ذکر و نوحه هنگام دفن یک خادم اهل بیت
مهمان برایت آمده حسین جان
روحش به سویت پر زده حسین جان
از لطف و از رحمت نما تو یادش
امشب بیا خودَت برس به دادش
مَشمول ِ لطف کِردگاریش کن
زیر لحد امشب تو یاریش کن
او بوده اهل صدق و شیعه مذهب
دستش بگیر امشب به حقّ زینب
از کودکی اهل غم تو بوده
اهل عزا و ماتم تو بوده
شفاعتش کن از کرم به محشر
به پنج تن ، به حقّ ِ آل ِ حیدر
ذکر تشعیع جنازه بر وزن به عزّت و شرف ِ لااله الا الله
شفیع ِ او بشود،شخص ِ ختم الانبیا/لااله الا الله
دُرود ِ حق به وی و،عاشقان مرتضی/لااله الا الله
به حقّ فاطمه آن،عصمت ربّ اعلا/لااله الا الله
کرامتی بنما یا،امام ِ مجتبی/لااله الا الله
رَوَد دل ِ همه ی،عاشقان کرببلا/لااله الا الله
قسم به بی کسی ِ،آن امام ِ سر جدا/لااله الا الله
به سوز اَلعَطَش ِ،کودکان در خیمه ها/لااله الا الله
به زینب و به رُباب،هم سه ساله هم سقّا/لااله الا الله
به حقّ اصغر و هم،پیکر ارباً ارباً/لااله الا الله
به حقّ قاسم و هم،جعفر و هم عبدالله/لااله الا الله
به حقّ مُسلم و هم حُرّ و جون و عابس ها/لااله الا الله
به حقّ ِ زینُ العِباد،یادگار نینوا/لااله الا الله
به پنجُم و ششمین،حجُت ِ حیّ یکتا/لااله الا الله
به کاظم و به رضا،دو گل خیر النّسا/لااله الا الله
قسم به حقّ جواد،مظهر جود و سخا/لااله الا الله
به هادی و به حسن،دو عزیز مصطفی/لااله الا الله
به حقّ صاحبمان،مهدی آل عبا/لااله الا الله
ببند عهد وفا،با امام و شهدا/لااله الا الله
ای وای من ز هول حساب و کتاب قبر
ای وای من ز شدت بیم و عذاب قبر
غم خوردگان حسرت دنیای روی خاک
آری جداست از همه غمها حساب قبر
دلهای سرکشان همه در لرزه آورد
هول قیامتیِّ سؤال و جواب قبر
صدها سخن اگر رود اینجا گزاف نیست
از ضیق و ظلمت لحد و پیچ و تاب قبر
با مست خواب نفس، بگو خوش بخواب چون
گردد نصیب چشم و دلت خاک و خواب قبر
ما را ز سوی خویش مخاطب کند همی
کو گوش دل که باز شود بر خطاب قبر
دیگر اسیر بند شیاطین نمی شود
افتد اگر به جان کسی اضطراب قبر
با این همه به حصن حصین علی درآ
عشق علی است مانع خوف و عتاب قبر
مائیم و دست های توسّل به محضرت
ای نور جاودانگی، ای آفتاب قبر
سید محمد میر هاشمی
روز مــرگ چــو تــابـوت مــن روان باشـد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
برای من مـگـری و مـگـو دریـــــغ دریــــــغ
بدوغ دیو در افتـــی دریــــــغ آن باشد
جنازه ام چو بـبـیـنـــــی مگو فــراق فــراق
مرا وصـــــال و ملاقات آن زمان باشد
مرا به گـــور ســــــپاری مـگــو وداع وداع
که گور پرده ی جمعیــــت جنان باشد
کدام دانه فرو رفـــــــت در زمین که نرســت
چرا به دانه ی انسانیت این گمان باشد
دهان چو بستی ازین سوی . آن طرف بگشای
که های هوی تو در جو لامکان باشد
مولوی
#زبانحال_چهلم_پدردرآستانه روز پدر
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
دوباره موسم روز پدرشد
ببین فرزند تو خونین جگرشد
شده روز پدر من بیقرارم
دگر امسال من بابا ندارم
شده روز پدر بابا کجایی
زده آتش به جان درد جدایی
چهل روزه برایت دلغمینم
کنار تربت پاکت نشینم
گل خوش رنگ و بوی من کجایی
امید و آرزوی من کجایی
الهی قبر تو پرنور گردد
به مولا روح تو محشور گردد
یوسف لاطف.آمل
💠وظايف ده گانه ى فرزند نسبت به پدر و مادر
1- احسان 2- اهانت نكردن 3- آزار نرساندن 4- كريمانه سخن گفتن 5- تواضع داشتن 6- دعا كردن (طلب رحمت)
(و قضى ربّك الا تعبدوا الّا ايّاه و بالوالدين احساناً اما يبلغنّ عندك الكبر احدهما أو كلاهما فلا تقل لهما أف و لا تنهر هما و قل لهما قولًا كريماً و اخفض لهما جناح الذّل من الرحمة و قل ربّ ارحمهما كماربّيانى صغيراً) «1»
7- از زحمات آنها تشكر كردن: (ان أشكر لى و لوالديك الىّ المصير) «2»
8- انفاق كردن: (يسئلونك ما ذا ينفقون قل ما انفقتم من خير فللوالدين) «3»
9- طلب مغفرت كردن: (ربّنا اغفر لى ولوالدىّ و للمؤمنين يوم يقوم الحساب) «4»
10- اطاعت كردن: (وان جاهداك على ان تشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما) «5»
فقط در صورت فرمان به گناه نبايد اطاعت كرد و الّا بايد در همه ى زمينه ها اطاعت كرد.
📚(1)- اسراء/ 23- 24
(2)- لقمان/ 14
(3)- بقره/ 215
(4)- ابراهيم/ 41
(5)- لقمان/ 15
#کلام_وحی
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
▪️🎤ختم پدر(زبانحال فرزندان)
▪️▪️▪️🌴▪️▪️▪️▪️🌴▪️▪️▪️
دلم تنگه پدر ، باحال خسته
کنار قبرتو دختر نشسته
دلم تنگه به یاد خاطراتت
به یاد پیکر بیمار و خسته
دلم تنگه برای خنده هایت
به یاد قامت از غم شکسته
دلم تنگه برای رنج هایت
برای دستهای پینه بسته
دلم تنگه برای پندهایت
اجل این رشته را ازهم گسسته
#پدر
پدر ای رونق کاشانه ی من.
که بودی چلچراغ خانه ی من.
برفتی از کفم ای داد وبیداد.
صفا دیگر ندارد خانه ی من.
پدر جان،یاد مظلومیت تو.
کشیدی دست خود از شانه ی من.
چوبودم شمع جان تو پدر جان .
تمام عمر شدی پروانه ی من.
به قربان خم پیشانی تو .
چرا رفتی تو ای هم سایه ی من.
نبودم لحظه ی آخر کنارت.
جهان زان پس شده غمخانه ی من.
ندانستم کنم لطف تو جبران.
حلالم کن حلال، فرزانه ی من.
دوصد حیف که نبینم روی ماهت.
کجا رفتی بگو ریحانه ی من.
(غلامی) خواستی از بهر پیری.
سپردی اش به که جانانه ی من.
کند روح تو شاد، محبوب دادار.
توبودی بهترین سرمایه ی من.
🌟شاعر
🌟غلامرضانوترکی همدانی
شعردرفراق پدر
بر دو ش کشم بار فراق پدرم را
خم کرده دگر این غم سنگین کمرم را
گاهی به لب این زمزمه دارم که بیامرز
یارب ز کرم روح بلند پدرم را
میگفت مرا غیر در خانه ارباب
جایی نفشانم ز رخ اشگ بصرم را
بال و پرم از عشق حسین است نسوزد
عالم اگر اتش بزند بال و پرم را
در روز جزا بهر شفاعت بدهیدم
یک رشته زلف شه والا گوهرم را
اندازه ریگی ز بیابان نشود گر
بر پاش بریزم همه ذوق وهنرم را
در روضه او جای سرشگم بگذارید
تقدیم کنم قطره به قطره جگرم را
بر منبر نی رفت وَ فرمود که ای عشق
تفسیر کن این آیه قرآن سرم را
آگاه کن از ایت حق بر سر نیزه
هر کوردلی را که ندارد خبرم را
من سرور شمس وقمرم کوکب عشقم
جوینده معراج بیابد اثرم را
شاعرحسنعلی_بالایی
#پدرشهید
پدر شهید//
سینه زنی
،،،،،
آه واویلا وقت ماتم شد
روز اندوه وموسم غم شد
سایه بابا از سرم کم شد
پشت من از داغ ای پدر خم شد
جواب،،،ای پدر جانم ای پدر جانم۲
آه وا ویلا دل پر از جوش است
یار شهیدان بر سر دوش است
هست و بابای آن سفر کرده
در عزای او در پر از جوش است
ای پدر جانم ای پدر جانم ۲
،،،،،،
دیده ها خون شد در عزای تو
همچو نی نالد دل برای تو
کی روی از یاد جان فدای تو
دل پر ازغم شد در عزای تو
ای پدر جانم ای پدر جانم ۲
همچو تو ما هم دل خروش داریم
امر رهبر را خوب بگوش داریم
بر لب خود ما این سروش داریم
بهر حفظ دین عقل وهوش داریم
،،،،،،
ای پدررجانم ای پدر جانم ۲
،،،،،
رفتی ویادت کی رود از دل
این تن خاکی گر رود در گل
علَمِ عشقت میکشیم بر دوش
تا رسانیم این قافله منزل
،،،،
ای پدر جانم ای پدر جانم ۲
بیوجودت ای پدر، مهر و وفا از خانه رفت
قمری شیدای ما، از بام این کاشانه رفت
تا که ما شیدای مهر آن پدر گشتیم، او
دل ز ما برکند و رخ برتافت، چون پروانه رفت
ای فلک با من اگر مهر و وفا داری چرا
مهر تابانم، چنین از جمع ما بیگانه رفت
شادمان بودیم ما در سایهی مهرش ولی
قصه آخر شد، سر آمد دور و این افسانه رفت
گوییا او با خدای خویش پیمان بسته بود
دل برید از ما چنین و بر سر پیمانه رفت
ما همه مشتاق دیدار رخش بودیم و او
رخ ز ما پوشید و این سان، عاشق و مستانه رفت
در شگفتم او چه از حق دید که این سان با شتاب
همچو دانایی که بگریزد ز هر میخانه رفت
شکر لله چون که عمری با خلوص و خیر بود
عاقبت چون سرکشد این باده شکرانه، رفت
تکیهگاه خانهی ما بود اما عاقبت
از میان خانهی ما اُستُن حنانه رفت
همچنان «سیمرغ» زیر سایهی آن دولتش
رنگ و رویی داشتیم، آن دولت فرزانه رفت