خان دوم، آسیای میانه /۱
دولت ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران، از زمان روی کار آمدن اعلام کرده که روابط با همسایگان و آسیا در اولویت سیاست خارجی خود قرار می دهد. ایران زمانی در حال افزایش دسترسی و تعامل خود با همسایگان آسیای میانه است، که قدرت های بزرگ مانند ایالات متحده و روسیه تمرکز خود را به رقابت در اروپای شرقی و شرق آسیا و اقیانوسیه قرار داده اند. درگیری ها در اوکراین، که توجه جهان را به خود جلب کرده است، اجازه می دهد که گسترش نفوذ ایران در آسیای میانه چندان جلب توجه نکند و حساسیت آفرین نباشد.
🔸در مقطع زمانی فعلی شرایطی حکمفرسا است که به نوعی عصر جدیدی برای این کشورها است. این عصر جدید برای پنج کشور آسیای میانه یعنی قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان بدین سبب است که در آنجا نقش روسیه، استعمارگر سابق این منطقه، به طور قابل توجهی کاهش یافته. مجموعه ای از شرایط باعث شده که میزانی از نفوذ روسیه در آن منطقه کم شده است.
🔸حساسیت روسیه بر منطقه ای که جزئی از حیاط خلوت او شناخته می شد، یعنی آسیای میانه، مانع اصلی کشورهای دیگر برای گسترش روابط با کشورهای آسیای میانه است. روسیه به دلیل اهمیت منطقه های نزدیک به خود از جمله آسیای میانه، طبق دکترین سیاست خارجی خود، نمی تواند حضور سایر قدرت های بزرگ و قدرت های منطقه ای در آسیای مرکزی را تحمل کند. با این وجود، در سال های اخیر چین، ترکیه و کشورهای اروپایی حضور پررنگی در تجارت و اقتصاد آسیای میانه داشتند. این امر نشاندهنده آن است که روسیه به تدریج، حضور سایر بازیگران منطقه ای و بین المللی را می پذیرد. با همه این اوصاف، از آنجا که ایران هم اکنون شریک و متحد استراتژیک روسیه است، نزدیکی ایران به آسیای میانه زنگ خطری در مسکو ایجاد نخواهد کرد.
🔸همانطور که در اخبار هم گفته شد، امسال بازدیدهای مقامات آسیای میانه در بالاترین سطح در تهران برگزار شد و قراردادهای همکاری مختلفی در راستای تعاملات ایران و آسیای مرکزی بسته شد. هر کدام از این کشورهای آسیای میانه نیازهایی متفاوتی دارند که ایران از پس تامین آن بر می آید، برخی از این دول به دنبال یک کریدور تجاری و ترانزیتی بودند، برخی انرژی نیاز داشتند و برخی نیازهای امنیتی و نظامی خود را در تهران می جستند.
🔸بنابراین ایران به درستی فرصت را احساس کرده و در راستای اندوختن دارایی های راهبردی، تاکتیکی، اقتصادی و فرهنگی در حال حرکت به سمت استفاده از خلاء قدرت در آسیای مرکزی برای پیشبرد سیاست خارجی خود است. در این نقطه زمانی، در آسیای میانه بیشترین خلاء قدرت به چشم می آید. این وضعیت پیش آمده برخلاف مورد قفقاز که تهدیدی علیه موجودیت ایران بود، از مواهب دوران گذار برای ایران می تواند باشد. چالش هایی هم هست، چون بازیگران دیگری هم هستند که تلاش می کنند که خلاء قدرت رو پر کنند. در قسمت های بعدی کمی بیشتر اوضاع پیش آمده در آسیای مرکزی و فرصت های بالقوه ای که در این منطقه برای ما وجود دارد را باز می کنیم.
@جلال الدین فنایی
منافع ملی که میگن، یعنی چی؟
تعریف واحدی از منافع ملی میان اندیشمندان حوزه سیاست وجود ندارد، اما اجمالا منافع ملی آن دسته از منافعی تلقی می شوند که دولت ها به نمایندگی از ملت هایشان در روابط خود با سایر کشورها در پی تحقق آن می باشند. چیزی جزء منافع ملی است که کمک به بقای یک ملت کند و یا چیزی که ملت ها با داشتن آن شکوفا می شوند. برخی هم معتقدند منافع ملی، اهداف نهایی یک ملت در حیطه های مختلف مثل نظامی، اقتصادی، فرهنگی یا غیره هستند و آن را در سه دسته ی منافع حیاتی، مهم و حاشیه ای طبقه بندی کرده اند.
🔸 جیمز روزنا می گوید که که منافع ملی کشورها ریشه در ارزش ها دارند و آنها در محاسبات قدرت، ارزش های مطلوبشان را دخیل می دانند و در نتیجه کشورهای مختلف اهداف متفاوتی را دنبال می کنند.
🔸 سید جلال دهقانی فیروزآبادی می گوید منافع ملی عبارت است از عالی ترین اهداف و حیاتی ترین نیازهای هر کشور که به کنش و رفتار سیاست خارجی آن در عرصه بین المللی شکل داده است و آن را هدایت می کند.
@جلال الدین فنایی
چرا درباره دوره گذار و نظم نوین جهانی زیاد نمی شنویم؟
چون بحث کردن درباره آن خیلی راحت نیست. سیاستگذاران و محققان روابط بین الملل باید با دشواری های تغییر و گذار در سیاست جهانی دست و پنجه نرم کنند. فعالان این عرصه باید تواناییها و مقاصد بازیگران را تعیین کنند و تخمین بزنند. شناسایی و تشخیص تغییرات نیز دشوار است، چون ابعاد مختلف سیاست بین الملل متنوع و متغیر است. اگر همه کشورها یکسان بودند، شاید همه چیز قابل پیشبینی بود. در چنین دنیایی، بازیگران میتوانستند رفتار دیگران را با دروننگری پیشبینی کنند، یعنی از خود بپرسند که اگر در موقعیت دیگران بودم چگونه عمل می کردم.
🔸همانطور که رابرت جرویس مطرح کرده، حتی درون نگری کار را راحت نمی کند، چون بازیگران متعددی هستند که مرتبط با تعاملات من هستند و این بازیگران هر کدام در تلاش هستند پیشبینی کنند که دیگران چه خواهند کرد. یعنی حتی اگر من و شما شبیه هم باشیم، پیش بینی من از کاری که انجام خواهید داد بستگی به برآورد من از پیش بینی شما از رفتار من دارد. از طرفی باید توجه داشته باشیم که غالبا فرض رایج و ضمنی ما مبنی بر اینکه دولتها و افراد تواناییها و پاسخهای احتمالی خود را میدانند، صحیح نیست. همینطور که ممکن است افراد نتوانند قدرت یا استقامت خود را قضاوت کنند، رهبران کشورها نیز اغلب در مورد توانایی کشورهایشان قضاوت اشتباهی می کنند.
در واقع، درون نگری چندان کارساز نیست، چون همه کشورها شبیه هم نیستند و سیاست خارجی اغلب بر برآوردی از نحوه واکنش دیگران به اقدامات مختلف احتمالی که کشور می تواند دنبال کند، می پردازد.
🔸جدای از دشواری های مباحث دوره گذار، بسیاری از محققان این حوزه، دوره گذار را نمی بینند یا نمی خواهند ببینند و راجع به آن چیزی بگویند، مثل بسیاری از محققان غربی و بالتبع رسانه های غربی؛ البته نه اینکه کاملا بی تفاوت باشند. پس از فروپاشی شوروی، الگوهای رشد در آسیا (چین و هند) به گونه ای بود که محققان و سیاستگذاران را وادار کرد تا به دوره جدیدی در سیاست بینالملل فکر کنند. اورگانسکی در سال ۱۹۵۸ درباره اهمیت ظهور آسیا پیشگویی کرده بود و گفته بود:
سوال این نیست که آیا چین به قدرتمندترین کشور روی زمین تبدیل خواهد شد یا خیر، بلکه سوال این است که چقدر طول می کشد تا او به این موقعیت دست یابد.
🔸در واقعیت و عینیت اوضاع به گونه ای در حال پیش رفتن است که آنها انتظار آن را نداشتند. پیش دستی روسیه برای شروع تقابل سخت علیه اوکراین و ناتو بسیاری از معادلات جهانی را بهم زد. با این وجود اتاق فکر ها و موسسات مطالعات راهبردی و نشریات سیاست خارجی غربی، سعی در به تصویر کشیدن اوضاع به نفع خود دارند (شاید بخاطر غرور زیادی که دارند). با وجود پیشروی های مهم روسیه، اما باز بسیاری از تحلیلگران غربی پیروزی های روسیه را کوچک نمایی می کنند، حتی تحلیل های غلط ارائه می کنند تا افکار عمومی در غرب را حساس نکنند (در واقع کسی نفهمد که روسیه در حال برنده شدن است).
🔸از منظر آنها خطر اصلی برای برهم خوردن نظم فعلی روسیه نیست. در واقع روسیه برای به چالش کشیدن سلطه جهانی بسیار کوچکتر از آن است، اما ائتلاف روسیه و چین آن هم همراه با انتقال سلاح می تواند هم آوردی آبرومندانه برای آنها باشند.
با این حال تسلیحات ایرانی ممکن است که بتواند دوران گذار را به وضوح برای آنان به تصویر بکشد و بیشتر درباره دوره گذار اطلاعات منتشر شود.
@جلال الدین فنایی
خان دوم، آسیای میانه /۲
همانطور که در قسمت قبل گفتیم، ایران باید به سمت استفاده از خلاء قدرت در آسیای میانه برای پیشبرد اولویتهای سیاست خارجی خود گام بردارد. جالب آنکه کشورهای آسیای میانه خیلی مراقب بوده اند که از عملیات ویژه روسیه حمایت نکنند؛ حتی قزاقستان که همین چند ماه پیش از نیروهای روسیه برای کمک به سرکوب شورش داخلی به خاک خود دعوت کرد، از به رسمیت شناختن استقلال لوهانسک و دونتسک امتناع کرد و در نتیجه از عملیات نظامی روسیه فاصله گرفت.
🔸روسیه مدتها ضامن امنیت در آسیای میانه بوده است، با این حال، با وقوع جنگ اوکراین و تردید کشورهای آسیای میانه مانند قزاقستان برای حمایت از روسیه در این جنگ، به این مرحله رسیده که نقش مسکو در منطقه آسیای میانه بسیار کمرنگ تر از آنچه تصور میشد باشد. به طور کلی آسیای میانه امروزه روز حیاط خلوت اختصاصی روسیه محسوب نمی شود. تمرکز روسیه بر اوکراین و بی توجهی اش به آسیای میانه این خلاء قدرت را بیش از بیش کرده است.
🔸از طرفی دیگر به نظر می رسد که انجام تمرینات نظامی به صورت نظامی با این کشورها ( که عضو سازمان پیمان امنیت جمعی منطقه ای CSTO هستند) تلاشی از سوی ایران بوده تا شکاف ها و خلاء قدرت در آن منطقه را پر کند. همچنین بخاطر حضور نظامی آمریکا در افغانستان، توانایی های ایران برای نمایش و اعمال قدرت در آسیای میانه از طریق افغانستان کنترل می شد؛ بنابراین خلاء قدرت ناشی از خروج آمریکا از افغانستان، راه های جدیدی برای اعمال اهرم های در درست ایران (مانند اهرم های دیپلماتیک و گروه های شبه نظامی نیابتی) قرار داده.
🔸به لحاظ اقتصادی نیز کشورهای آسیای میانه به خوبی می دانند که ظرفیت رشد اقتصادی آنها، به عنوان یک منطقه محصور در خشکی، به دسترسی به بنادر کشورهای مجاور بستگی دارد. بنادر ایران از نزدیکترین بنادر به آسیای میانه هستند و ایران طبیعتاً دروازهای برای تجارت دریایی برای منطقه هست.
🔸با توجه به اینکه اقتصاد ایران به واسطه تحریم های غرب ضربه خورده است، منافع اقتصادی قابل عرضه ایران به کشورهای آسیای میانه محدود است، با این وجود، ایران توانسته است گام های مهمی در تعامل اقتصادی خود با این کشور ها بر دارد، به عنوان مثال، ایران به سرعت صادرات نفت به افغانستان را پس از تسلط طالبان از سر گرفت و طبق برخی منابع صادرات نفت ایران به افغانستان حدود ۲۰۰۰۰ بشکه در روز است؛ همچنین ساخت پروژه های مختلف مانند سد ها، تونل ها، تاسیس کارخانه پهپادی، سوآپ گاز، افزایش مبادلات تجاری از دیگر مصادیق توجه ایران به این منطقه است. ایران تعامل با بازارهای آسیای میانه را فرصتی برای کاهش فشار اقتصادی غرب می داند، به ویژه اگر بتواند از تجارت با آسیای میانه به عنوان مبنایی برای تعامل عمیق تر با قدرت های بزرگ اقتصادی جهان یعنی هند و چین استفاده کند.
@جلال الدین فنایی
خان دوم، آسیای میانه /۳
یکی از راه های پیشبرد منافع ایران در آسیای میانه، گسترش شبکه نیابتی خود می تواند باشد. استقرار نیروهای نیابتی در آسیای میانه نشانه دور شدن ایران از نیروهایش در غرب آسیا نیست؛ بالعکس ایجاد نیروهای نیابتی در آسیای میانه می تواند راه های جدیدی را برای حمایت و تقویت نیروهای اصلی در غرب آسیا باز کند. ایران قبلاً یک نیروی نیابتی (یا به عبارت بهتر مجاهدان بدون مرز) به نام تیپ فاطمیون را در افغانستان ایجاد کرده است. تخمین زده شده است که این تیپ که حدود ۳۰۰۰۰ تا ۶۰۰۰۰ جنگجو دارد و از اقلیت هزاره شیعه تحت ستم تشکیل شده است که حدود ۳۰ درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می دهد. ایران در ابتدا از فاطمیون برای عملیات در افغانستان استفاده نکرد. در عوض از سال ۱۳۹۲، ایران حدود ۵۰۰۰۰ جنگجوی فاطمیون را برای دفاع در کنار دیگر نیروهای نیابتی خود در سوریه مستقر کرده است.
🔸با این حال، پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، ایران به دنبال تامین منافع خود در افغانستان، فرستادن جنگجویان فاطمیون به افغانستان را آغاز کرد. تعداد دقیق نیروهای فاطمیون که به افغانستان بازگردانده شده اند نامشخص است، اما حدود دو سال پیش گزارش شد که در حال حاضر تقریباً ۳۰۰۰ جنگجو در این کشور حضور دارند. تا کنون فاطمیون تصمیم گرفته است که علیه طالبان حملاتی انجام ندهد، اما اگر روابط ایران و طالبان تیره شود، ایران میتواند به دنبال اعمال فشار با نیروهای فاطمیون باشد. ایران ممکن است به طور مشابه تلاش کند تا گروه هایی مانند فاطمیون را در کشورهای آسیای میانه ایجاد کند تا انعطاف پذیری بیشتری برای پیگیری منافع امنیتی خود در آسیای میانه و فراتر از آن را فراهم کند.
🔸در حالی که کشورهای آسیای میانه ممکن است مایل نباشند به ایران و نیروهای نیابتی آن مانند فاطمیون روی بیاورند، در لحظه بحران ممکن است گزینههای کمی داشته باشند. خروج نیروهای آمریکا از افغانستان، مشغله های روسیه در اوکراین و تردید چین برای مداخله در درگیری های داخلی دیگر کشورها، آسیای میانه را با گزینه های کمی باقی می گذارد که در صورت تشدید درگیری با گروه هایی مانند داعش خراسان، ممکن است به ایران روی بیاورند. فعلا بیثباتی در افغانستان فوریترین تهدید امنیتی برای کشورهای آسیای میانه است، همچنین دولت های آسیای میانه خاطره خوشی از طالبان ندارند و به شدت با طالبان مخالف هستند، سرسخت ترین دشمنی را هم تاجیکستان با طالبان دارد. با ایکه بسیاری از کشورهای آسیای مرکزی تلاش میکنند تا روابط خوب خود را با ایالات متحده حفظ کنند، اگر واشنگتن همچنان به کمک به آنها بیعلاقه باشد، این کشورها ممکن است مجبور شوند سایر گزینه ها را بررسی کنند.
🔸آمار های دقیقی وجود ندارد اما شاید آسیای میانه حدود ۱۰ درصد شیعه دارد. جمعیت مذهبی در آسیای میانه مطمئناً به اندازه عراق برای نفوذ ایران مطلوب نیست؛ با این وجود، برخی از کشورهای آسیای مرکزی دارای جمعیت فارسی زبان قابل توجهی هستند که ایران ممکن است زمان آسان تری برای تعامل با آنها داشته باشد. بنابراین با ظهور داعش خراسان که مدعی سرزمینهایی در ایران و آسیای میانه است و همچنین وجود همسایه ای ناخوشایند (طالبان) مشترک باعث شده که گزینه ای تحت عنوان نیروهای نیابتی برای جلب منافع ملی ایران در این منطقه نیز معتبر باشد.
@جلال الدین فنایی
خان دوم، آسیای میانه /۴
با وجود قرنها تبادل فرهنگی، تجاری و سیاسی، آسیای میانه منطقهای است که ایران معاصر عمدتاً آن را نادیده گرفته است. پس از استقلال آسیای میانه رهبران ایران هیچ ایده خاصی در مورد منافعی که میتوانستند در این منطقه به دست آورند نداشتند و آن را یک منطقه اولویت دار نمیدانستند. البته کشورهای آسیای میانه انگیزه هایی برای ارتباط با ایران داشتند و آن تلاش برای گریختن از زیر نفوذ روسیه و همچنین به دریای آزاد در جنوب دسترسی پیدا کنند.
🔸اما موانعی هم وجود دارد. اصلی ترین مانع این است که این کشورها نیز نسبت به ایجاد رابطه با یک حکومت اسلامی کاملا محتاط هستند. آنها می ترسند که تهران به دنبال صدور انقلاب اسلامی باشد، همانطور که در لبنان و جاهای دیگر انجام داده. پس در واقع یکی از موانع پیش روی ایران برای همکاری در عرصه های سیاسی و امنیتی، هویت جمهوری اسلامی ایران است. جمهوریهای آسیای میانه که همگی دارای حکومتهای سکولارند، از زمان استقلال مجبور بودند برای حفظ مشروعیتشان با اسلام سیاسی مبارزه کنند. همچنین فشار شدید آمریکا برای جلوگیری از تبدیل ایران به قدرت منطقه ای، این کشورها را مجبور ساخته تا تبادلات و پروژه های مختلفی که در نظر داشتند با ایران صورت بگیرد را به دیگران بسپارند.
🔸اکثریت قریب به اتفاق جمعیت آسیای میانه به مکتب حنفی اسلام سنی پایبند هستند. آمار قابل استنادی از میزان جمعیت شیعیان در این منطقه در دسترس نیست، اما شیعیان اسماعیلی در منطقه خودمختار بدخشان تاجیکستان در کوه های پامیر زندگی می کنند که از پیروان آقاخان هستند، همچنین این منطقه دارای اقلیت شیعه دوازده امامی نیز می باشد. در اقصی نقاط آسیای میانه شیعیان بصورت پراکنده و بیشتر مخفیانه حضور دارند. این شیعیان در شرایط نسبتاً دشوار و بعضا به صورت غیر قانونی مناسک مذهبی خود را انجام می دهند. مثلا در ترکمنستان، تشیع هدف اصلی سرکوب مذهبی قرار دارد. در ترکمنستان هرگونه اشاره فرهنگی به تشیع مستوجب مجازات قانونی است. در سال ۲۰۰۴، نویسنده ترکمن، رحیم اسنوف، به دلیل اینکه در رمان خود «بایرام خان»، نایب السلطنه امپراتوری مغول در قرن شانزدهم را به عنوان یک شیعه به تصویر می کشد، زندانی شد.
🔸ایران برخلاف سیاست های خود در لبنان، سوریه و فلسطین، کارت انقلابی را در آسیای میانه بازی نمی کند. دولت ایران خود را به عنوان یک شریک عملگرا معرفی می کند که مایل به کنار گذاشتن اختلافات ایدئولوژیک با همسایگان خود است. همچنین ایران به صورت رسمی تشیع را در آنجا تبلیغ نمی کند، در عوض به دنبال تقویت تصویر خود از طریق قدرت فرهنگی و اقتصادی است. ایران تحت نظارت سفارتخانه هایش، چندین مرکز فرهنگی و همچنین کرسی های ایران شناسی در دانشگاه های قرقیزستان (دانشگاه قرقیزستانی-روسی بیشکک، دانشگاه علوم انسانی و دانشگاه دولتی قرقیزستان) و ازبکستان تاسیس کرد. ادبیات موجود در این مراکز به هیچ وجه معطوف به مسائل دینی نیست، اما خب گاهی دوره های رایگان آشنایی با اسلام به صورت غیر رسمی ارائه می شود. بنابراین تقریباً هیچ جنبشی از ایران به صورت فعالانه دنبال گرویدن سنیهای آسیای میانه به تشیع نیست. پس از سال ها اعمال این سیاست برای مواجهه با آسیای میانه به نظر می رسد که امروزه این کشورها به ایران اعتماد بیشتری دارند و همانطور که در اوایل سال دیده شد، مقامات عالی رتبه این کشورها به ایران سفر کردند و خواستار تعمیق روابطشان با ایران شدند.
🔸با وجود اشتراکات زیاد این کشورها با ایران و تمایل آنها برای تعمیق بیشتر روابط، اما چون ایران به لحاظ اقتصادی ظرفیت لازم برای پر کردن خلا روسیه را ندارد، این خلا احتمالا توسط یک قدرت بزرگتر که همان چین باشد پر می شود. آسیای میانه منابع لازم برای تقویت ضربان قلب اقتصاد چین را دارد و رویای چین برای تبدیل شدن به ابرقدرت جهان را به واقعیت نزدیک تبدیل می کند. به نظر می رسد روسیه شانسی در آسیای میانه نداشته باشد و چین تمام این منطقه را حوزه نفوذ خود قرار خواهد داد. در این میان مهم است که ایران سهم خود را از این منطقه بردارد و خود را به عنوان وزنه ای معرفی کند که می تواند در مقابل نفوذ سنگین چین، تعادل ایجاد کند. تاجیکستان، قزاقستان و همچنین ترکمنستان گزینه های اول تا سومی هستند که ایران می تواند با صرف کمترین هزینه، نفوذ قابل توجهی در آنجا داشته باشد، با استفاده از ظرفیت های فرهنگی، اقتصادی، سوختی (انرژی) و کریدوری.
@جلال الدین فنایی
| تغییر نظم جهانی
طبق رویکرد مکتب انگلیسی و سازه انگاری (این ها نظریه هایی هستند که نقش قدرت نظامی رو کمتر از رئالیست ها محاسبه میکنن) کارکرد نظم در واقعیت عینی این است که مجموعه ای از ارزش ها و اهداف را پیش ببرد. طبق این رویکردها نظم امری اجتماعی است و در حیات اجتماعی اهداف اولیه ای وجود دارند که نظم باید بتواند آنها را کم و بیش تامین نماید.
🔸بنابراین گذار در نظم بینالملل تنها محصول تغییرات در قدرت مادی نیست، بلکه حاصل تغییرات در انگارههای (ارزش ها، اهداف، قواعد، ایده ها، باورها و خواسته ها) مشترک هم هست. به عبارتی نظم بین المللی تنها محصول قدرت زیاد هژمون نیست بلکه انگاره ها هم دخیل هستند. محتوای نظم، مشروعیت آن و دوام آن هر سه جنبه های انگاره ای هستند که در نظم بین الملل باید در نظر گرفته شود.
🔸اولا در حال حاضر محتوای نظم بین المللی نوعی لیبرالیسم است. ترجیحات آمریکا به عنوان هژمون تا به امروز تحت عنوان لیبرالیسم در دنیا فراگیر شده و بیشتر ملت ها محتوای این نظم را پذیرفته و به عنوان یک هدف اجتماعی مشروع به آن می نگرند.
🔸دوم مشروعیت آن نظم است. مشروعیت یک نظم بین المللی به ویژگی های و خصوصیات مشترک و مورد قبول در انگاره های زیربنایی آن نهفته است. لیبرالیسم صرفاً منعکس کننده ارزش ها و ترجیحات آمریکا به عنوان هژمون نیست؛ بلکه منعکس کننده یک توافق و سازشی (یعنی اشتراک انگاره ها) بوده است، یک سازش بین خواست آمریکا برای نظم بین المللی چندجانبه و بین خواست کشورهای صنعتی و توسعه یافته برای تامین نیاز دولت ها، که از مهمترینشان همان حفظ نظم داخلی از طریق محافظت از اقتصاد خود در برابر تلاطم های بازارهای بین المللی هست.
🔸سوم دوام نظم بین المللی است. استقامت و دوام یک نظم بینالمللی ناشی از پایبندی مداوم شرکتکنندگان به این انگارههای مشترک است نه در قدرت پایدار هژمون که رهبری نظم را بر عهده دارد. بعد از جنگ جهانی دوم (در دوره هایی از دهه ۵۰ میلادی به بعد) با وجود کاهش توانایی های مادی ایالات متحده نسبت به سایر قدرت های در حال ظهور و شکست ها و ناکامی های آمریکا (به عنوان رهبر نظم جهانی)، اما انگاره های اساسی مشترک زیربنایی نظم جهانی دست نخورده باقی ماند. بنابراین زوال هژمونی لزوما منجر به فروپاشی نظام بین الملل و ساختارهای جهانی نمی شود، مشروط بر اینکه اهداف مشترک ثابت بماند. از این زاویه نگاه، انگاره های مشترک از منافع مشترک مهم تر هستند.
🔸اگر انگاره های جمعی و مشترک جهانی به چالش اساسی کشیده نشود، نمی توانیم شاهد یک گذار بزرگ در عرصه بین المللی باشیم. پس اگر خواهان گذار در نظم بین المللی هستید، باید چیزی را هدف بگیرید که به هسته مرکزی نظم بین المللی اصابت کند.
@جلال الدین فنایی