eitaa logo
کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان
289 دنبال‌کننده
882 عکس
136 ویدیو
26 فایل
⚘°•کانون فرهنگی سیمای شهادت•°⚘ 📍دانشگاه اصفهان بنام خداوند شور آفرین خداوند والفجر و فتح المبین بنام شهیدان والفجر هشت دلاور نشانان دریا و دشت ،..... راه ارتباطی: @Kanoon_shahadat لینک دعوت:https://eitaa.com/Kanoon_Shohada1402
مشاهده در ایتا
دانلود
آباد از خیال تو ویرانۀ دل است جان منی و جای تو در خانۀ دل است..🤍 .........✨ + جهت تعجیل در فرج حضرت ولیعصر (عج) و شادی روح شهدا و درگذشتگان صلواتی عنايت بفرمایید . . . کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان @Kanoon_Shohada1402
دهه هشتادی‌ها یک‌‌بار عاشق می‌شوند... عاشق سید علی! و یک‌بار می‌میرند برای سید علی! مرگ نه! شهادت است نام این جان‌فشانی... -------------- 📣 کانال رسمی شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
۴ آبان ۱۴۰۱ در چنین روزی شهید آرمان علی‌وردی با دست خالی محاصره شد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت و پس از دو روز تحمل رنج و جراحات به درجه رفیع شهادت نائل شد . . . .💚🕊💔 کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان @Kanoon_Shohada1402
شهادت امام جمعه شهرستان کازرون، شهید حجت الاسلام محمد صبوحی را پس از اقامه نماز جمعه تبریک و تسلیت عرض می کنیم . ‌. . کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان @Kanoon_Shohada1402
باید به دشمن بفهمانیم که حتی برای شوخی کوچک هم قبح نفوذ به خاک کشورمان را نشکند @Kanoon_Shohada1402
🟡شهادت دو تن از ارتشی های عزیز کشورمان در مقابله با رژیم کودک کش صهیونیستی در حملات شبانگاه امروز به ماهشهر استان خوزستان که در قسمت پدافند حضور داشته و از مردمان این سرزمین دفاع کردند را تبریک و تسلیت عرض می‌کنیم @Kanoon_Shohada1402
تصویری از ۴ شهید قهرمان ارتش کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان @Kanoon_Shohada1402
‼️توجه توجه ‼️ تمدید مهلت ثبت نام در انتخابات شورای مرکزی کانون‌های فرهنگی و هنری ⏰ ثبت نام کاندیداها از طریق لینک: https://cul.ui.ac.ir/page-cultural/fa/21/AdvEForm/Itm2040-6442/link ✅ برگزاری انتخابات از طریق سامانه گلستان 🔆تا دیر نشده برای پیوستن به جمع ما اقدام کن.... ╔═ 🌱🌐🌱 ═╗ @CULuiacir http://cul.ui.ac.ir ═════════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدحسن طهرانی مقدم : روی قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که می خواست اسرائیل را نابود کند. سالروزتولدپدرموشکی‌ایران -کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان @Kanoon_Shohada1402
هدایت شده از دانشکده‌ علوم‌ تربیتی‌ و روانشناسی
📣 اصفهان همدل مقاومت 🚩 اجتماع حامیان جبهه مقاومت 🔹به همراه جمع‌آوری کمک‌های نقدی، طلا و زیورآلات اهدایی بانوان اصفهانی به مردم مظلوم فلسطین و لبنان 🎙با حضور حاج حسین یکتا ▪️با نوای حاج سیدرضا نریمانی 📆 چهارشنبه ۹ آبان ماه ۱۴۰۳ 🕰 از ساعت ۱۹ 📍 اصفهان، سالن گلستان شهدا 📣 راوی همدلی باش: 👇 @iranehamdel_contact @rabteasheghi
💫خروش انقلابی و فریاداستكبارستیزی دانشگاهیان ✅شرکت دانشگاهیان دانشگاه اصفهان در راهپیمایی يوم الله ۱۳ آبان 🗓حرکت از دانشگاه یکشنبه ۱۳ آبان ⏰ساعت ۹:۳۰ از ایستگاه دانشکده ها و مصلی الغدیر 🏢قرارگاه کوچه پشت مطبخ ضلع غربی میدان امام خمینی (ره) 🔵ستاد برگزاری مراسم ۱۳ آبان •┈┈••✾•🌿💠🌿•✾••┈┈• 🍃 به ما بپیوندید🍃 https://zil.ink/uinversity_isfahan •┈┈••••✾•🇮🇷🇮🇷🇮🇷•✾•••┈┈• دانشگاه اصفهان جامعه محور. تمدن ساز
🌱🌼داستان تشرف به محضر امام زمان(عج)🌼🌱 حاج سید عزیز الله تهرانی برای فرزندش نقل کرد: « ایامی که در نجف اشرف بودم، مشغول به جهاد اکبر و ریاضتهای شرعی از قبیل روزه و نماز و ادعیه و غیره بودم. یک بار چند روزی برای زیارت مخصوصه امام حسین علیه السلام در عید فطر، به کربلای معلی مشرف شدم و در مدرسه صدر در حجره بعضی از رفقا منزل نمودم. غالباً در کربلا در حرم مطهر مشرف بودم و بعضی از اوقات برای استراحت به حجره می آمدم. در آن حجره بعضی از رفقا و زوار هم بودند. آنها از حال من و زمان برگشتنم به نجف اشرف سؤال نمودند. گفتم: من قصد مراجعت ندارم و امسال می خواهم پیاده به حج مشرف شوم و این مطلب را در زیر گنبد مقدس سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام از خدا خواسته ام و امید اجابت آن را دارم. کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان🌾 @Kanoon_Shohada1402
همه رفقا و زوار حاضر در حجره از روی تمسخر و استهزا گفتند: از بس ریاضت کشیده ای مغزت عیب کرده است. چطور پیاده به حج رفتن برای تو بی زاد و توشه و مرکب و وجود ضعف مزاج، ممکن است؟  و خلاصه مرا بسیار استهزا نمودند بحدی که سینه ام تنگ شد و از حجره محزون و اندوهناک خارج شدم به طوری که شعوری برایم باقی نمانده بود. با همان حال وارد حرم مطهر شده، زیارت مختصری کردم و متوجه سمت بالای سر مقدس شدم و در آن جایی که همیشه می نشستم، نشستم و با حزن تمام متوسل به سیدالشهداء علیه السلام شدم.  ناگاه دستی بر کتف من گذاشته شد؛ وقتی رو برگرداندم، دیدم مردی است و به نظر می رسید که از اعراب باشد؛ اما با من به فارسی تکلم نمود و مرا به اسم نام برد و گفت: می خواهی پیاده به حج مشرف شوی؟ گفتم: بلی. گفت: من هم اراده حج دارم آیا با من می آیی؟ گفتم: بلی. گفت: پس مقداری نان خشک که یک هفته ات را کفایت کند، مهیا کن و آفتابه آبی بیاور و احرامت را بردار و فلان روز در فلان ساعت به همین جا بیا و زیارت وداع کن تا جهت انجام حج به راه بیفتیم. گفتم: سمعاً و طاعهً. از حرم مطهر خارج شدم و مقدار کمی گندم گرفتم و به یکی از زنهای فامیل دادم که نان بپزد. رفقا هم همان روز به نجف اشرف مراجعت کردند. چون روز موعد شد، وسائلم را برداشته به حرم مطهر مشرف شدم و زیارت وداع نمودم. آن مرد در همان وقت مقرر آمد و با هم از حرم مطهر و صحن مقدس و از شهر کربلا بیرون رفتیم و تقریباً یک ساعت راه پیمودیم. در بین راه نه او با من صحبت می کرد، و نه من به او چیزی می گفتم تا به برکه آبی رسیدیم. ایشان خطی کشید و گفت: این خط، قبله است و این هم که آب است این جا بمان، غذا بخور و نماز بخوان همین که عصر شد، می آیم.  بعد از من جدا شد و دیگر او را ندیدم. غذا خوردم و وضو گرفتم و نماز خواندم و آن جا بودم. عصر، ایشان عصر آمد و گفت: برخیز برویم. برخاستم و ساعتی با او رفتم باز به آب دیگری رسیدیم دوباره خطی کشید و گفت: این خط قبله است و این آب است شب را این جا می مانی و من صبح نزد تو می آیم.  او به من بعضی از اوراد را تعلیم داد و خود برگشت. شب را به آرامش در آن جا ماندم. صبح که شد و آفتاب طلوع کرد، آمد و گفت: برخیز برویم. به مقدار روز اول رفتیم باز به آب دیگری رسیدیم و باز خط قبله را کشید و گفت: من عصر می آیم. عصر که شد، مثل روز اول آمد و به همان شکل می رفتیم و به همین ترتیب هر صبح و عصر می آمد و مسیر را طی می نمودیم اما طوری بود که احساس خستگی از راه رفتن نمی کردیم چون خیلی راه نمی رفتیم تا خسته شویم. هفت روز به این منوال گذشت. صبح روز هفتم گفت: این جا برای احرام، مثل من غسل کن و احرامت را بپوش و مثل من تلبیه ( جمله لبیک اللهم لبیک...) بگو. من هم حسب الامر ایشان اعمال را بجا آوردم. آنگاه کمی که رفتیم، ناگاه صدایی شنیدیم مثل صدایی که در بین کوهها ایجاد می شود. سؤال کردم: این صدا چیست؟ گفت: از این کوه که بالا رفتی، شهری را می بینی داخل آن شهر شو. این را گفت و از نزد من رفت. من هم تنها بالای کوه رفتم و شهر عظیمی را دیدم. از کوه فرود آمده و داخل آن شهر شدم و از اهل آن پرسیدم: این کجا است؟ گفتند: این جا مکه معظمه است. آن وقت متوجه حال خود شده و از خواب غفلت بیدار شدم و دانستم که به خاطر نشناختن آن مرد، فیض عظیمی از من فوت شده است؛ لذا پشیمان شدم؛ اما پشیمانی سودی نداشت. دهه دوم و سوم شوال و تمام ماه ذی القعده و ایامی از ذی الحجه را در مکه بودم؛ تا این که حجاج رسیدند. همراه آنها عموزاده من، حاج سید خلیل پسر حاج سید اسدالله تهرانی بود، که با عده ای از حجاج تهران از راه شام آمده بودند و ایشان تشرفم را به حج خبر نداشت همین که یکدیگر را دیدیم، مرا با خود نگه داشت و مخارجم را هم داد و در راه مراجعت کجاوه ای برای من گرفت و بعد از حج مرا از راه جبل ( مسیری در آن حوالی ) تا نجف اشرف و از نجف تا تهران همراه خود برد. » کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان🌾 @Kanoon_Shohada1402
هدایت شده از آن سوی مرگ
🟢 از امام صادق عليه السّلام پرسيدند: آيا مى‌توان براى مرده نماز خواند؟ 🌹فرمود: بله، گاهى مرده در فشار است و بخاطر نمازى كه شما به او هديه مى‌كنيد، در قرار مى گيرد و به او گفته مى‌شود كه اين تخفيف يا رفاه، بخاطر نمازى است كه فلان برادر ايمانى به تو هديه كرده است. 📙کتاب معاد، استاد قرائتی ➥@ansuiemarg_ir
ای رهگذر کوچه احساس کجایی؟ محبوب ترین عابر شبهای رهایی... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ای خوب ترین منظره در چشم ملائک بر روی زمین ناب ترین عکس خدایی... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دلتنگ تو این بار گل و باغ و بهارند، ای کاش گل نرگس من زود بیایی...🌤☁️✨ کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Kanoon_Shohada1402
🔆آئین جشن ورود نودانشجویان دانشگاه اصفهان 🍀همراه با نمایشگاه فعالین فرهنگی اجتماعی 🔸زمان: دوشنبه 14 ابان 1403 از ساعت 14 الی 17 🔹مکان: سالن شهید نیلفروش زاده 📌همراه با قرعه کشی و تجلیل از رتبه های برتر 🔻به کانونهای فرهنگی دانشگاه اصفهان بپیوندید🔻 🆔 @kanoonha_ui
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بمناسبت ۱۳آبان ماه، روز شکست آمریکا شهید حاج احمد کاظمی آمریکا غلط کرد... همراه با تصاویر شکست آمریکا در خلیج فارس -کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان @Kanoon_Shohada1402
🌸 دل نوشته‌ی مادر محترمه‌ی شهید علی‌وردی وقتی صاحب فرزندی می‌شوی هر روز به قد و قامتش نگاه می‌کنی و لذت می‌بری کلی ذوق می‌کنی. با شیرین‌کاری‌هایش وشیرین‌زبانی‌هایش، با کوچک‌ترین کار و حرفش قند در دلت آب می‌شود. وقتی نگاهش می‌کنی انگار همه دنیا را به تو داده‌اند. مواظبی کوچک‌ترین آسیبی به او نرسد، در برابر خطرات خودت را سپرش می‌کنی، با کوچک‌ترین مریضی فرزندت انگار خودت مریض شدی، حاضری خودت مریض شوی اما فرزندت بیمار نشود، همیشه با خودت تکرار می‌کنی: الهی درد و بلات به جونم، نبینم بچه‌م ناراحت باشه، نبینم بچه‌م مریض شه... با تمام این فکرها، به خودت می‌آیی و می‌بینی جگر گوشه‌ات، پاره تنت بزرگ شده و حالا نوبت این است که ثمره زندگی‌ات را به چشم ببینی و با دیدن قد و قامتش، قربان صدقه‌اش می‌روی... اما ناگهان اتفاقی می‌افتد و فرزندت برای همیشه از کنارت می‌رود، تابوت فرزندت را به چشم می‌بینی که از راه می‌رسد... 😭 تمام آرزوها و رویاها و خیالاتی که برای فرزندت در ذهن می‌پروراندی همگی در ذهنش رژه می‌روند... 😭 نام فرزندت را گذاشته‌اند شهید؛ کسی که آسمانی شده و اکنون نزد خداست. اما... این چیزها از غم مادر کم نمی‌کند، مادر جگر گوشه‌اش را از دست داده؛ مادر تمام خود را از دست داده... با تمام شدن نفس‌های فرزندش، گویی نفس کشیدن را جرم می‌داند و خود را محکوم به زندگی با عذاب می‌داند... 😭 ✉️ از طرف مادر دلتنگ و بی‌تابت -------------- 📣 کانال رسمی شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
🌸 دل نوشته‌ی مادر محترمه‌ی شهید علی‌وردی وقتی صاحب فرزندی می‌شوی هر روز به قد و قامتش نگاه می‌کنی و لذت می‌بری کلی ذوق می‌کنی. با شیرین‌کاری‌هایش وشیرین‌زبانی‌هایش، با کوچک‌ترین کار و حرفش قند در دلت آب می‌شود. وقتی نگاهش می‌کنی انگار همه دنیا را به تو داده‌اند. مواظبی کوچک‌ترین آسیبی به او نرسد، در برابر خطرات خودت را سپرش می‌کنی، با کوچک‌ترین مریضی فرزندت انگار خودت مریض شدی، حاضری خودت مریض شوی اما فرزندت بیمار نشود، همیشه با خودت تکرار می‌کنی: الهی درد و بلات به جونم، نبینم بچه‌م ناراحت باشه، نبینم بچه‌م مریض شه... با تمام این فکرها، به خودت می‌آیی و می‌بینی جگر گوشه‌ات، پاره تنت بزرگ شده و حالا نوبت این است که ثمره زندگی‌ات را به چشم ببینی و با دیدن قد و قامتش، قربان صدقه‌اش می‌روی... اما ناگهان اتفاقی می‌افتد و فرزندت برای همیشه از کنارت می‌رود، تابوت فرزندت را به چشم می‌بینی که از راه می‌رسد... 😭 تمام آرزوها و رویاها و خیالاتی که برای فرزندت در ذهن می‌پروراندی همگی در ذهنش رژه می‌روند... 😭 نام فرزندت را گذاشته‌اند شهید؛ کسی که آسمانی شده و اکنون نزد خداست. اما... این چیزها از غم مادر کم نمی‌کند، مادر جگر گوشه‌اش را از دست داده؛ مادر تمام خود را از دست داده... با تمام شدن نفس‌های فرزندش، گویی نفس کشیدن را جرم می‌داند و خود را محکوم به زندگی با عذاب می‌داند... 😭 ✉️ از طرف مادر دلتنگ و بی‌تابت -------------- 📣 کانال رسمی شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
🖇غرفه کانون سیمای شهادت در جشن جدید الورود های دانشگاه🌸 کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان @Kanoon_Shohada1402
سالروز شهادت شهید محمد حسین محمد خانی کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان @Kanoon_Shohada1402
❌ شهید یوسف قربانی شهیدی که دردنیا هیچکس را نداشت و برای آب نامه‌ می‌نوشت 🔹محل تولد: زنجان تاریخ تولد: ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ نام عملیات: کربلای۵ منطقه عملیاتی: شلمچه 🔹در ۶ ماهگی پدر، در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادربزرگش و برادرش را در تصادف از دست داد؛ زمانی هم که شهید شد، غریبانه دفنش کردند 🔹چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از هم‌رزمان خبرنگارش از او پرسید: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داد: غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج) 🔹 نامه برای آب... هم‌رزم یوسف می‌گوید: هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد! با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. 🔹یک روز گفتم یوسف جان برای کی نامه می‌نویسی؟ نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ 🔹دست مرا گرفت، قدم‌زنان کنار ساحل اروند بُرد، نامه را از جیبش درآورد، و داخل آب انداخت! چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم، کسی را ندارم که 🔻به یادش همین الان، در گروه‌ها ارسال کنیم تا سیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهر این شهید عزیز هدیه شود @bidariymelat کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان @Kanoon_Shohada1402
❤️💕شهید گمنام است! تو او را نمےشناسے ولے او خوب دردت را مےداند ... کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان @Kanoon_Shohada1402
در میان این شلوغی ها .. بوی بی مـادری به مشام میرسد ...💔 روزهای‌بی‌مادری‌نزدیکه... کانون سیمای شهادت دانشگاه اصفهان @Kanoon_Shohada1402