آخر به چه گویم هست از خود خبرم، چون نیست
وز بَهرِ چه گویم نیست با وی نظرم، چون هست
#حضرتِحافظ
الا ای پیرِ فرزانه، مَکُن عیبم ز میخانه
که من در تَرکِ پیمانه دلی پیمانشِکن دارم
#حضرتِحافظ
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
ای خواجه بازبین به تَرَحُّم غلام را
#حضرتِحافظ
دوش گفتم بکُند لعلِ لبش چارهٔ من
هاتفِ غیب ندا داد که آری بکُند ..👀🫀
#حضرتِحافظ
رَوَد به خواب، دو چشم از خیالِ تو؟ هیهات
بُوَد صبور، دل اندر فِراقِ تو؟ حاشاک ..:)
#حضرتِحافظ
حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
#حضرتِحافظ
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
#حضرتِحافظ