نماز شبهای ماه رمضان
نماز شب سیزدهم🌹
چهار ركعت نماز در هر ركعت حمد و بيست و پنج مرتبه توحيد🌹
#نکته: نمازهای مستحبی ۲ رکعتی به جا آورده میشوند
🌸التماس دعا برای ظهور🌸
@Jameeyemahdavi313
بی انصافیه رقص دوتا پرستارو ببینیم و اون اندازه بهش بپردازیم ولی سفره افطاری پرستاران، لابهلای خبرها گم شه.😇
@Jameeyemahdavi313
یا_صاحب_الزمان_عج❤️
رمضان بی تو دلم تنگ شود
میروی و دل من سنگ شود
رمضان یک خبر از یار بده
بر دلم مژده ی دلدار بده
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
فرجمولاصلوات🌺
@Jameeyemahdavi313
💖یاران مهدی عجل الله 💖
#رمان_جانم_میرود #به_قلم_فاطمه_امیری #پارت_هجده مهیا سرش را برگرداند و چشمڪی برای نازی زد تا برگش
#رمان_جانم_میرود
#به_قلم_فاطمه_امیری
#پارت_نوزده
مهیا نگاهي به صورت نازی انداخت
ـــ خوبه، میخوای برے جایي؟؟
زهرا تنه ای به نازی زد
ـــ ڪلڪ کجا دارے میری؟؟
ـــ اه چته زهرا تیپمو بهم ریختی من رفتم
مهیا و زهرا به رفتن نازی نگاه می کردند
ـــ واه مهیا این چش شد
ــــ بیخیال ولش ڪن بریم
ـــ مهیا جا ِن من بیا بریم کافی شاپ
ـــ باشه بریم
پاتوق همیشگی مهیا و دوستانش کافی شاپی ڪه رو به روی دانشگاه بود
وارد کافی شاپ شدن و روی میزی در گوشه ڪافی شاپ نشستند
گارسون به طرفشان آمد و سفارش را گرفت
صدای گوشیش بلند شد
بعد ڪلی گشتن گوشی را از کیف درآورد
پیام داشت .همان شماره ناشناس بود جواب پیام را داده بود
ــــ یڪ دوست
مهیا پیامش را پاک کرد و بیخیال تو کیف انداخت
ـــ بی مزه بازیش گرفته
ـــ با ڪی صحبت مي کني تو
ـــ هیچی بابا مزاحمه بیخی
شروع ڪردن به خوردن ڪیڪ بعد از ربع ساعت از جایشان بلند شدند
مهیا به طرف صندوق رفت تا حساب ڪند
ـــ چقدر میشه
ــ حساب شده خانم
مهیا با تعجب رسش را بالا آورد
ـــ اشتباه شده حتما من حساب نڪردم
ـــ نه خانم اشتباه نشده اون آقا میز شمارو حساب کرد
مهیا به جایی ڪه گارسون اشاره ڪرد نگاه ڪرد با دیدن مهران صولتی و آن لبخند و نگاه مرموزش اخم وحشتناڪی به او انداخت و زود پول را از ڪیف پولش در آورد و روی پیشخوان گذاشت و ار کافی شاپ خارج شد
ـــ پسره عوضی
ـــ باز چته غر میزنی
ــــ هیچی بابا بیا بریم
دستی برای تاڪسی تکان داد با ایستادن اولین تاڪسی سوار شدند
ـــ مهیا
ـــ جونم
ـــ یه سوال بپرسم راستشو بهم میگی
ـــ من کی بهت دروغ گفتم بپرس
ــــ اون دو سه روزی ڪه جواب گوشیتو نمی دادی ڪجا بودی
مهیا پوفی ڪرد دوست نداشت چیزی را از زهرا مخفی ڪند
ـــ بهت میگم ولی واویلا اگه فهمیدم نازی یا کس دیگه ای فهمیده
ـــ باشه باشه بگو
ــــ جان من مهیا همه این اتفاقات افتادن؟
ـــ جان تو
ـــ وای خدا باورم نمیشه
ـــ باورت بشه
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
@Jameeyemahdavi313
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
#رمان_جانم_میرود
#به_قلم_فاطمه_امیری
#پارت_بیستم
ـــ نازی بفهمه
مهیا اخمی به او کرد
ـــ قرار نیست بفهمه خودت میدونی با این جامعت مشڪل داره
دیگہ به خانه رسیده بودند
بعد از خداحافطی به سمت در خانه شان رفت در را باز کرد و تند تند از پله ها بالا رفت
ـــ سلام
مادر ش که در حال بافتن بود وسایلش را کنار گذاشت
ـــ سلام به روی ماهت تا تو بری عوض کنی نهارتو آماده میکنم
مهیاوبدون اینڪه چیزی بگویید به سمت اتاقش رفت و بعد از عوض کردن لباسش و شستن دست و صورتش به طرف آشپزخانه رفت
و شروع کرد به خوردن تمام که کرد ظرفش را بلند کرد و در سینگ گذاشت
ـــ مهیا
مهیا به سمت هال رفت
ـــ بله
ــــ دختر آقای مهدوی رو تو بازار دیدم گفت بهت بگم امروز بری پایگاشون غروبی
ـــ باشه
تو اتاقش برگشت
خیلی خسته بود چراغ را خاموش ڪرد و خود را روی تخت پرت ڪرد
موهایش را مرتب کرد وسایل مخصوص طراحی اش را برداشت و به سمت پایگاه رفت بعد نماز رفت چون دوست نداشت در شلوغی آنجا دیده شود حوصله ی نگاه های مردم را نداشت به سمت پایگاه رفت بعد از در زدن وارد شد
چند دختر جوان نشسته در حال بسته بندی بودن با تعجب به مهیا نگاه می کردند
ــــ به به مهیا خانم
مهیا با دیدن مریم لبخندی زد
ــ سلام مریم جان
ــ سلام گلم خوش اومدی بیا بشین اینجا
مهیا روی صندلی نشست مریم برایش چایی ریخت
ـــ بفرما
ـــ ممنون
همزمان سارا و نرجس وارد شدند
سارا با دیدن مهیا خرماها را روی زمین گذاشت و به طرف مهیا آمد محکم بغلش کرد
ـــ سلام مهیا جونم خوبی
ـــ خوبم سارا جون تو خوبی
وبرای نرجس سری تڪان داد که نرجس با اخم رفت و گوشه ای نشست
ـــ خب مریم جان پوسترو ڪی می خوای
ـــ واقعیتش مهیا جان ما برناممون پس فرداس یعنی فردا باید پوسترارو بزنیم به دیوار
ــــ فردا ??
ـــ آره میدونم وقت نیست ولی دیگه سعی خودتو بکن توروخدا
سارا از جایش پرید و به سمت میز رفت و فلشی اورد مریم با دیدنش گفت
ـــ نگا داشت یادم می رفت شهاب خودش یه مقدارشو طراحی کرده بود گفت بزنم رو فلش بدم بهت
تا بتونی زودتر آمادشون ڪنی
مهیا فلش را از دست سارا گرفت
ـــ اینطوری میتونم تا فردا به دستت برسونم
ـــ مرسی عزیزم
ـــ خب دیگه من برم
ـــ کجا تازه اومدی
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
@Jameeyemahdavi313
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
#صاحب_الزمان_عج ❤️
دوازده روز از ماهِ اهل روزه گذشٺ
خوش اسٺ وقٺ گدایے بہ بارگہ آید
بہ یازده گل زهرا قسم ڪہ یڪ عمر اسٺ
نشستہام ڪہ چہ روزے دوازده آید
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#شبتون_مهدوے 🌙
@Jameeyemahdavi313
🌷یا امیرالمومنین …
«سحر سیزده» ، چون سیزده ماه رجب
تا به افطار دم و ذکرِ «علی» می گیرم
@Jameeyemahdavi313
به نام آن که گل را خنده آموخت
وبر جان شقایق آتش افروخت
به نام آن که جان را زندگی داد
طبیعت را به جان پایندگی داد
♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️
@Jameeyemahdavi313
joze 13.mp3
3.97M
🌼 #صوت 🌼
💠 جزء خوانی قرآن کریم
💠 جزء ۱۳
🎤 استاد معتز آقایی
✅ @Jameeyemahdavi313 👈💝
🌙🌙🌙ماه رمضان الکریم🌙🌙
📆 امروز پنج شنبه:
18 اردیبهشت 1399
13 رمضان 1441
7 می 2020
ذکر روز:
👈 ' "لا اله اله الله الملک الحق المبین " ' 💯📿
🌻🌴🌻🌴🌻🌴🌻🌴
🔺امروز متعلق است به :
اختر یازدهم اسمان امامت
امام حسن عسگری (ع)🌷
روزمان را با هدیه 5 شاخه گل صلوات
به محضر مبارکشان معطر میکنیم🌹
💫🌹✨🌺💫🌸✨🌷
⚪️🔶🔹مناسبت های روز:
◽️آزاد سازی پادگان حمید از اشغال نیروهای عراقی در عملیات بیت المقدس (۱۳۶۱)
◽️آزاد سازی هویزه از دست مزدوران رژم بعثی عراق(۱۳۶۱)
◾️شهادت شهید بهزاد حسینعلی پور (۱۳۶۳)
◾️شهادت شهید کاظم سواری از فرماندهان تیپ ۶۲خیبر (۱۳۶۶)
💖🎄💖🎄💖🎄💖
📆 روزشمار:
◽️5 روز تا اولین شب قدر
◾️8 روز تا شهادت حضرت علی (ع)
🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙
✔️ @Jameeyemahdavi313
امام صادق(عَلَیْهِ الْسَلام):
اِذَا اَرَادَ الله بِعَبْدٍ خَیْراً فَقَّهَهُ فِی الدِّين
~ هرگاه خداوند، خیر بندهای را بخواهد او را دانشمند در دین کند.
[اصول کافی، ج ۱، ص ۳۲]
.🍃💓.
@Jameeyemahdavi313
💖یاران مهدی عجل الله 💖
زهره و زهرا قسمت نهم
یا رحمان
قسمت بعدی زهره وزهرا تقدیم ب شما🌹👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زهره و زهرا
قسمت دهم
این قسمت : یک روز غمگین
✍برداشت اشتباه از هویت واقعیتان نداشته باشید.
از این افکاری که «ای کاش کمی بلندتر بودم و یا ای کاش ظاهر متفاوتی داشتم» دست بردارید.
شما توسط خبرهترین نقاش عالم هستی به تصویر کشیده شدهاید. هنگامی که خداوند شما را آفرید، با خود گفت:
«فوقالعاده است. این شاهکار خلقت من است.»
او مُهر تأیید خود را به شما زد.
بدخواهان شما دوست ندارند که شما حس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید. آنها دوست دارند که شما همواره آن صداهایی را بشنوید که حاکی از ناکامل بودن و نالایق بودن شماست.
اما من شما را به چالش میکشم که هر روز صبح هنگامی که از خواب بیدار میشوید، به خود بگویید: صبح بخیر.
تو شگفتانگیز و شاهکار خلقت هستی.
📚قدرت من هستم
👤جول اوستین
💟 @Jameeyemahdavi313
⚠️حواستان به #صفات_رذیله باشد!
♨️روایت داریم یک صفت #حسد مثل آتشی که در خرمن می افتد، همه #ایمان انسان را می سوزاند.
♨️نگویید حالا من حسودم، چکار کنم!!!
بعد از مدتی دیگر ایمانی برایت نمی ماند!
یکوقت چشم باز می کنی می بینی روز اول ایمانت محکمتر بوده، اهل #نماز_شب بودی، نورانیتت بیشتر بوده اما حالا این روحیات را نداری! چرا؟!
♨️چون متوجه حسادتت نیستی، این #حسادت ایمانت را می سوزاند.
⚜استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
@Jameeyemahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حلوا زعفرانی
#آشپزی_تک
┏━━━🍃💞🍂 ━━━┓
@Jameeyemahdavi313
┗━━━🍂💞🍃 ━━━┛
#عطر نماز❣
🔹بعضی ها میگویند:
🔸ماچون گرفتار فلان گناه شدیم ،
دیگر نماز هم نمی خوانیم چون سودی ندارد!
اینطور نیست،👇
🌸قرآن میگه اگر گناه کردی حتما نماز بخوان
نماز پاک کن گناهِ🌸
(هود/۱۱۴)
#نماز_اول_وقت 📿
✨💚 @Jameeyemahdavi313 💚✨
🌼🌸🍀🌼🌸🍀
🔻دعای روز سیزدهم #ماهرمضان🔻
⚡️اللّهمَّ طَهّرنی فیهِ مِنَ الدَنَسِ وَ الاقذار،
⚡️ وَ صَبِّرنی فیهِ عَلی کائناتِ الاقدار،
⚡️ وَ وَفِّقنی فیهِ لِلتّقی وَ صُحبَةِ الابرار،
⚡️ بِعَونِکَ یا قُرّةَ عَینِ المَساکین.
💢 خدایا در این روز عزیز، مرا از پلیدی و کثافاتِ هوای نفس، و گناهان پاک ساز..
💢 و بر حوادث خیر و شر و قضا، به من قدرت صبر و تحمّل عطا کن..
💢 و بر تقوی و پرهیزگاری و مصاحبت با نیکوکاران عالم موفق بدار..
💢 تو را به یاری و کمکت قسم میدهم، ای مایه شادی و اطمینان خاطرِ مسکینان.
@Jameeyemahdavi313
#پروفایل
#امـام_حسـنـی💚
ویژه ولادت کریم اهل بیت💞
@Jameeyemahdavi313