🍀امام صادق علیه السلام فرمودند:
هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله را یاد کردند، زیاد بر او صلوات بفرستید. زیرا همانا کسى که یک بار بر پیامبر صلى الله علیه و آله صلوات بفرستد، خداوند در هزار صف از فرشتگان هزار بار بر او صلوات میفرستد و آفریده اى ازآفریدگان خدا باقى نماند، مگر این که به خاطر صلوات خدا و صلوات فرشتگانش ، بر او صلوات مى فرستند. و جز نادان مغرور که خدا و رسول از او بیزارند، کسى از این ثواب رو نمى گرداند
📗ثواب الاعمال ، ص ۳۳۱
اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّــــدٍ وآلِ مُحَمَّد
وَعَجِّل فرجهم🌸
@Jameeyemahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 زیارت حضرت ولی عصر(عج)
در روز جمعه
چند دقیقه وقت بذاریم برای زیارت
امام زمان (عج)💗
#کلیپ_مهدوی
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
@Jameeyemahdavi313
🗳 شورای نگهبان در اطلاعیهای از مردم خواسته تخلفات انتخاباتی رو به این شمارهها اعلام کنن.
سامانه تخلفات
شماره تلفن متصل به شبکههای اجتماعی
09363233839
شماره تلفن ثابت
02164363636
#انتخابات۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باهم بخوانیم 💚
برای سلامتی امام زمان عج
سلامتی کادر درمان
#قراان 515
@Jameeyemahdavi313
سلام صاحب من ، صاحب زمان ، مهدی جان
صبحم بخیر می شود وقتی به شما سلام می کنم و هزار باغ امید در قلبم می شکفد و هزار طاق رنگین کمان در آسمانم نقش می بندد و هزار فوج پروانه در هوایم به پرواز در می آید ...
شما دلیل معطر زندگانی منید ...
شکر خدا که شما را دارم .
اللهم عجل لولیک فرج بحق عمه جان زینب🙏🙏🙏
@Jameeyemahdavi313
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۲۹ خرداد ۱۴۰۰
میلادی: Saturday - 19 June 2021
قمری: السبت، 8 ذو القعدة 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
💠 اذکار روز:
- یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه)
- یا حی یا قیوم (1000 مرتبه)
- يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن
❇️ رویدادهای مهم این روز در تقویم
#هجری_شمسی ( 29 خرداد 1400 )
• خلع يد غارتگران انگليسي از صنعت نفت ايران و روز خلع يد (1330ش)
• درگذشت انديشمند مسلمان "دكتر علي شريعتي" (1356ش)
• سقوط منطقه مهران توسط منافقين و با پشتيباني ارتش عراق در اواخر جنگ (1367ش)
• شهادت آيت اللَّه "ميرزا علي غروي تبريزي" توسط دژخيمان بعث عراق در كربلا (1377ش)
📆 روزشمار:
🌺3 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
🌺30 روز تا روز عرفه
🌺31 روز تا عید سعید قربان
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Jameeyemahdavi313
🔴آمار میزان مشارکت در انتخابات ۱۴۰۰
🔹به روزسانی در ساعت ۰۹:۲۰
@Jameeyemahdavi313
💥 تبریک به ملت ایران برای خلق حماسه حضور،
👈🏼 تبریک به همتی و هوادارانش،
👈🏼 تبریک به رضایی و دوستدارانش،
👈🏼 تبریک به قاضیزاده و حامیانش،
✅ و البته تبریک به سید ابراهیم رئیسی و یارانش
انتخابات یک پیروز داشت و آن #ایران بود؛
نوبت همدلی و همکاری و تلاش برای ساخت #ایران_قوی است.
@Jameeyemahdavi313
#نتایج | از مجموع ۶,۶۲۰,۰۰۰ آرای ماخوذه در سراسر کشور
🔹سید ابراهیم رییسی ۴,۸۰۰,۰۰۰
🔹محسن رضایی ۹۰۷,۰۰۰
🔹عبدالناصر همتی ۵۴۷,۰۰۰
🔹 امیرحسین قاضیزاده هاشمی ۱۸۴,۰۰۰
✅آرای باطله ۸۲۰,۰۰۰
@Jameeyemahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آزادى_وطن
#خرداد_١٤٠٠
حتما مشاهده كنيد👀
🔽
براى دانلود كليپ هاى بيشتر
به كانالمـــون يه ســرى بزنين
دست پُــر مياين بيرون😉👇🏻
@seyedoona_eitaa
#انتخابات
#رئیسی
#مشارکت_حداکثری
#کار_درست
💖یاران مهدی عجل الله 💖
#پارت_پنجم #عبور_زمان_بیدارت_میکند🌹 صدف نگاه متعجبی به مشتری انداخت و گفت: –کارتون تموم شده خانم. ب
#پارت_ششم
#عبور_زمان_بیدارت_میکند🌹
لبخند زدم. خیالم کمی راحت شد.😊
حالا دیگر او باید جواب مثبت بدهد.
–سن من خنده داشت؟
با شنیدن حرفش نگاهش کردم. 😳
–نه اصلا. بعد سرم را پایین انداختم.
صدای چند پیام پشت هم از گوشیاش باعث شد نگاهی به صفحهاش بیندازد و اخم کند.📱
آرام گفت:
–اگه سوالی دارید بپرسید.
کاش میشد بگویم، من سوالی ندارم فقط یک درخواست دارم و آن هم این که با من ازدواج کن.
–من سوالی ندارم. اگر شما چیزی میخواهید بدونید بپرسید.
خیلی جدی گفت:
–سوالی که نه، بعد عمیق نگاهم کرد و بعد از مکثی گفت:
–چهرتون اصلا به سنتون نمیخوره.
کم سنتر به نظر میایید.
از تعریفش ذوق کردم.😍
–میخواستم در خواستی ازتون بکنم. دلشوره گرفتم و مبهوت نگاهش کردم.
وقتی تعجبم را دید پرسید:
–طوری شده؟
دستپاچه گفتم:😰
–نه، نه بفرمایید. "نکند بگوید از اتاق که بیرون رفتیم جواب منفی بدهم. نکند از من خوشش نیامده.
خدایا درخواستش این چیزها نباشد."
به روبرو خیره شد.😳
–قبول دارم درخواستم سخته، میتونید قبول نکنید.
"جون به لبم کردی بگو دیگه.😤
–راستش طبقهی بالای خونهی ما خالیه. فقط گاهی که برامون مهمون میاد یا برادرم با همسرش از خارج میان برای چند روز میرن اون بالا.
تصمیم دارم با همسر آیندهام اونجا زندگی کنم. کنار مادرم خیالم راحته.😌
"پس جاری خارجی دارم. بهتر از این نمیشه.😁
برای این که در گفتن جواب مثبت کمکش کنم گفتم:
–اتفاقا با مادر شوهر زندگی کردن خیلی هیجان انگیزه.😊
–واقعا؟
–نظر منه.
–البته من مشکل مالی برای اجارهی خونه ندارم. فقط اینطور صلاح میدونم.
"این حرفش یعنی جوابش مثبت است؟
وای خدایا ممنون، ممنون.😍
–یه مطلب دیگه این که همسر آیندهی من باید همه جا با خودم بره، اصلا حق نداره تنهایی جایی بره.
با چشمهای گرد شده نگاهش کردم.😳
–مشکلی هست؟
نمیدانم این حرف مضحک چه بود گفتم:
–آخه هر جا که نمیشه.
یک ابرویش را بالا داد:🤨
–چرا؟
با کمی مِن ومِن گفتم:
–خب بعضی جاها آقایون نمیشه بیان.😟
بالاخره این موجود بد اخلاق لبخند زد.
–خب اون موقع مادرم هست.
حتما باهاتون میاد. 🙂
–خب اگه ایشونم کار داشتن چی؟
کمی فکر کرد.🤔
–خب صبر میکنید تا کارش تموم بشه.
–اگه کارم واجب بود چی؟
اخم ریزی کرد.😠
–کلا اصلا دلم نمیخواد همسر آیندهام پاش رو تنها از خونه بیرون بزاره.
یه مورد دیگه این که من حرف رو یک بار میزنم، اگه انجام نشه اونقدر عصبانی میشم که خون جلوی چشمهام رو میگیره. همیشه حرف آخر رو اول میزنم و حوصلهی مخالفت ندارم.😡
با ابروهای بالا رفته نگاهش کردم.🤨
"این چه طرز خواستگاریه؟🤬
خب یهو بگو نمیخوام زن بگیرم دیگه، تو که زن نمیخوای برده میخوای. حیف که من تصمیمم قطعیه برای ازدواج، وگرنه یه جواب منفی بهت میدادم که صداش تو کل محل بپیچه.😂
دوباره صدای پیام گوشیاش آمد.📱
نگاهش کرد و بعد بلند شد.
–فکرهاتون رو بکنید. البته به نظرم بهتره هر دومون فکر کنیم.
"خدایا این دیگه کیه؟😟
اون دیگه چرا میخواد فکر کنه؟
من که شرایطی براش نزاشتم.
وارد سالن شدیم. نمیدانم چرا اخمهایش در هم بود من که چیزی نگفتم. آنقدر غرق فکر بودم که متوجه نشدم چقدر طول کشید که رفتند. در مورد حرفهای راستین به کسی چیزی نگفتم.
دو روز از روزی که آمده بودند گذشت ولی خبری نبود. زنگ نزده بودند. مادر با ناراحتی میگفت حتما نپسندیدند و دیگر زنگ نمیزنند، ولی من امیدوار بودم.
وقتی از سرکار به خانه برگشتم.
مادر را دیدم که سر در گریبان کرده و گوشهایی نشسته. تمام بدنم یخ زد. دنیا جلوی چشمهایم تیره و تار شد. بغض گلویم را گرفت. بعد از دو روز انتظار این رسمش نبود. نمیتوانستم باور کنم. اشارهایی به امینه کردم.
–زنگ زدن گفتن کنسله که مامان اینقدر ناراحته؟
امینه سری جنباند.
–نه بابا کاش اونا زنگ میزدن.😕
هراسان پرسیدم خب پس چی شده؟
یعنی اونا هنوز زنگ نزدن؟
–نه، حالا دیگه زنگم بزنن جواب مثبت بدن فکر نکنم مامان چندان خوشحال بشه. با این تورمی که روز به روز بالاتر میره.
–چی شده امینه؟
–این همسایه طبقهی هم کف امد بالا کلی واسه مامان درد و دل کرد. به خاطر گرونی و تورمی که به وجود امده خیلی ناراحت بود. الانم که یهو قیمت گوشت این همه کشیده بالا مونده چیکار کار کنه.
آخه میدونی که اونا یه بچه مریض دارن که رژیم غذایی خاصی داره، گوشتم جزوه رژیمشه. به جز اون دخترشم نامزده میگفت این جور پیش بره جهیزیهی دخترم رو چیکار کنم. مامان براش خیلی ناراحت شد. امینه صدایش را پایینتر آورد.
–فکر کنم به فکر جهیزیهی تو هم افتاده، حسابی فکرش مشغول شده. البته دیشبم بابا میگفت به خاطر گرونی گوشت قیمت غذاهای گوشتی رو مجبوره بالاتر ببره. اعصابش خرد بود، میگفت دیگه رستوران سود نداره. با امیر محسن مشورت میکردن که چیکار کنن.
خدا خیرشون نده اونا که باعث گرونی شدن اونم اینقدر زیاد.😞
نمیبینن بعد از نود و بوقی یه خواستگار درب و داغون برام پیدا شده، حالا نمیشد دو سه هفته دیگه خون مردم رو میکردن تو شیشه، حتما باید بزارن عدل وقتی واسه من خواستگار میاد؟😭
لابد الان اون کوه غرورم میگه همه چی گرون شده کلا من زن نمیگیرم.☹️
اون همینجوری هم با خودش دعوا داشت. حتما الان که گوشتم به گرونیها اضافه شده خون جلوی چشمش رو گرفته.😂
امینه خندید.😜
–چی میگی تو؟ باز قاطی کردی؟🤪
–با این وضع دیونه نشم خوبه، آخه اون کبابی درب و داغون بابا همینجوریام همیشه سوت و کوره، چه برسه که گوشتم شده طلا.😣
–البته بابا میگفت امیر محسن یه فکرایی داره که این مشکل حل بشه، تو نمیخواد نگران باشی. بابا میگفت روزی ما دست مسئولا نیست دست خداست خودشم درستش میکنه، اگه مشکلی هم هست بیشترش تقصیر خودمونه.
پوفی کردم و عصبی گفتم:😤
–شب میخوابیم صبح پامیشیم میبینیم قیمتها کلی تغییر کرده.
قوم ما یه سور به اصحاب کهف زده.
امینه گفت:
– یه کاری کردن آدم میترسه بخوابه.🤨
بیچاره قشر کارگر. الان کارمندا هم تو خرج خونشون موندن. چه برسه به اونا.
بعد فکری کرد و ادامه داد:
–الان لابد اعصاب حسن هم خرده. یه زنگی بهش بزنم. پاشم برم سر خونه زندگیم.
آریا که با دقت به حرفهای ما گوش میکرد گفت:
–الان به بابا زنگ بزنی میگه همونجا بمونید تا همه چی ارزون بشه. اصلا شاید واسه همین دنبالمون نمیاد.😂
امینه نگاه تندی به آریا انداخت و به طرف تلفن رفت.🤨
با خنده سر آریا را بغل کردم و بوسیدمش.
– آخه مگه تو چند سالته که از این حرفها میزنی.😁
سرش را عقب کشید و گفت:
–آخه خاله دیگه گرونی رو همه میفهمن.
رفتم گیم نت دیدم اونم گرون کرده.
–وا؟ گیم نت چرا گرون شده؟ چه ربطی داره؟😮
–منم همین رو گفتم: میگه چون همه چی گرون شده منم خودم خرج دارم.
–آهان، از اون جهت.😲
بعد از این که امینه به شوهرش زنگ زد. گفت:
–برم وسایلام رو جمع کنم حسن گفت میاد دنبالمون.
مادر گفت:
–بگو شام بیاد اینجا بعد از شام برید.
–نه مامان جان دیگه چند روزه مزاحمیم...
–ای بابا خودت رو لوس نکن.😑
امینه حرفی نزد و به طرف اتاق رفت.
کنار مادر نشستم.
–نگران نباش مامان. من خودم پسانداز دارم، از پس جهیزیم برمیام.😊
مادر پوزخندی زد.😏
–با پس اندازت الان دیگه فقط میتونی چند قلم از جهیزیهات رو بخری. یخچالی که دلت میخواست واسه جهیزیت بخری قیمتش سه برابر شده. باورت میشه؟ تازه میگن اگه همینجوری پیش بره گرونتر هم میشه.😔
نگاهم را به گلهای قالی دوختم.
–میگن دعای مادر گیراست. شما دعا کن من ازدواج کنم و برم سر خونه و زندگیم. اصلا جهیزیه نمیخوام.😊
–میخوای یه عمر خانواده دوماد بکوبن تو سرت که جهیزیه نداشتی؟ توام اون موقع که ارزونی بود ازدواج نکردی حالا آخه وقت...لااله الله
–ای بابا، مادر من، شما فقط دعات رو بکن. نمیخواد نگران هیچی باشی.😊
فوقش وسایل ارزون تر میخرم.
حتما که نباید که اون مارک بخرم.
سر سفرهی شام نشسته بودیم که صدای زنگ تلفن بلند شد. قلبم به تپش افتاد.
با خودم فکر کردم کسی که پشت خط است یا عمه است یا مادر فرد مورد نظر.
عمه گاهی شبها زنگ میزد تا حال پدر را بپرسد. خانهشان کوچهی پشتی ما بود. آن روز مادر راستین خان وقتی گفت خانهشان کجاست فهمیدم خانهشان روبروی خانهی عمه است. عمه اکثرا فقط با تلفن حال پدر را میپرسید هیچگاه تنها بدون شوهرش به خانهی ما نمیآمد. همسرش اخلاقهای خاصی داشت. همین که مادر گوشی را برداشت امیر محسن کنار گوشم گفت:
–انشاالله خیره، ولی فرد مورد نظر نیست.
میدانستم ازدواج من برای برادرم هم دغدغه شده است. او بهتر از هر کسی میداند چه در دلم میگذرد.💔
گفتم:
–از کی تا حالا علم غیب پیدا کردی داداشم؟
–نیازی به علم غیب نیست، فقط کمی فکر میخواد. بعد با لحن خونسردی ادامه داد:
–عمس دیگه. اکثرا همین موقعها زنگ میزنه.
همه گوش تیز کرده بودیم تا ببینیم چه کسی پشت خط است.
از حرفهای مادر مشخص بود که عمه است.
آهی کشیدم و شروع به بازی با غذایم کردم. "خدایا اصلا از این به بعد تا سر سفرهی عقد نشینما سورپرایزات رو باور نمیکنم." 😑
بغض گلویم را گرفته بود. کاش حداقل زنگ میزدند و دلیل خبر ندادنشان را میگفتند.
در دلم حس بدی پیدا شده بود. الان خانوادهام چه فکر میکنند. لابد فکر میکنند که حتما من عیب و ایرادی دارم که هر کس میآید میرود و دیگر پیدایش نمیشود.
کاش همان خواستگاری که از من کوتاهتر بود را قبول میکردم. کوتاه بودن که عیب نیست. با صدای جمع کردن ظرفها به خودم آمدم.
مادر بشقابها را جمع میکرد.
👇🔔 این داستان ادامه دارد 🔔👇
⏰ ادامه رمان ، هر شب ساعت ۲۲:۰۰
✍نویسنده : لیلا فتحی پور
@Jameeyemahdavi313
باهم بخوانیم 💚
برای سلامتی امام زمان عج
سلامتی کادر درمان
#قراان 516
@Jameeyemahdavi313
سلام حضرت محبوب ، مهدی جان!
میان اینهمه دغدغه ، دلم برای چهره دلربایت ، برای صوت داودی ات ، برای عطر زهرایی ات ، برای لبخند احمدی ات ، برای شکوه حیدری ات ... بال می زند ...
خوب می دانم آرامش محض فقط در سایه سار امن توست که معنا می گیرد و زندگی در حریم بهاری توست که جان می یابد ...
کی باز می رسی تا در زلال دیدارت آرام بگیرم ؟
#یا_صاحب_الزمان_عج
@Jameeyemahdavi313
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۳۰ خرداد ۱۴۰۰
میلادی: Sunday - 20 June 2021
قمری: الأحد، 9 ذو القعدة 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
💠 اذکار روز:
- یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه)
- ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه)
- یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت
رویدادهای مهم این روز در تقویم
• درگيري منافقين با مردم و نيروهاي انقلابي (1360ش)
• انفجار بمب در حرم مطهر امام رضا(ع) توسط منافقين كوردل در عاشوراي حسيني (1373ش) 🏴
• ارتحال علامه "سيد سعيد اختر رضوي" مبلّغ بزرگ اسلام در قاره آفريقا (1381ش)
• تولد عزت الله انتظامی بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون (1303ش)
• سینمای ری تهران آتش گرفت و کلیه ساختمان و تأسیسات آن سوخت (1349ش)
📆 روزشمار:
🌺2 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
🌺29 روز تا روز عرفه
🌺30 روز تا عید سعید قربان
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Jameeyemahdavi313
💐مثل خداوند عیبپوش بندههای خدا باشیم!
پروردگار توقّع دارد که ما این کارها را از او یاد بگیریم. خانمها، آقایان، برادرها، خواهرها خدا توقّع دارد «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ» از اخلاق خدایی متخلّق بشوید.
✅خدا یک عمر از ما پوشانده است...
📛 الآن اگر من یک عیب از کسی بدانم طاقت ندارم این عیب را درون خود نگه دارم.
میگویم: میخواهم یک چیزی بگویم… نه، ولش کن غیبت میشود!
♨️ نفر روبرو هم بدتر حریص میشود:
حالا تو را به خدا بگو، اینجا که کسی نیست. چرا از اوّل گفتی؟ باید بگویی...
💥 اینطور در خانوادهها غیبت میشود، اسرار مردم همینطور فاش میشود...
🚫چرا به این کار استارت میزنی؟
ببین من یک چیزی میدانم…
🌾نه، استغفر الله! از اوّل اصلاً شروع نکن، دیگران را حریص نکن، اصلاً دفن کن این قضیه را...
📘بخشی از سخنان استاد فاطمی نیا در
جلسه سیری در صحیفه سجادیه ۵۱تاریخ
۲۶ مرداد ۱۳۹۵
@Jameeyemahdavi313