🌴🌾🌴🌾 🕊
🌾 🌴 🕊
🌴 🕊
هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣
💧 #حقیقت_کربلای۴
#قسمت_دهم
#صفحه۲۱
🕊
🍂🍃🌾
🕊
🌾شماره اول را به #نادرعبادی_نیا دادم و ادامه دادم تا آخرین شماره ، یعنی ۷۲ ، سهم خودم شد. ۱۰۳ نفر بقیه برای ادامه عملیات در خشکی باقی ماندند که همین موضوع باعث بحث و حتی گلایه کسانی شد که لباس غواصی بهشان نرسید.
آنجا حاج حسن بختیاری _ برادر حاج حسین _ با گریه و التماس می گفت: حاج کریم منو توی موج اول ببر. من سنم از این بچهها بیشتره. لباس حق منه که بهم برسه. منم که پاسخی برای مجاب کردن اون نداشتم، میگفتم:مگه این عملیات قراره با شکسته شدن خط تموم بشه؟ کار اصلی با شما و بقیه بچه هاست که روز بعد قراره بیاید اون ور آب و پاکسازی را تا روی جاده فاو_بصره ادامه بدید. واقعیت هم همین بود. قرار بود که من و حاج محسن با #غواص های موج اول غواصها همراه باشیم و بعد از شکستن خط، حاج حسین بختیاری هم بقیه بچهها را با قایق بیاورد و هم ساک های شخصی غواص ها را که حاوی لباس خاکی و پوتین هایشان بود. قرار شد ما بعد از شکستن خط و رسیدن به ساحل، لباسهای غواصی را درآوریم و لباس های خاکی را بپوشیم و با بقیه بچهها، به خط دوم و سوم #عراق بزنیم تا به جاده برسیم. از آنجا هم نیروهای خاکی #لشکر۲۷محمدرسول_الله، عملیات را تا تصرف اهداف نهایی ادامه دهند.
روز دوم دی ماه یکبار دیگر جدول سازماندهی #غواصان موج اول را با حاج محسن و حاج حسین مرور کردیم و از آنجا که در عملیات تابستان در #جزیره_مجنون، اندوه همراهی با بچه های غواص #خط_شکن در دلم مانده بود ، اول اسم خودم را با عنوان سرستون نوشتم. سر ستون دوم هم حاج محسن جان بزرگ شد و بقیه نیروها در سه دسته سازماندهی شدند.
(
#دسته_اول به فرماندهی #امیرطلایی(شهید) و معاونش #رضاعمادی(شهید) و #محمدحسن_اکبری(شهید)…
#دسته_دوم به فرماندهی #داریوش(رضا) #ساکی(شهید) و معاونانش سلیمان محمودی(آزاده) و #علی_شمسی_پور(شهید)…
#دسته_سوم به فرماندهی #قدرت_الله_نجفی(شهید) و معاونانش توکل زمانی(آزاده) و #نقی_رنجبران(شهید)، دسته سوم یک #تیم_ویژه هم داشت که قرار بود وقتی به آب بزنیم، این دسته ویژه از ما جدا شود و برود سراغ یک کشتی در گِل مانده نزدیک ساحل دشمن، که احتمال میدادیم داخل آن کمین داشته باشند. اعضای تیم ویژه عبارت بودند: از #غلامرضاخدری(شهید) ، #علی_منطقی(شهید) #سعیدکاظمی(شهید) #نقی_رنجبران(شهید) هاشم زرینقلم(آزاده) #مسعودمرادی(شهید) #مصطفی_جریان(شهید) #رسول_چیت_چیان(شهید) سیدحسین معصوم زاده(جانباز)…
برای عملیات این سه ستون باید با طنابی که هر #غواص به حلقه دستش می انداخت، با هم متصل می شدند. این ابتکار بعد از تجربه غواصی در عملیات #جزیره_مجنون به فکرمان رسید که چند حُسن داشت؛ یکی اینکه بچهها از ستون جدا و گم نمی شدند.
دوم اینکه وقت فین زدن، حرکت جمعی باعث می شد که افراد گاهی استراحت کنند و دیگران جورشان را بکشند. سوم اینکه اگر احتمالاً کسی در مسیر غواصی #شهید میشد، پیکرش تا ساحل همراه بچه ها با همان طناب می آمد.
صبح روز سوم دی ماه و، آماده باش برای حرکت به #نقطه_رهایی اعلام شد. به محض شنیدن این خبر، زیارت عاشورا خواندیم. چه زیارت عاشورایی و من دوباره برای بچه ها سخنرانی کوتاهی کردند و #نماز مغرب و عشا را با حال استغاثه خواندیم.
لباسهای غواصی را پوشیدیم و حرکت کردیم.
حین راه رفتن، یکی دوبار از ستون خارج شدم و به انتها رفتم تا یک بار دیگر وضعیت ظاهری و امکاناتی آنها را چک کنم. مثل #علی_منطقی، سیدحسین معصوم زاده و شاه محمدی(آزاده) شوخی هایشان گُل کرده بود و به نفرات جلویی یا پشت سری میگفتند:"بوی الرحمان میدی، استتار کن، نور بالا می زنی، عملیات رو لومیدی " و از این حرفها. عدهای هم توی خودشان بودند. زیر لب ذکر میگفتند و بیشترشان "وجعلنا" میخواندند. بهروز طالب نژاد و نوروزی هم در حین حرکت، مثل خبرنگارها سوال می پرسیدند و صدایشان را ضبط میکردند.
#ادامه_دارد…
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄