eitaa logo
کانال ختم و ترحیم خوانی
16.6هزار دنبال‌کننده
560 عکس
327 ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمان رحیم کانال ختم و ترحیم خوانی🎤 اشعار پندیات، روضه، نوحه و... https://eitaa.com/joinchat/1758134425Ca7138e05ff تعرفه وتبلیغ @kianatv 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 کانال را به دوستانتان خودتان معرفی کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
شعردرعزای پدر این منزل جدید پدر جان مبارک است این خانه حزین پدر جان مبارک است آورده ایم کنار مزارت گل و گلاب عطر و گلاب بر سر قبرت مبارک است از جمع ما چه کوچ نمودی به این مکان این وادی غریب پدر جان مبارک است زینت نموده قبر تو را سنگ و خاره ای این سنگ بر مزار تو بابا مبارک است ما از فراق دوری تو جمله اشکبار خوش آرمیده ای تو پدر جان مبارک است موضوعات مرتبط: شعرفراق پدرفارسی برچسب‌ها: شعرفارسی برای فراق پدر , شعرفارسی تاريخ : شنبه دوم مرداد ۱۳۹۵ | 22:2 | نویسنده : هواداران کربلایی وحیدشریفی | آرشیو نظرات
شعربرای فراق پدر پدر مرگ تو زد آتش بجانم زدرد دوریت اندر فغانم زداغ مرگ تو ای لطف سرمد نگر بر روزگار من چه آمد به کنج غم از این محنت غنودم بوقت دادن جان من نبودم دلم سوزد از این اندوه و ماتم که بی تو زندگی گشته جهنم پدر جان دخترت یاری ندارد به عالم یار و غمخواری ندارد نشستم گوشه ای غمگین و تنها صد آهی میزنم  بازآ  بابا شده خاموش از غم اخترانت یتیم و بی پدر شد دخترانت بود دختر گل زیبای بابا انیس و مونس شبهای بابا بوقت روزگار سرد بابا بود دختر شریک درد بابا اگر بابا شود از غصه بیمار به بالینش شود دختر پرستار خدایا دختری تنها نباشد به طول عمر بی بابا نباشد چو آهن روی آتش می گذارد زداغ مرگ او جان می سپارد پدر جان زنده ای اندر ضمیرم دعا کن از غمت امشب بمیرم برویم درگه امید بستی زداغ هجر پشتم را شکستی کسی بعداز تو دیگر باورم نیست هنوزم مردن تو باورم نیست موضوعات مرتبط: شعرفراق پدرفارسی برچسب‌ها: شعرفارسی برای فراق پدر , شعرفارسی
شعربرای فراق پدر   مرا آرامش دل از پدر بود               مرا از نام او نامی به سر بود مرا در کوره راه زندگانی                چراغ و راهنما در هر گذر بود مرااقبال ودولت ازوجودش           همیشه یاورم ازهر نظر بود       تماشایش مرا آرامش جان            نگاهش خوش‌تر ازلطف سحربود      به چشمانش تسلای دل ریش     کلام دل‌ نشینش چون شکربود        کنارش بهتر از فصل بهاران        حضورش موجب فتح و ظفر بود   همیشه مهرمادررابدل داشت      برایش همسری والا گهر بود     به مادرگر بهشتی زیر پا است     عطای این فضیلت از پدر بود      نه تنها سایه مهرش مرا پشت         که از جان حافظ ما از خطر بود       پدر تا عمر دارد حامی توست          به کمتر رنج تو از خود بدر بود         نبینی خادمی بی‌مزد چون او         که کارش بهتر از صد کارگر بود    هر آن فرزند بیند سفره‌اش را        نصیبش طبع والا و هنر بود            پسر را گر پدر داماد سازد            زفافش چون امیران در ظفر بود        هرآن فرزندقدرش رانکو داشت        همیشه روزیش در پای در بود      برو تا می‌توانی خدمتش کن            دعایش پیش یزدان کارگر بود         به دورانش کم ازشاهی نداری         خوشاروزی که باتو همسفر بود    رسید از مهر او یوسف به شاهی       رضایش بهتر از درو گهر بود         هر آنکس مهراوراکم چشیده             همیشه حسرتش اندر نظر بود        هزاران حیف عمر آدمی را                برایش مهلتی کوته بسر بود        گریزی نیست آدم را ز مردن               که در تقدیر آدم این سفر بود       حوادث آدمی را در کمین است          اجل هم در کمین هر بشر بود هزاران سوز بی‌اندازه دارد               اگر مرگ پدر اندر خبر بود     پدر چون رخت بندد نابهنگام                وداعش کودکان را تلخ‌تر بود       کسی کو جز پدر یاری ندارد              پدرچون مرددردش بیشتربود           برای  حسرت  یک  دیدن او               دوچشمان تَرش دائم به دربود         نه چشم آرام گیردنی دل وجان          فراقش بردل سنگ هم اثربود          اگر با سیل اشکم زنده می‌گشت        مرا خود این توان در چشم تر بود            چگونه از فراغش  کس ننالد             که در عمرش برایت بال و پر بود ولیکن رفته باز ناید ای دوست             اگر حتی پدر  پیغمبر بود  به روزی گفت اندرزی به فرزند              چومهردلبری اورابه سربود          «نگردد شوی بد، بابای نیکو              اگر میلت به دختر یا پسر بود    خوش آن همسرکه داردخلق نیکو          وگرنه ازدواجش با ضرر بود       پدر جان است، پدر جانان جان است       اگرچه کمتر از یک کارگر بود               بیا تا هست قدرش را بدانیم             که پیک مرگ کارش بی‌خبر بود     دل آیت ز مرگ هر پدر سوخت               که مرگ هرپدرداغ بشربود موضوعات مرتبط: شعرفراق پدرفارسی برچسب‌ها: شعرفارسی برای فراق پدر , شعرفارسی تاريخ : یکشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۵ | 22:46 | نویسنده : هواداران کربلایی وحیدشریفی
شعربرای فراق پدر این گوهر گم گشته به دنیا پدرم بود محبوب همه یار همه تاج سرم بود هرجا که زمن نام ونشانی طلبیدند اوازه همه نامش سند معتبرم بود آن کس که مرا روح وروان بود پدر بود ان کس که مرا فخر زمان بود پدرم بود افسوس که رفت از سرم آن سایه رحمت آن کس که برایم نگران بود پدرم بود موضوعات مرتبط: شعرفراق پدرفارسی برچسب‌ها: شعرفارسی برای فراق پدر , شعرفارسی تاريخ : یکشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۵ | 23:7 | نویسنده : هواداران کربلایی وحیدشریفی
چه غمگین و چه تنها شد دل من ببین ماتم سرا شد منزل من بابام رفته ز دستم تا قیومت دیه چاره نداره مشکل من ***** دلم تنگه بری کس گفتنی نیست که ای دنیا به هیچ کس موندنی نیست همه میگن دگر بابا نداری یقین دارم ولی دل کندنی نیست ****** غم داغ پدر کوچک غمی نیست جگر می سوزد و داغ کمی نیست پدر غم خوار و دل سوز و عزیزه کخ بی او زندگی جز ماتمی نیست ***** بسوز ای دل به حال روزگارم بنال ای دل کسی را من ندارم بسوز ای شمع امشب در کنارم که در خاکه همه دارو ندارم **** قسم بر تو که تا دنیاست دنیا فراموشت نخواهم کرد بابا گوای من خدای می و قهار تو رفتی شدم بعد تو بی یار **** شب از ره میرسد بابا کجایی شدم بی مونس و تنها کجایی به لانه پر کشند مرغان ز گلشن ولی بابا نیاید در پر من ***** بنال ای دل که دائم بی قرارم غریب و بی کس و بیمار و زارم بنال ای دل که مو از داغ بابام هوای های های گریه دارم ****** فلک دیدی چه آوردی به روزم گرفتی بابای خوب و دل سوزم یقین دارم که تقدیرم همین بود سزاوارم خودم تنها بسوزم **** تو را دیدم کفن پوشیده بودی به روی خاک غم خوابیده بودی برایم گریه میکردی تو بابا اگه حال دلم را دیده بودی ***** مسلمونون دل زارم ببینید جدایی من و بابام ببینین نمی خاستم من از بابا جداشم جدایی با پدر هرگز نبینید موضوعات مرتبط: شعرفراق پدرفارسی برچسب‌ها: دشتی , شعرفارسی , شعرفارسی برای فراق پدر تاريخ : دوشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۶ | 13:36 | نویسنده : هواداران کربلایی وحیدشریفی | آرشیو نظرات شعربرای فراق پدر
دشتی-در فراق پدر   همه دارن غم و یک بی غمی نیس همه ماتم زده بی ماتمی نیس همه چشما چو ابر نو بهاری گهر بارند و چشم بی نمیری نیس ****
 شعردرمقام پدر   آن کس که مرا مونس جان بود، پدر بود آن کس که مرا روح و روان بود، پدر بود آن کس که چو می‌رفت فرو خار به پایم هر لحظه برایم نگران بود، پدر بود آن کس که اگر شمع تنم سوختی از تب پروانه صفت چرخ زنان بود، پدر بود آن کس که چو شب آمدمی دیر به خانه در کوچه و بازار دوان بود، پدر بود آن کس که چو می‌کرد مرا حادثه‌ای رو در شهر پی چاره آن بود، پدر بود آن کس که پی تربیتم گاه نصیحت شیرین سخن و نیک زبان بود، پدر بود آن کس که به ضرب‌المثلی پند و نصیحت خوش لهجه و استاد بیان بود، پدر بود آن کس که اگر مشکلیم پیش می‌آمد آسان کن آن از دل و جان بود، پدر بود آن کس که خرید آنچه که می‌خواست دل من یک بار نمی‌گفت گران بود، پدر بود آن کس که شب و روز نیاسود برایم تا در تن او تاب و توان بود، پدر بود موضوعات مرتبط: شعرفراق پدرفارسی برچسب‌ها: شعرفارسی برای فراق پدر , شعرفارسی
 شعردر فضیلت پدر   صفای خونهٔ ما بودی بابا به مثل گل تو زیبا بودی بابا بنازم همت و طبع بلندت انیس و مونس ما بودی بابا به هر جا صحبت از مهر و وفا شد تو کانون وفاها بودی بابا ستون خانه استحکام آن است ستون خانهٔ ما بودی بابا گرفتم اعتبار با نام پاکت تو آن آوازهٔ ما بودی بابا توشمع پر فروز زندگانی برای راحت ما بودی بابا به سیلی صورتت را سرخ کردی اگر چه خسته ، شیدا بودی بابا تمام رنج و زحمت را خریدی چرا که عاشق ما بودی بابا بلاهای فراوان پیش رویت صبوری را تو معنا بودی بابا (صفا) از داغ دلی بشکسته دارد تو آرامش به دلها بودی بابا   شاعر قاسم جناتیان قادیکلایی موضوعات مرتبط: شعرفراق پدرفارسی برچسب‌ها: شعرفارسی برای فراق پدر , شعرفارسی , شعردرفضیلت پدر تاريخ : پنجشنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۶ | 0:34 |
 شعربرای فراق پدر   دلم میخواد ببینم روی بابا شوم از جان مقیم کوی بابا در آغوش لحد افسوس افسوس نهان شد قامت دلجوی بابا   دمی با هجر او یکسر نمیشه کسی در زندگی بابا نمیشه به عالم گشته ذکرم همینه گلی خوش بو تر از بابا نمیشه    به غیر از این ندارم آرزویی  که بینم صورت خندان بابا گلم را ای فلک بردی زدستم  زهجران تو ای بابا نشستم    خدایا یار محبوبم کجا رفت  خدایا بابای خوبم کجا رفت موضوعات مرتبط: شعرفراق پدرفارسی برچسب‌ها: شعرفارسی برای فراق پدر , شعرفارسی
اگر چه رفته و پیش خدایی نشینم من سر قبرت به زاری بریزم اشک ماتم تو کجایی به جز یک حمد و سوره بر سر خاک ندارم توشه ای بهرت کجایی دو چشمانم شده فرش ره تو امیدم نا امید گشته نیایی نمی بینی ندارم راه چاره الا ای چارۂ کارم کجایی کنم من آ ه و زاری در غم تو که رفت تا عرش جان من خدایی دعا کردم شوی مهمان خوبان به جنت جای تو جانم کجایی دعا کن ساقی ات محزون نباشد به جز بر آ ل حیدر یا الهی
شعرترکی در فراق خواهر شعرترکی در فراق خواهر   گلدیم جگر داغلاماغا آی باجی باجی دئییب آغلاماغا آی باجی گؤزلریوی باغلاماغا آی باجی گلدیم اولام دادرسین آی باجی اؤلمه میسن وار نفسین آی باجی هجرین ائدیب قددیمی خم آی باجی سن سیز گولوم سولدو منیم آی باجی سن منه بیر یولداشیدین آی باجی آغلار گؤزومده یاشیدین آی باجی منه ننه هم باجی هم قارداشیدین آی باجی توپراقلارا قویما اوزون آی باجی گل منه رحم ائیله اؤزون آی باجی آچ بیرجه قانلی گؤزون آی باجی قالیپ الیم اوسته الیم آی باجی باشه گلیپ چوخ اجلیم آی باجی صبر ائله قوی من ده گلیم آی باجی ایوب دا یوخ طاقت غم آی باجی اوزی بیلیر صاحب دم آی باجی شاعر-ایوب رحیمی درآباد شعرترکی در فراق خواهر
کانال آرشیو مطالب سخنرانی🎤 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 <><<>><><<>><><<>><>