eitaa logo
نظم نوین|جلال الدین فنائی
239 دنبال‌کننده
20 عکس
1 ویدیو
0 فایل
نظم نوین | جلال الدین فنایی ارتباط با من👇🏻 @Jalaleddin1
مشاهده در ایتا
دانلود
| جنگ آینده ژئوپلیتیک جهانی در حال تغییر مداوم است و شناخت منازعات آینده برای تحلیل اوضاع عرصه بین‌الملل برای بازیگران مهم جهانی ضروری است. در این یادداشت کوتاه نگاهی به پیامدهای چشم‌انداز جمهوری اسلامی ایران نسبت به منازعات آینده و چالش‌های راهبردی‌ای که در برابر ایران قرار دارد خواهیم انداخت. 🔸به نظر می رسد که دور کردن تمرکز آمریکا از منطقه در دسته راهبردهای شماره یک ایران است؛ اما این اولویت راهبردی برای ایران چالش‌‌برانگیزتر از قبل شده است. از آنجا که همپیمانان عرب آمریکا بواسطه عدم برآورده شدن انتظاراتشان از آمریکا به سمت چین و روسیه کمی متمایل شده اند، ارزش اسرائیل برای آمریکا به عنوان یک دارایی راهبردی بسیار بیشتر شده و سرنوشت اسرائیل برای آمریکا اهمیتی بیش از پیش پیدا کرده است. ضعف یا نابودی اسرائیل به معنای برهم خوردن توازن جهانی غرب در نظم موجود بین‌المللی خواهد بود. آمریکا برای اینکه در نظم جهانی نفوذ و تاثیرگذاری خود را حفظ کند، طبیعتا حاضر است که هزینه کلانی برای دفاع از اسرائیل بپردازد. 🔸این به آن معناست که نقش ایران در نظم بین‌الملل نمی‌تواند چندان برجسته و محوری باشد. البته تمام درب‌ها بر روی ایران بسته نیست. ایران اگر مسیر درستی را در پیش گیرد می‌تواند بدون آنکه وارد جنگی بزرگ شود به اهداف راهبردی خود دست پیدا کند. ایران به خوبی دریافته که حتی‌المقدور نباید فعلا وارد جنگی شود، تا زمانی که تنها درگیری مهم جهان در اوکراین محدود شده باشد. ایران باید صبر به خرج دهد و منتظر بماند تا با توجه به شکاف های فعالی که در عرصه بین الملل وجود دارد، تمرکز آمریکا در نقطه دیگری از جهان متمرکزتر شود، مثلا در شبه جزیره کره، دریای چین جنوبی یا حتی در آفریقا یا آمریکای جنوبی. در این صورت بازدارندگی آمریکا در غرب آسیا لطمه می ببیند و ایران می تواند آینده منازعه منطقه ای خود با اسرائیل را دقیق‌تر محاسبه و پیشبینی کند و با استعداد نظامی خود فضای تنفس منطقه‌ای برای خود ایجاد کند. 🔸همچنین، از آنجا که روسیه وارد جنگ فرسایشی شده است، به شدت دنبال فرصتی است تا با غرب توافقی به عمل آورد و جنگ را تمام کند. اگر امروز ایران وارد درگیری بزرگ منطقه‌ای شود، شرایط جهانی برای پذیرش شروط روسیه مساعدتر می‌شود و روسیه جنگ اوکراین را خاتمه می‌دهد. آن‌گاه راهبرد کلان امنیتی ما صدمه می بیند و تمرکز نظامی قدرت‌های غربی و پس از آن دیگر دولت‌های متخاصم و رقیب می‌توانند علیه ایران بسیج شوند. بنابراین منافع ملی ما حکم می‌کند که جنگ میان روسیه و ناتو برقرار باشد، و در کنار آن جنگ دیگری در یکی از گوشه‌های دنیا رخ دهد؛ پس از آن است که فرصت برای ایران مهیا می‌شود. همانطور که چین هم منتظر مانده که ایران در غرب آسیا تمرکز بیشتری از آمریکا جلب کند تا بتواند جزیره بزرگ تایوان را به خود ملحق کند. 🔸اما این به معنای این نیست که ایران نباید پاسخ جنایات اسرائیل را بدهد. همانطور که قبلا گفته شد، عادی سازی حمله به اسرائیل باید از مدت ها قبل کلید می خورد و تابو حمله و انفجار در اسرائیل، مثلا در زرادخانه‌ها و یا فرودگاه‌های نظامی اسرائیل باید شکسته می‌شد؛ همانطور که آنها با حمله به تاسیسات داخلی ایران و ترور سرمایه‌های ایران، از خطوط قرمز ایران عبور کردند و خط قرمز را عقب تر کشیدند. ایران اما خطوط قرمز اسرائیل را چندان عقب نکشیده و تا حدی سیاست صبر و سکوت را درپیش گرفته است. ایران نیز می‌بایست از قبل‌تر حملاتی مشابه صورت می‌داد تا در روزی مثل امروز دستان‌مان برای پاسخ به اسرائیل نلرزد. البته هنوز هم دیر نیست، به نظر می‌رسد که با هدف قرار دادن تعدادی از تاسیسات مهم اسرائیلی و نابودی کامل آن تاسیسات خطوط قرمز ایران کمی جلوتر کشیده خواهد شد و دست اسرائیل را برای شرارت علیه ایران و محور مقاومت را بسته‌تر می‌کند و بدین ترتیب امنیت ملی ایران بیشتر حفظ می‌شود. در عوض خطوط قرمز اسرائیل عقب تر کشیده خواهد شد و دست ایران را برای تکمیل پروژه محاصره اسرائیل و مسلح‌سازی کرانه‌باختری بازتر خواهد کرد. اگر نسبت به نادیده گرفته شدن خطوط قرمزمان چندان حساس نباشیم، باید منتظر آن باشیم که امنیت ملی ما صدمه‌ای هولناک ببیند. @JalaleddinFanaei
| پاسخ ایران به اسرائیل 🔸پاسخ ایران به تجاوز اسرائیل متغیری است که شکل نظم منطقه را تعیین می کند. ایران با اتخاذ سیاست صبر استراتژیک، به معنای گمراه نشدن از راهبرد اصلی، به نقطه‌ ای رسیده که دیر یا زود به آن می‌رسید. آن نقطه همان مواجهه با راهبرد اصلی است و آن تمرکز بر تهدید اصلی و غلبه بر آن است (یعنی مراحل پایانی سیاست صبر استراتژیک). اسرائیل به عنوان پادگان غرب در منطقه، وظیفه اول آن حفظ برتری در منطقه و نشستن در جایگاه تصمیم‌گیر شماره یک منطقه است. تا به امروز آمریکا و بالتبع نماینده آن در منطقه، اسرائیل، بیشترین سهم در سیاست‌ها و تصمیمگیری های منطقه داشته و نظم منطقه به سود و در جهت منافع آنها برقرار بوده است. 🔸این مراحل پایانی صبر استراتژیک، از پیچیدگی‌های خاصی برخوردار است. پاسخ ایران به اسرائیل تنها به حساب انتقام و تلافی ایران گذاشته نخواهد شد، بلکه خلاصه و برآیندی از آمادگی ایران برای ایفا کردن نقش شماره یک منطقه را به نمایش خواهد گذاشت. 🔸به همین دلیل انتظارات از پاسخ ایران بالاست. این امر می‌تواند باعث ورود متغیرهای نامربوط و مزاحم در روند تصمیم گیری سیاستمداران ایران شود و یا در بازنمود اجتماعی نتیجه پاسخ ایران در جامعه تاثیر منفی بگذارد.همچنان که اگر پاسخ ایران ضعیف باشد، ایران نمی‌تواند این مرحله را به پایان برساند و حتی بازدارندگی نسبی قبلی خود را هم از دست خواهد داد. بنابراین اگر قرار نیست پاسخ محکم و ویرانگری داده شود، پاسخ ندادن نتیجه بهتری خواهد داشت. 🔸بنابر چیزی که مشهود است، عدم ورود به جنگ هنر اصلی سیاستمداران این کشور بوده. ایران در نهایت احتیاط اما با شجاعت، اقداماتش را به گونه‌ای پیاده کرده که تا لبه مرز جنگ کشیده می‌شد، اما در دام جنگ با قدرت‌های جهانی نیفتاد. این احتیاط‌های ایران موثر واقع افتاد و امروز درحالی پاسخ سخت ایران قطعی شده که کمترین احتمال برای تشکیل ائتلافی از قدرت‌های غربی علیه ایران وجود دارد. با توجه به پرونده باز اوکراین، احتمال تشکیل ائتلافی بین المللی علیه ایران تقریبا منتفی است. همچنان که غرب تجربه خوبی از آخرین ائتلاف خود که علیه یمن بوده را ندارد. ضمن آنکه احتمال حمله گسترده اسرائیل به ایران نیز با توجه به بسته بودن حریم هوایی کشورهای عربی بر جنگنده‌های اسرائیلی، چندان پررنگ به نظر نمی‌رسد. 🔸پس از آنکه، به فرض، ایران پاسخ مناسبی به اسرائیل داد، برای بهره‌برداری بیشتر از این اقدام نیازمند توانمندی و شایستگی در بازوهای رسانه‌ای ایران است. عملکرد رسانه‌ای ایران اهمیت زیادی دارد تا غرب و حامیانش، حقائق را وارونه جلوه ندهند و اثرات تغییر دهنده و تعیین کننده پاسخ ایران را تحریف نکنند و در نهایت پیروزی فرضی ایران و شکست اسرائیل را بدون ثمره عینی برای ایران باقی بگذارند. این تحریف می تواند آخرین و یکی از مستحکم ترین موانعی باشد که ایران با آن در این فاز مواجه است. @JalaleddinFanaei
|منطقه آمریکایی عملیات وعده صادق از جهات مختلفی قابل توجه است. در این مجال میخواهیم نحوه پاسخ ایران را بررسی کنیم و از دل آن به برخی زوایای کمتر دیده شده این رویداد بنگریم. قطعا رهگیری تعداد بالایی از پرتابه‌های ایرانی، فرماندهان ایران را غافلگیر نکرده است. آنها بطور مکرر توانایی‌های سیستم های دفاع هوایی آمریکا و اسرائیل را آزموده و از آن آگاه اند. ایران نزدیک به دو هفته به غرب مهلت داد تا تمام ظرفیت‌های پدافندی خود را آماده کند و دو روز پیش از عملیات، مقاصد خود را به اطلاع دولت‌های منطقه رساند. شروع حمله را با پهپادهای کندرو آغاز کرد و به اسرائیل و آمریکا زمان داد تا خود و متحدانشان آماده دفاع از آسمان اسراییل شوند. با اینحال مناطق به شدت محافظت شده اسرائیل، مثل پایگاه نواتیم، زیر ضربات موشک‌ها و پهپاد‌ها قرار گرفت. روشن است که اگر ایران قصد داشت عملیاتی اجرا کند که ضربات مخرب‌تری به دشمن وارد کند، طرح‌ریزی عملیات بسیار متفاوت صورت می‌گرفت. اما چرا ایران از اصل غافلگیری و فریب دشمن برای وارد کردن ضربات دردناکتر استفاده نکرد؟ مشخص است که رهبران ایران هیچ تمایلی برای تشدید درگیری به این شکل را نداشتند. رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران چند روز قبل از عملیات گفته بود که پاسخ نظامی ایران محدود خواهد بود و همچنین چند روز بعد از عملیات، رئیس جمهور ایران در سخنرانی روز ارتش نیز اعلام کرد که پاسخ ایران به جنایت اسرائیل «تنبیهی» و «محدود» بود. اما چرا؟ چند دلیل برای این امر به ذهن می‌رسد. اولین چیزی که به ذهن متبادر می‌شود آن است که، قطعا دلایل استراتژیکی برای چنین اقدامی وجود داشته است. شاید اعلام عمومی ایران، یک حرکت راهبردی بود که هدف آن جمع‌آوری اطلاعات و ارزیابی واکنش‌ها و توانمندی‌های سامانه دفاعی تجمیع یافته چندملیتی آمریکا بود که از جنوب ترکیه و شمال عراق تا لبه جنوبی شبه‌جزیره عربی گسترش یافته بود. همچنین چگونگی عملکرد سامانه‌های دفاع هوایی دشمن را به صورت عملیاتی ارزیابی و مطالعه کند و همچنین توانایی آنها در سرنگون کردن موشک‌ها و پهپادهای نسل قدیمی را بسنجد. بدون شک ایران آموخته‌های نظامی مهمی را از رویداد وعده صادق به دست آورده است، اما احتمالا نگرش کلان‌تری باعث شده که ایران تنش‌ مستقیم را تشدید نکند. زمانی که پاسخ مستقیم ایران به اسرائیل قطعی به نظر آمد، کشورهای منطقه که تا به امروز کمکی جز رساندن کفن و بیسکوئیت‌های تاریخ مصرف گذشته به مردم شریف غزه نکرده بودند، با دارایی‌های اطلاعاتی و نظامی خود نظیر جنگنده‌ها و رادارها به کمک اسرائیل شتافتند تا پرتابه‌های کمتری به مواضع اسرائیل اصابت کند. این امر نشان می‌دهد که هنوز منطقه آمریکایی است، گویی که اطراف ایران همه تحت اداره آمریکا است. ‌در این منطقه آمریکایی که میزان نفوذ آمریکا در این منطقه تقریبا همچون مناطق داخلی کشور خودش است، نبرد مستقیم با اسراییل (پایگاه غرب در منطقه) چندان بهینه و بدون عواقب نخواهد بود. آمریکا با پایگاه‌های مجهزش دور تا دور ایران را حلقه زده و محدودیت‌هایی برای عملیات‌های نظامی ایران ایجاد کرده که با وجود این محدودیت‌ها وارد کردن کشور به جنگ مستقیم احتمالا خلاف نظر مسئولین نظامی کشور است؛ زیرا به نظر میرسد رهبران ایران تنها زمانی وارد جنگی به صورت مستقیم خواهند شد که نسبت به نتیجه آن اطمینان بسیار بالایی داشته باشند. با وجود آنکه ایران پس از دهه ها تحریم، تا حدودی استقلال اقتصادی دارد، اما با اینحال از حیث اقتصادی نقاط آسیب پذیر زیادی دارد؛ ضمن آنکه ایران به تازگی عضو بریکس و شانگهای شده و به نظر میرسد که برای سروسامان دادن به اقتصاد و صنعت کشور مشغول برنامه‌ریزی است. از این‌رو رهبران ایران تشخیص دادند که وارد شدن در نبردی مستقیم در منطقه‌ای که آمریکایی است چندان مصلحت نباشد. از این‌رو احتمالا ایران پایبند به نقشه‌های بلندمدت خود خواهد ماند. از مهم‌ترین اولویت‌های این راهبرد، پاکسازی عراق از نفوذ آمریکا و اسرائیل است. در ذیل این راهبرد بلندمدت، ارزش اتحاد با مقاومت عراق، یمن و اخیرا بحرین برای ایران به شدت افزایش پیدا می‌کند و وابستگی متقابل میان ایران و متحدینش بیشتر خواهد شد. با اینکه ایران در شرایط فعلی راهبردهای بلندمدت‌تر‌ را طرح و اجرا می‌کند و با این سیاست تا به امروز به موفقیت‌های بسیاری نیز دست یافته، اما اولویت فوری امنیت ملی ایران که زنده نگه داشتن حماس است همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. @JalaleddinFanaei
| به کی رای بدیم؟ با اینکه بنا نداشتم که در مورد مسائل داخلی کشور در این کانال که مخصوص تحولات کلان بین‌المللی است سخن بگویم، اما با عدم کناره‌گیری هیچ‌یک از دو نامزد انقلابی به نفع دیگری، بر آن شدم که درک خود از اوضاع را بیان کنم. من جلیلی را برتر از سایر نامزدهای محترم تشخیص می‌دهم. به نظرم برای اینکه رئیس جمهوری حائز صلاحیت باشد باید صاحب نظر و اهل تشخیص در امور کلان مملکتی باشد. مثلا برای مسئله آموزش حرف برای گفتن داشته باشد (آموزش عمومی، آموزش عالی، آموزش و پرورش، رویکرد آموزشی، محتوای آموزش، شیوه آموزش)؛ در فرهنگ حرف برای گفتن داشته باشد (فرهنگ عمومی، جهت‌گیری فرهنگی، بسط فرهنگ، اصلاح فرهنگ، تبلیغ فرهنگ، صادرات فرهنگ، مبانی فرهنگ)؛ جامعه و مشکلاتش و آرمان‌هایش و شیوه‌های دستیابی به آن را بشناسد؛ آشنایی با بازار و اقتصاد (ظرفیت‌های اقتصادی کشور، مبانی و رویکرد اقتصادی، ظرفیت‌های بین‌المللی اقتصادی، محدودیت‌های اقتصادی ایران، موانع و چالش‌های اقتصادی کشور، راه‌حل ارتقا اقتصاد ملی) و مسایل کلان عرصه بین‌الملل داشته باشد. نقطه ضعف قالیباف، نداشتن این مولفه‌های یاد شده است. البته ایشان نقاط قوت فراوانی دارند، از جمله در مدیریت خرد، که ممتاز هستند(مدیریت پروژه‌های بزرگ عمرانی، مدیریت سازمانی، مانند عملکرد مطلوبشان در نیروی انتظامی). از ولایتمداری و صداقتش هم میان انقلابیون اطمینان وجود دارد. اما برای مدیریت کلان کشور معظمی مثل ایران کاستی‌هایی در او دیده می‌شود. از نقاط ضعف دیگر آقای قالیباف حواشی اوست. در بزنگاه‌های حساس و در لبه های پرتگاه، که نیاز مبرم به اظهارنظر برای دفاع از نظام بود، ایشان آنطور که انتظار می رفت عمل نکرد. فتنه ۸۸، دی ۹۶، آبان ۹۸ و آخرین‌شان (ززا) موضع‌گیری‌هایی داشتند که دلسوزان کشور را متعجب می‌کرد. نفس داشتن حواشی زیاد چه خود نامزد، چه اطرافیان، برای ریاست جمهوری ایران نقطه ضعف است و این حواشی ممکن است منجر به باج دادن و تعامل بیش‌ از حد مجاز با اصحاب قدرت شود. همه اینها در حالی است که نقاط ضعفی که نام بردم در جلیلی نیست. او در امور کلان مملکتی اهل تشخیص است. این ویژگی را یکروزه به‌دست نیاورده است. نشست و برخواست‌های سطح بالای جهانی بدون گم کردن دست و پا، مواجهه و هم‌آوردی با دستگاه‌های امنیتی اطلاعاتی‌‌ بزرگ جهان، انجام کارویژه‌های سخت و نفس‌گیر (مانند اداره کشور در زمان قهر کردن احمدی‌نژاد و وزرا و تصمیم‌گیری های مرتبط با فتنه ۸۸)، تصمیم‌گیری در حساس‌ترین موقعیت ها (مانند به زمین نشاندن هواپیمای ریگی) باعث شده که بسیاری به جسارت، تجربه و مهارت او اعتراف کنند. جلیلی بیش از ده سال در موضوعات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کار جدی کرده و بواسطه نگاه کلانش، دقیقا به جاگیری مسائل در عرصه ملی احاطه دارد. به سبب این تسلط، قدرت مدیریت و به خط کردن متخصصین و قرار دادن آنها در ریلی که او قبلا آن را طراحی کرده برای او هموارتر از هر شخص دیگری است. او سال‌‌ها در شورای عالی امنیت ملی بوده و بواسطه آن دائما با بیت رهبری، رؤسای جمهور، رؤسای سایر قوا، نیروی‌های مسلح و کابینه‌ها و در یک کلام با مسئولین ارشد مستقیم در تعامل و ارتباط بوده و آنها را خوب می‌شناسد و با نقاط ضعف و قوت کلان کشور به خوبی آشنا است. با این حال اهل باندبازی و سفله پروری نیست و در این زمینه بسیار قاطع است. ما به چنین مدیری وچنین تجربه‌ای سخت نیاز داریم. @JalaleddinFanaei
|دو راهی بین محور مقاومت و اسرائیل جنگی چند لایه برقرار است. اسرائیل اگر با فلسطینی‌ها پیمان آتش‌بس ببندد، به معنای شکست اسرائیل خواهد بود؛ به معنای تشویق و جایزه دادن به فلسطینی ها بابت حمله 15 مهر (هفت اکتبر) محسوب خواهد شد؛ و به معنای نشان دادن چراغ سبز به دیگران برای حمله به اسرائیل و به تبع زمینه سازی برای تشکیل دولت فلسطینی و تجزیه اسرائیل و در نهایت نابودی اسرائیل خواهد بود. بنابراین اسرائیل چاره‌ای جز شکست مقاومت در غزه ندارد و هرگز آتش‌بس را امضا نخواهد کرد. اسرائیل با به شهادت رساندن مسئول سیاسی حماس (اسماعیل هنیه)، این پیغام مستقیم را رساند که با شرایط فلسطینی، آتش‌بس نخواهد کرد.  پس از حل مسئله غزه، اسرائیل ناگزیر باید با حزب‌الله تسویه حساب کند و این تهدید دائمی را از پیش رو بردارد. پس از شکست فلسطینی ها و لبنانی‌ها، موجودیت اسرائیل در منطقه تثبیت می‌شود و فرآیند عادی‌سازی (normalization) اسرائیل در منطقه به صورت کامل شکل می‌گیرد. فردای آن روز، ایرانی که عمق راهبردی خود را از دست داده، به منزوی‌ترین حالت ممکن می‌رسد. در نتیجهٔ آسیب پذیرتر شدن، جنگ به داخل مرزهای ایران کشیده می‌شود و طی یک جنگ یا چند جنگ با همسایگان یا قدرت‌های جهانی، مستهلک، فرسوده، تضعیف و در آخر نابود می‌شود.  این اصل مطلب است.    این مصاف فقط یک طرف پیروز دارد. ایران و محور مقاومت یا همه چیز را از دست می‌دهد یا پیروز می‌شود. اسرائیل نیز همچنین، یا همه چیز را از دست می‌دهد یا پیروز می‌شود. هر دو نمی توانند پیروز باشند. تا امروز عقلانیت ایجاب می‌کرد که ایران به گونه‌ای عمل کند که توازن بین شرق و غرب ایجاد کند، چون از این راه امنیت و منافع ملی‌اش تأمین می‌شد. امروز چالش ایران این است که باید تصمیم بگیرد که آیا می‌خواهد قدرت منطقه‌ای بماند و نفوذش گسترده‌تر شود یا از نقش رهبری خود در محور مقاومت بکاهد و به تدریج پروژه مقاومت را منحل کند، به امید کمرنگ شدن خصومت غربی‌ها با ایران. این دوراهی سرنوشت‌سازی است که در برابر ایران قرار دارد. فرار و اجتناب از این دوراهی، در سال‌های پیش ممکن بود، اما در این دوره، که پنجره تغییر نظم در نظام بین‌المللی باز شده، چاره‌ای جز انتخاب‌ نیست. امروز چهرهٔ سخت دورۀ گذار را تجربه می‌کنیم. انتخاب امروز ایران، وزن و نقش ایران در عرصه بین‌المللی و سهمش از قدرت را مشخص می‌کند.    پاسخ ندادن به اسرائیل، به امید احیای رابطه با غرب، چندان واقع‌گرایانه نیست. تلاش برای نزدیک شدن به غرب در دهه نود، با اینکه شرایط جهان نیز برای آن نسبت به امروز بسیار مهیاتر بود، برای ایران نتیجه‌ای در بر نداشت. امروز اگر برای نزدیک شدن به غرب تقلا کنیم و کارویژه جمهوری اسلامی که رهبری جهان اسلام است را پیگیری نکنیم، نقش خود را به عنوان بازیگر مقاوم و ضد استعماری از دست می‌دهیم (نقشی که بسیار برای آن هزینه داده‌ایم) و از ملت‌ها و گروه‌هایی که دل در گرو آرمان‌های مقاومت دارند فاصله می‌گیریم و همچنین متحدینی همچون روسیه و چین را نیز از دست می‌دهیم و عملا به یک کشور منزوی، منفور، حاشیه‌ای و دسته چندم تبدیل خواهیم شد؛ شاید چیزی مثل لیبی. تمام این مطالب بدین معناست که کم کم وقت آن رسیده است که با واقعیت‌های جدید مواجه شویم. جنگ ایران با محور استکبار، طولانی بوده و طولانی خواهد بود و هیچ سیاستمدار بصیری چنین انتظاری ندارد که بدون برنامه‌ریزی و تامین شرایط، با این محور شیطانی جنگ مستقیم داشته باشیم. اما از آنجا که ضربۀ اسرائیل به محور مقاومت (شهادت هنیه در تهران) جنبه حیثیتی و شرافتی دارد، ایران ناگزیر به پاسخ است. پاسخ قاطع ندادن به اسرائیل، ضمن آنکه شرافت مهمان‌نوازی ایرانی را لکه‌دار می‌کند، موجب رشد تبلیغات منفی علیه ایران در جهان اسلام خواهد شد. طبعا پاسخ شتابزده و ضعیف نمی‌تواند کارساز باشد. این پاسخ وقتی مؤثر است که قوی تر از و یا دستکم هم‌وزن با جنایت اسرائیل باشد. ضمنا ایران باید برای پر کردن حفره های امنیتی اش کاری کند. تداوم ترورهای اسرائیل در ایران نیز آینده‌ای نگران کننده را ترسیم می کند.  @JalaleddinFanaei