eitaa logo
نظم نوین|جلال الدین فنائی
250 دنبال‌کننده
20 عکس
1 ویدیو
0 فایل
نظم نوین | جلال الدین فنایی ارتباط با من👇🏻 @Jalaleddin1
مشاهده در ایتا
دانلود
| خلا نظریه سیاسی ایرانی هر کشوری برای پیشرفت واقعی و بقا در عرصه بین‌الملل، نیازمند چارچوب‌های نظری است تا با آن سیاست‌های منسجمی را برای بقا و پیشرفت اتخاذ کند. دوران گذار در نظام بین‌الملل از جمله بزنگاه‌هایی است که ما می‌بایست با استفاده از چارچوب‌های نظری بومی خود، منافع ملی کشور را تامین کنیم. اما متاسفانه هنوز چنین نظریه‌ای نداریم. مخاطرات مهیبی که تابحال از آن عبور کرده‌ایم بیشتر متکی به نبوغ و شایستگی‌های راهبری شخص ولی‌فقیه بوده است، تا بر اساس برنامه ای مدون و سیاستی طراحی شده. اما چیزی که کشور در سیرش به سوی پیشرفت به آن نیازمند است علوم سیاسی بومی است. «علم سیاست» که به دنبال شناخت واقعیت های اجتماعی-سیاسی است، دارای الزامات معرفتی است که بدیهی‌ترین آن «فلسفه علم سیاست» یا همان مباحث فرانظری ناظر به سیاست است. مباحث فرانظری، چارچوب و پایه‌های نظری را فراهم می‌کند که برای درک پدیده‌های سیاسی و تحلیل سیستم‌های سیاسی از آن استفاده می‌شود. از آنجا که فلسفه علم سیاست وابسته به نوع نگاه ما در جهان‌بینی و نظام ارزشی است، مکتب ها و فرهنگ‌های مختلف دیدگاه‌های فلسفی متفاوتی درباره سیاست و اجزائش دارند. بنابراین، محلی‌سازی یا بومی‌سازی علم سیاست (در معنای حداقلی آن) به معنای سازگارسازی نظریه‌ها، مفاهیم و روش‌های آن با زمینه و واقعیت‌های خاص هر کشور است. این امر به درک دقیق‌تر و جامع‌تری از پدیده‌های سیاسی کمک می‌کند و عوامل تاریخی، اجتماعی و فرهنگی خاصی را که سیاست در هر کشور را شکل می‌دهد، در نظر می‌گیرد. پایه‌ریزی یک علم بومی برای علم سیاست در ایران تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار گرفته است. در ادامه چند مولفه که بی‌توجهی به آن باعث تحقق نیافتن علم سیاست و روابط بین‌الملل بومی در ایران شده را ذکر میکنم: 🔸عوامل تاریخی: برای تدوین علم سیاسی بومی به درک عمیقی از بافت تاریخی کشور نیازمندیم، از جمله جنبش‌ها و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن. پاشنه آشیل درک تاریخی ایران، اختلالات و آشوب‌های سیاسی ، استعمار و تحولات فرهنگی وارداتی است که پیوستگی اندیشه‌های سیاسی ایرانی را مختل کرده و شکل دهی به علم بومی ایرانی را منحرف ساخته است. 🔸سنت‌های فکری: سنت‌های فکری و اندیشه های غالب در یک کشور می‌توانند به توسعه علم سیاست جهت دهند. اگر چشم‌انداز فکری یک کشور به طور قابل توجهی تحت تأثیر نظریه‌ها و الگوهای خارجی باشد، رویکرد بومی مغفول واقع میشود؛ مگر آنکه یک نابغه‌ای با کاریزمای بالا، ره صد ساله را یک شبه طی کند و علم بومی سیاست را بر کرسی بنشاند که تا اینجای کار چنین شخصی در ایران پیدا نشده است. 🔸جدی گرفتن نظریه‌پردازی و علوم انتزاعی: تأمین مالی تحقیقات و دایر نمودن مراکز پرورش علم بومی هم می‌تواند بر توسعه علم سیاست بومی تأثیر بگذارد. تخصیص منابع ناکافی یا عدم حمایت ممکن است توانایی محققان را در انجام تحقیقات عمیق و توسعه نظری محدود کند. فرانظریه بومی برای علوم سیاسی بومی می‌تواند به توسعه نظریه‌های بومی، رهنمودهای حکمرانی برای مقابله موثرتر با چالش‌ها و راهبرد‌هایی که برای پاسخ به نیازها و آرزوهای خاص ملت مناسب‌تر هستند، کمک کند. ضمنا، تفکر بومی، (به جای انفعال و وابستگی به نظریه‌ها و مفاهیمی خارجی) احساس مالکیت و قدرت را در میان محققان ایرانی تقویت می‌کند، چون حس خواهند کرد که در پیشبرد تمدن‌شان سهم داشته‌اند. ✴️اگر نمیخواهید تمام علوم انسانی را بومی کنید، و اسلامی‌سازی علوم انسانی را آرمانی دور از دسترس می‌دانید خود دانید؛ اما نظم دنیا تغییر کرده و تنها متکی بودن به خضر طریق و ولی‌فقیه برای همیشه عملی نیست. لازم است حداقل نظریه و رویکرد سیاسی بومی داشته باشیم تا در پیچ‌های تاریخی پیش‌روی مان سردرگم نباشیم و مملکت را به سلایق شخصی وزرا و معاونین و مشاورین و چهره های صاحب نفوذ گره نزنیم. @JalaleddinFanaei https://www.alef.ir/news/4020407040.html
| بازی قدرت در غرب آسیا تحولات زیادی در منطقه ما در حال وقوع است. پس از معاهده پکن، که همان عادی سازی روابط ایران و عربستان باشد، مقامات ارشد آمریکا بیش از سه بار به عربستان سفر کردند، که آخرینش هفته پیش بود که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا با مقامات عربستان نشستی برگزار کرد. بدیهی است که این سفرها برای منصرف کردن عربستان از نزدیک شدن به ایران و ترغیب عربستان برای ادامه راه گذشته اش که عادی سازی یا بهتر بگوییم علنی سازی روابط با اسرائیل و ایجاد ائتلاف برای پیشبرد اهداف غرب در این منطفه است. با کنار هم قرار دادن قطعات جورچین می توان به یک تصویر کلی از آنچه در اطراف ما می گذرد دست یافت: 🔸جنگ عربستان با یمن دچار تحول اساسی نشده است و این امر نشاندهنده آن است که عربستان هنوز منتظر رضایت آمریکا برای پایان دادن به بمباران یمن است. 🔸عربستان بازسازی ساختمان سفارت خود در دمشق را تعطیل و آن را رها کرده است. 🔸سرعت عادی سازی روابط با ایران را کاهش داده، به نسبت سرعتی که در علنی سازی روابط خود با اسرائیل داشته است. 🔸آمریکا مواضع خود را در سوریه مستحکم کرده و نیرو های تحت امر خود در سوریه همچون قسد را با سلاح هایی کارآمدتر مجهز کرده است. 🔸آمریکا جنگنده های مختلفی از قبیل اف 35 به منطقه خلیج فارس گسیل کرده و تعهد داده که در تنگه هرمز حضور داشته باشد و کشتی های مورد نظر خود را اسکورت خواهد کرد. از این قرائن می توان نتیجه گرفت که ظاهراً بایدن نمی خواهد به عنوان فردی که باعث نزدیکی ایران و عربستان شده و عامل تباه شدن سالها سرمایه گذاری برای تشکیل جبهه ضد ایرانی شده شناخته شود. بایدن تقریبا مطمئن شده که روسیه در اوکراین پیروز می شود و اوکراین تمام مرز خود با دریای سیاه را از دست می دهد. او همچنین می داند که توانایی مقابله مؤثر با چین را هم ندارد. کره شمالی هم کشوری نیست که بتوان مانور زیادی روی آن داد چون، کره دیگر کشوری هسته‌ای و قدرتمند با قابلیت سوار کردن کلاهک هسته ای روی موشک هست. افزون بر اینها آمریکا در حال مقابله با بحران‌های سیاسی و اجتماعی داخلی است که مشکلات اقتصادی موجود در جامعه را تشدید کرده‌. بنابراین، بایدن دنبال چیزی است که به عنوان موفقیت بتواند برای خود ثبت کند. او دنبال کشور ضعیف تری هست که بتواند در مقابلش خودی نشان دهد، و ظاهرا در حال فکر کردن به ایران است. ایران باید در این مقطع بسیار مقتدر ظاهر شود و برخلاف رویه همیشگی خود در این مقطع نباید صبر استراتژیک کند، چون دقیقا این همان چیزی است که بایدن در پی آن است. چیزی که در این مقطع زمانی بسیار مهم است، آن است که ایران به دقت تحرکات نیروهای آمریکایی را رصد نماید و آمادگی خود را در حد یک رویارویی محدود و کنترل شده با آمریکا نگاه دارد. نکته مهم دیگر، سرعت در واکنش هست که در این وضعیت فعلی اهمیت فوق العاده ای دارد. در این مقطع که بایدن به ایران طمع کرده، صبر استراتژیک و حوصله به خرج دادن ایران، به این معنا خواهد بود که بایدن جای درستی را برای خلق موفقیتی برای خود انتخاب کرده است. در نهایت، برخورد اقتدارآمیز ایران با آمریکا در این مقطع، دودلی ها و تردیدهای عربستان را مرتفع می کند و عربستان را متقاعد کند که کت تن ایران است و برای امور منطقه دخیل بستن به هر جایی جز ایران، تلف کردن وقت و پول است. همچنین هزینه عادی سازی روابط با ایران برای عربستان کمتر می شود، چون افکار عمومی این کشور هم با دیدن اقتدار و موفقیت ایران، راه را برای دولتمردان عربستان برای نزدیک شدن به ایران خواهد گشود. @JalaleddinFanaei
| صبر استراتژیک ایران صبر استراتژیک به معنای ثبات در اجرای یک استراتژی خاص و پایبندی به آن در طول اجرایش به منظور دستیابی به اهداف مورد نظر است. یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت یک استراتژی، صبر در اجرای آن است. با این حال، صبر استراتژیک بدان معنا نیست که منتظر باشیم تا استراتژی خودبخود پیاده‌سازی شود. استراتژی نحوه رسیدن به اهداف است و صبراستراتژیک، ضامن ثمربخشی آن. این نوع صبر به دستیابی به نتایج مطلوب در طولانی‌مدت کمک می‌کند و با نگاه کلان، از تصمیمات عجولانه ممانعت می کند. ایران یکی از بارزترین مصادیقی است در عرصه بین المللی که در بکارگیری صبر استراتژیک مهارت خاصی دارد. ایران آنقدر صبر و حوصله دارد که حامیان سیاست هایش را هم به شدت کلافه می کند. صبر ایران در مقابل جمهوری باکو و از دست ندادن حواس و تمرکزش بر راهبرد اصلی خود نمونه ای از ثبات در اجرا و پایبندی به استراتژی خود است. دشمنان ایران با تمام توان خود خواستند که ایران را وادار کنند که در قفقاز مداخله نظامی کند، اما ایران تمرکز خود را از راهبرد خود برنداشت و ضمن پایش تحولات به گونه ای قفقاز را مدیریت کرد که در کوتاه مدت یا شاید هم میان مدت نیاز به مداخله نظامی در این منطقه نداشته باشد. برعکس ایران تمرکز خود را روی مقابله با غرب و اسرائیل حفظ کرده و تشویش ها و سروصداهای جانبی او را از هدفش منحرف نکرده. یکی از بزرگترین گام هایی که ایران در این رابطه برداشت، دوستانه کردن روابط خود با عربستان سعودی در زمان مناسب بود. ایران با نزدیک کردن عربستان سعودی به خود، سعی در بهبود و تکمیل تصویر و نقشه بزرگتر خود دارد. عادی سازی روابط عربستان با اسرائیل یا به عبارت بهتر علنی سازی روابط این دو دولت، ضربه جبران ناپذیری را به ایران وارد می کرد و ایران را در منطقه خود منزوی می ساخت و در نهایت به تضعیف ایران و قدرت گرفتن اسرائیل منجر می شد. از طرفی ایران در همین موضوع هم شتابزده و عجولانه و یک جانبه راهبردش را اجرا نکرده. گفت و گو با عربستان را با سرعت و اشتیاق معقولی دنبال می کند و از طرف دیگر مولفه های دیگری را هم در نظر می گیرد تا در روند تصمیمگیری بازیگران دیگر علی الخصوص عربستان بیشترین تاثیر را بگذارد. از جمله این مولفه ها، تقویت مقاومت در فلسطین بوده. عملیات طوفان قدس، افتخارش به رزمندگان دست از جان شسته فلسطینی می رسد، اما چنین عملیات بزرگ و پیچیده ای به نظر می رسد که با برنامه ریزی و تسلیح کشوری بزرگ تر و توانمندتر به لحاظ نظامی و اطلاعاتی بوده. در نگاه اول به نظر می رسد که این حد از عملیات اطلاعاتی از پس گروه های نظامی محدود بر نمی آید، دستکم می توان گفت که ایران در فرآیند رسیدن فلسطین به این نقطه از توانمندی، نقش تسهیلگر و حامی موثر را داشته است. اسرائیل روحش از حمله فلسطین خبر نداشته و کاملا شوکه شده. از نظر من عملیاتی به این بزرگی و با مشارکت هزاران مبارز فلسطینی، تنها در جای کوچکی چون غزه برنامه ریزی نشده. از در و دیوار غزه جاسوس و خبرچین اسرائیلی می بارد و تمام امواج و اصوات در این منطقه کوچک شنود می شود. چطور بوده که اسرائیل هیچ بویی از آن نبرده؟ اسرائیل وانمود می کرد که می تواند امنیت منطقه را تامین کند و کشورهایی چون عربستان مشتری آن امنیت بودند. اما امروز اسرائیل چیزی برای عرضه ندارد و بازیگران منطقه به عینه اسب بازنده این شرطبندی را تماشا می کنند. راه اندازی کارگاه های جدید، ساخت هزاران راکت، جابه جایی مواد اولیه راکت ها، رفت و آمد سازندگان آن، ساخت انبارهای جدید، تهیه و مونتاژ پهپاد و تمرین کاربری آن، کندن تونل های جدید و تخلیه خاک های ناشی از کنده کاری در بیرون از تونل، آموزش نیروها و جذب نیروهای جدید، مرور تاکتیک ها با فرماندهان، همه و همه با وجود دسترسی اسرائیل به آسمان غزه و ایضا تمام ماهواره ها و امکانات سیا و کشورهای مدعی جهان انجام شد. تا همینجا هم محور مقاومت پیروزی بزرگی کسب کرده و اسرائیل شکست فراموش نشدنی خورده است. آن چیزی که بدیهی است آن است که طراحان چنین عملیات پیچیده ای برای از اینجا به بعد هم حتما طرح ریزی کرده اند. از آنجا که تحولات اخیر سرشار از شگفتی بوده، باید منتظر ماند تا تصویر روشن تری از اتفاقاتی که رخ داده به دست بیاید. @JalaleddinFanaei
|از استعمار نژادپرستانه تا مسئله فلسطین: پایداری اندیشه‌های نژادمحور در غرب 🔰نژادپرستی به عنوان یک واقعیت تلخ و پابرجا در جوامع بشری، برخی مناسبات و رفتارها را همچنان تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. میزان رسوخ نژادپرستی در همه جا یکسان نیست و درجاتی دارد. دولت های غربی در راس فهرست نژادپرستان جهان هستند. 🔸غربی ها با اینکه در ظاهر شعار برابری انسان ها را می دهند و جنبش های مختلفی هم با عناوین مشابه به راه انداخته اند، همچون جنبش سراسری تساوی چیزی که آنها آن را «دگرباشان» می خوانند، اما در لایه های عمیق تر ذهن غربی نژاد اصالت دارد و موجب همگرایی و همدلی آنان با یکدیگر می شود.. 🔸 اهمیت نژاد برای غربی ها به حدی است که تصور می‌کنند همه مردم دنیا هم همینقدر بر نژاد تعصب دارند. آنها فکر میکنند مثلا در ایران هم همه در رسانه ها در حال صحبت از نژاد و مسائل مرتبط هستند؛ از همین رو ست که آنها مسئله فلسطین و اسرائیل را مسئله یهودیان و اعراب می دانند. نژاد چیزی است که آنها آن را خوب متوجه می شوند و بسیاری از مسائل کلان را از آن دریچه می نگرند. حتی بین نژادهای غربی همچون آنگلوساکسون، اسلاو، ژرمن و بالتیک نیز در طول تاریخ درگیری‌های زیادی با موضوع نژاد وجود داشته و دارد. 🔸صهیونیست ها عمیقا معتقدند که نژاد بنی اسرائیل نژاد برگزیده است و سایر انسان ها پست و چیزی میان حیوان و انسان هستند. 🔶غربی ها غیر از آنکه به لحاط راهبردی از موجودیت اسرائیل منتفع می گردند، از لحاظ بنیادین هم از وجود اسرائیل نفع می بردند. اگر غربی ها اقرار کنند که کاری که صهیونیست ها می کنند جنایت است، اگر آنها بگویند که کاری که اسرائیل می کند مصداق اشغال و آپارتاید و نسل کشی است، آنگاه جرقه ای در ذهن دیگر افراد زده خواهد شد. 🔸این امر موجب چالش در مشروعیت برخی کشورهای غربی خواهد شد. چرا که بسیاری از این کشورها نیز بر اساس همان اصولی تأسیس شده اند که اسرائیل بر آنها تأسیس شده است. به عنوان مثال کشورهای استرالیا، کانادا، زلاند نو و آمریکا توسط مهاجران نژاد آنگلوساکسون بر روی سرزمین ساکنان بومی این مناطق بنیان نهاده شده‌اند؛ یعنی ساکنان اصلی قتل عام یا آواره شدند و به قسمت های دیگر کوچ اجباری کردند و به طور کل از نقشه و حتی تاریخ جهان حذف شدند؛ ملت هایی که خوش اقبالتر بودند، حین فرآیند مستعمره شدن، عمدتا غارت شده و استحاله هویتی شدند اما کامل از صحنه حذف نشدند. 🔸اگر اسرائیل به دلیل اشغال سرزمین فلسطینیان و حذف آنها از صحنه تاریخ محکوم شود، آیا این کشورها نیز باید مورد بازنگری قرار گیرند؟ در نتیجه، غربی ها ترجیح می دهند که از مشروعیت اسرائیل دفاع کنند تا از مشروعیت خودشان مطمئن باشند. 🔸بنابراین، نژادپرستی در غرب باعث شده است تا آنها از اسرائیل حمایت کنند، حمایتی که نه تنها به دلایل راهبردی بلکه به دلایل بنیادی تر صورت می گیرد. @JalaleddinFanaei
|پررنگ شدن یا کم‌رنگ شدن نقش ایران در منطقه؟ با افزایش جنایات اسرائیل علیه فلسطینیان، ایران در شرایط خاصی قرار دارد. ایران رسما هشدار داده بود که در صورتی که اسرائیل به غزه حمله زمینی کند و یا آمریکا به نفع اسرائیل دخالت کند، رأسا ورود خواهد کرد. هر دو امر رخ داده و اسرائیل در بخش هایی از نوارغزه مستقر شده و آمریکا نیز تقریبا هر روز هزاران تن ادوات و مهمات از زرادخانه‌های خود را به اسرائیل منتقل می‌کند و نیروی‌های ویژه‌اش در عملیات‌های اسرائیل نقش فعالی دارند. پررنگ شدن یا کم‌رنگ شدن سطح مشارکت و دخالت ایران در این رویداد منطقه‌ای، هر یک مخاطرات قابل توجهی برای ایران به همراه دارد، که در این یادداشت به صورت خلاصه به آن می‌پردازیم. از آنجا که پس از عملیات طوفان‌الاقصی ائتلافی از قدرت های جهانی و همپیمانانشان درصدد حمایت و دفاع از اسرائیل و توجیه جنایاتش برآمده، به نظر می‌رسد در حال حاضر دیپلماسی بهترین اهرم ایران باشد. از آنجا که عمده رسانه های جهان در کنترل صهیونیستها است، هنوز افکار عمومی بخش زیادی از مردم جهان با اسرائیل همراه است؛ با این حال، جرایم و وحشی‌گری‌های اسرائیل تاثیرات منفی قابل توجهی بر وجهه اسرائیل داشته است. بهره‌برداری از این فرصت برای کاهش حمایت‌های جهانی از اسرائیل امری ضروری است. هدفگذاری کردن برای کاهش همبستگی جهانی با اسرائیل، باید اولین اقدام ایران برای تقویت استراتژی کلان خود باشد. با درنظر گرفتن عنصر دیپپلماسی، به نظر می‌رسد که ایران، به سبب تسلط گفتمان غربی، توفیق چندانی در این زمینه تا به امروز کسب نکرده است. با شروع عملیات طوفان‌الاقصی دستگاه دیپلماسی ایران فعالیت‌های فشرده‌ای را آغاز کرد و وزیر خارجه ایران به کشورهای مختلف منطقه سفر کرد. احتمالا ایران از طریق دیپلماسی به دنبال ایجاد یک اتحاد منطقه ای و یک نهاد نظامی اسلامی است، به این ترتیب که ارتشی متشکل از ارتش‌های کشورهای اسلامی تشکیل شود که ضمن ارسال کمک‌های بشردوستانه به فلسطینیان و دفاع از آنها، بتواند ضربۀ نظامی قابل توجهی به اسرائیل وارد کند. اما متاسفانه ایران حتی موفق به بکارگیری از ظرفیت سوریه هم نشده و حملات اسرائیل به سوریه نیز کماکان بی‌پاسخ باقی ‌مانده است. هرچند مقامات ایرانی هشدارهایی مبنی بر ورود مستقیم به جنگ را صادر کرده‌اند، اما به نظر می‌رسد که به جای ورود مستقیم، بهتر است که ایران تمرکز خود بر گروه‌های مقاومت در منطقه را تقویت کند و با استفاده از زیرساخت‌هایی که در عراق و سوریه ایجاد کرده، منافع اسرائیل را هدف‌گیری کند. این رویکرد به ایران قدرت انکارپذیری می‌دهد و تصمیم آمریکایی‌ها برای حمله نظامی به تاسیسات ساحلی نفتی و گازی ایران را دشوارتر می‌سازد. ایران می‌داند که اسرائیل در شرایط ضعف قرار گرفته و آسیپ‌پذیری از خود نشان داده و روشن است که نیاز به اقدام قاطع را به خوبی درک می‌کند. از آنجا که طبق ادعای اسرائیل ضریب موفقیت گنبد آهنین حدود 95 درصد است، کاهش ذخایر موشک‌های پدافندی اسرائیل و مستهلک شدن آن به منزله باز شدن پنجره‌ای برای اقدامات میدانی بیشتر است. ایران می‌داند که منتظر ماندن و وقت دادن به دشمن یعنی از دست دادن ابتکار عمل. اسرائیل ظرف مدت کوتاهی ضعف‌های خود را جبران خواهد کرد و به سرعت آماده خواهد شد. بنابراین زمان استفاده از این موقعیت برای تشدید حس ناامنی در اسرائیل ممکن است چندان طولانی نباشد. همانطور که با عملیات طوفان الاقصی میزان تلفات اسرائیل از تک رقمی به چهاررقمی رسید و مرز پذیرش تعداد کشته‌ها نزد اسرائیلی‌ها جابجایی شدیدی پیداکرد، تابوی جراحی نظامی اسرائیل هم باید شکسته شود. بمباران‌های دقیق محدود می‌تواند در این مرحله مانع افزایش شدید تنش‌ها شود و الگوی محاسبات اسرائیل را محدودتر کند. به عنوان مثال هدف قرار دادن یکی از پایگاه‌های هوایی اسرائیل یا یکی از زاغه‌های مهمات آنها می‌تواند در نظام تصمیم‌سازی رژیم صهیونیستی اختلال ایجاد کند و کفه زیان‌های اقدامات آتی‌اش را سنگین‌تر ‌کند. به مثل هنگامی که می‌خواهد سود و زیان تصمیم‌گیری برای هدف قرار دادن یک بیمارستان دیگر در غزه را محاسبه کند، زیان‌های اقدامش را بیش از نفع آن حساب کند. شکستن تابوی انجام جراحی‌های نظامی علیه اسرائیل و عادی‌سازی انهدام گاه و بی گاه منافع اسرائیل همچنین می‌تواند عاملی برای برگرداندن بخشی از توجهات به اوکراین شود و دوباره مرکز ثقل امکانات دشمن غربی به شرق اروپا و تایوان بازگردد.
تا اینجای کار موفقیت از آن ملت فلسطین بوده، اما در صورت ادامه پیشروی زمینی اسرائیل و شکست حماس و اشغال شدن مجدد نوار غزه، غیر از آنکه خدشه‌ای جدی به امنیت ملی ایران وارد می‌شود، خطری مهیب در کمین ایران خواهد بود. خطر بزرگی که در فردای شکست حماس متوجه ایران می‌شود، خدشه به مشروعیت «محور مقاومت» و کارآمدی «ایده مقاومت» است. اگر ایده مقاومت نتواند به معضلات عینی و چالش‌های روز پاسخ مناسبی ارائه کند و کارایی خود را در این میدان بخصوص اثبات نکند، ممکن است اعتبار و وجاهت مقاومت دچار خسارت شود و ایده مقاومت تضعیف شود. همانطور که ایران گزینه‌های خود را به دقت ارزیابی می‌کند، ضرورت مقابله با تهدیدهای اسرائیل برای ایران حیاتی است. شرایط کنونی فرصتی منحصربه‌فرد برای ایران فراهم کرده تا موقعیت خود را تثبیت و ارتقا بدهد. ایران با محیط پیچیده‌ای رو‌به‌رو است. از طرفی ابرقدرت نظامی دنیا آن را تهدید می‌کند که در قضیه فلسطین دخالت نکند، و از طرف دیگر برای اولین بار امکان دست گذاشتن روی نقطه ضعف دشمن خونی درجه یک ایران پیش‌آمده است. از اینجا به بعد است که سیاستگزاران ایرانی باید ببینند که آیا می‌توانند نظم‌منطقه‌ای را اصلاح کنند و حساب‌های تسویه نشده‌شان با اسرائیل را صاف کنند و یا هنوز استعداد دفاعی ایران را به حدی نرسانده‌اند که بتوانند از این پیچ تاریخی بزرگ به نفع خود استفاده کنند. @JalaleddinFanaei
| جنگ آینده ژئوپلیتیک جهانی در حال تغییر مداوم است و شناخت منازعات آینده برای تحلیل اوضاع عرصه بین‌الملل برای بازیگران مهم جهانی ضروری است. در این یادداشت کوتاه نگاهی به پیامدهای چشم‌انداز جمهوری اسلامی ایران نسبت به منازعات آینده و چالش‌های راهبردی‌ای که در برابر ایران قرار دارد خواهیم انداخت. 🔸به نظر می رسد که دور کردن تمرکز آمریکا از منطقه در دسته راهبردهای شماره یک ایران است؛ اما این اولویت راهبردی برای ایران چالش‌‌برانگیزتر از قبل شده است. از آنجا که همپیمانان عرب آمریکا بواسطه عدم برآورده شدن انتظاراتشان از آمریکا به سمت چین و روسیه کمی متمایل شده اند، ارزش اسرائیل برای آمریکا به عنوان یک دارایی راهبردی بسیار بیشتر شده و سرنوشت اسرائیل برای آمریکا اهمیتی بیش از پیش پیدا کرده است. ضعف یا نابودی اسرائیل به معنای برهم خوردن توازن جهانی غرب در نظم موجود بین‌المللی خواهد بود. آمریکا برای اینکه در نظم جهانی نفوذ و تاثیرگذاری خود را حفظ کند، طبیعتا حاضر است که هزینه کلانی برای دفاع از اسرائیل بپردازد. 🔸این به آن معناست که نقش ایران در نظم بین‌الملل نمی‌تواند چندان برجسته و محوری باشد. البته تمام درب‌ها بر روی ایران بسته نیست. ایران اگر مسیر درستی را در پیش گیرد می‌تواند بدون آنکه وارد جنگی بزرگ شود به اهداف راهبردی خود دست پیدا کند. ایران به خوبی دریافته که حتی‌المقدور نباید فعلا وارد جنگی شود، تا زمانی که تنها درگیری مهم جهان در اوکراین محدود شده باشد. ایران باید صبر به خرج دهد و منتظر بماند تا با توجه به شکاف های فعالی که در عرصه بین الملل وجود دارد، تمرکز آمریکا در نقطه دیگری از جهان متمرکزتر شود، مثلا در شبه جزیره کره، دریای چین جنوبی یا حتی در آفریقا یا آمریکای جنوبی. در این صورت بازدارندگی آمریکا در غرب آسیا لطمه می ببیند و ایران می تواند آینده منازعه منطقه ای خود با اسرائیل را دقیق‌تر محاسبه و پیشبینی کند و با استعداد نظامی خود فضای تنفس منطقه‌ای برای خود ایجاد کند. 🔸همچنین، از آنجا که روسیه وارد جنگ فرسایشی شده است، به شدت دنبال فرصتی است تا با غرب توافقی به عمل آورد و جنگ را تمام کند. اگر امروز ایران وارد درگیری بزرگ منطقه‌ای شود، شرایط جهانی برای پذیرش شروط روسیه مساعدتر می‌شود و روسیه جنگ اوکراین را خاتمه می‌دهد. آن‌گاه راهبرد کلان امنیتی ما صدمه می بیند و تمرکز نظامی قدرت‌های غربی و پس از آن دیگر دولت‌های متخاصم و رقیب می‌توانند علیه ایران بسیج شوند. بنابراین منافع ملی ما حکم می‌کند که جنگ میان روسیه و ناتو برقرار باشد، و در کنار آن جنگ دیگری در یکی از گوشه‌های دنیا رخ دهد؛ پس از آن است که فرصت برای ایران مهیا می‌شود. همانطور که چین هم منتظر مانده که ایران در غرب آسیا تمرکز بیشتری از آمریکا جلب کند تا بتواند جزیره بزرگ تایوان را به خود ملحق کند. 🔸اما این به معنای این نیست که ایران نباید پاسخ جنایات اسرائیل را بدهد. همانطور که قبلا گفته شد، عادی سازی حمله به اسرائیل باید از مدت ها قبل کلید می خورد و تابو حمله و انفجار در اسرائیل، مثلا در زرادخانه‌ها و یا فرودگاه‌های نظامی اسرائیل باید شکسته می‌شد؛ همانطور که آنها با حمله به تاسیسات داخلی ایران و ترور سرمایه‌های ایران، از خطوط قرمز ایران عبور کردند و خط قرمز را عقب تر کشیدند. ایران اما خطوط قرمز اسرائیل را چندان عقب نکشیده و تا حدی سیاست صبر و سکوت را درپیش گرفته است. ایران نیز می‌بایست از قبل‌تر حملاتی مشابه صورت می‌داد تا در روزی مثل امروز دستان‌مان برای پاسخ به اسرائیل نلرزد. البته هنوز هم دیر نیست، به نظر می‌رسد که با هدف قرار دادن تعدادی از تاسیسات مهم اسرائیلی و نابودی کامل آن تاسیسات خطوط قرمز ایران کمی جلوتر کشیده خواهد شد و دست اسرائیل را برای شرارت علیه ایران و محور مقاومت را بسته‌تر می‌کند و بدین ترتیب امنیت ملی ایران بیشتر حفظ می‌شود. در عوض خطوط قرمز اسرائیل عقب تر کشیده خواهد شد و دست ایران را برای تکمیل پروژه محاصره اسرائیل و مسلح‌سازی کرانه‌باختری بازتر خواهد کرد. اگر نسبت به نادیده گرفته شدن خطوط قرمزمان چندان حساس نباشیم، باید منتظر آن باشیم که امنیت ملی ما صدمه‌ای هولناک ببیند. @JalaleddinFanaei
| پاسخ ایران به اسرائیل 🔸پاسخ ایران به تجاوز اسرائیل متغیری است که شکل نظم منطقه را تعیین می کند. ایران با اتخاذ سیاست صبر استراتژیک، به معنای گمراه نشدن از راهبرد اصلی، به نقطه‌ ای رسیده که دیر یا زود به آن می‌رسید. آن نقطه همان مواجهه با راهبرد اصلی است و آن تمرکز بر تهدید اصلی و غلبه بر آن است (یعنی مراحل پایانی سیاست صبر استراتژیک). اسرائیل به عنوان پادگان غرب در منطقه، وظیفه اول آن حفظ برتری در منطقه و نشستن در جایگاه تصمیم‌گیر شماره یک منطقه است. تا به امروز آمریکا و بالتبع نماینده آن در منطقه، اسرائیل، بیشترین سهم در سیاست‌ها و تصمیمگیری های منطقه داشته و نظم منطقه به سود و در جهت منافع آنها برقرار بوده است. 🔸این مراحل پایانی صبر استراتژیک، از پیچیدگی‌های خاصی برخوردار است. پاسخ ایران به اسرائیل تنها به حساب انتقام و تلافی ایران گذاشته نخواهد شد، بلکه خلاصه و برآیندی از آمادگی ایران برای ایفا کردن نقش شماره یک منطقه را به نمایش خواهد گذاشت. 🔸به همین دلیل انتظارات از پاسخ ایران بالاست. این امر می‌تواند باعث ورود متغیرهای نامربوط و مزاحم در روند تصمیم گیری سیاستمداران ایران شود و یا در بازنمود اجتماعی نتیجه پاسخ ایران در جامعه تاثیر منفی بگذارد.همچنان که اگر پاسخ ایران ضعیف باشد، ایران نمی‌تواند این مرحله را به پایان برساند و حتی بازدارندگی نسبی قبلی خود را هم از دست خواهد داد. بنابراین اگر قرار نیست پاسخ محکم و ویرانگری داده شود، پاسخ ندادن نتیجه بهتری خواهد داشت. 🔸بنابر چیزی که مشهود است، عدم ورود به جنگ هنر اصلی سیاستمداران این کشور بوده. ایران در نهایت احتیاط اما با شجاعت، اقداماتش را به گونه‌ای پیاده کرده که تا لبه مرز جنگ کشیده می‌شد، اما در دام جنگ با قدرت‌های جهانی نیفتاد. این احتیاط‌های ایران موثر واقع افتاد و امروز درحالی پاسخ سخت ایران قطعی شده که کمترین احتمال برای تشکیل ائتلافی از قدرت‌های غربی علیه ایران وجود دارد. با توجه به پرونده باز اوکراین، احتمال تشکیل ائتلافی بین المللی علیه ایران تقریبا منتفی است. همچنان که غرب تجربه خوبی از آخرین ائتلاف خود که علیه یمن بوده را ندارد. ضمن آنکه احتمال حمله گسترده اسرائیل به ایران نیز با توجه به بسته بودن حریم هوایی کشورهای عربی بر جنگنده‌های اسرائیلی، چندان پررنگ به نظر نمی‌رسد. 🔸پس از آنکه، به فرض، ایران پاسخ مناسبی به اسرائیل داد، برای بهره‌برداری بیشتر از این اقدام نیازمند توانمندی و شایستگی در بازوهای رسانه‌ای ایران است. عملکرد رسانه‌ای ایران اهمیت زیادی دارد تا غرب و حامیانش، حقائق را وارونه جلوه ندهند و اثرات تغییر دهنده و تعیین کننده پاسخ ایران را تحریف نکنند و در نهایت پیروزی فرضی ایران و شکست اسرائیل را بدون ثمره عینی برای ایران باقی بگذارند. این تحریف می تواند آخرین و یکی از مستحکم ترین موانعی باشد که ایران با آن در این فاز مواجه است. @JalaleddinFanaei
|منطقه آمریکایی عملیات وعده صادق از جهات مختلفی قابل توجه است. در این مجال میخواهیم نحوه پاسخ ایران را بررسی کنیم و از دل آن به برخی زوایای کمتر دیده شده این رویداد بنگریم. قطعا رهگیری تعداد بالایی از پرتابه‌های ایرانی، فرماندهان ایران را غافلگیر نکرده است. آنها بطور مکرر توانایی‌های سیستم های دفاع هوایی آمریکا و اسرائیل را آزموده و از آن آگاه اند. ایران نزدیک به دو هفته به غرب مهلت داد تا تمام ظرفیت‌های پدافندی خود را آماده کند و دو روز پیش از عملیات، مقاصد خود را به اطلاع دولت‌های منطقه رساند. شروع حمله را با پهپادهای کندرو آغاز کرد و به اسرائیل و آمریکا زمان داد تا خود و متحدانشان آماده دفاع از آسمان اسراییل شوند. با اینحال مناطق به شدت محافظت شده اسرائیل، مثل پایگاه نواتیم، زیر ضربات موشک‌ها و پهپاد‌ها قرار گرفت. روشن است که اگر ایران قصد داشت عملیاتی اجرا کند که ضربات مخرب‌تری به دشمن وارد کند، طرح‌ریزی عملیات بسیار متفاوت صورت می‌گرفت. اما چرا ایران از اصل غافلگیری و فریب دشمن برای وارد کردن ضربات دردناکتر استفاده نکرد؟ مشخص است که رهبران ایران هیچ تمایلی برای تشدید درگیری به این شکل را نداشتند. رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران چند روز قبل از عملیات گفته بود که پاسخ نظامی ایران محدود خواهد بود و همچنین چند روز بعد از عملیات، رئیس جمهور ایران در سخنرانی روز ارتش نیز اعلام کرد که پاسخ ایران به جنایت اسرائیل «تنبیهی» و «محدود» بود. اما چرا؟ چند دلیل برای این امر به ذهن می‌رسد. اولین چیزی که به ذهن متبادر می‌شود آن است که، قطعا دلایل استراتژیکی برای چنین اقدامی وجود داشته است. شاید اعلام عمومی ایران، یک حرکت راهبردی بود که هدف آن جمع‌آوری اطلاعات و ارزیابی واکنش‌ها و توانمندی‌های سامانه دفاعی تجمیع یافته چندملیتی آمریکا بود که از جنوب ترکیه و شمال عراق تا لبه جنوبی شبه‌جزیره عربی گسترش یافته بود. همچنین چگونگی عملکرد سامانه‌های دفاع هوایی دشمن را به صورت عملیاتی ارزیابی و مطالعه کند و همچنین توانایی آنها در سرنگون کردن موشک‌ها و پهپادهای نسل قدیمی را بسنجد. بدون شک ایران آموخته‌های نظامی مهمی را از رویداد وعده صادق به دست آورده است، اما احتمالا نگرش کلان‌تری باعث شده که ایران تنش‌ مستقیم را تشدید نکند. زمانی که پاسخ مستقیم ایران به اسرائیل قطعی به نظر آمد، کشورهای منطقه که تا به امروز کمکی جز رساندن کفن و بیسکوئیت‌های تاریخ مصرف گذشته به مردم شریف غزه نکرده بودند، با دارایی‌های اطلاعاتی و نظامی خود نظیر جنگنده‌ها و رادارها به کمک اسرائیل شتافتند تا پرتابه‌های کمتری به مواضع اسرائیل اصابت کند. این امر نشان می‌دهد که هنوز منطقه آمریکایی است، گویی که اطراف ایران همه تحت اداره آمریکا است. ‌در این منطقه آمریکایی که میزان نفوذ آمریکا در این منطقه تقریبا همچون مناطق داخلی کشور خودش است، نبرد مستقیم با اسراییل (پایگاه غرب در منطقه) چندان بهینه و بدون عواقب نخواهد بود. آمریکا با پایگاه‌های مجهزش دور تا دور ایران را حلقه زده و محدودیت‌هایی برای عملیات‌های نظامی ایران ایجاد کرده که با وجود این محدودیت‌ها وارد کردن کشور به جنگ مستقیم احتمالا خلاف نظر مسئولین نظامی کشور است؛ زیرا به نظر میرسد رهبران ایران تنها زمانی وارد جنگی به صورت مستقیم خواهند شد که نسبت به نتیجه آن اطمینان بسیار بالایی داشته باشند. با وجود آنکه ایران پس از دهه ها تحریم، تا حدودی استقلال اقتصادی دارد، اما با اینحال از حیث اقتصادی نقاط آسیب پذیر زیادی دارد؛ ضمن آنکه ایران به تازگی عضو بریکس و شانگهای شده و به نظر میرسد که برای سروسامان دادن به اقتصاد و صنعت کشور مشغول برنامه‌ریزی است. از این‌رو رهبران ایران تشخیص دادند که وارد شدن در نبردی مستقیم در منطقه‌ای که آمریکایی است چندان مصلحت نباشد. از این‌رو احتمالا ایران پایبند به نقشه‌های بلندمدت خود خواهد ماند. از مهم‌ترین اولویت‌های این راهبرد، پاکسازی عراق از نفوذ آمریکا و اسرائیل است. در ذیل این راهبرد بلندمدت، ارزش اتحاد با مقاومت عراق، یمن و اخیرا بحرین برای ایران به شدت افزایش پیدا می‌کند و وابستگی متقابل میان ایران و متحدینش بیشتر خواهد شد. با اینکه ایران در شرایط فعلی راهبردهای بلندمدت‌تر‌ را طرح و اجرا می‌کند و با این سیاست تا به امروز به موفقیت‌های بسیاری نیز دست یافته، اما اولویت فوری امنیت ملی ایران که زنده نگه داشتن حماس است همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. @JalaleddinFanaei
| به کی رای بدیم؟ با اینکه بنا نداشتم که در مورد مسائل داخلی کشور در این کانال که مخصوص تحولات کلان بین‌المللی است سخن بگویم، اما با عدم کناره‌گیری هیچ‌یک از دو نامزد انقلابی به نفع دیگری، بر آن شدم که درک خود از اوضاع را بیان کنم. من جلیلی را برتر از سایر نامزدهای محترم تشخیص می‌دهم. به نظرم برای اینکه رئیس جمهوری حائز صلاحیت باشد باید صاحب نظر و اهل تشخیص در امور کلان مملکتی باشد. مثلا برای مسئله آموزش حرف برای گفتن داشته باشد (آموزش عمومی، آموزش عالی، آموزش و پرورش، رویکرد آموزشی، محتوای آموزش، شیوه آموزش)؛ در فرهنگ حرف برای گفتن داشته باشد (فرهنگ عمومی، جهت‌گیری فرهنگی، بسط فرهنگ، اصلاح فرهنگ، تبلیغ فرهنگ، صادرات فرهنگ، مبانی فرهنگ)؛ جامعه و مشکلاتش و آرمان‌هایش و شیوه‌های دستیابی به آن را بشناسد؛ آشنایی با بازار و اقتصاد (ظرفیت‌های اقتصادی کشور، مبانی و رویکرد اقتصادی، ظرفیت‌های بین‌المللی اقتصادی، محدودیت‌های اقتصادی ایران، موانع و چالش‌های اقتصادی کشور، راه‌حل ارتقا اقتصاد ملی) و مسایل کلان عرصه بین‌الملل داشته باشد. نقطه ضعف قالیباف، نداشتن این مولفه‌های یاد شده است. البته ایشان نقاط قوت فراوانی دارند، از جمله در مدیریت خرد، که ممتاز هستند(مدیریت پروژه‌های بزرگ عمرانی، مدیریت سازمانی، مانند عملکرد مطلوبشان در نیروی انتظامی). از ولایتمداری و صداقتش هم میان انقلابیون اطمینان وجود دارد. اما برای مدیریت کلان کشور معظمی مثل ایران کاستی‌هایی در او دیده می‌شود. از نقاط ضعف دیگر آقای قالیباف حواشی اوست. در بزنگاه‌های حساس و در لبه های پرتگاه، که نیاز مبرم به اظهارنظر برای دفاع از نظام بود، ایشان آنطور که انتظار می رفت عمل نکرد. فتنه ۸۸، دی ۹۶، آبان ۹۸ و آخرین‌شان (ززا) موضع‌گیری‌هایی داشتند که دلسوزان کشور را متعجب می‌کرد. نفس داشتن حواشی زیاد چه خود نامزد، چه اطرافیان، برای ریاست جمهوری ایران نقطه ضعف است و این حواشی ممکن است منجر به باج دادن و تعامل بیش‌ از حد مجاز با اصحاب قدرت شود. همه اینها در حالی است که نقاط ضعفی که نام بردم در جلیلی نیست. او در امور کلان مملکتی اهل تشخیص است. این ویژگی را یکروزه به‌دست نیاورده است. نشست و برخواست‌های سطح بالای جهانی بدون گم کردن دست و پا، مواجهه و هم‌آوردی با دستگاه‌های امنیتی اطلاعاتی‌‌ بزرگ جهان، انجام کارویژه‌های سخت و نفس‌گیر (مانند اداره کشور در زمان قهر کردن احمدی‌نژاد و وزرا و تصمیم‌گیری های مرتبط با فتنه ۸۸)، تصمیم‌گیری در حساس‌ترین موقعیت ها (مانند به زمین نشاندن هواپیمای ریگی) باعث شده که بسیاری به جسارت، تجربه و مهارت او اعتراف کنند. جلیلی بیش از ده سال در موضوعات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کار جدی کرده و بواسطه نگاه کلانش، دقیقا به جاگیری مسائل در عرصه ملی احاطه دارد. به سبب این تسلط، قدرت مدیریت و به خط کردن متخصصین و قرار دادن آنها در ریلی که او قبلا آن را طراحی کرده برای او هموارتر از هر شخص دیگری است. او سال‌‌ها در شورای عالی امنیت ملی بوده و بواسطه آن دائما با بیت رهبری، رؤسای جمهور، رؤسای سایر قوا، نیروی‌های مسلح و کابینه‌ها و در یک کلام با مسئولین ارشد مستقیم در تعامل و ارتباط بوده و آنها را خوب می‌شناسد و با نقاط ضعف و قوت کلان کشور به خوبی آشنا است. با این حال اهل باندبازی و سفله پروری نیست و در این زمینه بسیار قاطع است. ما به چنین مدیری وچنین تجربه‌ای سخت نیاز داریم. @JalaleddinFanaei