#پزشکی
#درمان_زخمها
1⃣درمان زخمی که تازه ایجاد شده است : مالیدن عسل روی موضع و یا پرکردن محل زخم با ژل آلوئه ورا وقتی از آلوئه ورا استفاده کردید نباید روی زخم را ببندید .
2⃣درمان زخمهای عفونی : مالیدن ترکیبی از ۵ واحد عسل + ۲ واحد نمک "تا مادامیکه سوزش وجود دارد یعنی عفونت وجود دارد بعد از کاهش سوزش می توان از عسل به تنهایی استفاده کرد" .
3⃣زخمهای دیابتی : مالیدن ترکیبی از ۵ واحد عسل + ۲ واحد روغن زیتون
@Jameeyemahdavi313
💖یاران مهدی عجل الله 💖
#یڪ_فنجاڹ_عشق_مهماڹ_مڹ_باشید #پارت ۲۸ بہ نام خداے پرستوهاے عاشق •°•°•°•. نمیتونستم اتفاقی که افتاد
#یڪ_فنجاڹ_عشق_مهماڹ_مڹ_باشید
#قسمت_بیست_و نهم
(پایانی)
به نام خداے پرستوهاے عاشق
•°•°•°•
بالبخند از مهمان هاخداحافظی میکردم.
زهرا اومد جلو. اشک تو چشمای نازش جمع شده بود.
دستمو بازکردموبغلش کردم.
_الهی خوشبخت بشی عشق زهرا
ضربه آرومی به کتفش زدم:
+من توروعاشقم😍🙊
مواظب خودت باش.
سوارماشین شدیم و همه بوق بوق کنان دنبالمون.
مسیرو عوض کردیم و چون کسی انتظارنداشت راه رواشتباه رفتن.
آره بازهم فرار کردیم😂
مامان به گوشیم زنگ زد:
_کجا رفتین نیلو؟
+بیاین سمت فرودگاه و نذاشتم بپرسه چرا.
محمد و نگاه کردمولبخندی از ته دل زدم.
همه توی فرودگاه ایستاده بودن.
_محمد جان کاش میذاشتین فردا میرفتین الان خسته این.
+نه پدر جان ما نذر کردیم و اینکه بخاطر همین خستگی گفتیم باهواپیما بریم.
بابا دیگه چیزی نگفت.
پرواز مارو اعلام کردن.
با مامان و بابا و
مامان و بابای محمد خداحافظی کردیم.
دست در دست هم از پله برقی بالا رفتیم.
محمد میگفت خیلیا دارن نگاهمونمیکنن. خب دیدن هم داره والا. عروس و داماد بااین لباس تو فرودگاه😐
.l
هواپیما در حال حرکت بود.
آروم گوشه شنل و زدم بالا و از پنجره آسمون رو نگاه کردم.از همیشه پرستاره تر بود.یا شایدم از نظر من اینطور بود.
محمد خوابش برده بود. سرمو گذاشتم روی شونه اش و به آینده فکر کردم.
با اینکه دم دمای صبح بود اما حرم شلوغ بود.
وارد حرم شدیم. شنلمو کمی عقب داده بودم و چادرعروسمو انداخته بودم جلوی صورتم تا بتونم کمی از مسیرو ببینم.
همه بالبخند نگاهمون میکردند.
وارد صحن انقلاب شدیم.
چشمم به گنبد طلایی رنگ افتاد.
قلبم تند میزد ودستام عرق کرده بود.
خوشحالی وصف ناپذیری تو وجودم رخنه کرده بود.
اولین سفر دوتایی مون.
اونم به مشهد.
چی بهتر از این؟...
صحن انقلاب کاملا فرش شده بود.
کنار سقاخونه نشستیم.
محمد دستمو گرفت.
گرمی لباش دست سردم رو گرم و صدای بم و مردونه اش گوشم رو نوازش کرد:
_ممنونم که هستی عروسِ من...
(ماڪہ بیچارـہ شدیم ڪاش ولے هیچ دلے،
گیرِ لحڹِ بم مردانہ محڪم نشود)
بغض گلومو فشرد.بغضِ عشق!
بغض کرده بودم بخاطر این همه محبت.
دستش رو فشار کوچکی دادم:
+دوستت دارم...
اونشب از همه چی گفتیم...
از آرزوهامون...
از عشقمون...
از آینده مون...
نماز خوندیم و دعا کردیم.
دعا کردیم برای خوشبختی خودمون و همه جوونا...
اشک ریختیم و شکر کردیم.
برای اینکه ، برای هم شدیم...
حالا... براے لحظہ اے آرام مےشوم
ساعات خوب زندگےام درحرم گذشت...
⬅ ادامه ندارد
پایان
•°•°•°•
باران صابری
@Jameeyemahdavi313
بسم رب الشهد الصدقین
#شهدایی
دوستان شهید مهدی باکری – فرمانده شجاع لشکر 31 عاشورا - می گویند :آن زمان که مهدی مجرد بود خیلی به او یادآوری می شد که ازدواج کند و ایشان با صداقت وصف ناپذیری می گفتند : « آن آدمی که من در انتظار اویم باید بتواند اسلحه به دست بگیرد» او مهریه همسرش را اسلحه کلت خود قرار داد و درست یک روز پس از عقد خود عازم جبهه شد و تا سه ماه برنگشت . همسرش می گوید « مرخصی برای مهدی مفهومی نداشت فقط یک بار از طرف لشکر او را به سوریه فرستادند جز این هرگز مرخصی نگرفت و تمام وقت خود را در جبهه گذرانید .
@Jameeyemahdavi313
💖یاران مهدی عجل الله 💖
--•---•--☘🌸☘--•--•-- ♥️وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِي قَهَرْتَ بِهَا كُلَّ شَيْ ءٍ وَ خَضَعَ لَهَا كُلُّ شَ
--•--•--☘🌸🌸☘--•--•--
♥️وَبِجَبَرُوتِكَ الَّتِى غَلَبْتَ بِها كُلَّ شَىْءٍ ، وَبِعِزَّتِكَ الَّتِى لَايَقُومُ لَها شَىْءٌ
♥️ و به جبروتت که با آن بر همهچیزی فائق آمدی و به عزّتت که چیزی در برابرش تاب نیاورد
#دعای_کمیل♥️
🌻 @Jameeyemahdavi313🌻
🔸المیادین خبر داد: انفجار شدید در مرز عراق و سوریه
🔹 برآوردهای اولیه حاکی از آن است که این حمله هوایی بوده است.
🔸امنابع محلی دقایقی قبل از انفجار شاهد پرواز یک هواپیمای دشمن در آسمان بوکمال بودند.
@Jameeyemahdavi313
بسم الله الرحمن الرحیم
شخصیتی رو مثل سردار سلیمانی در نظر بگیریم
با نام خدای شبهای جمعه سمینار مهمی رو آغاز میکنم
#چگونه_میتوانم_سردار_سلیمانی_شوم
شاید زیاد پیش اومده باشه که
این همه آثار بزرگ و برکات بزرگ
و این همه عاشق پر و پا سوخته
اصلا مرتب با نایب امام زمان در آغوش هم
کارهای بزرگی که سردار کرده
و بگیم اوووه او کجا و ما کجا
تازه موقع شهادت هم میلیون ها نفر از کل جهان در تشییع او
من خیلی از او دور هستم
عمرا بتونم
خب این خیلی نقطه بالایی هست ولی آیا من هممیتوانم ....؟
پس برم زندگی عادی خود رو بکنم
و فقط برای سردار فاتحه بفرستم و تمام
و حتی خجالت میکشم با جسد او روبرو بشم
و اشتباهی زندگی رو فهمیدی
پس من کمیقضیه حاج قاسمسلیمانی رو باز کنم
ببینید همراهان گرامی .. در واقع
اگرخوب دقت کرده باشید آقای سلیمانی یک جریان حزب اللهی بود
خب این یعنی شما از زندگی کلک خوردی
خب جریان چیه دقیقا
بد هم کلک خوردی
بذارید ساده تر بگم
او تبدیل به پدر تکتک شما ها شده بود
و از یک شخص تبدیل به یک جریان شده بود
و دوست او میشه هر چیز خیر و خوب
در این صورت دشمن او میشه کل سیستم کفر جهان
خب این تبدیل خیلی مهم هست
اگرمیخواستی مردی رو مقال بزنی .. اول بابای خودت رو مثلا میگفتی بعد آقای قاسمسلیمانی
به اقتدار شما
و تبدیل به ابهت شما
ینی انسان تبدیل به یکجریان بشه
در حقیقت سردار با نوع ایده آل های رفتاری و فکری که داشت این رو برای وجود خودش رقم زد و طراحی کرد
چرا شد یک امت ..
به همین دلیل بالایی
چرا به حضرت ابراهیممیگن .. امت
مگر فقط یک انسان نبود
خدا انسان رو روی زمین خلق کرد .. ولی تو اون رو کشتی
به همین دلیل بالایی
چون وقتی یکنفر رو بکشی انگاری انسانیت رو کشتی
چرا در حدیث هست هرکسی یک نفر رو بکشه انگاری همهمردم رو کشته؟
ینی خودش رو تبدیل به یکنماد و جریانکرد
در حقیقت تو با خلقت خدا مبارزه کردی
پس فرقی نداره کی رو کشتی
به همین دلیل بالایی
ینی یک تار و صد تار نداره
چرا اگریکتارموی تو پیدا باشه حیا میره کنار ؟
چون در حقیقت تو با خدا و درستی مبارزه کردی
خط شکن 114:
چرا بک نفر رو نجات بدی گویی همهرو نجات دادی
به دلیل بالایی
پس نتیجه
سردار قاسمسلیمانی طبق آخرین سخنرانی رهبر معظم یک فرد ... انقلابی بود
بدون وابستگی به هیچ جناحی
ینی یک انقلابی آزاده
نتیجه بخش اول
نمیشه سردار سلیمانی شد ؟؟ چرا میشه ولی قلق داره
باید این جریان رو در وجود خود وارد کرد
ینی یک الگو شد که با نماد کفر مبارزه کرد
و با خیر دوستی
از هرچیزی خوبه خوشمون بیاد و بالعکس
حتی با دوست دوست دوستان اهل بیت هم دوست باشیم
پس این از این
بخش دوم
خب در تشییع جنازه سردار سلیمانی میلیونها نفر بودن
اونوقت اگر ما با محاسبات اول رفتیم جلو تشییع ما کجا میلیون نفر میاد
ینی اون یک استثنا بود
باید توجه داشت که
ما یک چیز رو فراموش کردیم مثل همیشه
ک مخلوقات خدا فقط انسانها نیستند
فرشتگان هم هستند
یک داستان کوتاه
در یکی مورد یکی از اصحاب پیامبر نقل کردند که
موقع تشییع اینقدر فرشته اومد که
جا برای سوزن انداختن نبود
دلیلش قرائت زیاد سوره توحید بود
پس نتیجه
اگر یک سری اصول رو رعایت کنه انسان هم میتونه به جریان خوب شدن تبدیل بشه،
هم در تشییع او میلیونها مخلوق پاک خدا بیان
انسانها تعدادشونبیشتره یا فرشته ها؟
خب پسمیشه شبیه سردار سلیمانی بزرگ بزرگ شد
این به معنی کوچک کردن کار این سردار بزرگ نیست
او این قدر بزرگ هست که حد نداره
ولی اینکه بگیمنمیشه حرف درستی نیست
پس از همین امشب سعی کنیم سردار سلیمانی بشیم
ینی تبدیل به بک جریان خوبیها یشیم
برای مبارزه با هر نوع بدی
@Jameeyemahdavi313
#ایده
رنگ های طبیعی برای تزیین غذا
بنفش کلم+آبلیمو= صورتی💗
بنفش کلم+بکینگ پودر= آبی💙
رنگ آبی+زرد زعفران= سبز💚
رنگ آبی+صورتی= بنفش پررنگ💜
صورتی+زرد زعفران= نارنجی🧡
@Jameeyemahdavi313
#هواشناسی
🔸امروز و فردا سامانه بارشی در نیمه شرقی، جنوب و مرکز کشور فعال است.
🔹در جنوب، جنوب شرق، شرق کشور و نیمه جنوبی خراسان رضوی رگبار و رعد وبرق پیشبینی میشود.
🔹در مناطق سردسیر و کوهستانی بارش برف پدیده غالب است.
🔹امروز بیشترین بارشها در هرمزگان، نیمه جنوبی کرمان، فارس، کهگیلویه و بویراحمد، بوشهر، گیلان و مازندران خواهد بود.
🔹هواشناسی تا یکشنبه در نیمه شرقی کشور، هرمزگان و مناطقی از کرمان و سمنان وزش شدید باد پیشبینی کرد.
🔹خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان مواج است.
@Jameeyemahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#همسرانه
🎙فوائد تشکر از همسر
حتی در امور جزئی
🔴 #استاد_عباسی
@Jameeyemahdavi313
#همسرانه
🔴 ترفند اعلام
💠 اگر میخواهید همسرتان برخی از کارهایی که شما را به وَجد میآورد تکرار کند باید به او حضوری یا پیامکی اعلام کنید که من از فلان رفتار یا گفتارت خیلی زیاد و به طور خاص لذّت میبرم.
💠 به او بگویید که همیشه با تصور فلان رفتار یا گفتارت حال خوشی پیدا کرده و خدا را بابت این نعمت، شکر میکنم.
💠 در واقع دارید با این روش یعنی ترفند اعلام، غیر مستقیم به او اعلام میکنید که باز هم رفتارها و گفتارهای مورد پسندم را تکرار کن!
@Jameeyemahdavi313
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#پارت_اول
دوباره روسریمو اوردم جلو و چند تار مویی که بیرون ریخته بود رو بردم زیر روسریم . اه . حجاب چیه آخه .
_ مامان حالا اگه دو تا تار مو بیرون باشه قرآن خدا غلط میشه ؟
مامان _ عههه . همیشه موهات بیرونه حالا یه بارم به خاطر امام رضا (ع) بکنی تو که چیزیت نمیشه .
_ هوووووووف. نمیشه .نمیشه . نمیشه . موهای من لخته خوب هی میریزه بیرون . اوه اوه من موندم چادر چجوری میخوام سرم کنم. گفتم نیاما نذاشتید .
بابا_ دخترم انقدر غر نزن حالا الان هنوز مونده تا برسیم . با این ترافیک به نماز که نمیرسیم . بزار هروقت رسیدیم دم حرم درست کن .
_ خوب بابا جان . کلا نمیشه. مامان خداییش تو چجوری این چادرتو نگه میداری.
امیر علی _ خواهر من یه هد میگرفتی راحت میشدی . چادر لبنانی که نگه داشتنش کاری نداره . بعدشم چادر سر کردن عشق میخواد که بشه نگهش داشت .
_ خوب خوب. دوباره شیخمون شروع کرد . باشه داداشی سری بعد چشم. الانو چیکار کنم
امیر علی _ بابا جان لطفا تو خیابون امام رضا یه جا وایسید . اینجوری نمیشه کاریش کرد.
بابا_ باشه .
_ تنکس ددی . میسی داداشی .
.
.
.
.
ببخشید من خودم رو معرفی نکردم.من تانیا هستم . 19 سالمه و سال اول پزشکی. البته اسمم تو شناسنامه زینب هستش ولی من کلا با دین و مذهب کاری ندارم . به خاطر همین با این اسمم راحت ترم . من تو یه خانواده مذهبی بزرگ شدم که خوشبختانه توش چیزی به اسم اجباروجود نداره و هرکس خودش راه خودشو انتخاب میکنه . منم راهم رو کلا جدا از خانوادم و دین انتخاب کردم .البته نه اینکه اصلا خدا رو قبول نداشته باشم چرا دارم. ولی خوب کلا معتقدم که انسان باید آزادی داشته باشه و دین دست و پای آدمو میبنده . خوب بگذریم . یه برادر هم دارم که قوربونش بر خیییلی مهربونه و از من 6 سال بزرگتره. علاقش بیشتر به طلبگی بود که خوشبختانه با مخالفت بابا رو به رو شد. همین مونده فقط که یه داداش آخوند داشته باشم.الان هم که در خدمت شمام تشریف آوردیم با خانواده مشهد که من بعد از 8 سال اومدم . مامان و بابا و امیرعلی سالی دو سه بار میان ولی من میرم خونه عموم اینا چون اونجا خیلی بیشتر خوش میگذره . البته بچگیام مشهدو دوست داشتم ولی خوب اون بچگی بود البته من این تفکراتم رو هم مدیون عموی گرامم هستم که از هشت سالگیم که از ترکیه برگشت دیگه همش پیش اون بودم چون خودش دختر نداشت منو خیلی دوست داشتن ولی کلا آبش با امیرعلی و بابا تو یه جوب نمیرفت چون عقایدش کاملا مخالفه اون و بابا بود ولی اونا باهاش مشکلی نداشت . خلاصه که این توضیحی کوتاه و مختصر و مفید از زندگی من بود حالا بقیش بماند برای بعد .
.
.
.
.
برگشتم سمت امیرعلی که بهش بگم بیاد تا حرم مشاعره کنیم که دیدم به رو به رو خیره شده و دستشو گذاشته رو سینشو داره زیر لب یه چیزی رو زمزمه میکنه . جلو رو نگاه کردم که .......
چشمم که به گنبد طلا افتاد یه لحظه دلم لرزید نا خود آگاه زیر لب گفتم سلام. بد جوری محوش شده بودم اصلا یه حس و حالی داشت که منو مسخ کرده بود .امگار یه حس خوب و دوست داشتنی . برام عجیب بود منی که این سری فقط به اصرار اومده بودم چرا برام لذت بخش بود . یه دفعه صدای ضبط بلند شد . سرمو به شیشه تکیه دادم و حواسمو دادم به آهنگ .
.................
کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم
دعای مادرم بوده که منم امام رضایی شدم
کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم
دعای مادرم بوده که منم امام رضایی شدم
پنجره فولاد تو دوای هر چی درده
کسی ندیدم اینجا که نا امید برگرده
پنجره فولاد تو دوای هر چی درده
کسی ندیدم اینجا که نا امید برگرده
چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم
تویی که تنها – دل سوز منی آرزومه دوباره بیام
تو حرمت بدم یه سلام بهونه ی اشکای هر روز منی
بی تو می میرم آقام یه فقیرم آقام که تو حج فقرایی
ای کس و کارم آقا جون تو رو دارم، ندارم من دستای گدایی
ای سلطان کرم سایه ات روی سرم باز آقا بطلب که بیام به حرم
ای سلطان کرم سایه ات روی سرم باز آقا بطلب که بیام به حرم
شور و حال منی پر بال منی تو خیال منی
دادی تو منو راه اگه یه نگاه که تو ماه منی
چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم
تویی که تنها دل سوز منی آرزومه دوباره بیام
تو حرمت بدم یه سلام بهونه ی اشکای هر روز منی
بی تو می میرم آقام یه فقیرم آقام که تو حج فقرایی
ای کس و کارم آقا جون تو رو دارم، ندارم من دستای گدایی
میبینم عاشقای تو رو اشکای زائرای تو رو
آرزومه منم بپوشم لباس خادمای تو رو
همه ی داراییم و به تو بدهکارم من
جون جواد آقا خیلی دوست دارم من
همه ی داراییم و به تو بدهکارم من
جون جوادت آقا خیلی دوست دارم من
🧕حانیه سادات کاظمی
@Jameeyemahdavi313
#مهدویت
✍سوال , آیا امام زمان علیه السلام کشورها را با قرآن اداره می کند یا قانون اساسی جدید می آورد؟
👌 پاسخ استاد عبادی ازاساتید مهدویت کشور
🔺🔹🔺🔹🔺
============
@Jameeyemahdavi313
=============