『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌾گردان #حضرت_زینب(س) #گردان_خواهران #غواصی👇
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸
🍃
🌸 #طنزجبهه🌸
🌹 حجت الاسلام
#شهیدمحمودملکی از رزمندگان #لشکر10 سید الشهدا(ع) بود که در 12 تیرماه 1366در منطقه #ماووت عراق در اثر اصابت خمپاره به #شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای #بهشت_زهرا میهمان خاک شد.
❣🌷❣
🌺راوی: #سیدمجیدمیرمحمدی
از رزمندگان دفاع مقدس، روایتی را از #روحانی_گردان #حضرت_زینب(س) لشکر 10 سید الشهدا(ع) اینگونه بیان کرده است:
🌷 شهیدشیخ_محمودملکی برای من حکایتی را تعریف کرد که شنیدنی است.
شیخ محمود گفت: به عنوان #روحانی به جبهه اعزام شدم. آمدم تبلیغات لشکر 10 سیدالشهدا(ع) و خودم را معرفی کردم و آنها هم گفتند شما باید بروید گردان حضرت زینب (س).😳
من خیال کردم #گردان_مخصوص_خانمهاست. اصرار کردم که گردان علی اکبر (ع)- علی اصغر(ع) روحانی نمیخواد من برم؟...😢
گفتند: ما فقط برای گردان حضرت زینب(س) نیاز داریم...
من ناچار قبول کردم و گفتم: حالا این گردان مقرش کجاست؟... گفتند: کنار #رودخانه_دز .
😥این را که گفتند حسابی توی دلم خالی شد. گفتم من که اونجا رو بلد نیستم حالا چه جوری برم؟ گفتند: ماشین الان میره اونوری و شما رو هم میبره.
با ماشین حرکت کردیم سمت مقر گردان حضرت زینب(س). توی راه با خودم میگفتم حتما این ها یه تعداد از #خواهران هستند که دارند پتوها و لباس های رزمنده ها رو میشویند حالا میریم و نمازی و احکامی برای اونها میگیم. از راننده سوال کردم که این گردان کنار رودخانه دز چه میکنه و در جواب گفت: حاج آقا مشغول آموزش #غواصی هستند. این را که گفت مغزم داغ شد.😨
تا اینکه راننده به سر جاده خاکی رسید و من رو پیاده کرد و گفت حاج آقا من عجله دارم و باید جایی دیگه هم برم؛ تا مقر گردان حضرت زینب(س) دویست متر راه مانده؛ خودتان بروید... و من هم پیاده شده و لنگان لنگان به سمت مقر رفتم. به دژبانی رسیدم و خودم رو معرفی کردم و معرفی نامه اعزام رو هم نشان دادم و وارد مقر شدم. از دژبانی که رد شدم لب رودخانه پیدا نبود.
یک مقدار جلو که اومدم یکدفعه خشکم زد. دیدم یه عده ای سر تا پا مشکی دارند از آب میآیند بیرون.😨
زود جلوی چشمام رو گرفتم و سرم رو پایین انداختم و شروع کردم به استغفار کردن. چند لحظه ای گذشت دوباره به راهم ادامه دادم و از لای انگشتهام دور و برم رو میپایدم. یواش یواش لای انگشتم رو باز کردم و احساس کردم که به جماعتی نزدیک شدم.
در دلم این بود که همان هایی که از آب بالا میآمدند, الان در نزدیکی من هستند.
😰داشتم از خجالت آب میشدم که دیدم صدای مرد میاد. یک مقدار چشمهایم رو نیمه باز کردم و سرم رو بالا آوردم. دیدم عجب. چی فکر میکردم و چی شد. این ها همه مردند که لباس غواصی پوشیدند. ☺️ اینجا از خواهران خبری نیست.😂
دستی برای غواص ها تکون دادم و رفتم سمت چادر تبلیغات و خودم رو معرفی کردم.
بعدها این حکایت رو برای بعضی ها تعریف کردم و کلی خندیدند..😂
🌸....
@Karbala_1365
https://www.mashreghnews.ir/news/713948
معشوقہ ٺویـــے...شعـر ٺویـــے...بغض منم من...
جولانِ #قلم پیشِ نگاهٺ عددے نیسٺ !
دیوانہ ٺراز قبل،
ڪمـــے خسٺہ ٺر از پیش...
مَردم بہ خدا عشـق دگر چیزِ بدے نیسٺ...
#شهیدحاج_حسن_تاجوک🌹
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹شهیدجانباز #حاج_مصطفی_طالبی🌹 تاریخ ومحل تولد: 2/3/1339 ملایر تاریخ ومحل شهادت: 31/4/1374بیمارستان آ
🌸 #معرفی_شهدا..🌸
🌹 #سرداروجانبازشهید
#حاج_مصطفی_طالبی🌹
🌷 #مصطفی در سال 1339 در خانواده ای مذهبی در شهرستان #ملایر دیده به جهان گشود.
پدرش نانوا بود. مصطفی در شش سالگی وارد دبستان شد و در سن 10 سالگی با برادرش محسن هرروز بعداز مدرسه به نانوایی پدر می رفت وتمام آرد فردای نانوایی را الک می کرد نانوایی وتنور را تمیز می کرد و حدود ساعت 9 به خانه برمی گشت و به درس های خود می رسید، با تمام این مشکلات تحصیلات خودرا تا سطح دیپلم متوسطه ادامه داد.
درسال های قبل از پیروزیی انقلاب ، در جلسات مخفیانه مذهبی شرکت می کرد و در جریان انقلاب اسلامی در مبارزات خیابانی مشارکت فعال داشت وهمزمان با تشکیل #سپاه پاسداران وارد سپاه شد و با شروع غائله #کردستان به مبارزه با ضد انقلاب برخواست. با شروع جنگ به جبهه رفت و تمامی مدت هشت سال دفاع مقدس را در جبهه گذراند و در #عملیات های زیادی از جمله : مطلع الفجر، ثارالله، والفجرمقدماتی بدر، خیبر، رمضان، بیت المقدس، فتح المبین، والفجر2-4-5و8، #کربلای4و5 ، شرکت داشت.❣
🌸.....
@Karbala_1365
هدایت شده از حٰاجْقٰاسِمْسُلیْٖمٰانےٖ🌷
اشک است و فراق است و غم و سرزنش ودرد
اینها همه ازعشق تو تاوان قشنگیست...
---*l 🍃🌺🍃l*---
نفردوم از چپ #شهیدمصطفی_طالبی🌹
🌸....
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
اشک است و فراق است و غم و سرزنش ودرد اینها همه ازعشق تو تاوان قشنگیست... ---*l 🍃🌺🍃l
🌸🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍃
🌹 #شهیدمصطفی_طالبی🌹
🌺 #خاطرات
#عملیات_کربلای5 کانال پرورش ماهی #قسمت_اول
🍃🌷🍃
🌷عملیات کربلاي 5 در محورهاي مختلف از زمان شروع بی وقفه ادامه داشت ، منتها هر یگانی که مأموریت خود را به انجام می رساند عقب می کشید و یگان دیگري جایگزین آن می شد ، تا یگان قبلی خود را به مرحله آمادگی مجدد براي عملیات دیگري برساند.
پس از انجام عملیات #کربلای4 وعملیات #کربلای5 در نهر جاسم به دستور لشکرگردان به پادگان #شهیدمدنی دزفول جهت بازسازي و آمادگی جهت انجام مأموریت جدید برگشت . نیروهاي بسیجی را که حدود دو ماه در منطقه بودند ترخیص کردند.
#جانشین_گردان_سردارشهیدحاج_مصطفی_طالبی ، که در غیاب #سردار_شهیدحاج_حسن_تاجوک فرماندهی گردان راعهده داربود . از برادران رسمی تقدیر وتشکر کرد و با چند دستگاه مینی بوس آنها را راهی ملایرنمودند.
بعد از مرخصی و برگشت به منطقه در ورودي منطقه عملیاتی به دستور فرماندهی گردان(شهیدمصطفی طالبی) نیروها از خودروها پیاده شده و گفتند به خاطر محفوظ ماندن از ترکش گلوله هاي سلاحهاي سنگین دشمن به داخل سنگرهاي موجود بروید تا بعداً زمان حرکت به خط مقدم براي عملیات را به شما اعلام کنیم.
بعداز اعلام ، در منطقه #شلمچه خط مقدم به جایی رسیدیم که خاکریزهاي دو جداره اي احداث شده و هنوز هم بلدوزرها داشتند مرتباً خاکریز را تقویت و مرتفع می کردند.
تا آن موقع حدود دو ماه از آغاز عملیات کربلای5 می گذشت و کار از مخفی کاري دو ارتش در مقابل هم گذشته بود ، به وضوح دیده می شد که عراقیها جهت پیاده کردن نیرو اتوبوس هاي خود را تا پشت خاکریز اول آورده بودند.
طبق عادت عراقیها ، از ترس عملیات نیروهاي ایرانی هر چه به تاریک شدن هوا نزدیک می شدیم بر حجم آتش سلاحهاي سنگین و تیربارهاي خود می افزودند ، و وقتی هوا کاملاً تاریک می شد ازشدت انفجار گلوله هاي سلاحهاي مختلف جهنم درست می شد....
🌸.....
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹شهیدجانباز #حاج_مصطفی_طالبی🌹 تاریخ ومحل تولد: 2/3/1339 ملایر تاریخ ومحل شهادت: 31/4/1374بیمارستان آ
🌸🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍃
🌹 #شهیدمصطفی_طالبی🌹
🌺 #خاطرات
#عملیات_کربلای5 کانال پرورش ماهی #قسمت_دوم
🍃🌷🍃
🌷بعداز گذشت ساعاتی #حاج_مصطفی برادر بشیر صفی خانی که یکی از فرماندهان گروهانها را جهت حرکت به سمت خاکریزهاي دشمن توجیه کرد و به او گفت از این مسیر با نیروهایت حرکت کن و سعی کن سیم تلفن جنگی را پیدا کنی و دنبال آن را بگیري و بروي تا به موانع و میدان مین دشمن بر خورد نکنی ، ایشان دوبار با نیروهاي تحت امرش فاصله بین خاکریزنیروهاي خودي تا موانع و سیم هاي خاردار احداث شده توسط دشمن را پیمود ولی موفق به پیدا کردن سیم جنگی ومعبر پاکسازي شده نشد و هر بار به سیمهاي خاردار و میدان مین دشمن برخورد میکرد و بر می گشت.یگان همجوار لشکر #انصارالحسین در این مرحله از عملیات ، #لشکر 25کربلا بود ، در همین حین و بین سردار حاج مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25کربلا که به اشتباه فکر می کرد حاج مصطفی طالبی ، یکی از فرماندهان گردانهاي تحت امر لشکر ایشان است یقه حاج مصطفی را چسبیده بود و تکان می داد که چرا با نیروهایت جلو نمی روي وداد و فریاد می کرد ، وقتی متوجه شدیم که او اشتباه گرفته ، هر طوري که بود به او حالی کردیم که ما از گردان هاي تحت امر لشکر انصارالحسین (ع) هستیم ، و حاج مصطفی فرمانده گردان است والآن یکی از گروهانهایش را به سمت خاکریز دشمن فرستاده و دارد یکی یکی بقیه گروهانهایش را به سمت خط دشمن می فرستد ، که اومتوجه اشتباه خود شد.☺️
در نهایت وقتی که نفوذ به مواضع دشمن از این سمت خاکریز ممکن نشد ، دستور داده شد از سمت پائین خاکریز جایی که گردان #حاج_ستارابراهیمی حضور داشتند اقدام کنیم.
🌸....
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹شهیدجانباز #حاج_مصطفی_طالبی🌹 تاریخ ومحل تولد: 2/3/1339 ملایر تاریخ ومحل شهادت: 31/4/1374بیمارستان آ
🌸🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍃
🌹 #شهیدمصطفی_طالبی🌹
🌺 #خاطرات
#عملیات_کربلای5 کانال پرورش ماهی #قسمت_سوم
🍃🌷🍃
🌷فرمانده لشکر #حاج_مهدي_کیانی درتماس با #حاج_ستار و #حاج_مصطفی گفتند چند نفر هستید ؟ گفتند حدود 12نفر ، ایشان گفتند با همین نیروهایی که در اختیار دارید بروید قرارگاه دشمن را بگیرید.
حاج ستار و حاج مصطفی بروي #خاکریز رفته و در حالی که تیربارهاي دشمن مدام بر روي خاکریز ما آتیش می ریختند به دنبال حرکت از مسیر مناسبی بودند تا از آن طریق خود را به خاکریز دشمن برسانیم ، کم مانده بود بخاطر طولانی شدن ایستادن آنها بر روي خاکریز به خاطر احساس خطري که براي جان آنها می شد پاي آنها را گرفته و به عقب بکشم. که ناگهان #حاج_ستار از خاکریز به سمت دشمن سرازیر شدو شروع به دویدن نمودند ، و ما نیز با ستون یک که نفر بعدي ستون #حاج_مصطفی بود ، رفتیم. فاصله بین دو خاکریز نیروهاي خودي و دشمن حدود 300تا 400متر بود که طی شده بود و حالا داشتیم مسیر پشت خاکریز دشمن رادر جهت طول خاکریز می دویدیم و مسافتی نمانده بود تا وارد کانالهاي دشمن شویم ، چیزي حدود 10تا 15متر امتداد خاکریز قطع می شد و دوباره امتداد پیدا می کرد. که ناگهان یک گلوله #کاتیوشا در نزدیکیهاي ما منفجر شد ، بر اثر موج ناشی از #انفجار این گلوله در حالی که #حاج_ستار ابراهیمی نفر اول ، #حاج_مصطفی طالبی نفر دوم وتعدادي از افراد ستون با شکم بر خاک افتادند که از جمله آنها برادر #حاج_مصطفی طالبی فرمانده گردان در حالت بی هوشی بود و از ناحیه مچ دست خیلی شدید آسیب دیده بود.
به این ترتیب تعدادي از مجروحین به اتفاق ما به عقب برگشتند و آقاي کائید هم #حاج_مصطفی را به پشت خاکریز خودي آورده بود.
طبق اطلاع و به گفته سرهنگ #پاسدارمحمدباقراحمدیان ، #حاج_ستارابراهیمی وارد مواضع تسخیر شده #عراقیها توسط نیروهاي خودي شده و با خوشحالی می گوید: "ماشاءالله این مواضع را بچه هاي ما آزاد کرده اند..."
که بنا به گفته ایشان(احمدیان) #حاج_ستار در انتهاي کانال پرورش ماهی با شلیک #تانک دشمن از ناحیه سمت راست صورت و فک مورد اصابت ترکش قرار گرفته و به #شهادت می رسند.🌹
بنا به گفته برادرانی از گردان که در زمان #پدافند 48ساعته در آن قسمت از منطقه حضور داشته اند براي اینکه نیروها بتوانند پدافند بهتري انجام دهند با صلاحدید فرماندهی لشکر از قسمتی از مواضع تسخیر شده عراقیها درشب عملیات 1365/12/12عقب نشینی به خاکریز دو جداره قبلی انجام می شود و خاکریز دو جداره به خط پدافندي تبدیل می شود ، گردان 151 #مسلم_ابن_عقیل (ع) تا ساعت 11صبح 1365/12/13در خاکریز دو جداره پدافند انجام می دهد و بعد از ساعت 11 به مدت 48ساعت خط پدافندي را به گردان دیگري می سپارد و مجدداً 48ساعت دیگر خط پدافند به گردان تحویل می گردد....
🌺راوی:همرزم #شهیدمصطفی_طالبی
پایان
🌸....
@Karbala_1365
هدایت شده از حٰاجْقٰاسِمْسُلیْٖمٰانےٖ🌷
گفتـی چـه خَبَــر؟
لال شُـدَم
هیـچ نگفتَـم
بعداز تو مَـرا
جُز غَـم ِ هِجـران
خَبَـری نیسـت
🍂🌸🍂
شهیدان:
#طالبی_و_تاجوک🌹
🌸....
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
گفتـی چـه خَبَــر؟ لال شُـدَم هیـچ نگفتَـم بعداز تو مَـرا جُز غَـم ِ
🌸فراز هایی از #وصیت_نامه #شهیدمصطفی_طالبی:
✨بارالها ، تو خود آگاهی که ما به جز تو و خواسته های تو چیزی را در دنیا دنبال نمی کنیم . بارالها ، چشم امید به بهشت تو مرا به سوی جبهه نکشاند و دوری از دوزخت نیز در راهت استوارم نکرد ، هر چه بود امید به انجام حُکمت بود و در این راستا از بذل جان دریغ ندارم .
#خدایانعمت_شهادت_را_ازعاشقان_راهت_نگیر چرا که اگر بگیری چه کنم ؟ چشم امید به نوشیدن شربت شهادت دلها را تسکین می دهد . خدایا ، آن روز نیاید که دست از جنگ و دفاع بکشیم و به مادیات روی آوریم که اگر چنین شود در پیشگاه تو و رسولت چه جوابی دهیم؟
🌸.....
@Karbala_1365
هدایت شده از حٰاجْقٰاسِمْسُلیْٖمٰانےٖ🌷
✨❤️✨
❤️بنویس برایم فقط دوست داشتنت را...
سعادتی به جهان
مثل دوست داشتنت
نیست...
#سالروزشهادت
🌹سرداروجانباز
#شهیدمصطفی_طالبی🌹
🌸.....
@Karbala_1365
بین هجوم این همه تصویر رنگ رنگ
تنها نگاه توست که در قاب میزنم...
#شهید_محمد_غفاری
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari
هدایت شده از پاسدار شهید محمد غفاری
خدایـــا
خستہ و دلشکستہ ام
مظلوم از ظلم تاریـخ
پژمرده از جهل اجتماع
ناتوان در مقابل طوفان حوادث
نا امید در برابر افق مبهم و مجهول
تنهـابیڪس و فقیـر
در ڪویر سوزان زندگـی
محبوس در زنـدان آهنین حیات
دلِ غمـزده و دردمندم
آرزوی آزادی میڪنـد وَ
روح پژمردهام خواهشِ پـرواز دارد
تا از بار هستـی برهـد
و با خـدای خـود به وحـدت رسـد
#مناجات_نامه
#شهید_مصطفی_چمران
🌹 @saberin_shahid_ghafari
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸 #معرفی_شهدا...🌸 🌹شهید #حاج_حسن تاجوک🌹 تاریخ ومحل تولد: 6/1/1340 ملایر تاریخ ومحل شهاد
🌸 #معرفی_شهدا..🌸
🌹سردارشهید
#حاج_حسن_تاجوک🌹
🌷 #حسن در #ملایر به دنیاآمد.
کودکی اش در محیطی آکنده ازمعنویت سپری شد.در سال 1346 جهت جهت تحصیل قدم به دبستان نهاد واین مرحله را از آغاز تا پایان باهوش و ذکاوتی که داشت به خوبی پشت سرگذاشت. حسن از همان ابتدا علاقه ای وافر نسبت به به سالارشهیدان حضرت حسین(ع) در دل داشت و در جلسات عزاداری مولایش با شور و شوق شرکت می کرد. در سال 54 وارد دبیرستان شد ودر این هنگام بود ذهن فعال او اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه را به خوبی درک می کرد. در جریانات #انقلاب فعالانه شرکت داشت به نحوی که چندین مورد به دست عوامل #ساواک شاه مورد ضرب و شتم قرارگرفـت.وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید ، با عشقی عجیب به دیدار محبوب خود در #قم شتافت که درآنجا بخاطر شوق به این دیدار به زیر ماشین رفت اما با کمال تعجب صدمه ای به او نرسید. در آتشی که مزدوران ضد انقلاب در کردستان به پا کرده بودند جانانه حضوریافت وتا اوایل شروع جنگ تحمیلی در آنجا مشغول مبارزه با آنها شد. با زبانه کشیدن شعله جنگ به جبهه نبرد علیه کفار بعثی شتافت واینگونه صفحه ای دیگر از دفترمبارزات خود را ورق زد.
در فروردین ماه سال 60 جهت #ازدواج به شهر آمد اماسریع پس ازاین امربه جبهه برگشت وماهها در آنجا ماند. در سال 61 به اتفاق تعدادی از فرماندهان جهت شناسایی منطقه جدید در #سومار رفته بودند که با برخورد به کمین دشمن و درگیری ، برادران : #محمدآل_پورحجازی و #حسین_جعفری به #شهادت می رسند برادر حاج رضا مستجیری به ا#سارت درمی آید و #حاج_حسن به شدت #مجروح می شود و عراقی ها به خیال اینکه او شهید شده رهایش می کنند وبعد از یکی دو روز توسط نیروهای خودی به عقب منتقل می شود.
#سردار رشید حاج حسن تاجوک در حالی که جراحات بسیاری را در بدن داشت ، زخم ماندن در این #قفس تاب از کفش برده بود تا اینکه سرانجام پس از سالهای متمادی حضورش در جبهه ها و ایثار و فداکاریهای بی شمار در تاریخ اول #تیرماه۶۷ نماز عشق را در محراب خون سلام گفت و به دیار معبود شتافت.❣
🌸روحش شادو راهش پررهرو🌸
🌸....
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
چھ نزدیڪ اسٺ جان تو بھ جانم... ----*l 🍃🌺🍃l*---- ایستاده از راست شهید #حاج_حسن_
🌸🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍃
🌹 #شهیدحسن_تاجوک🌹
🌺 #خاطره_اول
🌷حاجی شوخ طببع بود ولی به لحاظی که به عنوان #فرمانده گردان سعی می کرد آن صلابت فرماندهی خودش را حفظ کند. سعی می کرد بچه هایی که اهل شوخی اند و توی جمع شوخی کنند که حاجی هم درکنارآنها می خندید . این نبود که حاجی بگوید وبچه ها بخندند.. ما یک عکس داشتیم ازحاجی که #شهیدان_حبیب_و_نبی_الله_ترکاشوند در سمت چپ و راستش ایستاده بودند و عکس انداخته بود. قبل از عملیات گرده رش و قبل از شهادت حاجی در چهار زبر باهم یک عکس انداختیم که سمت راستش من ایستادم و سمت چپشان آقای کریم ترکاشوند. عکس را که انداختیم گفتم:
حاج آقا این عکس می دانی چه چیزی را یاد آدم می آورد؟ و چه چیزی به یاد تو می اندازد؟
گفت: چه چیزی؟
گفتم: آن عکسی که با شهیدان حبیب و نبی الله انداختید، یادتان هست؟ این هم شبیه آن عکس است.
گفت: فلانی !
گفتم: بله!
گفت: اشتباه نکن ، بچه ها تمام رفتن ، اسم آورد، فلانی ، فلانی و... همه رفته اند، #گردان تکمیل است . فرمانده گردان ندارند، این سری دیگر نوبت وسطی است(منظور به خودشان بود) ، حالابچه ها منتظرند بیشتر از این هم چشم به راه نمیگذارمشان.
این حرف تقریبا ۸ یا ۱۰ روز قبل شهادتشان بود.
🌺راوی: #همرزم_شهید
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸 #معرفی_شهدا...🌸 🌹شهید #حاج_حسن تاجوک🌹 تاریخ ومحل تولد: 6/1/1340 ملایر تاریخ ومحل شهاد
🌸🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍃
🌹 #شهیدحسن_تاجوک🌹
🌺 #خاطره_دوم:
🌷سال 65 در پادگان شهید مدنی – بین جاده دزفول وشوشتر- مستقر بودیم که یک روز دیدم بچه های کادر جمع شده اند در چادر #حاج_حسن_تاجوک.
حاجی من را صدا کرد. رفتم. 2 تا از بچه های بسیجی هم بیرون از چادر ایستاده بودند. گفت: باید این ها را تنبیه کنی.
من هم کشیدمشان کنار و گفتم: پوتین هایتان را در بیاورید، خودم هم پوتین هایم را درآوردم ، چندبار دور اردوگاه را دویدیم. بعد آمدیم کنار چادری که بچه ها وحاجی بودند. دیدم بچه ها می خندند. گفتند نگاه کن حاجی ! این خودش را هم تنبیه کرده، پوتین هایش را در آورده.
حاجی گفت: نخندید، اصل تنبیه همین است.❣
این حرکت را از #شهیدمجیدفراهانی یادگرفته بودم.
🌺 #خاطره_سوم:
🌷روز 2/10/65 - مقر گردان 151 – هتل پرشین آبادان بود که #حاج_حسن جلسه ای گذاشت تا ما را توجیه کند. حاجی یک خودکار آنتنی داشت، کشیدش و شروع کرد کالک عملیاتی را توضیح داد، هدف ها را گفت. بعد از آن هم می پرسید. می گفت هدف شما کجاست؟ باید توضیح می دادیم. نوبت به #شهیدنبی_الله_ترکاشوند شد، آنتن هم به او داد. نبی الله وقتی شروع کرد آنتن را بیشتر کشید.
ناگهان حاجی گفت: صبرکن ببینم ، صبرکن.
گفت: چیه حاجی؟!
ماهم تعجب کردیم!!
گفت: نگاه کن من که #فرمانده گردانم آنتن را اینقدر کشیدم تو مسئول دسته ای اینقدر می کشی؟؟! بزن جا بزن جا...
شوخی کرد و بچه ها خندیدند.😂
شب عملیات #کربلای۴ بود و بعدش هم با آن دید نظامی که داشت گفت: عملیات لو رفته ، از کجا معلوم؟! از آنجایی که دارند خرمشهر را بمباران می کنند. زمانی که منطقه ای را بمباران می کنند یعنی عملیات لو رفته است.
🌺راوی: همرزم شهید
#شکرخدابابایی
@Karbala_1365