خواب دیدم شهید چمران توی یه بیابون بهم میگه چقدر اسرار میکنی شهید بشی تو ام به وقتش شهید میشی .
همه میگفتن بابا با این اوضاع برش گردونید مگه این میتونه قدم برداره برسونه خودشو کربلا ..
کربلای من ...
همه میگفتن بابا با این اوضاع برش گردونید مگه این میتونه قدم برداره برسونه خودشو کربلا ..
اونو قبل بی هوشی شنیده بودمااا😁
یهو دیدم پایین تختم یه آقایی نورانی یه سیب دستش از سر چوب سیب گرفته میچرخونه سیب و میاد جلو