eitaa logo
جبهه و شهادت
7 دنبال‌کننده
68 عکس
48 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️«ارادت به امام خمینی(ره)» در وصیتنامه شهیدان انقلاب اسلامی (10) 🌷 حسین مرنجابیان: 🔹«با اطاعت از امام خمینی، این مرد بزرگ که فقط برای رضای خدا و به نفع مسلمین جهان بر علیه مستکبرین رسالت را انجام می دهد، یاری دهنده باشید و به حرفهایشان گوش دهید.» 🇮🇷کانال پیام قرآن ↙️ @Payame_Quran 🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️ @Sadegh_Farazi
♦️«ارادت به امام خمینی(ره)» در وصیتنامه شهیدان انقلاب اسلامی (11) 🌷 احمد قندیانی: 🔹«تمامی فرامین امام را به دل و جان پذیرا باشید و دست از این عالم بزرگوار بر ندارید.» 🇮🇷کانال پیام قرآن ↙️ @Payame_Quran 🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️ @Sadegh_Farazi
♦️«ارادت به امام خمینی(ره)» در وصیتنامه شهیدان انقلاب اسلامی (12) 🌷 حسن شعیبی: 🔹«امام عزیز! لبیک به ندایت گفتم و به جبهه روانه شدم چرا که امروز قیام پیامبر و امام حسین (ع) توسط روح خدا خمینی بزرگ رواج یافته است. قیامی که چهره تاریخ را عوض کرده است و می رود تا ظلم را در جهان از بین ببرد. لذا وظیفه شرعی خود دانستم تا به ندای هی من ناصر ینصرنی حسین و فرزندش لبیک گویم.» 🇮🇷کانال پیام قرآن ↙️ @Payame_Quran 🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️ @Sadegh_Farazi
♦️«ارادت به امام خمینی(ره)» در وصیتنامه شهیدان انقلاب اسلامی (13) 🌷 مجید کریم پناه: 🔹«در خط امام خمینی حرکت کنید نه زیاد تند که از امام جلو بیفتید و نه زیاد کند، که از امام عقب بمانید، فقط همگام با امام و در خط امام باشید.» 🇮🇷کانال پیام قرآن ↙️ @Payame_Quran 🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️ @Sadegh_Farazi
♦️«ارادت به امام خمینی(ره)» در وصیتنامه شهیدان انقلاب اسلامی (14) 🌷 مصطفی اقبالیان: 🔹«ای امت شهید پرور! اگر می‌خواهید که اهدنا الصراط المستقیم شامل حالتان شود، راه امام خمینی و خمینی ها را ادامه دهید و حتی لحظه ای از فرمان او غافل نشوید. هیچوقت دست از حمایت امام برندارید و گوش به فرامین او دهید.» 🇮🇷کانال پیام قرآن ↙️ @Payame_Quran 🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️ @Sadegh_Farazi
😁😁😁😁لبخند جبهه😁😁😁😁 ♦️سوپرطلا! 🔸اکبر کاراته از تو خرابه‌های آبادان یه الاغ پیدا کرده بود؛ اسمش رو هم گذاشته بود: «سوپرطلا»! الاغ همیشه‌ی خدا مریض بود و آب بینیش چند سانت آویزون. یه روز که اکبر کاراته برای بچه‌ها سطل‌‌سطل شربت می‌برد، الاغه سرشو کرده بود توی سطل شربت و نصف شربتا رو خورده بود. حالا اکبر کاراته هی شربتا رو لیوان می‌کرد و می‌داد بچه‌ها و می‌گفت: بخورید که شفاست. کم‌کم بچه‌ها به اکبر کاراته شک کردند و فهمیدند که الاغِ اکبر کاراته سرشو کرده داخل سطل شربت و نصفشو خورده. همه به آب آویزون شده‌ی بینی الاغ نگاه کردند و عق زدند. دست و پای اکبر کاراته رو گرفتند و انداختندش توی رودخونه‌ی بهمن‌‌شیر. اکبر کاراته که داشت خفه می‌شد، داد می‌زد و می‌گفت: ای الاغ خر! اگه مُردم، اگه خفه شدم توی اون دنیا جلوتو می‌گیرم؛ حالا می‌بینی! او جیغ‌وداد می‌کرد و بچه‌ها از خنده ریسه رفته بودند. 📚مجموعه کتب اکبرکاراته، موسسه مطاف عشق 🇮🇷کانال پیام قرآن ↙️ @Payame_Quran 🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️ @Sadegh_Farazi
😁😁😁😁لبخند جبهه😁😁😁😁 ♦️یا اباالفضل ترکیدم! 🔸آمبولانس ایستاد روبه‌روی سنگر. بچه‌ها خسته و کوفته یکی‌یکی از داخلش پریدند پایین. اونا به حاج مسلم -پیرمرد مقر- سلام می‌کردند و آن‌طرف‌تر می‌ایستادند. حاج مسلم نگاهشان می‌کرد و می‌گفت: سلام بابا اومدید؟ الهی شکر! همه که پیاده شدند، حاج مسلم چشمش افتاد به کسی که دراز به دراز افتاده بود ته آمبولانس. او را که دید، تند رفت جلو و گفت: بابا این دیگه کیه؟ شجاعی گفت: بابامسلم، اکبر کاراته هم پرید. حاج مسلم زد به سینه‌اش و گریه‌کنان گفت: ای خدا، آخرش این اکبری هم پرید! رفت جلوتر. دست گذاشت روی پاهاش و براش فاتحه‌ای خوند. گریه کرد و یک‌دفعه رفت داخل آمبولانس. مجید گفت: کجا بابامسلم؟ می‌خوام برای آخرین بار صورتشو ببوسم. رفت داخل آمبولانس سنگینی‌اش را انداخت روی شکم اکبر کاراته و خواست ببوسدش. اکبر کاراته هنّی کرد. پرید بالا و خنده‌کنان گفت: یا اباالفضل ترکیدم! حاج مسلم ترسید. خودش را کشید عقب و بعد کپ شد روی اکبر کاراته و حالا نزن و کی بزن، و می‌گفت: که دیگه شهید می‌شی؟ ها! او اکبر کاراته را می‌زد و ما از خنده مرده بودیم. 📚مجموعه کتب اکبرکاراته، موسسه مطاف عشق 🇮🇷کانال پیام قرآن ↙️ @Payame_Quran 🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️ @Sadegh_Farazi
😁😁😁😁لبخند جبهه😁😁😁😁 ♦️که ریا نشه!! 🔸حاج‌آقا رفت نشست رو صندلی. او سخن‌رانی را شروع کرد و فقط از ثواب نماز شب گفت. در اوج صحبت بود که اکبر کاراته زد به پیشونیش. حاج‌آقا گفت: اکبر، چی شده؟ گفت: خوش‌حالم که اصلاً نماز شبم ترک نمی‌‌شه. نادی گفت: حاج‌آقا این اصلاً نمی‌دونه نماز شب سیبه یا نمازه. اکبر کاراته گفت: بعداً بهت می‌گم چیه! پاشو برادر پاشو وقته نماز شبه. اینو نادی می‌گفت و پاهای بچه‌ها را لگد می‌کرد، می‌رفت آن سنگر و بر می‌گشت. همه رو از خواب بیدار کرده بود. هر‌کسی چیزی می‌گفت؛ یکی فحش می‌داد، یکی می‌خندید و یکی... نادی داشت با سرعت می‌رفت که اکبر کاراته پتو را از زیر پاهایش کشید. نادی رفت توی هوا و با کمر اومد روی زمین. اکبر کاراته پرید پتویی انداخت روشو و گفت: هورا بچه‌ها، هورا! کوهی از رزمنده ریخته بودند روی نادی که حاج‌آقا با یک فانوس داخل سنگر شد و گفت چه خبره؟ اکبر کاراته گفت: هیچی، نادی داره نماز شب می‌خونه. طاهری گفت: آره ما ریختیم روش. کسی نبینه؛ که ریا نشه! 📚مجموعه کتب اکبرکاراته، موسسه مطاف عشق 🇮🇷کانال پیام قرآن ↙️ @Payame_Quran 🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️ @Sadegh_Farazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اقدام شهید صیاد شیرازی در قبال دریافت زمین در شمال تهران بسم الله الرحمن الرحیم رئیس بنیاد شهید و ایثارگران ظاهرا دوستان بنده بدون اطلاع اینجانب قطعه زمینی در شمال شهر تهران برای بنده گرفته اند. اکنون در وضعیتی قرار دارم که احساس میکنم به ازای رسیدن به مسکن بهای گرانی را می‌پردازم و آن ثمره‌ی همه‌ی مجاهدت‌های فی سبیل اللهی‌ست که ان‌شاءالله خداوند آن را تایید کند. قلبم رضایت نمی‌دهد چنین شود و خود را لایق چنین عنایتی از جمهوری اسلامی نمی‌دانم بلکه مدیون آن هستم و باید تا روزی که نفس در بدن دارم عاشقانه به اسلام عزیز خدمت نمایم. تکه زمین را تحویل میدهم.
⭕️ این وصیت‌نامه را بیست‌بار بخوانید! ▶️ رهبر معظم انقلاب: یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ ازجان‌گذشته‌ی سبزواری، شهید ناصر باغانی، وصیّت‌نامه دارد. او یک جوانِ در سنین حدود بیست سال است. جا دارد که انسان آن وصیّت‌نامه‌اش را ده بار بخواند، بیست بار بخواند! بنده مکرّر خوانده‌ام. 📝 گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید ۱۹ ساله، ناصرالدین باغانی 🔹اینجانب ناصرالدین باغانی بنده‌ی حقیر در درگاه خداوندم. چند جمله‌ای را به رسم وصیت می‌نگارم: 🔸سخنم را درباره‌ی عشق آغاز می‌کنم. ما را به جرم عشق موأخذه می‌کنند‌. گویا نمی‌دانند که عشق گناه نیست! امّا کدام عشق؟ 🔹خداوندا، معبودا، عاشقا، مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی، امّا بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمی‌کرد، پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی. مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را نه! 🔸به دنیا عشق ورزیدم به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم، امّا همه‌ی اینها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو. (یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ، پس به عشق تو دل بستم. 🔹بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری. 🔸فهمیدم در این مدت که فکر می‌کردم عاشق تو هستم اشتباه می‌کرده‌ام، این تو بودی که عاشق من بوده‌ای و من را می‌کشانده‌ای! 🔹اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو می‌آمدم. ولیکن وقتی توجه می‌کنم می‌بینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتاده‌ام ولی باز مستقیم آمده‌ام؛ حال می‌فهمم که این تو بوده‌ای که به دنبال بنده‌ات بوده‌ای، و هرگاه او صید شیطان شده، تو دام شیطان را پاره کرده‌ای و هر شب به انتظار او نشسته‌ای تا بلکه یک شب او را ببینی. 🔸حالا می‌فهمم که تو عاشق صادق بنده‌ات هستی، بنده را چه، که عاشق تو بشود؛ عَنقا شکار کرکس نشود دام باز گیر. 🔹آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می‌کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق می‌نشستی. اما من بدبخت ناز می‌کردم و شب خلوت را از دست می‌دادم و می‌خوابیدم! اما تو دست بر نداشتی و آنقدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر می‌کردم که با پای خود آمده‌ام 🔸وه چه خیال باطلی! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود. مرا که به چنگ آوردی به صحنه‌ی جهادم آوردی، تا به دور از هر گونه هیاهو با من در عشق ببازی. من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب می‌کردم. 🔹آخر تو بزرگ بودی و من کوچک؛ تو کریم بودی و من ل‍ئیم؛ تو جمیل بودی و من قبیح؛ تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم... 🔻امّا شهادت چیست؟ 🔸آن هنگام که رزمنده‌ای مجاهد، بسوی دشمن حق می‌رود و ملائک به تماشای رزم او می‌نشینند و شیطان ناله بر می‌آورد و پای به فرار می‌گذارد و ناگهان غنچه‌ای می‌شکفد، آن هنگام را جز شهادت چه نام می‌توانیم داد؟ 🔹شهادت خلوت عاشق و معشوق است .شهادت تفسیر بردار نیست. ای آنانی که در زندان تن اسیرید، به تفسیر شهادت ننشینید که از درک قصۀ شهادت عاجزید. فقط شهید می‌تواند شهادت را درک کند. 🔸شهید کسی نیست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهید به خود گیرد. شهید در این دنیا قبل از این که به خون بتپد، شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی‌توانید بشناسید و بفهمید، بعد از وصل‌شان نیز نمی‌توانید درکشان کنید. شهید را شهید درک می‌کند. اگر شهید باشید شهید را می‌شناسید و گرنه آئینۀ زنگار گرفته، چیزی را منکعس نمی‌کند که نمی‌کند. 🔹برخیزید و فکری به حال خود بکنید که شهید به وصال رسیده است و غصه ندارد. شهیدان به حال شما غصه می‌خورند، و از این در عجبند و حیرت می‌کنند که چرا به فکر خود نیستید! 🔸به خود آیید و زندان تن را بشکنید. قفس را بشکنید و تا سر کوی یار پرواز کنید و بدانید که برای پرواز ساخته شده‌اید نه برای ماندن در قفس! این منزل ویران را رها کنید و به ملک سلیمان در آیید... ✍️وصیت نامه 🌹🌹🌹🌹🌹