eitaa logo
💖یاران مهدی عجل الله 💖
248 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
85 فایل
ماییم و سینه اے کہ ماجراے عشق توست😍یامهدے❤ • • 👤|ارتباط با ادمین جهت انتقاد وپیشنهاد در راستای کیفیت و ارتقاء کانال| : 👇👇 @Mehrsa9081
مشاهده در ایتا
دانلود
باهم بخوانیم 😇 برای سلامتی و ظهور آقا ❤️💚 238 @Jameeyemahdavi313 📿
☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۲۳ شهریور ۱۳۹۹ میلادی: Sunday - 13 September 2020 قمری: الأحد، 24 محرم 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) 💠 اذکار روز: - یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه) - ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه) - یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️11 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️26 روز تا اربعین حسینی ▪️34 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️35 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ✅ @Jameeyemahdavi313
☀️ ☀️ 💎امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: هنگامی که امام حسین علیه السلام کشته شد انس و جن و پرندگان و وحش بر او گریستند تا جائیکه اشک های آنها جاری گشت. 📚 کامل الزیارات ص ۱۶۵ باب ۲۶ ✨أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ✨ @Jameeyemahdavi313
امروز، جوری بی‌پـروا باش و بِایست؛ جوری محکم و آمـاده‌ٔ نبرد باش؛ که کسی فکرش را هم نکند، دیروز؛ چند بار، زمین خورده‌ای! @Jameeyemahdavi313
✨ رهبر معظم انقلاب: ما که انتظار فرج داریم، باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعه‌ ی مهدوی؛ هم خودسازی کنیم، هم به قدر توانمان، به قدر امکانمان دگرسازی کنیم و بتوانیم محیط پیرامونی خود را به هر اندازه‌ای که در وسع و قدرت ما است، به جامعه‌ی مهدوی نزدیک کنیم. ٩٩/٠١/٢١ @Jameeyemahdavi313 .•°✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°• 🔨 •°• |🌱| نعمـت هاے |✨| خــــــدا |✋| را بشمـارید |😔| تا از خجــالت |💧| آب بشــوید |🌏| برویـد داخــل ِزمیــن❗️ °Jameeyemahdavi313
موسیقی و عقل!🎵 🔅 ویژگی عقل اینه که معتدل و متین باشه. معتدل یعتی با حفظ پختگیش بتونه لذت و نشاط رو هم داشته باشه. 🔸 موسیقی طوری هست که لذت و شادی😍 یک دفعه ای و زیاد رو به ما میده و باعث میشه پختگی عقل ازبین بره و فرد برای تصمیم گیری، محاسبه و تفکر درست 🤔 نداشته باشه. 🔸 وقتی که موقع غم و غصه و ناراحتی😔 موسیقی گوش بدیم، غم از بین میره ولی دیگه به عقل اجازه نمیدیم که فکر کنه کجای کار رو اشتباه کرده و این اتفاق افتاده. پس موسیقی عقل رو به خواب میبره 🔸 یعنى باعثِ اشتغالِ آدم به امورى میشه که کم کم باعثِ غفلت از خود، نیازها، علل و درمان ها میشه. 🔸 شما دردى دارید که درمانش تنها با اراده و تغییر شرایط ممکنه. ولى وقتى مى بینىد موسیقى اون رو حلّ کرده، دیگه موسیقی رو درمانِ دردت مى بینى و دیگه هیچ! 🎶 🔻 اون درد همچنان عمق و شدّت پیدا مى کنه و شما بیشتر به موسیقی رو میارید... 🔸 اینجاست که انسان وقتى میخواد چیزى رو ارزیابى کنه، چون آلوده به شناخت هاى احساسى موسیقیایى شده، در این ارزیابی موفق نمیشه. ❌ موسیقی میگه هرچقدر امری احساس لذت و خیالش بیشتر باشه اون امر بهترِ! ✅ اما عقل میگه باید تناسبات رو شناخت و اعتدال رو برای هر تصمیمی در نظر گرفت. @Jameeyemahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 🍃آیت الحق ملاحسینقلی همدانی(ره):  🌺...شروع به نماز كن با قلب پاك از حقد و حسد و غل و غش مسلمان و لباس و فرش و مكان نمازت باید مباح باشد... و بایست به نماز به (گونه) ایستادن بنده در حضور مولای جلیل، باگردن كج وقلب خاضع و خاشع و بعد از فریضه صبح هفتاد مرتبه استغفار و صد كلمه‎ی طیبه‎ی توحید و دعای صباح مشهور را بخوان و تسبیح سیده نساء‌ را بعد از فریضه ترك مكن.🌺 📿 @Jameeyemahdavi313
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅 🔅 ✅به اندازه قلب مواظب پاهایتان باشید ✍پاها سیستم عجیبی در بین همه اعضای بدن دارند هم نقش ایستادن را دارند وهم نقش حرکت ..گذشته از آن پاها آینه تمام نمای سایر اعضای بدن هستند شاید بشود از پاها بعنوان جعبه سیاه بدن نام برد چراکه اولا تمام اعضای بدن نقطه رفلکسولوژی خاص خود را در پا دارند که با تحریک آن نقطه عضو مربوطه نیز تحریک وبعضا ریکاوری میشود دوم اینکه پا محل نمود وتظاهرات بروز وظهور بیماری هاست وبسیاری از بیماری هاخصوصا بیماریهایی که در عضو درگیر به مرحله ظهور علایم وعوارض نرسیده اند در پاهای انسان خودنمایی میکنند .به همین علت پاهای انسان جزو با ارزشترین اعضا بحساب می آیند ولو اینکه در پایین ترین قسمت بدن واقع شده باشند .از این رو علاوه از بهداشت عمومی ونیز بهداشت خصوصی پاها باید با نرمش ها ودرصورت نیاز با اعمال یداوی به کمک این اعضای شریف رفت که یکی از این اعمال ماساژ توکسن تایلندی هست که ضربات بجای دلک مستقیم بوسیله دو تکه چوب به پاها ونقاط حساس بدن انتقال می یابند .این روش در کنار دلک وماساژ وروغن مالی یکی از تدابیر احسن درحفظ سلامتی ودرمان بسیاری از بیماری های بدن وخود پاها نظیر اسپاسم ها ، درد کف پا، آرتروز، نقرس ودیگر بیماری بشمار میرود . @Jameeyemahdavi313 🔅 💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅💠🔅 🔆💠🔅💠🔅💠🔅
🌺اینهاوخیلی های دیگه... خوشگلی شون روفدای خداوامام حسین کردند... تو؛خوشگلیتوفدای چی میکنی؟؟ لایک های بی ارزش وچشم های هرزه؟؟ بقیمت شکستن قلب امان زمانت؟؟ ✨@Jameeyemahdavi313
مَن‌خُدٰآیی‌دٰآرَم کِه‌تَنَهٰآیی‌کَنٰآرَش مِزٰآحِ‌کوچَکی‌بیش‌نیست :) 🙃 @Jameeyemahdavi313
💖یاران مهدی عجل الله 💖
#پارت_دوازدهم_ناحله🌹 تو فکر بودم که رسیدم دم سپاه شهرِ خودمون گزارش کارا رو گرفتم و برناممونو براشو
🌹 بابا و ریحانه نشستیم تو ماشین داداش علی و زن داداشم تو ماشین خودشون نشستن به محض وارد شدن به ماشین تلفنم زنگ خورد از تهران بود خیلی زود جواب دادم _جانم بفرمایید یکی از بچه های سپاه بود +سلام اقا محمد. واسه تفحص اسمتونو خط بزنم؟ _عههههه چراااا نهههه!!!! + خو کجایی تو پ برادر من بچه ها فردا عازمن تو ن تلفنتو جواب میدی ن فرمتو اوردی اضطراب گرفتم نکنه این دفعه هم جا بمونم . _باشه باشه خودمو میرسونم فعلا خداحافظ. رو کردم سمت بابا و ریحانه _من باید برم خیلی شرمنده بابا خیلی جدی پرسید +کجا؟ _تهران ریحانه با اخم نگام کرد‌ +الان ؟نصف شب؟چه کار واجبی داری؟ کجا باید بری؟ _باید زود برسم تهران .فردا صبح بچه ها عازم‌میشن جنوب برا تفحص منم باید برم حتما شما با علی اینا برین بیرون شام بخورین ریحانه از ماشینم پیاده شد و محکم درو کوبید +برو بینم بابا همیشه همینی! از رفتارش خیلی ناراحت شدم به روش نیاوردم پا شدم درو واسه بابا هم باز کردم تا پیاده شه ‌ محکم بغلش کردمو بهش گفتم ک مراقب خودش باشه خیلی سریع رفتم بالا و وسایلامو جمع کردم و گذاشتم تو ماشین یه مقدار پولم برا ریحانه گذاشتم لای قرآنش. از علی و زنداداشم عذر خواهی کردم و براشون توضیح دادم که قضیه چیه. بعدشم سریع نشستم تو ماشینو گازشو گرفتم سمت تهران از ضبط یه مداحی پلی کردمو صداشو خیلی زیاد کردم تا خوابم نبره و یه کله روندم تا خودِ تهران تقریبا نزدیک ساعتای ۳ خسته و کوفته رسیدم خونه کلید انداختم و درو وا کردم بدون اینکه لباسمو در آرَم دراز کشیدم به ثانیه نکشید که خوابم برد با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم تقریبا ساعت ۷ بود با عجله به دست و صورتم آب زدم سریع از تو کشو لباس فرم سپاه و لباس چیریکیمو در اوردمو گذاشتم تو ساک یه سری لباس راحتی و چفیه و مسواک و خمیر دندون و حوله هم برداشتم خیلی گرسنم بود ولی بیخیال شدم و خیلی تند رفتم سمت ماشین و تا سپاه روندم همه ی عضلات گردنم گرفته بود از رانندگیِ زیاد طی ۴۸ ساعت دوبار این مسافت طویل و پر ترافیک و طی کرده بودم تو راه همش چرت میزدم و با صدای بوق ماشینا میپریدم خدا خواهی بود تصادف نکردم ماشین و تو پارکینگ سپاه پارک کردم و روشو با روکشِ مخصوصش پوشوندم زود رفتم سمت بچه ها بعد سلام و احوال پرسی ازشون پرسیدم ساعت چند حرکته که تو همین حین اتوبوس وارد حیاط سپاه شد ایستاد بچه ها دونه دونه واردش شدن از خستگی هلاک بودم برا همین دنبال کسی نگشتم از پله های اتوبوس به زور خودمو کشوندم بالا که صدای محسن منو جلب کرد +حاج محمد بیا بشین اینجا برات جا گرفتم یه لبخند زدم و رفتم سمتش سلام و احوال پرسی کردیم وقتی نگام کرد فهمید خیلی خستم نگاه به ساکم‌کرد و +عه عه عه اینو چرا اوردی بالا اومد و از دستم گرفتش و بردتش پایین نشستم سمت پنجره و تکیه دادم به شیشش که اصلا نفهمیدم کی خوابم برد. با صدای صلوات بچه ها از خواب پریدم به ساعتم‌نگاه کردم ‌تقریبا ۱۱ بود سبک شده بودم ولی خیلی احساس ضعف داشتم رو کردم به محسن و _چیزی نداری بخورم؟از دیشب شام نخوردم! گرسنمه سرشو تکون دادو از جاش بلند شد و از قسمت بالای سرش یه نایلون اورد پایین که توش پر از ساندویچ بود ‌ یه دونه ازش گرفتمو با ولع مشغول خوردنش شدم که محسن با خنده گفت +حاجی یواش تر خفه میشیا یه چش غره براش رفتمو رومو برگردوندم سمت پنجره که ادامه داد +حالا چرا انقد درب و داغونی ؟ قحطی زدتت یهو؟ _اره اره بابا رو که اوردم تهران دوباره برشون گردوندم . دیشبم برا ریحانه خواستگار اومد شامم نخوردم خیلی سریع برگشتم تهران زدم زیر خنده و بلند گفتم _ اصن تو چه میدونی زندگی چیه اونم شروع کرد به خندیدن +عه به سلامتی . پس خواهرتم شوهر دادی رفت که _نه شوهر که نه هنوز ولی خواستگارش آشناس روح الله خودمون +عه روح الله خودموووننن _اره +ایشالله خوشبخت بشن _ایشالله اخرای خوردن ساندویچ کتلتم بود که مامان محسن درستش کرده بود فرمانده از جاش پاشد و شروع کرد به صحبت کردن و تذکرای اونجا و تو راه با دقت ولی بی حوصله مشغول گوش کردن به حرفاش شدم فاطمه : از سرمای عجیبی که خورده بودم عصبی بودم کل این روزا رو بی رمق رفتم مدرسه و درست و حسابی هم نتونسته بودم درس بخونم و تست بزنم صدامم خیلی گرفته بود رفتم پایین و یه لیوان شیر داغ کردمو مشغول خوردن شدم . نزدیکای عید بود و مامان اینا بودن بازار بعد خوردن شیرم رفتم بالا سمت اتاق صورتی خوشگلم گوشیمو روشن کردم که بلافاصله دیدم از ریحانه پیام دارم +سلام جزوه ها رو میفرستی !؟ اصلا حال جواب دادن نداشتم گوشیو خاموش کردم و انداختمش کنار
مشغول تست زدن شدم طبق برنامه ریزی نوبت جمع بندی مطالب چهار تا پایه اول و دوم و سوم و چهارم بود! خسته به اتاق شلختم نگاه کردم که هرگوشه اش یه دسته کتاب روهم تلمبار شده بود دلم میخواست از خستگی همشونو پاره کنم .پدیگه حوصلمم از درس خوندن سر رفته بود ‌بند بند هر کتاب و از از و به و در و راحفظ بودم دیگه حالم بهم میخورد وقتی چشام به متناش میافتاد دلم هیجان میخاست بیخیال افکارم شدم و تست دینیو وا کردم تایم گرفتم و تو ده دقیقه تونستم ۹ تا سوالو بزنم از اینکه نمیتونستم زمانمو مدیریت کنم حرصم میگرفت دوباره زمان گرفتمو با دقت بیشتری مشغول شدم این دفعه تونستم ۱۲ تا تستو تو ۱۰ دقیقه بزنم خوشحال پریدم رو تختو با اون صدام یه جیغ داغون کشیدم که باعث شد خودم ازشنیدن صدام خجالت بکشم صدای ماشین بابا رو ک شنیدم‌از اتاق پریدم بیرون مامان و دیدم که با دست پر وارد خونه شد باعجله از پله ها پایین رفتمو ازدستش نایلکس خریدو کشیدم بیرون و همه ی خریداشو رومبل واژگون کردم به لباسایی ک واسه خودش خریده بود اعتنایی نکردم ‌داشتم دنبال لباسایی که واسه من خریده بود میگشتم که مامان داد زد +علیک سلام خانم لباسامو چرا ریخت و پاش میکنییی عه عه نگرد واس تو چیزی نگرفتم پکر نگاش کردمو _چقد بدی تو راحت میگه واست لباس نخریدم مشغول حرف زدن بودیم که بابا هم با نایلکسای تو دستش اومد تو سلام کردمو از پله ها رفتم بالا که بابا گفت +کجا میری ؟ بیا اینو بپوش ببین سایزت هست یا نه از خوشحالی خیلی تند پریدم سمتش و نایلکس و ازش گرفتم و محتویاتشو ریختم بیرون یه پیرهنِ بلند بود سریع رفتم تو اتاقمو پوشیدمش رفتم جلو آینه و مشغول برانداز کردن خودم شدم پیرهن بلندِ آبی که تا رو مچ پام میرسید و دامن زیرش سه تا چین میخورد آستین پاکتیشم تا رو ارنجم بود یقش هم گرد میشد و روش مدل داشت رو سینشم سنگ کاری شده بود وا این چه لباسیه گرفتن برا من مگه عروسی میخام برم به خودم خیره شدم تو آینه که مامان درو باز کرد و اومد تو پشتش هم بابا اومد عجیب نگاشون کردم. _جریان این چیه ایا؟ مگه عروسیه؟ بابا خندیدو +چقد بهت میاد مامانم پشتش گفت +عروسی که نه حالا _پس چیه این؟ +حالا بَده یه لباس مجلسی خوب پیدا کردم بعد سالی برات که واسه یه بار دقیقه نود نباشیم. از حرفاشون سر درنمیاوردم بی توجه بهشون گفتم _برین بیرون میخام لباسو در ارم . از اتاق رفتن و درو بستن لباسه رو در اوردمو دوباره کنار کمدم گذاشتمش گوشیمو گرفتم از رو جزوه های کلاسا عکس انداختم و برا ریحانه فرستادم اینستاگراممو باز کردم و داشتم دونه دونه پستا رو چک میکردم که چشمم به پست محمد داداش ریحانه افتاد عکس یه سری بچه بسیجی بود از پشت که تو اتوبوس نشسته بودن زیرشم نوشته بود: پیش به سوی دیار عشق و دگر هیچ با خنده گفتم _دیار عشق؟ دیارم مگه عشق داره شاید منظورش همون بسیج و اینا باشن پیجشو باز کردم تا همه ی پستاشو ببینم دونه دونه بازشون میکردم و تند تند میخوندم. همش یا مداحی بود یا لباس بسیجی یا شهید یه دونه عکسم محض رضای خدا از صورتش نزاشته بود واقعا فازشو درک نمیکردم تعداد بالای کامنتاش منو کنجکاو کرد تا ببینم چنتا فالوئر داره که دهنم از تعجب وا موند عه 23k چه خبره؟ یاعلی این از خودش عکس نزاشته که واسه چی انقدر بازدید کننده داره؟ لابد الکین خب حق داره الکی خودشو بگیره از پیچ مذهبیام مگه بازدید میکنن وا دقیقا چه چیزی براشون جذابه عجبا آدم شاخ در میاره!تو افکارم غرق بودم و مشغول فضولی تو پیج این و اون که ریحانه پیام داد :مرسی عزیزم دستت درد نکنه یه قلب براش فرستادمو گوشیمو خاموش کردم که مامان داد زد : +فاطمه قرصات و خوردی؟ گوشیو انداختم رو تختو رفتم پایین قرصمو ازش گرفتمو با یه لیوان اب خوردم _مرسی مامان +خواهش میکنم.اخر من نفهمیدم تو این سرمایِ کوفتیو از کی گرفتی _والا خودمم نمیدونم اینو گفتم و دوباره از پله ها رفتم بالا که احساس سرگیجه کردم فوری اومدم تو اتاق و دوباره دراز کشیدم رو تخت ساعت ۱۱ شب بود ۲۰ دیقه هم نشد که خوابم برد با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم به ساعت نگا کردم ۶ و نیم بود و نمازم‌قضا شده بود از تخت پاشدم رفتم دسشویی وضومو گرفتمو نمازمو خوندم با عصبانیت رفتم‌ پایین که کسیو ندیدم با تعجب مامان و صدا زدم کسی جواب نداد رفتم تو اتاقش که دیدم گرفته تخت خوابیده متوجه شدم که امروز شیفتِ شبِ بیخیال در اتاقو بستم‌ وسایلمو جمع کردم لباسامو پوشیدم و رفتم پایین با صدای بوق سرویسم کلافه بندای کفشمو بستمو رفتم تو ماشین ‌! به محض رسیدن به کلاس کیفمو انداختم رو صندلی و منتظر شدم که معلم بیاد‌ 👇🔔 این داستان ادامه دارد 🔔👇 ⏰ ادامه رمان ، هر شب ساعت ۲۱:۰۰ ⛔ کپی با ذکر منبع بلامانع است ✍نویسنده : زهرادرزی ، میرزاپور @Jameeyemahdavi313
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 شهادت جانگذار دردانه عالم هستی ولی نعمت عالم امکان امام علی بن الحسین زین العابدین سیدالساجدین سلام الله علیه رو به محضر محزون حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و شیعیان آن وجود نورانی تسلیت وتعزیت عرض می نمائیم. 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 @Jameeyemahdavi313
🌸 سلام 🌷صبحتون پر انرژی و نشاط 🌸آرزو می کنم وجودتون 🌷پر بشه از عطر و رنگ خدا 🌸وصبح را سرشار از انرژی و 🌷سلامتی و نشاط آغاز کنید 🌸و امروزتون آکنده از 🌷خیر و برکت و شادی باشه 🌸 در پناه لطف الهی 🌷روزتون خوب و عالی @Jameeyemahdavi313
باهم بخوانیم 😇 برای سلامتی و ظهور آقا ❤️💚 239 @Jameeyemahdavi313 📿
☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۲۴ شهریور ۱۳۹۹ میلادی: Monday - 14 September 2020 قمری: الإثنين، 25 محرم 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه) - سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه) - یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹شهادت علیه السلام، 94ه-ق 📆 روزشمار: ▪️10 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️25 روز تا اربعین حسینی ▪️33 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️34 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️39 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام @Jameeyemahdavi313
✅ امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه: 📍 أمّا وَجهُ الاِنتفاعِ بِي في غَيبَتي فَكَالاِنتِفاعِ بِالشَّمسِ إذا غَيَّبَها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ؛ 📌 چگونگى بهره مندى از وجود من در دوران غيبتم، همچون بهره اى است كه از خورشيد مى برند ، آن گاه كه ابر آن را از ديدگان نهان مى‌كند. 📚 بحار الأنوار ، ج۵۲، ص۹۲ @Jameeyemahdavi313
❓ آیا افراد محجبه ای که در مسئله حجاب تکبر می ورزند باعث زده شدن مردم از حجاب می شوند؟ ♨️ تکبر ورزیدن در حجاب مانند تکبر در دیگر کار ها ارزش اون کار رو از بین می بره اما چه طوری؟ 🔰به عنوان مثال فرد در جامعه با هم جنس های خودش نگاه از بالا به پایین داره و فکر می کنه به خاطر اینکه با حجاب یا چادری هست از بقیه بهتره و توقع داره همه بهش احترام بذارن و مدام تحسینش کنن درصورتیکه حجاب فقط یکی از احکام اسلامی هست و واجبات دیگری هم هست که ممکن خودش انجام نده 💭ولی ای کاش فقط در رفتارش متکبر باشه،در مواقعی در تذکر و امر به معروف بسیار رفتار تند و زننده ای داره و یا افراد بدحجاب رو تحقیر می کنه این تکبر باعث می شه که فرد شل حجاب یا بد حجاب زده بشه از حجاب،گاهی ممکن یک برخورد زشت با فرد بدحجاب بذر کینه رو در دل اون فرد بکاره و گمان کنه همه افراد محجبه همینطوری هستن ❌تکبر در دین اسلام یک صفت ناپسند و منشا بسیاری از گناهان هست 💠یکی از خصوصیات پیامبر اسلام که اسوه ما هستند تواضع و فروتنی بود: ✨هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزديک درب می نشست نه در صدر آن(۱) «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ »(۲) به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی مردم از گِرد تو متفرق می‌شدند 📚(۱) «منتهي الآمال» محدث قمی و«مکارم الاخلاق» طبرسی (۲)سوره آل عمران،آیه ۱۵۹ @Jameeyemahdavi313
در بازار ۱۴۰ میلیونی شده همه کالاهای مورد نیاز مردم نجومی بالا رفته و داره میره دولت جهش قیمت را با جهش تولید اشتباه گرفته 😳 یا خیانتی در حال وقوع است؟ دستگاه های قضایی و مجلس صبح بخیر؛ چای بدم یا قهوه؟ @Jameeyemahdavi313
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت جانسوز حضرت زین‌العابدین امام سجّاد صلوات‌الله‌علیه را به محضر مقدّس قطب عالم امکان، حضرت صاحب‌الزّمان عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و همه‌ی شیعیان و منتظران تسلیت عرض می‌نمائیم. از محضر علیه‌السلام دلیل گریه‌های فراوان ایشان بعد از واقعه‌ی سوال شد؛ حضرت فرمودند: ▪️مرا ملامت نکنید! یعقوب علیه‌السلام برای فقدان پسری از فرزندانش آنقدر گریست تا چشمانش نابینا شد، در حالی که مطمئن نبود واقعاً مرده باشد؛ اما چهارده مرد از اهل‌بیتم را در برابر دیدگانم در نصف روزی کشتند، چگونه توقّع دارید اندوه و غصه از قلبم بیرون شود؟! @Jameeyemahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؟! 👈 ناله های امام چهارم در کوچه های مدینه 👈 وقتی امام زین العابدین(ع) با کودکان شیرخواره روبرو می شد... 🏴ویژه شهادت امام زین العابدین(ع)🏴 ▫️دهه اول محرم 1399 ▫️تهران، ورزشگاه آیت الله سعیدی @Jameeyemahdavi313