کانال قرارگاه #جوانه_های
#شهید_مهدی_کوچک_زاده
برای کودکان و نوجوانان عزیز...!
کارتون
کاردستی
برنامه های آموزشی و تربیتی
بازی
سرگرمی
اطلاعات عمومی
دانستنی های حیات وحش
پیام رسان #ایتا ...👇👇
🌿@Jshmk33
🌿@Jshmk33
♦️سلام امام زمانم
🔹محراب لحظه های دعايت چه ديدنیست
🔹قرآن بخوان چقدر صدايت شنيدنیست...
🔹آقا بگو قرار شما با خدا کی است؟
🔹آيا حيات ما به زمانت رسيدنیست؟
🌿@Jshmk33
nasr.mp3
406.1K
✅#نور_بشنویم
💢تلاوت #سوره_مبارکه_نصر
❇️ترتیل با صدای
🎤#حنانه_خلفی
🙏روزتان به نور آیات الهی منور📕❤️
🌿@Jshmk33
❇️#دعا_و_نیایش
🦋#نوجوان 🦋#همکاران
❤️ خدایا
من زبان کفشدوزک ها و برگ ها را بلد نیستم
و نمی دانم آنها چطور با هم دوست می شوند
و چگونه با هم حرف می زنند
اما دلم می خواهد
با تمام آفریده هایت دوست باشم
چون هر کدامشان
جلوه ای از عظمت و قدرت بی پایان خالق اند.
خدایا به من هم چشم بینا و گوش شنوا عطا بفرما
تا هر لحظه و هر جا
شکرگزار و مهربان باشم
و خالق توانای این همه شگفتی و زیبایی را
ستایش کنم🙏
❤️ آمین یا رب العالمین 🙏
🌿@Jshmk33
🌈#قصه_های_خواندنی
🔹قصه کوچ پرستو ها
صبح زود بود خانم پرستو بال بالی را از خواب بیدارکرد و به او گفت:بلند شو پسرم باید برای سفر آماده بشویم.بال بالی با خوشحالی از جا پرید و گفت:من آماده ام بعد یادش افتاد که از دوستانش خداحافظی نکرده به سرعت از لانه بیرون پرید و گفت:الان بر می گردم بال بالی پرید و پرید تا به لانه ی چیک چیکی رسید بعد دوتایی پیش قارقاری رفتند.
بال بالی به دوستانش گفت:ما داریم از اینجا کوچ می کنیم چیک چیکی و قارقاری از شنیدن این حرف خیلی ناراحت شدند.چیک چیکی گفت:حالا نمیشه کوچ نکنید؟قارقاری گفت:نمی شه همین جا بمونید؟بال بالی گفت:نه اگر اینجا بمونیم از سرما یخ می زنیم باید به جاهای گرم برویم.چیک چیکی و قارقاری غصه خوردند.
بال بالی گفت:ناراحت نباشید وقتی هوا گرم شد دوباره بر میگردیم و گریه اش گرفت.قارقاری و چیک چیکی هم گریه کردند.چیک چیکی گفت:دلمان برایت تنگ می شود.بال بالی گفت:دل من هم برای شما تنگ می شود.بعد از آن ها خداحافظی کرد و تندی به لانه برگشت.آسمان پر از پرستو شده بود.
بال بالی هم در میان پرستو ها بود همه داشتند به جاهای گرم کوچ می کردند.پرستوها روزها و هفته ها پرواز کردند.بال بالی هم در کنار مادرش پرواز کرد.
بال بالی روزهای اول خیلی زود خسته می شد.حتی یک روز از خستگی مریض شد پرستوهای دیگر آن قدر صبرکردند تا حال او دوباره خوب شد اما بعد کم کم عادت کرد.بال بالی توانست پا به پای پرستوهای دیگر پرواز کنداصلا هم خسته نمی شد.
یک روز عقاب بزرگی به آن ها حمله کردپرستوها همگی باهم روی سرعقاب ریختند.بال بالی هم کمکشان کرد.
عقاب از ترس فرار کرد رفت و دیگر برنگشت پرستو ها دوباره پرواز کردند.از روی دشت ها و جنگل های زیادی گذشتند. آن قدر رفتند و رفتند تا به جایی رسیدند که گرم بود.
به جایی که پر از سبزه و گل بود پر از غذا بود پرستوها همه خوشحال بودند از همه بیشتر بال بالی خوشحال بود.وقتی هوا سرد می شود پرستوها سفر خود را شروع می کنند آن ها به جاهای گرم کوچ می کنند.
پرستوها خیلی قوی هستند.آن ها می توانند روزها و هفته ها پرواز کنند پرستو ها خیلی باهوش هستند اگر هوا بارانی شود آن ها فورا می فهمند و راهشان را عوض می کنند.
اگر دربین راه پرستویی مریض بشود پرستوهای دیگر او را تنها نمی گذارند.آن قدر صبر میکنند تا حال او خوب شود بعد دوباره همگی باهم پرواز می کنند.
🌿@Jshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅#کاردستی🎀
🦋#کودک #همکاران
🔹 گ مثل گل روی جلد دفتر
💢چه قد قشنگ ، چه قد ناز
💢 یک جلد زیبا بساز☝️😘
🌿@Jshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅#نقاشی🎀
🔹 م مثل مادر ❤️😘
🦋#کودک 🦋#همکاران
💢 می کشیم با اشتیاق
💢 نقاشی های خلاق ☝️😜
🌿@Jshmk33
🌺 در انتظار فرزند زهرا
🌸🏴🍃🌼🏴
صبحِ شهادت
چشمش که واشد
مادر دلش باز
غرقِ عزا شد
🌸🔸
اشکِ عزای
زهرایِ اَطهَر
گردید جاری
از چشمِ مادر
🌸🍃
با سوزِ دل گفت
با اشکِ دیده
پایانِ عمرِ
زهرا رسیده
🌸🔸
گشته شهید او
با جسمِ خسته
بازو کبود و
پهلو شکسته
🌸🍃
دختِ پیمبر
رفته ز دنیا
جنت شده پر
از عطرِ زهرا
🌸🔸
ما کودکانی
معصوم و پاکیم
در این مصیبت
.........اندوهناکیم
🌸🍃
تنها ظهورِ
مهدیِ زهرا
آرام سازد
دلهایِ ما را
🌸🔸
چشم انتظاریم
فرزندِ زهرا
یا رب فَرَج را
نزدیک فرما
🌸🏴🍃🌼🏴
✍🏼 شاعر: سلمان آتشی
📎 #کودکانه
📎 #شعر_کودکانه
📎 #فاطمیه
📎 #امام_زمان
🌿@Jshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون گوریل انگوری
🌿@Jshmk33
#داستان_شب 💫
✍زنی ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ، ﺩﺭﺳﺖ ﺟﻠﻮﯼ ﺣﻴﺎﻁ ﻳﮏ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭘﻨﭽﺮ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭﺷﺪ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﻮﻳﺾ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻮﺩ، ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﻬﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﭼﺮﺥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ
ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺟﻮﯼ ﺁﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺁﺏ ﻣﻬﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩ .
🔹زن ﺣﻴﺮﺍﻥ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﺪ . ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﻳﺪ ﻣﻬﺮﻩ ﭼﺮﺥ ﺑﺮﻭﺩ .
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﻴﻦ، ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻧﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﻴﺎﻁ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﻭ گفت:
ﺍﺯ ٣ ﭼﺮﺥ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺎﺷﻴﻦ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﻳﮏ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺎﺯﮐﻦ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺭﺍ ﺑﺎ ٣ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﻴﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺳﯽ .
🔸ﺁﻥ زن ﺍﻭﻝ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﮑﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﺩﻳﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ ﻭ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻴﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ ﭘﺲ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﯽ ﺍﻭ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺯﺍﭘﺎﺱ ﺭﺍ بست!!!
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
«ﺧﻴﻠﯽ ﻓﮑﺮ ﺟﺎﻟﺐ ﻭ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ . ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺗﻮﯼ
ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ انداختنت؟؟؟
🔹ﺩﻳـــﻮﺍﻧــــﻪ ﻟـــﺒــﺨــﻨـــﺪﯼ ﺯﺩ گــفــت:
ﻣـــﻦ ﮐــﺎﺭﻣــﻨـــﺪ ﺍﻳـــﻨــﺠــﺎﻡ ...
👌یادمون باشه زود قضاوت نکنیم
🌿@Jshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آشپزی_روستایی
#جغور_بغور
مواد لازم :
✅ چربی گوسفندی
✅ جگرگوسفند
✅ دل
✅ قلوه
✅ پیاز
✅ گوجه
✅ فلفل
✅ نمک
✅ روغن
بریم که بسازیمش.😋
🌿@Jshmk33