثل اینکه طاعون آمده باشد، یک نفر برای دل خوشی در محوطه نبود.😒
صدا زدم صاحبخانه!!!🤗
یکی یکی سر و کله شان پیدا شد:😃
به به چه عجب، بابا خبر می کردی می گفتیم برادران بعثی با توپخانه آتش می ریختند و مقدمتان را گلوله باران می کردند.💥💥
دیگران از آن طرف:
پسر اطلاع می دادی ترابری ویژه (قاطرچی) را می فرستادیم دنبالت!!!
من هم برای اینکه کم نیاورده باشم گفتم: حالا چرا زمینها را شخم زده اید؟🌾
جواب دادند:☺️به میمنت ورود حضرتعالی،بناست بعد از شخم بدهیم علف هم بکارند که این چند روز که اینجا تشریف دارید بی آذوقه نمانید!😁🤣
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
بهش گفتم:
🔸"دایی جون! چیه هی میگی میخوام شهید شم⁉️
بابا تو هم مثل بقیه جوونا بیا و تشکیل خانواده بده، حتما پدر خوبی میشی و بچههای خوبی تربیت میکنی، مثل خودت."
🔸بهم گفت:
"میدونی چیه دایی؟!
شهدا چراغاند.💡
چراغ راه تو تاریکی امروز. دایی من میخوام چراغ باشم."🕊️❤️
راوی: دایی شهید
شهید حسینولایتےفر
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
دِلـَمهـَوآ؎شھـٰآدَتڪِهمۍڪنـَد
پنـٰآهمیبـَرمبـِهچـٰآدرمڪِهتـٰآآسـمانراهدآرد..🕊
•°
#چادرانه
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
#هادےدلھٰا 🕊
• شما کہ در جلوَت دوست
انس یافته اید...
دستۍ بر دل هاے
خستہ ے ما برآورید...🍃
#برادࢪشھیدَم✨♥️
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
💌
خرماگرفته بود دستش
به تک تک بچه ها تعارف میکرد.
+گفتم:مرسی
+گفت:چی گفتی؟
+گفتم:مرسی
ایستاد و گفت: دیگه نگو مرسی؛
بگو خدا پدر مادرتو بیامرزه.
#حاج_احمد_متوسلیان
#شبیه_شهدا_باش
#حاج_عمار
۳۰ مرداد ۱۴۰۱