هدایت شده از دانشگاه حجاب
10.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از دانشگاه حجاب
"اون دختر بدحجاب هم دختر ماست" به روایت تصویر...
البته تو این تصویر ایشون بیحجابن :/
🌸 @Hejabuni 🌸
هدایت شده از دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
٢۵ ستاره سهیل
صدای زنگ گوشی، تپشهای قلبش را هم به صدا درآورده بود. با انگشتان لرزانش دکمه سبزرنگ گوشی را لمس کرد.
صدای عمو را از پشت گوشی شنید.
- سلام عموجون! کجایی عمو؟
تن صدایش را پایین آورد.
-سلام عمو! من دانشگاهم.
صدای بلند عمو در سرش پیچید.
«چی میگی ستاره؟ بلندتر حرف بزن. نمیشنوم.»
-نمیتونم عموجون! بذارین قطع کنم. پیام میدم.
انگشتش را روی دکمه قرمزرنگ گذاشت و صدای عمو که هنوز داشت حرف میزد، قطع شد.
صفحه پیامک گوشی را باز کرد. تندتند تایپ کرد:
-ببخشید عموجون، تو مسجد دانشگاهم. نمیتونم بلند حرف بزنم. اگر کاری دارین پیام بدین.
وسایل آرایشش را در کوله جا داد. به آرامی، چادرنماز را از روی صورتش کنار زد.
مسجد نسبت به چند دقیقه قبل، خلوتتر شده بود. به جز یکی دونفر که در حال دعا خواندن بودند، بقیه در حلقههای دوستانه مشغول بگو بخند بودند.
صدای دینگ دینگ، دوباره او را متوجه گوشیاش کرد. صفحه گوشی را که باز کرد، طاقت نیاورد تا پیام را باز کند. از همان بالای صفحه خلاصه پیام را خواند.
هربار که عمو سراغش را میگرفت و پیام میداد، انگار قرار بود رتبه کنکورش را نگاه کند. خیالش که راحت شد، پیام را باز کرد.
-عمو قربونت بره! باش همونجا، میام دنبالت.
میدانست عمو چقدر دلش میخواهد اسم مسجد و نماز را از دهن ستاره بشنود.
از جایش بلند شد. چادر نماز را بدون آنکه تا بزند، روی جالباسی انداخت. دختر چادری که داشت همزمان چادر نمازش را تا میزد، رو به ستاره کرد و گفت:«عزیزم وقت نمیکنی تا بزنی، بده من تا میزنم.»
ستاره یک نگاه به دختر انداخت، یک نگاه به چادر گلدار صورتی. چادر را برداشت و جواب داد: «نه خودم تا میزنم.»
کمی از دختر فاصله گرفت. کنار پرده سبزی که بین قسمت زنانه و مردانه کشیده شده بود، ایستاد. همانطور که چادر را تا میزد، نیمنگاهی هم به دختر انداخت. هرکس که با عجله داشت به سمت در خروجی مسجد میرفت، چادرش را به دختر چادری میداد تا تابزند.
چهرهاش به نظر آشنا میآمد.
خواست دقیقتر نگاهش کند که یکی از دوستان دختر، از پشت چشمان او را بست و بعد شروع به خندیدن کردند و طوری چرخید که ستاره صورتش را ندید.
چادر را داخل قفسه چوبی روی چادرهای تا شده و گذاشت از مسجد خارج شد.
بهطرف اتاقک نگهبانی قدم تند کرد. باید قبلاز آمدن عمو کارت شناساییاش را پس میگرفت.
دستگیره طلایی در را به سمت پایین کشید. در با صدای قژی باز شد.
در دلش آرزو کرد که نگهبانی غیر از نگهبان امروز صبح، مسئول کارتها باشد. اما همینکه چشمش به موهای فرفری و سیاه مرد افتاد،ناامید شد.
مرد سبیلو، طوری پشت میزش لم داده بود که انگار قرار است بر کشوری حکومت کند. با دیدن ستاره لبخندی به پهنای صورتش زد.
❌❌کپی به هر نحو ممنوع!
در صورت ضرورت به این آیدی پیام دهید👇
@tooba_banoo
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️
آموزش شماره 5⃣3⃣
🧕دوخت ساق دست مناسب دخترای گل
🔹 مخصوص بانوان خلاق و هنرمند 😊
🔸با نیم متر پارچه براحتی میتونید یه #ساق دست پرنسسی بدوزید، کافیه این آموزش رو ببینید همراه یه کمی چاشنی خلاقیت 👌
با روسریتون هم میتونید ست کنید
💛 برای دیدن سایر خیاطی های آسون و پرکاربردمون کافیه هشتگ #آموزش_خیاطی رو دنبال کنید☺️🌼
#آموزش_خیاطی #آموزش_ساق_دست
#خیاطی_بدون_الگو #خیاطی #حجاب
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
hejaabe_imaani_rafeeie_271861.mp3
2.63M
هدایت شده از دانشگاه حجاب
مرگ را به سخره میگیرند و عاشقانه سینه به گلوله میسپارند 🤕
و ما پولش را به جیب میزنیم... 🤩🤑
سیما.ثابت
🌸 @Hejabuni 🌸
هدایت شده از دانشگاه حجاب
📜 آغوش رایگان ‼️
ایده: عبدالحمید ابراهیمی
شعر: احمد رفیعی وردنجانی
اجرا: امین رحیم آبادی
#برای_ایران #برای_آرتین #شاهچراغ
🏴 @Hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ مقصر خون شیراز کیست؟
➕ تساهل و تسامح دیگرکافیست
مسئولین باید جداً برخورد کنند!
🎙حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا پاکباز
🏷 #برای_آرتین #شاهچراغ
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓