eitaa logo
حجاب من ۲
117 دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
11.9هزار ویدیو
586 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 حجاب من 🇮🇷🇮🇷 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از شب ها به عباس گفتم می خوای پادگان رو به هم بریزم؟😁😜 با تعجب پرسید "چه طوری؟😃 🗣به بالکن ساختمان رفتم و فریاد زدم "الله اکبر" 👀دقایقی نگذشت که همه به خیال این که خبری شده پشت پنجره ها آمدند و 👥شروع کردند به تکبیر گفتن. 🗣وسط تکبیر،فریاد زدم. "صدام کشته شد." ناگهان متوجه شدیم تبلیغات لشگر بلندگوهای پادگان را روشن کرده وآنها هم شروع کرده‌اند به تکبیر گفتن😃😁 آن قدر صدا و هیجان زیاد بود که به عباس گفتم رادیو رو روشن کنه،🙃😉 نکنه که جدی جدی صدام مرده باشه🙄😯 عاقبت فرمانده گردان مطلع شد و اخطار شدیدی داد.😬😓
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
بعد شھدا ما چیکار کردیم؟!💔. . .
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
وخدا‌همان‌نوری‌است‌که‌ از‌تاریکترین‌نقطه‌ها‌ظاهر‌میشود..`💛 ‹◌.
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
نگو مرسی! فقط یک دقیقه وقت بزار و این متن رو بخون🙃
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
بابا جانم‌بابایی...💔 حرمت رو میخوام بابا نفس حرمت هوای حرمت بوی حرمت ارامش حرمت دنیای حرمت...😭😭
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
تو چہ می دانی . . . از حال مادری ڪہ از تمامِ حاصل زندگی اش فقط یڪ قاب‌عڪس نصیبش شده؟💔 نه‌قبری‌‌نه‌نشانی‌‌فقط‌عکسی‌در‌طاقچه‌ خانه.. 📎⃟🌻⇢ •• 🌻⃟📎⇢ •• ـ ـ ـ ـــــ𖧷ـــــ ـ ـ ـ
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
گفتم بروم از دوستانم در گردان مجاور مقر احوالی بپرسم،☺️زدم بیرون، هوا به غایت گرم بود.😣 مثل اینکه طاعون آمده باشد، یک نفر برای دل خوشی در محوطه نبود.😒 صدا زدم صاحبخانه!!!🤗 یکی یکی سر و کله شان پیدا شد:😃 به به چه عجب، بابا خبر می کردی می گفتیم برادران بعثی با توپخانه آتش می ریختند و مقدمتان را گلوله باران می کردند.💥💥 دیگران از آن طرف: پسر اطلاع می دادی ترابری ویژه (قاطرچی) را می فرستادیم دنبالت!!! من هم برای اینکه کم نیاورده باشم گفتم: حالا چرا زمینها را شخم زده اید؟🌾 جواب دادند:☺️به میمنت ورود حضرتعالی،بناست بعد از شخم بدهیم علف هم بکارند که این چند روز که اینجا تشریف دارید بی آذوقه نمانید!😁🤣
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
بهش گفتم: 🔸"دایی جون! چیه هی می‌گی می‌خوام شهید شم⁉️ بابا تو هم مثل بقیه جوونا بیا و تشکیل خانواده بده، حتما پدر خوبی می‌شی و بچه‌های خوبی تربیت می‌کنی، مثل خودت." 🔸بهم گفت: "می‌دونی چیه دایی؟! شهدا چراغ‌اند.💡 چراغ راه تو تاریکی امروز. دایی من می‌خوام چراغ باشم."🕊️❤️ راوی: دایی شهید شهید‌ حسین‌ولایتےفر
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
دِلـَم‌هـَوآ؎شھـٰآدَت‌ڪِه‌مۍ‌ڪنـَد پنـٰآه‌میبـَرم‌بـِه‌چـٰآدرم‌ڪِه‌تـٰآآسـمان‌راه‌دآرد..🕊 •°
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
🕊 • شما کہ در جلوَت دوست انس یافته اید... دستۍ بر دل هاے خستہ ے ما برآورید...🍃 ✨♥️
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
💌 خرماگرفته بود دستش به تک تک بچه ها تعارف میکرد. +گفتم:مرسی +گفت:چی گفتی؟ +گفتم:مرسی ایستاد و گفت: دیگه نگو مرسی؛ بگو خدا پدر مادرتو بیامرزه.
۳۰ مرداد ۱۴۰۱