دجال چه زمانی ظهور میکند؟ امیرالمومنین در پاسخ به این سئوال که دجال چه زمانی ظهور میکند فرمودند: هرگاه نماز را بمیرانند، امانت را خیانت کنند، دروغ را حلال شمارند، ربا بخورند و رشوه بگیرند، ساختمانهای محکم و نیکو بسازند، و دین را به دنیا بفروشند.
جایگاه جنسیت در الگوی سوم؛ ذیل انسانیت یا فوق انسانیت؟1 تصویر تحجری از جنسیت تصویر تحجری این است که فکر کنیم یک زن داریم و یک مرد که اینها ویژگیهای مشترک انسانی هم دارند، نه اینکه ما انسانهایی داریم که یکسریها زن شدند و یکسریها مرد. تمایز میان دو جنس حداقلی است ولی باید بر این حداقلها پای فشرد و ذات گرا بود.
جایگاه جنسیت در الگوی سوم؛ ذیل انسانیت یا فوق انسانیت؟2 فمنیستها برای رسیدن به آرمان خود یعنی برابری کامل میان زنان و مردان، تفاوتها را یکسره انکار کردند.
جایگاه جنسیت در الگوی سوم؛ ذیل انسانیت یا فوق انسانیت؟ 3 فمنیستهای رادیکال به دلیل آنکه خانواده نقشهای متفاوت تولید و بر آن ارزش گذاری میکند با کلیت خانواده مخالفت کردند
جایگاه جنسیت در الگوی سوم؛ ذیل انسانیت یا فوق انسانیت؟4 لیبرال فمنیستها اگرچه به این معنا مخالف خانواده نبودند اما ارزشمند شمردن مادری، همسری و نقشهای زنانه و اولویت بخشی به خانواده در مقایسه با فعالیتهای اجتماعی را مورد انتقاد قرار دادند.
جایگاه جنسیت در الگوی سوم؛ ذیل انسانیت یا فوق انسانیت؟ 5 این انکار جنسیت زنانه تا نفی خود مقوله جنسیت در کتاب آشفتگی جنسیت جودیت باتلر و قائل شدن به بیشمار تکثر جنسیتی در نظریه کوئیر پیش رفت.
اما ادیان الهی در زمره معتقدان به ذاتگرایی و قائل بودن به تفاوت میان زنان و مردان هستند و این تفاوتها را هدفمند و در جهت طرح حکیمانه الهی میدانند.
از سوی دیگر ادیان الهی بر خلاف نگرش سنتی که جنسیت زنانه را نقطه ضعف زنان و عامل فرودستی آنان میداند، از نقطه قوت به ویژگیها و نقشهای زنانه مینگرد.
گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه زنان در نگاه دینی تفاوتها یا ویژگیهای جنسیتی زنانه و مردانه چگونه تعریف میشود؟ این تفاوتها چه امتدادی در مناسبات اجتماعی پیدا میکنند؟ تفاوتها را حداقلی بدانیم یا حداکثری؟ چگونه نظام روابط خانوادگی و اجتماعی را تنظیم کنیم که تفاوتهای جنسیتی منجر به محرومیت زنان نشود؟ اندیشه زوجیت که در امتداد تفاوتهای جنسیتی مطرح میشود، چقدر در دین محوریت دارد؟ اینها سوالاتی است که باید در گفتمان الگوی سوم یعنی گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه زنان به آنها پاسخ داده شود تا درباره اهمیت جنسیت، افراط و تفریط صورت نگیرد.
غالباً با استناد به اینکه الگوی تحجر در حال حاضر بدنه اجتماعی ندارد و چهره مهمی ندارد از این زاویه غفلت میشود و دائماً همه نگران مرزبندیها با غرب هستند. در حالی که الگوی سنتی وضعیت بسیار بدتری دارد به خاطر اینکه در جان، خون، خودآگاه و ناخودآگاه و در بند بند زندگی ما جریان دارد. حتی در ذهنیت کسانی که تئوریک فکر میکنند هم جریان تحجر زنده است.حال آنکهالگوی سوم یک امکان و راه جدید وبازگشت به پیام فراموش شده اسلام درباره زن است یعنی تجدید حیات پیام راستینی که اسلام در مورد زن داشته واین پیام همانطور که آن موقع جدید و سنت شکن بود الان هم همچنان در ابعادی اینگونه است.
پس اولین نکته من این است که جریان تحجر بسیار مهم است و اهمیت مضاعف آن از این جهت است که جریان تحجر از جامعه زنان مذهبی ما که مخاطب اول و بذات الگوی سوم فرضشان میکنیم، جذب میکند. در حالی که ما دائماً نگران الگوی غربی هستیم که از جامعهای جذب میکند که بحث الگوی سوم برایشان جاذبه نظری ندارد ولو اینکه مخاطب بالقوه این الگو باشند.
تأکید بیش از اندازه بر جنسیت در پارادایم سنتی
نکته مهمی که در جریان تحجر وجود دارد و در افرادی که درباره الگوی سوم نظریه پردازی میکنند، درحال تکرار است و یا نسبت به آن غفلت وجود دارد؛ اهمیت محوری جایگاه جنسیت و ارجحیت دادن آن بر بحث انسانیت است. یعنی تصویر تحجری به نظر من این است که ما فکر کنیم یک زن داریم و یک مرد که اینها ویژگیهای مشترک انسانی هم دارند، نه اینکه ما انسانهایی داریم که یکسریها زن شدند و یکسریها مرد شدند.
این رتبهبندی-کمّی فکر کنیم یا کیفی فکر کنیم- اثرات خیلی جدی دارد. به عقیده بنده بلندگوهایی که الان دارند به عنوان الگوی سوم حرف میزنند هم غالباً این ویژگی را دارند. مثلاً در یادداشتهای بعضی برادران اهل قلم و انقلابی، با این که نسبت به الگوی سوم خیلی دغدغهمند هستند، همچنان این ویژگی وجود دارد که جنسیت بیش از حد مهم است و این توابعی دارد. با وجود اینکه این مسئله به لحاظ تئوریک مهم و عمیق است در غالب بحثهای رایج، غایب است.
اما نشانهها و شواهد غلبه جنسیت بر انسانیت در یک نگرش چیست؟ شواهدش مثلاً وقتی هست که شما بگویید من درس خواندم، یک آقایی هم درس خوانده است. میگویند نه نظام تعلیم و تربیت زنان باید متفاوت از نظام تعلیم و تربیت مردان باشد.
نقد من بر این است که گفته میشود «ما باید به زنان در نظامی علم و دانش عرضه کنیم و آنها را تربیت کنیم که کاملاً متفاوت از مردها باشد». این گزاره نشانگر ترجیح جنسیت بر انسانیت در بحث آموزش است. در حالی که به نظر من مصداق الگوی سوم یک خانم پزشک موفق است، هرچند مانند مردان درس خوانده است. همچنین یک خانم خانهداری است که کارهای خیریه خیلی خوبی انجام میدهد یا مسجد محلهاش را زنده کرده و متفاوت از مردان هم فعالیت میکند یا هر مثالی با هر تکثری که فرض کنید. من با این اختلاف گرایی و تفاوت گرایی حداکثری هم درباره جنسیت و هم زوجیت مخالف هستم.
شاخص ما این پرسش نیست که «آیا این کاری نیست که یک مرد هم میتواند انجام دهد؟» ولی در تلقیهای رایج گفته میشود مصداق الگوی سوم باید کاملاً و عمیقاً زنانه و یکسره از مردان متفاوت باشد وگرنه الگوی سوم نیست. به این مفهوم، مفهوم زوجیت باز در یک معنای خیلی حداکثری و اغراق آمیز، اضافه میشود. گویی هر کاری که مردها میتوانند بکنند، زنها نباید بکنند و یا اساساً باید به گونهای دیگر انجام دهند و اگر اینطور نباشد زوجیت محقق نشده است.
اندیشه زوجیت چقدر در دین محوریت دارد؟
در رابطه با زوجیت، سوالهای خیلی مهمی وجود دارد؛
اولاً بسط مفهومی زوجیت که از دین استخراج میکنند یا به دین مستند میکنند، مورد سوال است اینکه اندیشه زوجیت چقدر در دین محوریت دارد؟ ثانیاً آیا اندیشه زوجیت در عرصه اجتماعی به این معنا است که همواره زنان و مردان کارهای خیلی متفاوتی انجام میدهند؟ یعنی همانطور که زنان و مردان در بحث تولید مثل دو کار کاملاً متفاوت انجام میدهند و این دو کار مکمل هم است، در همه چیز باید به همین شکل باشد؟ شاهد ما بر این ادعا چیست؟
به نظر می رسد برخی با تأکید زیاده از حد بر مفهوم زوجیت و تأکید بر اهمیت و برتری دادن جنسیت بر ویژگیهای اشتراکی انسانیت، در حال بازتولید فمنیسم رمانتیک با ادبیات اسلامی هستند. یعنی در نهایت مباحثشان به حرفهایی که فمینیستهای رمانتیک درباره خاص بودن و زیبایی و لطافت جهان و عواطف زنانه گفتند، میرسیم و هیچ چیز جدیدی ندارد.
فانتزیسازی و ترس فروشی دو استراتژی جریان تحجر در مسأله زن
برخی از " گفتمانهای شبه الگوی سوم" دو استراتژی هم دارند که مشترک با استراتژیهای جریان تحجر است. حالا در جریان تحجر این استراتژیها خیلی پررنگتر و قویتر است اما در این جریانهایی که همچنان قرائت سنتی از بحث الگوی سوم دارند، رقیقتر است؛ یکی فانتزی سازی از یکسری مفاهیم و یکی هم ترس فروشی که این دو استراتژی درواقع دو روی یک سکه هستند.
فانتزی سازیهایی از مادری، خانواده، زنانگی و مفهوم لطافت. شما هرجا کلمه لطافت را دیدید، فقط بحثهای پیرامونش را نگاه کنید؛ من هنوز ندیدم کسی در حوزه لطافت زنانه یا عواطف زنانه یعنی با این چند کلید واژه حرف بزند و در نهایت حرف آخرش هم حرف فمنیستهای رمانتیک نباشد.
همان است فقط ادبیاتش اسلامی میشود. چند روایت هم از حضرت زهرا(س) میآورند که حضرت زهرا کاملاً کارشان با حضرت علی علیه السلام متفاوت بود چون گریه کردند. افعال مشترک را نقل نمیکنند که ایشان مثل حضرت علی(ع) خطبه هم خواندند، حمایت فیزیکی هم کردند.
آنها دیده نمیشود، فقط گفته میشود گریه کردند و صدای گریه ایشان اهل شهر را آگاه کرد. هر کجا شما میبینید پای لطافت زنانه و عواطف زنانه در بحث باز میشود، نتیجه تجویزیاش این است که هر کاری که مردها میکنند، شما مجاز نیستید بکنید.
ترس فروشیها هم این است که دائماً گفته میشود اگر شما اهمیت جنسیت را کمرنگ کنید، به دام چه میافتید؟ به دام پروژه جنسیت(gender). یعنی بخواهم معکوسش را بگویم، به نظر من خانوادهگراها و اخلاقگراها و متدینین و کسانی که به جریان سنتی تفکر درباره زنان نزدیک هستند با ترس از فروپاشی مفهوم جنسیت، گرفتار مشکلات دیگر می شوند.
توضیح آنکه قبلاً توسط فمینیستها بحث تساوی مطرح شد و متدینان و خانواده گرایان نگران آن بودند. الآن هم بحث فروپاشی جنسیت و تکثر جنسیت در جهان غرب مطرح است، لذا نگرانی خانوادهگراها به صورت واکنشی آنها را بیشتر به سوی تمایز جنسیتی میان دو جنس سوق میدهد. البته ما به تمایز دو جنس کاملاً باور داریم ولی مشکل از اینجا به وجود میآید که جنسیت فوق انسانیت قرار میگیرد.
پیشنهاد ایجابیشان هم هیچ چیزی نیست که الآن شما بگویید بسیار خب حالا ما چکار کنیم؟ فلان چیز باید تدوین شود، فلان چیز باید تدبیر شود. صرفاً این ایده تکرار میشود که جامعه باید بر اساس زوجیت مهندسی شود، اما هر آنچه که الان زنان در حال انجام آن هستند، مردانه و غلط است.