2 ـ جنبش ارتجاعی سفیانی
2 ـ جنبش ارتجاعی سفیانی 2 ـ جنبش ارتجاعی سفیانی
برگرفته از آثار آیة الله سید محمد کاظم قزوینی
داستان سفیانی در روایات بسیاری آمده است و در دسته ای از آنها تصریح شده است که نام او، ((عثمان بن عنبسه )) می باشد.
او فـردی از افـراد بـشـر است و آن گونه که برخی او را ((شوروی )) و پایگاه از هم پـاشـیـده کـمونیسم پنداشته اند نیست و خروج این عنصر پلید و تجاوزکار از نشانه های قطعی ظهور امام مهدی (علیه السلام ) است .
روایـاتـی کـه از کارهای سفیانی و جنایات هولناک او سخن می گوید به گونه ای است کـه از جـنـایـتهایش موی بر بدن انسان راست می شود و دلها می لرزد. او از سنگدلترین انـسـانـهـایـی اسـت کـه نـه عـاطـفـه در قـامـوس زنـدگـیـش وجـود دارد و نـه مـهـر و رحـم ، جـنـایـتـکـارتـرین و مجرمترین انسانهاست و از نظر شکستن مقررات خدا و جراءت بر او، کم نظیر است و در قساوت و سنگدلی ، بی مانند است .
او نژاد از امویان دارد. عنصر خونریزی است که انسانها را به آسانی ، بسان حشرات می کشد و به بانوان مسلمان و شایسته کردار با سنگدلی ، هتک حرمت روا می دارد و هر حرامی را حلال نموده و هر جنایتی را مرتکب می گردد.
او و یاران ستمکارش دلهایی از کینه و بدخواهی ، نسبت به مقام والای خاندان پیامبر صلی الله عـلیه و آله انباشته دارند، چرا که او، وارث گذشتگان پلید خود، امویان کفر پیشه اسـت کـه دستها تا مرفق به خون خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و پیروان آن آلوده دارند.
و او نـیـز مـی کـوشـد تـا آن جنایات پیاپی و خط خیانت اجداد پلید خویش را امتداد بخشد. جـنـایـاتـی را مـرتـکـب مـی شـود کـه عـرش خـدا از آنها به لرزه در آمده و از آن فجایع و قساوتها، آسمانیان و زمینیان به ضجه درآیند.
از اینرو، در مورد عنصر قانون شکن و کینه توزی که انبوهی از قماش خودش او را همراهی و پـیـروی مـی کـنـنـد و او بـا وقـاحـت خـود را بـه کـشـور و جـامـعـه ، تـحـمـیل و قدرت و امکانات آن را بدون ذره ای ترس و حیا و کمترین شرم و وجدان ، همه را در راه خواسته های درون آلوده و شرربارش بکار می گیرد، چه می توان پنداشت ؟
راسـتـی کـه دوران کـوتـاهـی را کـه ((سـفـیـانـی )) در آن حـکـومت می کند، از بدترین و شـرربـارتـرین دوره های تاریخ اسلام است و روزگار حکمرانی این تجاوزکار سرکش و خودکامه ، از بدترین و سیاهترین روزگاران و ادوار تاریخ انسان .
او تـجـاوزکـاری اسـت کـه حـرکـت مـی کـنـد و بذر بیداد می افشاند و ظلم را می گستراند. مصیبتها، رنجها و فاجعه ها کشت می کند و کشتارگاهها برای مردان و زنان و کودکان برپا مـی دارد بـه گونه ای که زندگی بشر در زمان حکمرانی او فاقد هر نوع کرامت و تهی از هر نوع ارزش انسانی و حقوق بشری می گردد.
او بـلای سـهـمـگـین ، مصیبت آشکار و رنج بزرگی برای خاورمیانه و کشورهای آن نظیر، سـوریـه ، عراق ، حجاز و مناطق مجاور اینها خواهد بود. به همین جهت از پیامبر و امیرمؤ منان (عـلیـه السـلام ) و دیگر امامان نور (علیه السلام ) در مورد این بلای بزرگ و این آفت و عـذابـی کـه هـمـه را در بـر مـی گیرد، روایات و گزارشات بسیاری می توان در منابع اسلامی یافت .
1 ـ از حـذیـفـه آورده انـد کـه : پـیـامـبر گرامی صلی الله علیه و آله از فتنه ای که میان مشرق و مغرب رخ خواهد داد، یاد کرد و فرمود:
((فـبـیـنـمـا هم کذلک یخرج علیهم السفیانی من الوادی الیابس فی فور ذلک حتی یـنـزل دمـشـق ، فـیـبعث جیشین : جبیشا الی المشرق و آخر الی المدینة ، حتی ینزلوا باءرض بابل من المدینة الملعونة ـ یعنی بغداد ـ فیقتلون اءکثر من ثلاثه آلاف و یفضحون اءکثر من مائة امراءة و یقتلون بها ثلاثمائة کبش من بنی العباس .
ثم ینحدرون الی الکوفة فیخربون ما حولها، ثم یخرجون متوجهین الی الشام ، فتخرج رایـة هـدی مـن الکـوفـة فـتلحق ذلک الحیش فیقتلونهم ، لایفلت منهم مخبر و یستنقذون ما فی اءیدیهم من السبی و الغنائم .
و یحل الجیش الثانی بالمدینة ، فینتهبونها ثلاثه اءیام بلیالیها، ثم یخرجون متوجهین الی مـکـة ، حـتـی اذا کـانـوا بـالبـیـداء بـعـث الله جـبـرئیـل فـیـقـول : یـا جـبـرئیل ! اذهب فاءبدهم ، فیضربها ـ اءی یضرب الارض ـ برجله ، ضربة یخسف الله بهم عندها ولایفلت منها الا رجلان من جهینة ...))(458)
یعنی :
در هـمـان اوج فـتـنـه ، عنصر پلیدی بنام سفیانی ، از دره خشک وادی یابس ، بر ضـد آنـان خـروج مـی کـنـد و در دمـشـق فـرود مـی آیـد. آنگاه دو سپاه ، یکی بسوی مشرق و دیـگـری را بـسـوی مـدیـنـه مـنـوره گـسـیـل مـی دارد. سـپـاه او در سـرزمـیـن بابل و شهر بغداد که نفرین شده است فرود می آید و بیش از سه هزار نفر را می کشد و فـراتـر از یـک صـد زن را بـه زور تصاحب و هتک حرمت می کنند و سیصد نفر از چهره ها و شخصیتهای بنی عباس را نابود می سازد.
سـپـس بـه کـوفه سرازیر می گردد و خانه های اطراف آن را تخریب می کند
و پس از آن بـه شام روی می آورد. از پی آن ، پرچم هدایت و نجاتی در کوفه به اهتزاز در آمده و از آنجا بسوی آنان حرکت و در راه به آنها می رسد و ضمن پیکار شدیدی ، همه را نابود می سـازد بـه گـونـه ای کـه یـک نـفر از سپاه سفیانی باقی نمی ماند تا خبر رسان شکست مفتضحانه آنان برساند و همه اسیران و غنائم جنگی را نیز آزاد می سازد.
سپاه دیگر او به مدینه وارد می گردد و سه شبانه روز آن را غارت می کند. پس از آن از شـهـر بـسـوی مـکـه روی مـی آورنـد تـا بـه بـیـابـانـی مـی رسـنـد کـه خـداونـد جـبـرئیـل را بـسوی آنان بر می انگیزد و دستور می دهد که برود و آنان را نابود سازد و جـبـرئیل با پای خود ضربتی بر آن زمین فرود می آورد که زمین به فرمان خدا همه آنان را فرو می برد و جز دو نفر باقی نمی ماند....
2 ـ امـیـرمؤ منان (علیه السلام ) در خطبه مشهورش بنام ((بیان )) که برخی از رخدادها و فـتـنـه هـای آیـنـده را تـرسـیـم مـی کـنـد، از جـمـله از خروج ((سفیانی ))، خبر می دهد که فرازهایی از آن را می آوریم :
((...اءلا! یاویل لکوفانکم هذه ... و ما یحل بها من السفیانی فی ذلک الزمان !!
یـاءتـی الیـهـا مـن نـاحـیـة هـجـر، بـخـیـل سـبـاق تـقـودها اءسود ضراغمة و لیوث قشاعمة اءول اسمه شین ....
فـیـاویل لکوفانکم من نزوله بدارکم ، یملک حریمکم و یذبح اءطفالکم و یهتک نساء کم ، عمره طویل و شره غزیر و رجاله ضراغمة ....
اءلا! و ان السـفـیـانـی ، یـدخـل البـصـرة ثـلاث دخـلات ، یذل فیها العزیز و یسبی فیها الحریم ....
و علامة خروج السفیانی : اختلاف ثلاث رایات :
رایة من المغرب ، فیاویل لمصر و مایحل بها منهم .
ورایة من البحرین من جزیرة اءوال من اءرض فارس .
ورایة من الشام .
فـتـدوم الفـتـنـة سـنـة ، ثـم یـخـرج رجـل مـن ولد العـبـاسـوره ، فـیـقـول اءهـل العـراق : قـد جـاءکـم قـوم حـفـات اءصـحـاب اءهـواء مـخـتـلفـة ، فـیـضـطرب اءهل الشام و فلسطین و یرجعون الی رؤ ساء الشام و مصر فیقولون :
اءطـلبـوا ولد المـلک . ( یـعـنـی السـفـیـانـی ) فـیـطلبونه ، ثم یوافقونه بغوطة دمشق ، بـمـوضـع یـقـال لهـا: ـ حـرستا ـ فاذا حل بهم ، اءخرج اءخواله : بنی کلب و بنی دهانة و یکون له بالوادی الیابس عدة (اءی : جماعة ) عدیدة .
ثـم انـه یـجـیـبـهـم و یـخـرج مـهـم فـی یـوم الجـمـعـة ، فـیـصـعـد مـنـبـر دمـشـق و هـو اءول مـنـبـر یـصـعده ، ثم یخطب و یاءمر هم بالجهاد و یبایعهم علی اءن لایخالفوا اءمره ، رضوه اءم کرهوه ، ثم یخرج الی الغوطة و لایلج بها حتی یجتمع الناس علیه .
فعند ذلک یخرج السفیانی فی عصائب اءهل الشام ، فتختلف ثلاث رایات :
فرایة الترک و العجم وهی سوداء.
ورایة للبریین لابن العباسوره ، صفراء.
ورایة للسفیانی .
فـیـقـتـتـلون بـبـطـن الازرق قتالا شدیدا، فیقتل منهم ستون اءلفا، ثم یغلبهم السفیانی ، فـیـقـتـل مـنـهـم خـلقـا کـثـیـرا و یـمـلک بـطـونـهـم و یـعـدل فـیـهـم حـتـی یقال فیه : ((والله ! ما کان یقال علیه الاکذبا.))
((والله ! انـهـم لکاذبون ، ولا یعلمون ما تلقی امة محمد صلی الله علیه و آله ولو علموا لمـا قـالوا لمـا قـالوا ذلک و لایـزال یـعـدل فـیـهـم حـتـی یـسـیـر، فـاءول سـیـره الی حمص و ان اءهلها باءسوء حال ، ثم یعبر الفرات من باب مصر، یسیر الی مـوضـع یقال له : ـ قریة سبا ـ فیکون له بها وقعة عظیمة ، فلایبقی بلد الا وبلغهم خـبره ، فیدخلهم من ذلک خوف و جزع فلایزال یدخل بلدا بعد بلد...
ثـم یـرجـع الی دمـشـق و قـد دانـت له الخلق ، فیجیش جیشا الی المدینة وجیش الی المشرق ، فـیـقـتـل بـالزوراء سـبـعـیـن اءلفـا ویـبـقـر بـطـون ثـلاقـمـاءئة امـراءة حامل !.
و یخرج الجیش الی کوفانکم هذه ، فکم من باک و باکیة ...
و اءمـا جـیـش المـدیـنـة ، فـانـه اذا تـوسـط البـیـداء صـاح بـه جـبرئیل صیحة عظیمة ، فلایبقی اءحد الا وخسف الله به الارض الا رجلان ... فیهوب قوم من اءولاد رسـول الله صـلی الله عـلیـه و آله وهـم اءشـراف ـ الی بـلد الروم ـ فیقول السفیانی لملک الروم : ترد علی عبیدی !!
فـیـردهـم الیه ، فیضرب اءعناقهم علی الدرج الشرقی لجامع دمشق ، فلاینکر ذلک علیه اءحد.
اءلا! و ان علامة ذلک تجدید الاءسوار بالمدائن ....
فقیل : ((یا اءمیرالمؤ منین ! اءذکر لنا الاءسوار؟))
فـقال : ((تجدد سور بالشام والعجوز والحران یبنی علیهما سوران و علی واسط سور، والبیضاء یبنی علیها سور والکوفة یبنی علیها سوران و علی شوشتر سور و علی دیار یـونـس سـور و عـلی حـمـص سـور و علی مطر دین سور و علی الرقطاء سور و علی الرحبة سور و علی دیر هند سور و علی القلعة سور.
مـعـاشـر النـاس ! اءلا! وانـه اذا ظـهـر السـفـیـانـی تـکـون له وقـایـع عـظـام ، فاءول وقعة بحمص ، ثمپت بحلب ثم بالرقة ، ثم بقریة سباء، ثم براءس العین ، ثم بنصیبین ، ثم بالموصل وهی وقعة عظیمة ، یقتل منهم السفیانی ستین اءلفا.
... ولا یـزال السـفـیـانـی یـقـت
ـل کـل مـن اسـمه : محمد وعلی و حسن و حسین وفاطمة و جعفر و موسی و زینب و خدیجه و رقیه ، بغضا و حنقا لآل محمد!!.
و یـرجـع مـنـهـزمـا الی الشـام ... فـاذا دخـل الی بـلده اعتکف علی شرب الخمر والمعاصی ، ویـاءمـر اءصـحـابـه بـذلک ، فیخرج السفیانی وبیده حربة و یاءمر بالامراءة فیدفعها الی بـعـض اءصـحـابـه فـیـقـول له : اءفـجـر بـهـا فـی وسـط الطـریـق ، فیفعل بها، ثم یبقربطنها ویسقط الجنین من بطن امه ، فلا یقدر اءحد اءن ینکر علیه ذلک .
فـعـند ذلک تضطرب الملائکة فی السماوات ویاءذن الله بخروج القائم من ذریتی و هو صـاحـب الزمـان ، ثـم یـشـیـع خـبـره فـی کـل مـکـان ، فـیـنـزل ـ حـیـنـئذ ـ جـبـرئیـل عـلی صـخـرة بـیـت المـقـدس ، فـیـصـیـح فـی اءهل الدنیا: ((جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا.))
فـیـقـول جـبـرئیـل فـی صـیـحـتـه : ((یـا عـبـادالله ! اسـمـعـوا مـا اءقول : ان هذا مهدی آل محمد، خارج من اءرض مکة فاءجیبوه ...))(459)
یعنی :
بـهـوش بـاشـید! وای بر کوفه ! این شهر و دیار شما و آنچه در واپسین حرکت تاریخ و آخرالزمان در آستانه ظهور مهدی ، از سفیانی بر آن وارد می گردد.
او از نـاحـیـه ((هـجـر))(460) بـا سـپـاهـی گـران کـه سـرکـرده ای قـوی هـیـکـل و درشـتـخـو و سـیـاه پـوسـت که حرف نخست نامش ((شین )) است و آن سپاه سفاک را فرماندهی می کند، وارد شهر شما می گردد.
وای بر کوفه ! و از فرود او به خانه های شما! او حریم شما را غاصبانه مالک می شود و کـودکـانتان را بی رحمانه سر می برد و به زنانتان بیشرمانه اهانت روا می دارد. عمر او طولانی و شرارت او بسیار و جنگجویان او بسان شیردرنده و بی باکند.
آگـاه بـاشـیـد کـه سـفـیـانـی سـه بار به بصره یورش می برد و وارد آنجا می گردد. عزیزان آن سرزمین را به ذلت می کشد و زنانش را به اسارت .
نشانه خروج سفیانی ، اختلاف سه پرچم و برخورد آنهاست :
پرچمی از مغرب که وارد مصر می گردد و در آنجا جنایات بسیاری مرتکب می شود.
و پـرچـمـی از ((بـحـرین )) از جزیره ((اءوال )) (461) از سرزمین ((فارس )) به اهتزاز در می آید. و پرچمی از شام .
ایـن فـتنه ، یک سال ادامه خواهد یافت و پس از آن مردی از فرزندان ((عباس )) خروج می کـنـد و اهـل عـراق مـی گـویند: ((گروه پابرهنگان یا بیدادگران و اصحاب آراء مختلفه آمدند.))
اهل شام و فلسطین دچار دلهره می گردند و بسوی سردمداران شام و مصر روی می آورند و بـه آنـان گفته می شود: ((شما بروید و پسر فرمانروا، یعنی سفیانی ، را بخواهید و او را به یاری بطلبید.))
آنـان سـفیانی را دعوت می کنند و او با خواست آنان موافقت می نماید و در نقطه ای از دمشق بـنـام ((حرستا)) (462)فرود می آید و همه دایی ها و بستگان فکری خویش را در آنجا گـرد می آورد و در بیابان خشک که منطقه ای از دمشق است ، گروههای متعددی طرفدار دارد که به او می پیوندند.
سـفـیـانی دعوت آنان را اجابت می کند و روز جمعه به همراه همه آنان در دمشق به مسجد می رود و بـرای نـخـسـتـیـن بار بر فراز منبر قرار می گیرد و در نخستین منبر خویش آنان را دعـوت بـه جـهـاد مـی کـنـد و آنـان نـیـز بـا شـنـیدن سخنانش ، با او دست بیعت می دهند که دستورات او را، خواه مطابق میل باشد یا نباشد، نافرمانی نکنند.
سـپـس بـه نـقـطـه ای بنام ((غوطه )) (463) می رود و همه مردم بر گرد او اجتماع می کنند و اینجاست که سفیانی در راءس گروههایی از مردم شام ، خروج می کند و سه پرچم به اختلاف می پردازد:
1ـ پرچمی از ترک و عجم که سیاهرنگ است .
2ـ پرچمی زرد رنگ که پرچم فرزند عباس است .
3ـ و پرچمی از سفیانی و سپاه او.
در نـقـطـه ای بنام ((بطن ارزق )) پیکار سختی در میان آنان رخ می دهد و 60 هزار کشته بـر زمـیـن مـی مـانـد و سـفـیـانـی پـیـروز مـی گـردد و مـردم بـسـیـاری را قـتـل عـام مـی کـنـد و سرزمین و مراکز قبایل را به تصرف در می آورد و در میان آنان نخست عـادلانـه رفـتـار می کند به گونه ای که می گویند: ((هر آنچه از بیدادگری سفیانی به ما گزارش شده ، بی اساس است .))
امـا بـخدای سوگند! آنان دروغ می گویند و نمی دانند که امت محمد صلی الله علیه و آله وسلم از شرارت و شقاوت سفیانی ، به چه فاجعه و بیدادی گرفتار می گردد. چرا که اگـر مـی دانـسـتـنـد چـنین پندار سادلوحانه ای در مورد او نداشتند و او را عدالت خواه نمی گفتند.
به هرحال او کوتاه مدتی با آنان خوشرفتاری می کند و عدالت را پیشه می سازد، آنگاه نـخـسـتین حرکت او آغاز می گردد که بسوی ((حمص ))(464) که مردم آن در سخت ترین شرایط، روزگار می گذارنند، می رود، از فرات عبور می کند و به دروازه مصر می رسد و به نقطه ای که ((قریه سبا)) قرار دارد. در آنجا رخداد عظیم و پیکار سهمگینی خواهد داشـت کـه خـبـر آن همه جا منتشر می گردد و دلها از خشونت و شقاوت او لبریز از ترس و دلهره می گردد و شهرها یکی پس از دیگری ، در برابر او سقوط می کند.
سپس مستا
نه و مغرورانه به دمشق باز می گردد و مردم به او نزدیک می شوند و او سپاهی گران بسوی مدینه گسیل می دارد و سپاهی دیگر بسوی مشرق ، در بغداد 70 هزار نفر را قتل عام می کند و شکم 300 زن باردار را می شکافد. و آنگاه سپاه او به کوفه می رسد، چه اشکها از چشمان مرد و زن ، جاری می شود.
امـا سـپاهی را که بسوی مدینه گسیل داشته است ، هنگامی که به بیابان خشک و سوزانی مـی رسـد، بـا خـروش سـهمگین جبرئیل روبرو می گردد و همه آنان جز دو تن را، زمین به فرمان خدا فرو می برد.
گروهی از شریفترین فرزندان پیامبر از شرارت او به ((روم )) می روند و سفیانی از رهـبر روم می خواهد که بردگان او را، به کشورش بازگشت دهد و او نیز آنان را دستگیر و بـازگشت می دهد و سفیانی دستور می دهد گردن آنان را در گذرگاه شرقی مسجد جامع دمشق بزنند... و کسی هم بر این دستور بیدادگرانه ، چون و چرا نمی کند.
آگاه باشید که از نشانه آن ، تجدید حلقه ها و دیوارهای حفاظتی بر دور شهرهاست .
پرسیدند: ((چگونه ؟))
فـرمـود: ((دیـوار دفـاعـی شـام تـجـدیـد ساختمان می گردد، بر دور شهر ((عجوز)) و ((حـران ))(465) و بـر شهر ((واسط))(466) و ((بیضاء)) دیوار دفاعی ساخته می شود. بر اطراف کوفه زنجیره ای از دو دیوار دفاعی بنیاد می گردد. همین گونه بر ((شـوشـتـر))، ((ارومـیـه ))، ((مـوصـل ))، ((هـمـدان ))، ((رقـه ))(467)، سرزمین ((تـونـس ))، ((حـمـص )) و... هر کدام دیوار دفاعی یا پایگاههای نظامی و امنیتی ایجاد می گردد.
برنامه عصر ظهور را از بازار دریافت کنید
https://cafebazaar.ir/app/ir.sadegh.bookm28/?l=fa
چگونگی ظهور
چگونگی ظهور
چگونگی ظهور
برگرفته از آثار آیة الله سید محمد کاظم قزوینی
پس از ترسیم نکاتی در مورد یاران خاص امام مهدی علیه السلام و برخی صفات و امتیازات آنان ، اینک به بحث از چگونگی ظهور آن گرامی باز می گردیم ... .
واقـعـیت این است که برخی از یاران امام عصر علیه السلام در فرا رسیدن هنگامه ظهور و قـیـام آن گـرامـی ، خـود وارد مـکـه مـی گـردنـد و به جستجوی یاران می پردازند. در اوج جستجوی آنان از آن گرامی است که مردی از طرف امام عصر علیه السلام نزد آنان می آید و از شمار آنان جویا می شود که آنان می گویند: ((ما حدود 40 نفر هستیم .))
فرستاده ویژه امام مهدی علیه السلام از آنان می پرسد: ((اگر شما آن حضرت را ببینید چگونه خواهید بود؟))
پـاسـخ می دهند: ((بخدای سوگند! اگر به ما فرمان دهد بر ضد کوهها پیکار نماییم ، به همراه او چنین خواهیم نمود.))
و بـا ایـن سـخـن عـمـیـق ، اعـتـقـادشـان بـه امـام مـهـدی عـلیـه السـلام و آمـادگـی کامل خویش برای فداکاری در راه اجرای دستورات او را به نمایش می نهند.
آنگاه فرستاده ویژه امام ، شب آینده بسوی همان گروه می شتابد و می گوید: ((ده نفر از شایستگان خویش را برگزینید.))
آنان بر می گزینند و او آنان را برای دیدار آن گرامی می برد و در شب دیگر به بقیه فرصت می دهد تا بصورت آشکار با آن حضرت دیدار کنند.(563)
و سرانجام آن 313 نفر برگرد وجود مبارک آن خورشید جهان افروز، در مکه یا اطراف آن ، گـرد مـی آیـنـد و آنـگـاه کـه روز 25 مـاه ذیـحـجـه از راه می رسد امام مهدی علیه السلام بـزرگـمـردی بنام ((نفس زکیه )) را ـ که در بخش علائم ظهور از او سخن رفت ـ بسوی مـردم مـکـه مـی فـرسـتـد و آنـان او را مـیـان رکـن و مـقـام ، سر می برند و سرش را بسوی ((سفیانی )) در شام ، گسیل می دارند.
پس از این رخداد است که حضرت مهدی علیه السلام در روز عاشورا در مسجدالحرام حاضر می شود و در مقام ابراهیم نماز می گذارد و در حالیکه یارانش پروانه وار برگرد او می چرخند، نخستین خطابه جهانی و جاودانه خویش را آغاز می کند
برنامه عصر ظهور را از بازار دریافت کنید
https://cafebazaar.ir/app/ir.sadegh.bookm28/?l=fa
واژه دجال
واژه دجال
واژه دجال
برگرفته از آثار آیة الله سید محمد کاظم قزوینی
این نام از واژه ((دجل )) مشتق شده و به مفهوم ((حق پوشی ))، ((نیرنگ بازی ))، ((دروغپردازی ))، ((دجالگری )) و ((قلب حقایق )) است .
((دجـال )) صـفـت مـردی اسـت کـه پـیـش از ظـهـور امـام مهدی علیه السلام در صحنه جامعه پدیدار می گردد و با جنبش ارتجاعی خویش جنایت و تباهی بسیاری را مرتکب می گردد و آنـگـونـه کـه بـرخـی از نـویـسـنـدگـان مـعـاصـر پـنـداشـتـه انـد، دجال ، تمدن جدید غرب نیست که دلها و قلبها را بسوی خود جلب کرده است .
دجـال ، در شرایط قحط و تورم اقتصادی و خشکسالی قیام می کند و پیروان او را، انبوهی از عـنـاصـر پـسـت و فـرومـایـه و آلوده بـه گـنـاه و رذایـل اخـلاقـی ، هـمـچـون زنـان ولگـرد و نـسـل تـبـهـکـار آنـها و نژاد پرستان یهود و... تشکیل می دهند.
از روایـات ایـن نـکـته دریافت می گردد که : او مردی یک چشم است و از جادوگری ، شعبده بـازی و چـشـم بندی آگاه است ، به همین جهت به کارهای سحرانگیزی دست می یازد و به گـونـه ای عـمـل مـی کـند که مردم کارهای او را واقعیت می پندارند و از این رو شگفت انگیز نیست که نخست ادعای نبوت کند و آنگاه ادعای خدایی و بگوید:
(( اءنا ربکم الاعلی )) .
یعنی : هان ای مردم ! من پروردگار بزرگ شما هستم .
مـا در بـخـش نـهـم ، در بـحـث از ((مـدعـیان دروغین نیابت خاص )) از جمله ((شلمغانی )) و امثال او، خاطر نشان ساختیم که برخی از آنها، دجالگری را به جایی رساندند که ادعای حلول و پروردگاری کردند.
روایات رسیده در مورد دجال و عملکرد تبهکارانه و دجالگرانه اش به گونه ای است که بـرای مـا مـفـهـوم نیست ، شاید رموز و اشاراتی باشند که در روزگار ما نامفهوم اند و در آینده پرده اسرار از روی آنها برداشته شود.
بـه هـر حـال آنـچـه مـی توان دریافت این است که : زندگی نکبت بار این عنصر پلید در فـلسـطـیـن به پایان خویش می رسد و امام عصر علیه السلام پس از قیام خویش و فرود آمـدن عـیـسـی عـلیـه السـلام بـه آن پـیـامـبـر بـزرگ دسـتـور مـی دهـد کـه دجـال را از صـحـنـه بـردارد و او نـیـز دسـتـور اجـرا مـی کـنـد، و بـشـریت را از شرارت و دجالگری او رهایی می بخشد.
در این مورد، ما به همین اشاره بسنده می کنیم ، توضیح بحث در مجموعه های روایی موجود است ، علاقمندان می توانند مراجعه کنند.
برنامه عصر ظهور را از بازار دریافت کنید
https://cafebazaar.ir/app/ir.sadegh.bookm28/?l=fa
شمار نشانه های ظهور
شمار نشانه های ظهور
شمار نشانه های ظهور
برگرفته از کتاب : چشم به راه مهدی
در منابع دینی ، انبوهی از رخدادهای طبیعی و غیر طبیعی و دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی ، به عنوان نشانه ظهور یاد شده اند. نعمانی ، شیخ صدوق (م :381 ه ق .) شیخ مفید (413 ه ق .)، شیخ طوسی (460 ه ق .) و طبرسی (548 ه ق .) از پیشینیان شیعه و بسیاری نیز از پسینیان و معاصران ، اخبار مربوط به نشانه های ظهور را در کتابهای خود گرد آورده اند.(264)
شیخ مفید، در آغاز باب ((علامات قیام القائم ))، با اشاره به اخبار و آثاری که در این مورد از معصومان (ع ) رسیده است ، بیش از پنجاه نشانه را یاد کرده (265) و علامه مجلسی در بحارالانوار، شمار بیشتری را بر شمرده است .(266)
علمای عامه نیز، از جمله : علاء الدین هندی ، ابن حجر، سیوطی و...نشانه های ظهور مهدی (ع ) را در کتابهای خویش بر شمرده اند.(267)
روشن است که درجه اعتبار و درستی همه این نشانه ها، یکسان نیست ، برخی در منابع معتبر آمده و از جهت سند و دلالت استوارند و برخی در کتابهای عامه و منابع دست دوم یاد شده اند که اعتبار زیادی ندارند. برخی از این نشانه ها، تنها نشانه ظهورند و برخی ، هم نشانه ظهورند و هم برپایی قیامت . برخی نشانه های کلی و محوریند و برخی ، بیانگر مسائل ریز و جزئی که گاه ، همه آنها را می توان در عنوان واحدی گرد آورد.(268)
بنابراین ، نمی توان مشخص کرد که نشانه های ظهور چه مقدارند. به فرض که مشخص هم باشد، اهمیتی ندارد. مهم این است که فراوانی روایات ،به ما این مشخص هم باشد، اهمیتی ندارد. مهم این است که فراوانی روایات ، به ما این اطمینان را می دهند که در آستانه ظهور مهدی موعود، حوادثی رخ خواهد داد.
شناخت موارد اصلی و مهم این حوادث ، به ویژه نشانه های حتمی و چگونگی تحقق و دلالت آنها بر ظهور و مسائل مربوط به آن ، چیزی است که ما در این مقال در پی آن هستیم .
نعمانی ، در این باره می نویسد:
(( هذه العلامات التی ذکرها الائمة (ع ) مع کثرتها و اتصال الروایات بها و تواترها و اتفاقها موجبة الا یظهر القائم الا بعد مجیئها و کونها اذا کانوا قد اخبروا اءن لا بد منها و هم الصادقون ... ثم حققوا کون العلامات الخمس التی اءعظم الدلائل و البراهین علی ظهور الحق بعدها کما ابطلوا امر التوقیت ...(269) .))
این نشانه هایی که امامان (ع ) فرموده اند، با توجه به شمار زیاد آنها و این که سلسله اسناد این روایات ، به آنان می رسد و نیز توجه به این که روایات متواترند و مورد اتفاق ، سبب می گردد که ظهوری در کار نباشد، مگر پس از پدیدار شدن این نشانه ها؛ زیرا امامان (ع ) از مسلم بودن پدید آمدن آنها خبر داده اند و آنان راستگویند... سپس نشانه های پنجگانه را که از بزرگ ترین نشانه ها بر آشکار شدن حق است ، مورد تاءکید قرار داده اند، چنانکه از مشخص ساختن زمان ظهور، نهی کرده اند.
در این سخن ، نعمانی به فراوانی نشانه های ظهور و روایاتی که در این باب رسیده ، اشاره می کند. و در مجموع با توجه به اسناد آنها به معصومان (ع ) تحقق آنها را پیش از ظهور مهدی (ع ) امری مسلم می داند و بر تواتر آنها و مورد اتفاق بودن اخبار نشانه های ظهور تاءکید می ورزد.
برنامه عصر ظهور را از بازار دریافت کنید
https://cafebazaar.ir/app/ir.sadegh.bookm28/?l=fa
انواع نشانه های ظهور
انواع نشانه های ظهور
انواع نشانه های ظهور
برگرفته از کتاب : چشم به راه مهدی
همانگونه که پیش از این اشاره کردیم ، نشانه های ظهور گوناگون اند: کلی ، جزئی ، خاص ، مجمل و کنایی ، مقید و مشروط به تحقق شرایط دیگر، منفصل و متصل ، عادی و غیر عادی .
بر شمردن همه این اقسام ، نه چندان مفید است و نه لازم ؛ چه آن که بسیاری از آنها، نشانه های قطعی ظهور نیستند. افزون ، بر این ، از نظر سند و محتوا اشکال دارند و درستی و نادرستی آنها، خیلی روشن نیست . از این روی ، ما، به چند نوع از اقسام نشانه های ظهور که مهم ترین آنها، به ویژه نشانه های حتمی و متصل به ظهور می پردازیم . و در پایان به اشکالها و شبهه هایی که به نشانه های ظهور و پیش گویی آنها در روایات شده است ، پاسخ خواهیم گفت .
برنامه عصر ظهور را از بازار دریافت کنید
https://cafebazaar.ir/app/ir.sadegh.bookm28/?l=fa
3. نشانه های غیرعادی
3. نشانه های غیرعادی 3. نشانه های غیرعادی
برگرفته از کتاب : چشم به راه مهدی
تحقق نشانه های ظهور، همچون واقع شدن سایر پدیده ها، به روال طبیعی و عادی است ، ولی پیش گویی برخی از آنها، به گونه ای در اخبار بازتاب یافته ، که به نظر میرسد، واقع شدن آنها به طور عادی ، غیر ممکن می نماید و تحقق آنها، به صورت غیرطبیعی و در چهار چوب معجزه خواهد بود. مثلا، ((طلوع خورشید از مغرب ))، ((ظاهر شدن دست و یا نشانه ای با خورشید در آسمان )) ((صیحه آسمانی )) و...اگر همان معنای ظاهری آنها مراد باشد، باید به گونه معجزه رخ دهند، زیرا پدیدار شدن چنین اموری ، عادتا ممکن نیست . البته شاید برخی از این نشانه ها معنای کنایی و رمزی داشته باشند و اشاره به رخدادهایی که پیدایش آنها، عادتا، امکان دارد.(285) و برخی از آنها نشانه نباشند و در درستی آنها تردید باشد که در جای خود به آنها اشاره خواهیم کرد. با این حال ، بخشی از نشانه های ظهور و یا دست کم ، شمار اندکی از آنها، به گونه معجزه رخ خواهند داد.
اکنون ، باید دید آیا تحقق هر امری غیر عادی ، می تواند معجزه باشد؟
آیا هر حادثه ای که ظاهرا ممکن نیست ، حتما معجزه است ؟ فرقی نمی کند بین نوع حوادث ؟
از باب نمونه ، از خروج دجال و صیحه آسمانی به گونه ای خبر داده شده که در ظاهر تحقق آنها، ممکن نیست . آیا می توان پدیدار شدن این گونه نشانه ها را معجزه دانست ؟
یا این که فرق است بین حوادث مثبت و منفی و فرق است بین اموری که در جهت باطل و تاءیید آن صورت می گیرد و اموری که برای اثبات حقانیت حق و اقامه حجت بر آن واقع می شوند؟
معجزه چهار چوب خاصی دارد. تحقق هر امری را صرفا غیر عادی باشد، نمی توان معجزه دانست ؛ زیرا معجزه ، با انگیزه های صحیح و الهی و در شرایط خاص صورت می گیرد و بر این اساس ، تنها نشانه هایی که در راستای تقویت حق و تاءیید ظهور و قیام مهدی علیه السلام باشد و تحقق آنها به صورت عادی ممکن نباشد، معجزه خواهند بود، نه هر حادثه غیر عادی ، تا چه رسد به حوادثی که سبب تقویت باطل شود.
برنامه عصر ظهور را از بازار دریافت کنید
https://cafebazaar.ir/app/ir.sadegh.bookm28/?l=fa
نهضت ظهور مقدس
نهضت ظهور مقدس
کامل شدن نهضت حضرت مهدی در مدت چهارده ماه
برگرفته از کتاب : عصر ظهور
روایات ، دلالت دارد که نهضت و انقلاب مقدس حضرت مهدی (ارواحنا فداه ) در مدت چهارده ماه کامل می گردد، در شش ماهه اول ، امام علیه السلام در اضطراب و نگرانی به سر می برند و حوادث را به طور نهان ، توسط یاران خود رهبری می کند و در هشت ماه بعدی در مکه ظهور می کند و رهسپار مدینه و آنگاه راهی عراق و قدس می گردد و با دشمنان خود وارد نبرد می شود، جهان اسلام را به طور یکپارچه تحت فرمان و اطاعت خود در می آورد: آنگاه با رومیان (غربیها) پیمان آتش بس می بندد، چنانکه خواهد آمد.
پیش از نهضت ظهور حضرت مهدی علیه السلام دو حادثه رخ می دهد که آن دو به منزله نشانه ای الهی است که آن حضرت آمادگی لازم را جهت ظهور مقدس خویش آغاز می نماید:
حادثه اول : وقوع کودتایی است در سرزمین شام که به رهبری عثمان سفیانی انجام می گیرد، اما مردم تصور می کنند که این کودتا از نوع کودتاهایی است که معمولا در کشورهای عربی و اسلامی اتفاق می افتد.
ولی یهودیان و غربی ها، دشمنان امت اسلامی آن را گام مؤ ثری ، در یکپارچه نمودن منطقه پیرامون فلسطین ، بدست رژیمی نیرومند از دست نشانده های خود به شمار می آورند که بتواند با قدرت و توان ، در کنترل اوضاع منطقه بکوشد و از عملیات نظامی علیه آنها جلوگیری نماید. و مهمتر از آن ، این که همین نیروی نظامی منطقه است که در برابر نخستین نیروهای اعزامی ایرانی که به سوی قدس در حرکتند می ایستد و در مرزهای عراق آنان را مشغول می سازد.
کسانی که نسبت به روایات مربوط به سفیانی آگاهی و شناخت دارند و می دانند که ماجرای سفیانی ، توسط پیامبر صلی الله علیه و آله وعده داده شده است می گویند: خدا و پیامبرش راست فرمودند، منزه است پروردگار ما و البته وعده پروردگار حتمی و عملی است ... و دلهایشان نسبت به ظهور مهدی موعود ارواحنا فداه امیدوار می شود و درباره او سخن بسیار می گویند و در یاری رساندن به وی اعلام آمادگی می کنند.
حادثه دوم : ندائی آسمانی است به مردم جهان که همه و اهل هر زبانی به زبان خود آن را می شنوند. صدائی است قوی و نافذ از آسمان و از هر سمت می آید، خفته را بیدار می کند و نشسته را بر پا می دارد، مردم از این صیحه آسمانی به ناله و فریاد در آمده و از خانه هایشان بیرون می آیند تا ببینند چه خبر است ! آن ندا مردم را به خودداری از ظلم و کفر و درگیری و خونریزی و به پیروی از امام مهدی علیه السلام دعوت می کند، حضرت را با نام خود و پدرش می خواند!
روایات می گوید تمام انسانها در برابر این نشانه الهی وعده داده شده ، سر تسلیم فرود می آورند، زیرا که تفسیر این گفته خداوند است :
((اگر بخواهیم از آسمان معجزه ای بر آنها فرو می فرستیم که در برابر آن سر تسلیم فرود آورند.)) (305)
ناگزیر این سؤ ال مصرانه و عالمگیر پی در پی بر سر زبانها می افتد و در رسانه های تبلیغاتی ، همه جا گفته می شود که مهدی کیست ؟ و او کجاست ؟
اما همین که می شناسند وی رهبر مسلمانان و از خاندان پاک پیامبر صلی الله علیه و آله است و بزودی در حجاز ظهور خواهد کرد، مبادرت به ایجاد شک و تردید، پیرامون صدای معجزه آسای آسمانی و برنامه ریزی و توطئه جهت ضربه زدن به موج جدید اسلامی و به شهادت رساندن رهبر این نهضت ، حضرت مهدی علیه السلام می نمایند، اما ایمان آورندگان به غیب که روایات مربوط به این صوت را شنیده اند آگاهند که این ندا همان ندای حق وعده داده شده است و سر بر سجده شکر می نهند و بر خشوع دلهایشان در پیشگاه خداوند افزوده می شود. آنان همواره از آن حضرت سخن می گویند و جویای او می شوند و خود را جهت یاری وی مهیا می کنند.
اصل روایات مربوط به این ندای آسمانی که مردم را به پیروی از امام مهدی علیه السلام دعوت نموده و او را با نام خود و پدر بزرگوارش یاد می کند، در منابع شیعه و اهل سنت ، فراوان آمده است . و بعید نیست که به حد تواتر معنوی (306) برسد. ابن حماد، این روایات را در نسخه خطی خود، در صفحات 59 و 60 و 92 و 93 و غیر اینها. و مجلسی در بحار ج 52 ص 119 و 287 و 289 و 290 و 293 و 296 و 300 و غیر آن روایت کرده اند، از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود:
((منادی از آسمان نام صاحب این امر را، بانگ می زند که فرمانروائی از آن فلانی فرزند فلان است پس کشتار برای چیست ؟)) (307)
و نیز آن حضرت فرمود:
((و صیحه رخ می دهد، یکی در آغاز شب و دیگری در پایان شب دوم ، هشام بن سالم گوید پرسیدم : چگونه است ؟ فرمود: صیحه ای از آسمان است و صیحه دیگر از سوی ابلیس ، پرسیدم : چگونه این یکی از دیگری باز شناخته می شود؟ فرمود: کسی که به آن گوش فرا دهد، بیش از آنکه بوجود آی آنرا تشخیص می دهد)) (308)
از محمد بن مسلم منقول است که گفت :
((منادی از آسمان نام قائم را ندا می کند به گونه ایکه هر کس در شرق و غرب جهان باشد آن
را می شنود در اثر آن صدا، خفته بیدار می شود و ایستاده می نشیند و نشسته به پای می خیزد، و آن صدای جبرئیل روح الامین است )) (309)
از عبدالله بن سنان نقل شده است که گفت :
((خدمت امام صادق علیه السلام بودم ، شنیدم مردی اهل همدان به امام می گوید: که عامه (اهل سنت ) ما را نکوهش می کنند و می گویند: شما عقیده دارید که ندا کننده ای از آسمان به اسم صاحب این اءمر ندا می کند! حضرت در حالیکه تکیه داده بود خشمناک شد و نشست ، آنگاه فرمود: این مطلب را از من روایت نکن ، بلکه از پدرم نقل نما. و از این بابت بر شما ایرادی نیست ، شهادت می دهم که پدرم می فرمود: سوگند به خدا این مطلب در کتاب خدا آشکار است که می فرماید:
اگر بخواهیم معجزه ای از آسمان ، بر آنها فرو فرستیم که در برابر آن سر تسلیم فرود آورند (310)
سیف بن عمیره گوید:
((نزد ابوجعفر منصور بودم که بدون مقدمه گفت ای سیف بن عمیره ، بی تردید، از آسمان ندا کننده ای نام مردی از خاندان ابوطالب را می خواند، گفتم : فدایت شوم ، ای امیرمؤ منان ، این مطلب را روایت می کنید! گفت : آری ، سوگند به آن کس که جانم در اختیار اوست ، این روایت را با گوش خود شنیدم ، گفتم ای امیرمؤ منان تاکنون من این روایت را نشنیده ام . گفت : ای سیف ! این سخن ، حق است و اگر چنین ندائی برآید، ما نخستین اجابت کننده آن خواهیم بود، مگر نه این است که آن ندا مردم را به سوی مردی از عموزادگان ما فرا می خواند گفتم : مردی از فرزندان فاطمه علیهاالسلام ؟ گفت : آری ای سیف اگر این سخن را از ابوجعفر محمد بن علی نشنیده بودم و تمام اهل زمین آن را نقل می کردند هرگز از آنها نمی پذیرفتم ولی او محمد بن علی (امام باقر علیه السلام ) است )) (311)
در نسخه خطی ابن حماد ص 92 از سعید بن مسیب منقول است که گفت :
((فتنه ای بوجود می آید که در آغاز گویی بازیچه کودکان است به گونه ای که هر گاه از گوشه ای آرام گیرد از جانب دیگری سر برمی آورد و این فتنه پایان نمی پذیرد مگر آنگاه که منادی از آسمان ندا می کند: آگاه باشید که فرمانروای شما فلانی است . ابن مسیب دستهای خود را به هم پیچید به گونه ایکه آنها می لرزید، آنگاه سه بار گفت : این است فرمانروای بر حق شما))
در همین ماءخذ آمده است :
((چون ندا کننده ای از آسمان بانگ زند که حق با آل محمد است ، در آن هنگام نام مهدی بر سر زبانها جاری شود و محبت او در دلها قرار گیرد و مردم اندیشه ای جز او ندارند))
و نیز آمده است :
((سعید به نقل از جابر و او از امام باقر برای ما نقل کرده که حضرت فرمود: ندا کننده ای از آسمان ندا می کند، آگاه باشید که حق در اهل بیت محمد است و ندایی دیگر از زمین بانگ برمی آورد که بدانید حق در خاندان عیسی و یا در خاندان عیسی و یا در خاندان عباس است ، (تردید از من است ). و همانا ندای زمینی از شیطان است تا مردم را ناامید سازد. (شک کننده ابوعبدالله نعیم است )))
و در ص 60 از ابن مسعود از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده است که فرمود:
((چون صدای آسمان در ماه رمضان شنیده شود بدانید که در شوال هیاهوی شدیدی است و در ذی قعده جدا شدن قبیله ها و خونریزی در ذی حجه اتفاق می افتد و سه بار فرمود: اما محرم چه محرمی خواهد شد، چه دور است ، دور. در این ماه مردم در اثر آشوب ها کشته خواهند شد، سؤ ال کردیم ای رسول خدا صیحه آسمانی چیست ؟ فرمود: این صیحه در نیمه ماه رمضان و شب جمعه خواهد بود. و صدایی است که شخص خوابیده را بیدار می کند و ایستاده را می نشاند و زنان نجیب و پوشیده را از پرده ها بیرون می آورد... در شب جمعه . و در سالی که زلزله ها زیاد است ، وقتی نماز صبح جمعه را به جای می آورید به خانه های خود بروید و در پنجره ها را ببندید و خود را بپوشانید و گوشهایتان را ببندید وقتی آن صوت را شنیدید سر به سجده بگذارید و بگوئید: سبحان القدوس ، سبحان القدوس ، سبحان القدوس هر کس چنین کند نجات یابد و هر کس نکند هلاک شود))
و روایات دیگری که در این باره از منابع شیعه و سنی می گوید ممکن است واقعا صدای ابلیس باشد. همچنانکه در جنگ احد فریاد برآورد: که محد صلی الله علیه و آله کشته شد و ممکن است فریاد ابلیس ، اما بوسیله دستیاران و اعوانش ، یعنی شیاطین تبلیغات چی جهانی باشد، که با پیشنهاد آنان برای رویاروئی با موج جهانی اسلام که ندای آسمانی ، آنرا ایجاد می کند، از طریق ندایی مخالف و متشابه آن به مقابله برخیزند.
اما نبردی که ندای آسمانی ، دعوت به آتش بس آن می کند، بعید نیست همان جنگ جهانی باشد که قبلا درباره آن سخن گفته شد و گفتیم که ممکن است آن جنگ ، جنگی هسته ای نباشد بلکه به شکل جنگ های متعدد و مطابق با آنچه که روایات آن را در سال ظهور که جنگ های فراوانی رخ می دهد، باشد.
چنانکه باید توجه داشت که بین روایات مربوط به زمان وقوع ندای آسمانی ، اندک تفاوتی وجود دارد، چون برخی از آن روایات چنانکه ملاحظه کردید، آنرا در ماه رمضان
و بعضی دیگر چنانکه در بحار ج 52 ص 789، آنرا در ماه رجب ذکر می نماید، دسته ای دیگر از روایات ، مانند آنچه در نسخه خطی ابن حماد ص 92 آمده است ، آن را در موسم حج و در ص 93 همان نسخه آن را در ماه محرم بعد از کشته شدن نفس زکیه ذکر می کند. و از بعضی روایات استفاده می شود که ندای آسمانی ، نداهای متعدد می باشد حتی بخشی از روایات بر این امر صراحت دارد به گونه ایکه یکی از دانشمندان ، نداهای وارد شده در منابع شیعه را تا هشت مورد بررسی کرده است و در منابع اهل سنت نیز نزدیک به همین رقم دیده می شود، اما آنچه بهتر به نظر می رسد این است که ، آن تنها یک ندای آسمانی است که در ماه رمضان شنیده می شود و تعدد آن ناشی از اختلاف روایات ، در تعیین زمان آن می باشد، و الله العالم .
پس از این دو نشانه ، یعنی ، خروج سفیانی در ماه رجب و ندای آسمان در ماه رمضان ، تا زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام در ماه محرم ، نزدیک شش ماه باقی است . منابع روائی اهل سنت ، شماری از اقدامات امام علیه السلام را در این برهه بیان می کند کند که می توان آن را در پیوستن آن حضرت به یاران خود در مدینه منوره و سپس در مکه مکرمه و دیدار وی با کسانیکه از اطراف جهان با شوق و اضطراب جهت بیعت با او، در پی آن حضرت می باشند، خلاصه نمود که از آن جمله هفت تن از دانشمندان اسلامی کشورهای مختلف هستند که بدون قرار قبلی ، امام را در مکه ملاقات می کنند و هر یک در شهر خود از سیصد و سیزده نفر از افراد متدین و مخلص بیعت گرفته اند و در جستجوی حضرت می باشند تا از جانب خود و پیروانشان ، با آن بزرگوار بیعت می نمایند به این طمع که امام علیه السلام آنان را بپذیرد و آنها از یاران وی که پیامبر صلی الله علیه و آله وعده فرموده است ، محسوب شوند، و بزودی بیان آن خواهد آمد. و در منابع شیعه ، این شش ماه را مرحله ظهور غیر علنی بعد از غیبت کبری ، قلمداد می کنند و مراد از روایت امیرمؤ منان علیه السلام که : ((ظاهر شدن او اندکی ابهام آمیز است تا اینکه نام و یادش همه جا را فرا گرفته ، آنگاه ظهور می کند)) این است که در آغاز، امام علیه السلام به تدریج ظهور می کند و آنگاه مسئله ظهور برای مردم روشن و آشکار می گردد و احتمال دارد ظهور تدریجی حضرت ، بدین جهت باشد که امر ظهور و پذیرش مردم به معرض آزمایش گذاشته شود، تا مسئله ظهور واضح شده و جا بیفتد.
در مورد این مقطع ، علاوه بر خبر قبل ، تعدادی روایات دیگری نیز وجود دارد که از حیث سند صحیح شمرده می شود و روشن ترین آنها مرقومه حضرت مهدی علیه السلام به نماینده خود، علی بن محمد سمری رضوان الله علیه است که فرمود:
((بزودی از پیروان من کسانی می آیند که ادعای مشاهده مرا دارند، آگاه باشید که هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ، ادعای مشاهده نمود، افتراء بسته و دروغگوست و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم )) (312)
ظاهرا منظور از مدعی مشاهده امام علیه السلام قبل از وقوع این دو حادثه کسی است که ادعای نمایندگی صاحب الاءمر علیه السلام را داشته باشد نه صرف شرفیابی و به حضور ایشان رسیدن ، بدون ادعای نمایندگی و یا بدون سخن گفتن درباره آن . روایات زیادی از سوی عده ای از علماء و اولیاء مورد اعتماد و شایسته درباره دیدار با امام علیه السلام رسیده است و شاید همین ، سبب تعبیر نمودن به جمله نفی مشاهده باشد نه نفی رؤ یت .
نوشته مبارک امام علیه السلام دلالت دارد بر اینک غیبت کبری با خروج سفیانی و صیحه آسمانی پایان می پذیرد و غیبت بعد از آن شبیه به غیبت صغری بوده و مقدمه ظهور می باشد، یعنی امام علیه السلام در این مدت از چشم ستمگران و سیستمهای اطلاعاتی آن پنهان است ولی در این مدت با یاران خود تماس حاصل می نماید و شماری از ایشان شرفیاب حضور وی می شوند و حضرت نمایندگانی را به عنوان رابط خود و مؤ منین منصوب می نماید.
از روایات بعدی اینگونه به نظر می رسد که امام علیه السلام پس از خروج سفیانی ، ظاهر می شود سپس تا هنگام ظهور وعده داده شده خود در ماه محرم ، پنهان می گردد، در روایت حذلم بن بشیر از امام زین العابدین علیه السلام آمده است که حضرت فرمود:
((وقتی سفیانی خروج کند، حضرت مهدی علیه السلام نهان می گردد و پس از آن دوباره ظاهر می شود)) (313)
به عقیده ما، این روایت ، تفسیری جز آنکه امام علیه السلام بعد از خروج سفیانی در رجب ظاهر، و آنگاه تا هنگام ظهور معین خویش در محرم نهان می گردد، ندارد و روایت مشخص نمی کند که آیا ظهور پیش از ندای آسمانی ، در ماه رمضان است و یا بعد از آن ؟
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
((قائم قیام نمی کند مگر آنکه دوازده نفر، همگی اتفاق بر یک سخن کنند و گویند او را دیده اند اما آنها را تکذیب می کنند)) (314)
به نظر می رسد که آنان مردانی راستگو باشند، به دلیل اینکه امام علیه السلام اتفاق نظر آنها را مبنی بر دیار حضرت مهدی علیه السلام بیان می کند و از