eitaa logo
جانان 🌱
577 دنبال‌کننده
121 عکس
41 ویدیو
4 فایل
🦋 به نام خدای بسیار بخشنده و بسیار مهربان 🦋 ⚪ داستان‌های واقعی و عرفانی، 🟣 حکایات و روایات، 🟢 رمان‌های مذهبی تأثیر گذار 🔘 کپی برداری حرام است 🔘 تبلیغات ارزان و پربازده : https://eitaa.com/joinchat/1106640988Cd9a90c39b5
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام و عرض ادب به همراهان گرامی توجه داشته باشید که همه رمان ها ریپلای به قسمت اول رو داره التماس دعا دارم
❣فاطمه باغ گلاب است خداميداند 🎊فاطمه گوهرناب است خداميداند ❣فاطمه واژه زيباست،تعجب نكنيد 🎊كرم فاطمه درياست،تعجب نكنيد ❣فاطمه دخترطاهاست بگويازهرا 🎊فاطمه روح تولاست بگو يازهرا ❣میلاد مادر خوبیها،ام ابیها، بانوی 🎊دوعالم حضرت زهرای مرضیہ(س) ❣و روز بزرگداشت مقام 🎊مادر و زن، بر همه مادران و ❣زنان جهان اسلام مبارک باد ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ❣ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم 🎊مامور برای خدمت زهرائیم ❣روزی که تمام خلق حیران هستند 🎊ما منتظر شفاعت زهرائیم 🍃🌹 @Shadana 🌹🍃
💢رمز محبوبیت سردار سلیمانی از زبان استاد قرائتی! خاطره استاد قرائتی از اولین آشنایی با سردار سلیمانی: ✍همه رئیس جمهورها با هم بمیرند یک چنین تشییع جنازه‌ای می‌شود؟ یک چنین تشییع جنازه‌ای نمی‌شود. 🍃 عزت دست خداست. این تشییع جنازه چه چیزی درونش بود؟ پول بود، زور بود؟! من خودم سلیمانی را نمی‌شناختم. سالها کار کرد و به احدی نگفت. 🌸 ایشان بالاترین درجه را داشت، خواص او را نمی‌شناختند. من یک وقت دفتر آقا رفتم، کاری داشتم با آقای حجازی، آقای سردار سلیمانی را هم نمی‌شناختم، آنجا نشسته بود. ⭕به آقای حجازی گفتم: یک حرف خصوصی دارم، ایشان کیست که اینجا نشسته است؟ گفت: نمی‌شناسی؟ گفتم: نه، گفت: سردار سلیمانی است. گفتم: عه، اسمش را شنیده‌ام. ♦️چند سال پیش چند نفر سردار سلیمانی را می‌شناختند؟ سه سال پیش چند نفر حججی را می‌شناختند؟ خدا خواسته باشد درست کند، یک شبه همه چیز عوض می‌شود. ❎یک شبه بنی صدر سقوط می‌کند و یک شبه بهشتی بالا می‌رود. از دوازده بهمن تا ۲۲ بهمن این ده روز چه حوادثی رخ داد. ✅ ‌هیچ مرجع تقلیدی به اندازه امام خمینی عکسش چاپ نشد. شاه گفت: امام خمینی نه، خدا گفت: آره. 💠زلیخا همه درها را بست که هیچکس نفهمد همه فهمیدند. با خدا ور نروید.اگر خودت را پاک کنی خدا می‌نویسد و خودت را بنویسی خدا پاک می‌کند.خیلی مهم است. 💥قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ‏ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» رمز محبوب شدن ایمان و عمل صالح است. پس هرکس ایمانش بیشتر و عمل صالحش بیشتر محبوبیتش بیشتر است. 🌷 این تشییع جنازه می‌گویند: هرچه وُّدش پررنگ باشد، معلوم می شود «آمنوا و عملوا الصالحات» ‌اش پررنگ بوده است. 🍃🌹 @Shadana 🌹🍃
4_5888993705821472438.mp3
1.95M
🍂درد و دلِ با شهــدا 👌فوق العاده زیبا 🍂چقدر سخـت است حال عاشقی ڪه نمی داند محبوبش نیز هـوای او را دارد یا نه... 😔😔😔 🍃🌹 @Shadana 🌹🍃
لیست های انتخاباتی.mp3
8.08M
سخنرانی استاد عباسی درباره لیست های انتخاباتی 🍃 🌺🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی خدا عاشق می‌شود؛ عشق زمینی را به عشق آسمانی بخشیدم گروه اجتماعی: این بار خدا عاشق شده است، عاشق ناله‌ها و شب گریه‌های محبوبش که خدا را فراموش کرده بود و برای رسیدن به خواسته‌اش شب و روزش را به خواندن دعا می‌گذراند، اما خدا دستش را می‌گیرد تا محبوبش بداند که عشق آسمانی چه طعم دل‌نشینی دارد 🍃🌹 @Shadana 🌹🍃
به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) از قزوین، محرم امسال در حسینیه آ سید جمال (از حسینیه های قدیمی شهر قزوین) دختری از جنس خدا به عزاداران خدمت می کرد که زندگیش پر از فراز و نشیب‌ها و دلدادگی‌های عاشقانه بنده و پروردگار است؛ عاشقانه‌هایی که  خبرنگار ایکنا در گفت و گو با وی به تحریر درآوره است. روز اول در حسینیه آسیدجمال دیدمش، دختر چادری که سینی چایی بزرگی دستش بود و اشک‌هایش یکی پس از دیگری بر گونه‌هایش می‌غلتید؛ حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق می‌کند. رو به من چایی تعارف کرد، از دگرگونی حالش که پرسیدم از دلتنگی‌های عاشقانه تا دعاهای عارفانه‌اش گفت؛ فهمیدم که پای شکست دل و یاد خدا در میان است، تمام حرف‌ها و گفته‌هایش برایم یک علامت سؤال بزرگ بود و زندگی‌اش مبهم. دختری محجبه که گویا سال‌ها زندگی خود را دور از خدا گذرانده بود امروز اینجا برای من از خدا می‌گفت، از روزهایی می‌گفت که بدون یاد خدا روزهایش را می‌گذراند و تنها دغدغه‌اش زیبایی ظاهری بود؛ برای به دست آوردن خواسته دنیوی‌اش سال‌های سختی را پشت سر گذاشته و اینک بعدازآن همه سختی به خدا رسیده بود. او خود را آزیتا معرفی کرد یعنی دختری از جنس آتش که این روزها به گلستان ابراهیم آمده و خدا رفیق لحظات ناب زندگی‌اش شده است؛ از گذشته‌اش می‌پرسم اشک‌هایش روان می‌شود و می‌گوید نمی‌دانم که آن روزهایم را چگونه دور از خدا می‌گذراندم. 🍃🌹 @Shadana 🌹🍃
روزهایی فارغ از خدا «ورود به دانشگاه مسیر زندگی من را تغییر داد؛ تا قبل از آن عشقم ورزش بود و هدفم کسب مدال‌های رنگارنگ اما در یکی از روزهای دانشگاه دل‌بسته یک از اساتیدم شده و علی‌رغم اینکه خانواده ما تعصبی بودند با وی وارد رابطه‌ای دوستانه شدم.»   « با تمام وجود عاشق شدم؛۲۱ ساله بودم و تجربه اول زندگی‌ام. غرق در دوست داشتنش بودم اما او از من فاصله می‌گرفت؛ من هر چه نزدیک‌تر می‌شدم او دورتر می‌شد، دوری که طاقتم را تمام کرده بود و به هر دری می‌زدم تا به وصال برسم» آزیتا عاشق شده بود و معشوق سر بی‌وفایی داشت؛ دختر سرکش آن روزهای دانشگاه که کسی فکرش را نمی‌کرد عاشق شود؛ تمام رویاهایش خلاصه‌شده بود در وصال یار؛ دختری که خود را بی‌نیاز از خدا می‌دانست حالا به دعوت دوستان به یک گروه تلگرامی پیوسته است تا حاجت‌روا شود: «تو این گروه تلگرامی هرروز دعاها و ختم‌های قرآن می‌گرفتند، می‌گفتند اگر این‌ها را بخوانی دعایت برآورده شود، من هم برای این‌که ختم‌ها را گم نکنم توی یک دفتر نوشتم و روزها ختم می‌گرفتم و ساعت‌ها قرآن می‌خواندم؛ در یک سال ۵ بار ختم قرآن با معنی گرفتم، انواع نمازهای حاجت و دعاهای مختلف می‌خواندم که عشقم به خواستگاری‌ام بیاید». آزیتا از عشق بی‌نهایتش می‌گوید که شب‌ها از ساعت ۲ تا ۴ ختم قرآن می‌گرفته تا خدا صدایش را بشنود: «۷ بار سوره بنی‌اسرائیل را پشت سر هم می‌خواندم و ساعت‌ها روبه‌قبله می‌نشستم، حتی یک‌بار که خیلی دل‌تنگش بودم، زیر باران ۱۰۰ بار سوره تکویر را خواندم؛ هر سوره و دعایی که فکر کنید خواندم اما حاجت نگرفتم؛ هر شب با گریه می‌خوابیدم انگار خدا من را آزمایش می‌کرد اما ناامید نمی‌شدم سراغ ختم‌های دیگر می‌رفتم.» 🍃🌹 @Shadana 🌹🍃
روزی که چادری شدم... آزیتا بدون ناامیدی ۳ سال از عمرش را صرف خواندن دعاهای مختلف کرده بود تا به معشوقش برسد اما نتیجه‌ای نگرفته بود تا اینکه ماه رمضان ۹۶ نذر چادر می‌کند و با خود عهد می‌بندد اگر تا پایان ماه به حاجتش نرسد خدا را برای همیشه به کنار می‌گذارد: «آن روزها معیار انتخابم لباسی بود که جذاب باشد ولی دیگر تصمیم گرفتم برای خدا تیپ بزنم. بگذار دیگران نپسندند همین‌که بنده خوش‌تیپ خدا باشم برایم بس است دیگر از هر نگاهی به‌جز نگاه خدا بی‌نیازم. چادر ساده خریده بودم تا قبل آن موهایم بیرون بود برام مهم نبود اما با چادر سخت بود محدودیت زیاد داشت، همه مخالف بوده و مسخره‌ام می‌کردند و می‌خندیدند، دو هفته اول گریه می‌کردم که این چه نذری است که کردم و پشیمان بودم ». حتی خانواده‌اش هم چادر را پوشش مناسبی برای او نمی‌دانستند: «بابام نمی‌خواست به‌صورت علنی مخالفت کنه، می‌گفت: خیلی خوبه ولی هوا گرمه و اذیت می‌شی، داداشم می‌گفت آرایش نکن و مانتو بلند بپوش چرا خودت را بقچه‌پیچ کردی». اما این‌ها اثری بر تصمیم آزیتا نداشت او راهش را انتخاب کرده بود، راهی سخت که نه‌تنها در پوشش بلکه محدودیت‌های زیادی به همراه داشت و ماندن در این راه آدم سختی می‌خواست، همین قدم او را به محبوب اصلی‌اش نزدیک‌تر کرد. «وَإِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَلْیؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ:﴿بقره ۱۸۶﴾ هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم، دعای دعا کننده را زمانی که مرا بخواند اجابت می‌کنم؛ پس باید دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند، تا [به حقّ و حقیقت] راه یابند و به مقصد اعلی برسند». 🍃🌹 @Shadana 🌹🍃