eitaa logo
💖یاران مهدی عجل الله 💖
248 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
85 فایل
ماییم و سینه اے کہ ماجراے عشق توست😍یامهدے❤ • • 👤|ارتباط با ادمین جهت انتقاد وپیشنهاد در راستای کیفیت و ارتقاء کانال| : 👇👇 @Mehrsa9081
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙂 ❌با قهر کردن فاصله ها زیاد میشه وقتی ناراحتین سنگینتر برخورد کنید، کمتر بخندید ولی قهر و لجبازی ممنوع😌 به این نحو راه آشتی را برای همسرتان باز میگذارید و مشکل هم سریعتر حل میشود🌸👌 ✔️ @Jameeyemahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نگرشی زیبا در مورد حجاب🌸🌺🌸🌺🌸 هر چیزی در جهان خلقت اگر پوشش داشته باشد زیباتر است....... عزیزان  تمام هستی الگویی است برای به تکامل رسیدن ما انسان ها.آیا تا به حال به یک درخت سر سبز نگاه کرده اید چقدر زیباست، همه ما به نوعی در مقابل یک چنین درختی که پوششی از برگ های سبز دارد خودمون رو برای حفظش مسئول می دونیم و اگر کسی بخواهد شاخه ای از آن جدا کند شاید ناراحت شویم و بگوئیم چنین کاری را انجام ندهد، اما اگر درختی عریان باشد از آنجایی که این درخت رو تا حدودی فاقد ارزش حساب می کنیم نسبت به آن بی خیالیم و واسه همین است که عده ای چقدر زود از ریشه ان را در می آورند. در خلقت انسان ها هم تا حدودی وضعیت بدین گونه است، اگر پوشش داشته باشی هم خودت سالم تری و هم به دیگران ضرر و زیان نمی رسانی و دیگران هم از آنجا که خودت برای خودت ارزش قائلی و به فکر اطراف و سلامت جامعه ات هستی  هرگز در پی قطع تو نمی افتنداما اگر بی حجاب باشی عده ای مثل یک درخت خشک  تنه ات را برای چند دقیقه شعله ور کردن آتش شهوت وجودشان لازم دارندو دیگر فقط خاکستری بیش از آن وجود باقی  نخواهد ماند. @Jameeyemahdavi313 💫🌸💫🌸💫🌸💫
❣ آیت الله سید علی قاضی(ره): ✨نماز وسیله نزدیک شدن به خدا ⭐️و مایه رحمت، و رزق و روزی ✨و راحتی بدن و باعث اجابت دعا ⭐️ و پذیرش اعمال است. 📿 ✨💚 @Jameeyemahdavi313 💚✨
[ 🌱 ] 👌🏽گناهـی كہ اندوهگينــت😔 ســـــازد، در نــــزد خدا بهتــــر است از كار نيكى كه به خودپسنـــديت وادارد..! [حکمت۴۶]🍃 ══════°✦ ❃ ✦°══════ @Jameeyemahdavi313
💖یاران مهدی عجل الله 💖
#رمان_جانم_میرود #به_قلم_فاطمه_امیری #پارت_پنجاه_پنج ـــ وی مریم شوهر پیدا کردم مهیا چادرش را بر
و ششم بقیه دخترها شروع به خندیدند کردند. ــــ بسه دیگه... خواهرهایی که نماز خوندند؛ به سمت سلف حرکت کنند. صبحونشون رو میل کنند. بعد همه توی محوطه جمع بشند تا کلاس های آموزشی شروع بشه. همه به سمت سلف رفتند. مهیا با دیدن صبحانه با صدای بلند گفت: 》حلوا شکری؟!؟《 دخترها سرهاشان را جلو آودرند و با دیدن حلوا شکری؛ شروع به غر زدن کردند. مهیا به سمت میز آخر سالن رفت. مریم و سارا و نرجس آنجا نشسته بودند. نرجس با آمدن مهیا سرش را برگرداند و اخم هایش را در هم کشید. مهیا هم نشست و ادای نرجس را درآورد که سارا زد زیر خنده...خنده هایی که با چشم غره ی مریم ساڪت شدند. بعد از صبحانه همه به طرف محوطه رفتند. دختر ها به پنج گروه تقسیم شدند. استاد ها که شهاب، محسن، نرجس، مریم و سارا بودند؛ گروه ها را به قسمت هایی از محوطه بردند؛ وآموزش های خاصی را به آن ها آموزش دادند. مهیا کنار بقیه دخترها نشسته بود و جک تعریف می کردند؛ که شهاب با چند اسلحه به طرفشان آمد. مهیا با لحن با مزه ای گفت: ــــ یا حضرت عباس!!! همه ی دخترها شروع به خندیدن کردند. شهاب با تعجب نگاهی به آنها انداخت. ـــ چیزی شده؟! ــــ نه سید بفرمایید. شهاب اسلحه را از هم جدا کرد و با توضیح دوباره آن را بست. ـــ خب ۱نفر بیاد اینجا اسلحه هایی که من باز کردم رو ببندند. ۱نفر که یکی از آنها مهیا بود؛ به طرف اسلحه ها رفتند. مهیا زودتر از همه اسلحه اش را بست. شهاب پشتش به مهیا بود. مهیا اسلحه را به سمت دانش آموزان گرفت وادای تیراندازی را درآورد. دختر ها هم خودشان را روی زمین می انداختند. شهاب با تعجب به دختر ها که پس از دیگری خودرا روی زمین می انداختند، نگاه کرد. وقتی به پشت سرش نگاه کرد؛ با ژستی که مهیا گرفته بود، قضیه را فهمید. لب هایش را در دهان فرو برد تا لبخندی که اصرار بر نشستن بر لبانش می کرد دیده نشود! ــــ تموم کردید خانم رضایی! مهیا بله ای گفت. شهاب اسلحه هارا گرفت و بعد از ختم صلواتی به سمت گروه بعدی رفت... کلاس ها تا عصر طول کشیدند. همه دوباره سوار اتوبوس شدند و به سمت یادمان شهدای هویزه حرکت کردند. بعد زیارت و خواندن فاتحه و خرید از نمایشگاه دوباره سوار اتوبوس ها شدند. هوا تاریک شده بود. اینبار همراه ها جابه جا شده بودند نرجس به جای مریم به اتوبوس مهیا آمده بود. مهیا هم بی حوصله سرش را به پشت صندلی تکیه داد. در حالی که به خاطر تکان های ماشین خوابش برد. با سرو صدایی که می آمد، مهیا چشمانش را باز کرد ماشین ایستاده بود. هوا تاریک شده بود. مهیا از جایش بلند شد. ــــ چی شده دخترا؟! ـــ ماشین خراب شده مهیا جون! مهیا از ماشین پیاده شد. شهاب و راننده مشغول تلاش برای درست کردن اتوبوس بودند. نگاهی به چند مغازه ای که بسته بودند کرد. سرویس بهداشتی هم کنارشان بود. به سمت نرجس رفت. ــــ من میرم سرویس بهداشتی! نرجس به درکی را زیر لب گفت. مهیا به اطرافش نگاه کرد. در بیابان بودند. ترسی به دلش نشست. اما به خودش جرات داد و به سمت سرویس بهداشتی رفت. شهاب و راننده بعد از نیم ساعت تلاش توانستند ماشین را راه بندازند! شهاب رو به نرجس گفت. ــــ لطفا حضور غیاب کنید، تا حرکت کنیم. ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ @Jameeyemahdavi313 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
و هفتم ـــ همه هستند! اتوبوس حرکت کرد. شهاب سر جایش نشسته بود. اردو با دانش آموزان آن هم دختر سخت تر از همه ماموریت های قبلی اش بود. مخصوصا با بودن مهیا!!! می خواست به عقب برگردد تامهیا را ببیند. اما به خود تشر زد و سرش را پایین انداخت. برای اینکه به مهیا فکر نکند سر جایش نشست و تکانی نخورد تا مبادا نگاهش به مهیا بخورد. * مهیا دستانش را با لباسش خشک کرد. از سرویس بهداشتی خارج شد که با دیدن جای خالی اتوبوس یا خدایی را زیر لب گفت... * شهاب در را باز کرد. دانش آموزان یکی پس از دیگری پیاده شدند، و با گفتن اسمشان شهاب در لیست اسم هایشان را خط می زد. همه پیاده شدند. نگاهی به لیست انداخت با دیدن اسم مهیا رضایی که خطی نخورده شوکه شد! به دور و برش نگاهی کرد فقط اتوبوس آن ها رسیده بود و مطمین بود که مهیا با او در اتوبوس بود. ــــ یا فاطمه الزهرا! به طرف نرجس رفت. ـــ نرجس خانم! نرجس خانم! نرجس که مشغول صحبت با خانواده ی یکی از دانش آموزان بود، به سمت شهاب چرخید. ـــ بله؟! ـــ خانم رضایی کجان؟!؟ *** نرجس نصف راه هم از کارش پشیمان شده بود؛ اما ترسید که موضوع را به شهاب بگوید. ــــ من... نمی دونم! شهاب از عصبانیت سرخ شده بود. فکر کردن به اینکه مهیا در آن بیابان مانده باشد؛ او را دیوانه می کرد... ــــ یعنی چی؟!؟ مگه من نگفتم حضور غیاب کن!!! مریم با شنیدن صدای عصبی شهاب به طرفش آمد. ـــ چی شده؟! شهاب دستی در موهایش کشید. ــــ از این خانم بپرسید!!! نرجس توضیح داد که مهیا در بیابان موقعی که ماشین خراب شده پیاده شده و جامانده است. مریم با نگرانی به سمت شهاب رفت. ـــ وای خدای من! الان از ترس سکته میکنه!! دانش آموزان با نگرانی اطرافشان جمع شده بودند. زود گوشیش را درآورد و شماره ی مهیا را گرفت. یکی از دانش آموزان از اتوبوس پیاده شد. ــــ مهیا جون کیفشو جا گذاشته! شهاب استغفرا... بلندی گفت و به طرف ماشین تدارکات دوید! محسن داد زد. ــــ کجا؟! ـــ میرم دنبالش؟! ــــ صبر کن بیام باهات خب! اما شهاب اهمیتی نداد و پایش را روی گاز فشار داد.... مهیا به سمت جاده دوید. با ترس و پریشانی به دو طرف جاده نگاهی کرد. اما اثری از اتوبوس نبود. هوا تاریڪ شده بود و غیر از نور ماه نور دیگری آنجا را روشن نمی کرد. مهیا می دانست صدایش شنیده نمی شود؛ اما بازهم تلاش کرد. ــــ سید...سید...شهاب!! گریه اش گرفته بود.او از تاریکی بیزار بود. با حرص اشک هایش را پاک کرد. ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ @Jameeyemahdavi313 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا آغازی که تو صاحبش نباشی چه امیدیست به پایانش؟ پس به نام تو، آغاز می کنم روزم را 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 @Jameeyemahdavi313
باهم بخوانیم 😇 برای سلامتی و ظهور صاحب الزمان "عج"♥️ 131 @Jameeyemahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌸✨🌺✨ 📆 امروز سه شنبه: 6 خرداد 1399 3 شوال 1441 26 می 2020 ذکر 👈"یا ارحم الراحمین' 💯📿 🌻🌴🌻🌴🌻🌴🌻🌴 🔺امروز متعلق است به: مظلومین وادی بقیع🥀 ✨امام سجاد(ع)✨ ✨امام محمد باقر (‌ع)✨ ✨امام صادق (ع)✨ روزمان را با هدیه 5 شاخه گل صلوات به محضر مبارکشان معطر میکنیم 💫🌹✨🌺💫🌸✨🌷 ⚪️🔶🔹مناسبت های روز: 🔘پاکسازی کامل شهر سقز به دست ارتش و سپاه (۱۳۵۹) 🔘 کشته شدن متوکل خلیفه دهم عباسی 💖🎄💖🎄💖🎄💖 📆 روزشمار: ♦️8 روز تا رحلت امام خمینی ♦️9 روز تا قیام خونین 15 خرداد ♦️22 روز تا شهادت امام صادق(ع) 🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙 ✔️ @Jameeyemahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام باقر علیه السلام: چون فرصت دست دهد به سوی هدف خود بشتاب، و هیچ فرصتی مانند روزهای فراغتِ همراه با تندرستی نیست 📚میزان الحکمه جلد۹ صفحه ۹۵ @Jameeyemahdavi313
راه «ترک‌ گناه» ، «ترکِ» موقعیت گناه است زمینه‌ی گناه دیدی، فرار کن ..! ‌‌‌‌‌‌‌ @Jameeyemahdavi313
لازم است والدین در تربیت فرزندشان روش یکسانی داشته باشند. 🌀 کودکان سخت ترین درخواست والدین متحد را راحتتر از ساده ترین درخواست والدین متناقض اجرا می کنند ❗️ ✔️ @Jameeyemahdavi313
خدا خالقِ ماست و ما خالقِ زندگی‌مون. همه‌چی به خودت بستگی داره. تموم دردات، تموم لبخند‍‍ ات. @Jameeyemahdavi313
✨﷽✨ ✅چرا مسئلۀ خانواده در آخرالزمان یک مسئلۀ دارای اولویت است؟ ✍دلیل اول: طاغوت جهان(یعنی صهیونیسم) برای اینکه بر جوامع بشری تسلط پیدا کند، خانواده‌ها را مضمحل می‌کند، چون می‌داند که اولاً انسان‌ها با انبوهیِ جمعیت، می‌توانند بر باطل غلبه پیدا کنند لذا با نابودی خانواه‌ موجب کاهش جمعیت می‌شود. ثانیاً وقتی در جامعه‌ای خانواده نابود شد، این جامعه ضعیف و زبون می‌شود و راحت می‌توان بر آن مسلط شد. در پروتکل‌های دانشوران صهیون چند اصل مهم وجود دارد که به مضمحل‌کردن خانواده برمی‌گردد. البته یهودیان این سنت را از قدیم داشتند و در قرآن هم آمده که آنها-با یک روش‌هایی- بین زن و مرد اختلاف می‌اندازند (يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ) الان هم با ترفند‌های جدید، این کار را انجام می‌دهند. وقتی یک جامعۀ مستضعف بخواهد قوی بشود باید خانواده در آن جامعه، قوی باشد! این آمار طلاق با جامعۀ منتظر و مهدوی جور در نمی‌آید! این وضع حجاب و این تعداد کمِ زاد و ولد با بیرون آمدن از استضعاف جور در نمی‌آید. البته ما زیاد هم مقابل دشمنان، ضعیف نبوده‌ایم؛ اما همین هم صدقۀ سر خانواده‌های خوب است و آن مادرانی که شیران بیشۀ شجاعت را تربیت کردند. یک جوان شجاع و سلحشور که از زیر بُته در نمی‌آید؛ از یک خانوادۀ مستحکم در می‌آید. 💥دلیل دوم: بیش از نیمی از علائم فساد در آخرالزمان به اضمحلال خانواده مربوط می‌شود؛ دربارۀ بی‌بند و باری‌ها در آخرالزمان روایات بسیاری وجود دارد که ریشۀ این فسادها، ضعف بنیان خانواده است، یعنی نابودی خانواده منجر به فساد زنان و مردان می‌شود. 📚استاد پناهیان 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 @Jameeyemahdavi313
⚠️آبلیمو را درظرف پلاستیکی نگهداری نکنید❗️ 👈با توجه به اسیدی بودن آبلیمو، اسید، مواد پلاستیكی را تجزیه می‌كند، این مواد داخل آب لیمو شده و موجب فساد آن میشوند و مصرف آن خطرناك است‼️ @Jameeyemahdavi313
❣ 🔷ابن مسعود میگوید از رسول خدا (ص) سؤال کردم : کدام یک از اعمال نیک در نزد خداوند محبوبتر است⁉️حضرت فرمودند : نماز اول وقت. ◻️دوباره سؤال کردم : پس از آن چیزی برتر است❔ حضرت فرمود : نیکی کردن به پدر و مادر. 🔷دوباره سؤال نمودم : پس از آن چیست❓ فرمود : جهاد در راه خدا. 📕وسائل الشیعة ، ج۴ ، ص۱۱۲💫 📿 ✨💚 @Jameeyemahdavi313 💚✨
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅 🔅 ✅پرهیز درمانی؛ توصیه معصومین ✍امام کاظم علیه السّلام فرمودند: هیچ دارویی نیست، مگر آن که دردی را تحریک می کند. برای بدن هیچ چیز سودمندتر از امساک و نخوردن نیست، مگر آنچه مورد نیاز بدن باشد.۱ از پیامبر خدا(ص) نیز روایت است: تا جایی که بدنت تحمّل درد را دارد، از دارو پرهیز کن. وقتی که دیگر تحمّل درد را نداشت، آن گاه به درمان بپرداز.۲ از حضرت علی(ع) نقل شده است: «اِمشِ بِدائِکَ ما مشی بِکَ».تا وقتی درد، با تو راه می آید، تو هم با آن مدارا کن.۳ 💥از کلام حضرت رسول(ص) بهره بگیریم که فرمود:«الحِمیَهُ رأسُ الدّواء، و المِعدَهُ بیتُ الدّاءِ».پرهیز، اساس درمان است و معده، خانه درد است.۴ 📚۱-مسند الامام الکاظم(ع)، ج۳، ص۲۵۶ 📚۲-طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۶۲٫ 📚۳-نهج البلاغه، حکمت ۲۷٫ 📚۴مکارم الاخلاق، ص۳۶۲ 🔅 @Jameeyemahdavi313💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅💠🔅 🔆💠🔅💠🔅💠🔅
|🍃بیو |🍃محبت ها هیچوقت فراموش نمیشن اگه محبت کردی،اونقدر میچرخه تا یه روزی یه جایی که روحتم خبر نداره بهت برمیگرده :) .🌿♥️. الهی آمین @Jameeyemahdavi313