👌🏻 برخی تغییرات نسخه جدید.
🔸 ارائه نسل جدیدی از کانال تحت عنوان کانال رسانه محور ، قابلیت ویرایش رسانه ، امکان مخفی کردن وضعیت آنلاینی ، تفکیک جستجو در پیامهای شخصی، گروهها و کانالها ، و فعالشدن ورود دو مرحلهای.
بخشی از قابلیتهای نسخه جدید است
•┈••✾••┈•
🔰کانال رسمی اطلاعرسانی ایتا:
https://eitaa.com/eitaa
هدایت شده از علیرضا پناهیان
🌙 ماه دوستان خاصّ خدا
🌱 ماه رجب، ماه عبادت برای دوستان خاصّ حضرت حق هست. کسانی که در ماه رجب عبادت خودشان را پر آب و رنگ قرار میدهند و توجه بیشتری در عبادات پیدا میکنند، اینها از دوستان خاصّ حضرت حق به حساب خواهند آمد. به حدّی که روز قیامت اهل عبادت در ماه رجب جداگانه صدا زده میشوند و آنها را خداوند متعال به صورت ویژه به بارگاه خود فرا میخواند.
#ماه_رجب
@Panahian_ir
جلسه قرآن چهارشنبه شب های کانون قرآن
این هفته بیستونهم بهمن ماه
با رعایت نکات بهداشتی برگزار میشود.
حضور فقط با ماسک
حلقههای قرآنی بعد از نماز عشا شروع میشود.
زمان جلسه هم محدود به یک ساعت است
نیم ساعت حلقهها ، نیم ساعت جلسه عمومی
@KanoonQuran
@Masjed_Rezvan
12.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅برگزاری مسابقه ی نفس های طلایی
🔸با حضور قاریان ممتاز شهرستان
🔹در دو رده ی سنی مختلف
📍کانون نشر و تعلیم قرآن کریم
@kanoonquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅تلاوت فرازی از سوره ی نمل
🎵توسط استاد محمد فتوحی
◾️جلسات قرآنخوانی کانون قرآن
🔸
هرهفتهبلافاصله بعد از نماز مغرب و عشاء 🔹با حضور قاریان ممتاز شهرستان 😷حضور با رعایت پروتکل های بهداشتی @kanoonquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کجا میدونی میره جهنم؟
#قضاوت_ممنوع
@KanoonQuran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅فرازی از سوره ی ضحی
🔸توسط قاری نونهال؛ابوالفضل خان اردکانی
🔹جلساتِ آموزش قرآنِ کانون قرآن
🔺چهارشنبه های هرهفته،بلافاصله پس از نماز مغرب و عشاء
@kanoonquran
📌 ماجرای رزمنده ای که زنده زنده سوخت، اما آخ نگفت...
🔹️ *شهید سید مرتضی آوینی* روایت میکند که :
*حسین خرازی* نشست ترک موتورم که به منطقه عملیاتی برویم بین راه، به یک نفربر پی ام پی و تانک برخوردیم که در آتش می سوخت.
◇ *فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد*
◇ من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم.
گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش
🔹️ *جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا ضجه و ناله نمی زد!*
*و همین پدر همه ی ما را درآورده بود*
🔹️ بلند بلند فریاد می زد:
خدایا
الان پاهام داره می سوزه
می خوام اون ور ثابت قدمم کنی
◇ *خدایا*
*الان سینه ام داره می سوزه*
*این سوزش به سوزش سینه ی حضرت زهرا نمی رسه*
◇ خدایا
الان دست هام سوخت
می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم
نمی خوام دست هام گناه کار باشه
◇ *خدایا*
*صورتم داره می سوزه*
*این سوزش برای امام زمانه*
*برای ولایته*
*اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت*
◇ آتش که به سرش رسید، گفت:
خدایا دیگه طاقت ندارم،
دیگه نمی تونم،
دارم تموم می کنم.
لااله الا الله،
◇ *خدایا*
*خودت شاهد باش*
*خودت شهادت بده آخ نگفتم!*
🔹️ آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم!
◇ بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.
◇ *حال حسین آقا خرازی از همه بدتر بود.* دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت:
◇ *خدایا :*
*ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟*
*ما فرمانده ایناییم؟*
*اینا کجا و ما کجا؟*
*اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه*
*جواب اینا رو چی می دی؟*
🔹️ *زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم.*
تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر گریه کرد که پیراهن من خیسِ اشک شد.
◇ *شهید سردار حاج حسین خرازی*
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
پدر پیر شهیدی که به عشق ایمان داشت
سوخت از داغ پسرهای جوان، هیچ نگفت
🔺🔺🔺🔸🔺🔺🔺
رفقا! براستی ما کجای این جریان هستیم؟
به کجا وکدام جهت می رویم؟
خدایا! اینا کجا وما کجا؟
🔸🔸🔸🔺🔸🔸🔸