درمان خانگی بی اختیاری ادرار
🔹1. مصرف سنجد
🔹2. اسپند 6 مرتبه با آب سرد شسته شود و یک مرتبه با آب گرم، سپس در سایه خشک کنید و آغشته کنید به روغن گل سرخ و بدون آب میل کنید
🔹3. کندر و میخک و شکر سفید آسیاب و به آن اسپند ناساب اضافه شود به طور مساوی و ناشتا سه گرم و ربع مصرف شود.
❗️منظور شکر سفید صنعتی نیست.
هرگاه شکر سرخ را چند مرتبه تصفیه کنند به شکر سفید تبدیل میشود.
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
☑️کانون همسران طلاب
مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد
🆔 @Kanoon99HT
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
#معرفی_شهید
🌷روحاني شهيد غلامرضا #زمانيان
☀️ تولد: ۵ اردیبهشت ۱۳۴۹
🥀 شهادت: ۲۲ اسفند ۱۳۶۳
🔸 سمت: تخريپ چي
🌺 محل شهادت: جزيره مجنون
💐 گلزار مطهر: گناباد
•┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈•
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
☑️کانون همسران طلاب
مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد
🆔 @Kanoon99HT
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
#زندگینامه
🥀 شهید غلامرضا زمانیان
💐 غلامرضا زمانیان، فرزند محمدحسین و زهرا، در پنجم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۹ در خانوادهای متدین و مذهبی در روستای قوژد از توابع شهرستان گناباد به دنیا آمد.
💐 مادرش باردار نمیشد به مشهد مقدس رفته و به امام رضا(ع) متوسل گردید و بعد از چند وقت باردار شد و نام فرزندش را غلامرضا گذاشت. غلامرضا در کودکی به مکتبخانه رفت و قرآن را در یک دورهی چهلروزه فرا گرفت.
💐 در شش سالگی به مدرسه رفت و دوران ابتدایی را در مدرسهی عمار قوژد با معدل بالا گذراند. در روستا مدرسهی راهنمایی وجود نداشت غلامرضا برای ادامه تحصیل به مرکز شهرستان عزیمت کرد و دورهی سه سالهی راهنمایی را در مدرسهی باهنر(فعلی) سپری کرد.
💐 او به خاطر علاقهای که به امام و روحانیون داشت به حوزهی علمیهی امام رضا (ع) در گناباد رفت و تحصیلات حوزویاش را تا پایان لمعتین ادامه داد.
💐 عصر روزهای پنجشنبه و جمعه به دیدار خانواده در روستا میرفت. و در اوقات فراغت در حفر چاه و کارهای کشاورزی و دامداری کمک دست پدرش بود، میگفت: پدر و مادر میوهها بهشتیاند و باید قدرشان را بدانیم و احترامشان را نگه داریم.
💐 غلامرضا مردم روستا را جمع میکرد و دعای کمیل و ندبه را برگزار میکرد، میگفت: نیاز نیست که قرآن زیاد بخوانید، یک آیه هم بخوانید و معنایش را بفهمید ارزش زیادی دارد.
💐 او همیشه دو ساعت مانده به اذان صبح، بیدار میشد و نماز شب میخواند. استغفار میکرد با اینکه سیزده سال بیشتر نداشت.
💐 رفتارش با همسایهها بسیار خوب بود و زمانی که گناهی از آنها سر میزد، به طرزی آنها را امر به معروف و نهی از منکر میکرد که ناراحت نشوند.
💐 او از لحاظ معنوی در سطح بالایی بود و به نماز یومیه، جماعت، خواندن قرآن، ذکر و یاد خدا بسیار اهمیت میداد و در اکثر مراسم عزاداری و روضهخوانی شرکت میکرد.
💐 ایشان در مواقع خطر همیشه پیشقدم و بسیار خونسرد بود، به خدا توکل میکرد، سعی میکرد مشکلات را با همفکری دیگران حل کند.
💐 او فردی خوش اخلاق، خوشبرخورد، شوخ طبع، مهربان، مودب، کم حرف، مسئولیت پذیر و شجاع بود.
💐 او به بسیج، فعالیت در مسجد، پوشیدن لباس روحانیت، مبلغ دین بودن، شهدا، دین اسلام، مملکت، افراد متدین و افرادی که نمازشان را سروقت میخواندند و امام خمینی علاقهی زیادی داشت و برای امام بسیار دعا میکرد.
💐 به ائمهی اطهار(ع) ارادت خاصی داشت، خصوصاً امام حسین(ع) به طوری که حتی یک روز زیارت عاشورا را ترک نمیکرد.
💐 غلامرضا کتابهای معارف اسلامی، تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و ادبیات را مطالعه میکرد. از افراد ناباب، معتاد، قاچاقفروش، گناهکار بدش میآمد. با ضد انقلاب، اشرار، بیحجابی و بدحجابی مبارزه میکرد.
💐 او از اینکه برخی افراد لباس نیمآستین میپوشیدند و یا محاسنشان را میتراشیدند ناراحت میشد. و در زمان عصبانیت کظمغیظ میکرد.
💐 در دوران انقلاب همدوش پدرش، در راهپیماییهای مرکز شهرستان حضور داشت. در فعالیتهای گروهی و اجتماعی و عمرانی روستا بسیار فعال بود.
💐 نسبت به فقرا دلسوز بود، به مردم روستا کمک میکرد. و در روستا و شهرستان به شجاعت و شهامت معروف بود. همیشه از خطر استقبال میکرد.
💐 غلامرضا انسانی خستگیناپذیر بود، بعد از پیروزی انقلاب در پایگاه مقاومت شهید خالقی فعالیت زیادی داشت. به مسائل مربوط به مواد مخدر بسیار حساس بود و عاملان فروش و توزیع این مواد را دشمن اسلام و انقلاب میدانست، به همین خاطر در ایست و بازرسیها، مکرر جلو کسانی که فروشندگان مواد مخدر بودند را میگرفت.
💐 با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، از طریق بسیج به جبهههای حق علیه باطل اعزام شد.
💐 انگیزهی او از رفتن به جبهه پیروی از فرمان رهبر، ادای وظیفهی شرعی، دفاع از اسلام و نوامیس و کشور اسلامی و رضای خدا بود.
💐 غلامرضا جنگ را به نفع ایران میدانست. میگفت: اگر شهید شدم باز هم پیروزم. جنگ بر ما تحمیل شده است و فرمان امام را باید اطاعت کرد.»
💐 او در کارهای جمعی به صورت فعالانه عمل میکرد، و در جبهه به تقسیم کار مقید بود، و اجازه نمیداد که کسی کار فرد دیگری را انجام دهد.
💐 خواهرش میگوید: «او فقط یکبار در طول زندگی کوتاهش به حرف پدر و مادرم گوش نداد، زمانی که آنها اجازه نمی دادند به جبهه برود و او بدون خداحافظی راهی جبهه شد.
💐 او در عملیات خیبر و بدر حماسهها آفرید، غلامرضا در محاصرهی خرمشهر فرمانده بود که بر اثر اصابت ترکش به سینهاش مجروح شد.
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
💐 روحانی شهید؛ غلامرضا زمانیان نسبت به بیتالمال حساس بود و به مادرش که در محل مراقبت کودکان روستا کار میکرد، میگفت: در قبال حقوق خود کار زیادتری انجام دهید. اگر نمیتوانید سرکار نروید.
💐 آرزویش سلامتی امام زمان (عج)، آزادی راه کربلا، شهادت در راه اسلام و انقلاب، رفتن به زیارت کربلا با مادرش بود.
💐 در آخرین باری که به جبهه رفت در شب عملیات حنابندان کرده بود، غلامرضا در جبهه، به عنوان تخریب چی گردان رعد، تیپ امام رضا (ع) فعالیت میکرد.
💐 سرانجام پس از پنج بار اعزام به جبهه و پانزده ماه خدمت، در عملیات بدر، در منطقهی شرق دجله، در بیست و دوم اسفندماه سال ۱۳۶۳ در چهارده سالگی به درجهی رفیع شهادت نایل گشت، و پیکر پاکش در منطقه مفقود گردید.
💐 پس از یازده سال گروه تفحص پیکر پاکش را پیدا کرده و پس از تشییع در شهرستان در پانزدهم مرداد ماه سال ۱۳۷۴ در بهشت صادق روستای قوژد گناباد به خاک سپردند.
💐 شبی که فردایش تشییع جنازه غلامرضا بود، حاج آقا شریف گفت: «خواب دیدم چند اسب سوار آمدند و دور شهید را گرفتند و میخواستند جمجمه شهید را که تنها استخوان پیدا شدهی او بود، با خود ببرند. دیدم پدر شهید آمده و گفت: ما یازده سال انتظار کشیدیم که لااقل شبهای جمعه سرمزارش برویم، چطور میخواهید جمجمهی او را ببرید؟ سواران گفتند: ما نمیدانیم، از آن آقا بپرسید. آن آقا گفت: این جمجمه با خاک کربلا مانوس شده و جایش اینجا نیست، و همین امشب باید به کربلا منتقل شود.»
#وصیتنامه
💐 روحانی شهید؛ غلامرضا زمانیان همواره توصیه میکرد: «شهدا را فراموش نکنید و راهشان را ادامه دهید، زیرا خانواده شهدا نور چشم ما هستند و نباید آزرده خاطر شوند.
💐 اگر میخواهید مسلمان باشید در خط ولایت و امام باشید و هر زمانی که در خط امام نباشید باید با اسلام خداحافظی کنید.
💐 پشتیبان امام باشید و در هر شرایط از فرمان او پیروی کنید. و خواهرانم! سر کوچه ننشینید. با مقنعه و روسری و حجاب کامل بیرون بروید.
💐 خدایا گناهان مرا بریز و شربت شهادت را به من بنوشان و ما را ادامهدهندگان راه شهدا قرار بده.»
#خاطرات_شهید
🎤 راوی: پدر شهید
💐 آخرین مرحله ای که پسرم غلامرضا زمانیان می خواست به جبهه برود، پیراهنش را درآورد و گفت: پدر جان بیا و برای آخرین بار بازوهای و اندام مرا نگاه کن. که بازوهای من فقط برای جنگ خوب است.
💐 پدر جان بیا، بازوهای مرا ببوس چون ممکن است که دیگر مرا نبینی، من گریه ام گرفت وبرای آخرین بار بازوها و صورتش را بوسیدم و ایشان وسایلش را جمع کرد و به جبهه رفت.
•┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈•
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
☑️کانون همسران طلاب
مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد
🆔 @Kanoon99HT
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷