eitaa logo
آموزش کامپیوتر| کَسبُنا🇮🇷
27.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
729 ویدیو
88 فایل
🔵 با #کسبُنا ”یکـبار برای همیـــــشه” مهارتهای #کامپیوتر و فتوشاپ ۲۰۲۴ رو #حرفه‌ای یاد بگیر 💯📱💻 ☎️ راه ارتباطی با ما: @banoyekhatatt پاسخگویی از شنبه تا۴شنبه سایت 🌐 https://www.kasbona.ir کانال رضایتها https://eitaa.com/karamoozkasbonaa
مشاهده در ایتا
دانلود
. وسط اعتکاف بودیم یه بنده خدایی اومد نگاه شمایلم کرد گفت سربازی؟!! گفتم نه، ولی قراره دو هفته دیگه سرباز بشم😅 گفت دوست داری کجا سرباز بشی؟! گفتم حقیقتا دوست دارم بیفتم بیمارستان سپاه شهرمون، در اوقات فراغت هم برسم به کارای انیمیشن سازی با گروهمون. . گفت شماره مو یادداشت کن. گفتم مگه کی هستی؟! گفت چکار داری، بهت میگم شمارمو یادداشت کن! شنبه بهم یادآوری کن. . آقا ما هم شمارشو گرفتیم و بعد از اعتکاف بهش زنگ زدیم. . بنده خدا از پاسدارای سپاه بود، بعدا فهمیدم با اون بنده خدایی که مسئول تقسیم سربازای سپاهه رفیقه. . اما خوب متاسفانه باز هم نشد که نشد، چون کارت سبز نداشتم😂 . خدا توی اعتکاف امیدی بهم داد، و بعد دوباره همون امیدم رو نسبت به مخلوقش نا امید کرد... . روز اعزام فرا رسید یک اسفند 1401
. ما اعزام شدیم پادگان شهید باهنر کرمان (نیروی انتظامی) . توی این عکس جناب سرهنگ داره اسمارو میخونه بریم سوار اتوبوس های اعزام بشیم .
. تا اینجای داستان سربازی خودم رو گفتم اگر داستان رو میخونید که با یه استیکر بهم اعلام کنید👇 @sed_moshtaba اگرم نمیخونید بگید که بیخیال بشم و سرتونو درد نیارم😅
فدای رفقا♥ ان شاءالله بریم ادامشو تعریف کنیم
آموزش کامپیوتر| کَسبُنا🇮🇷
. ما اعزام شدیم پادگان شهید باهنر کرمان (نیروی انتظامی) . توی این عکس جناب سرهنگ داره اسمارو میخونه
اقا ما روز اول اعزام حقیقتا هرچی نشستیم که اسم ما رو بخونه نخوند که نخوند اتوبوس های اعزام تموم شد گفتن اونایی که اسمشون تو لیست ها نبوده برن فردا بیان برای اعزام . روز اول سربازی مثل شیر برگشتم خونه😂😂 مادرم گفت پس چرا برگشتی؟! الکی گفتم معاف شدم😂😂😂 .
ولی خوب دوباره فردا صبحش دوباره شال و کلاه کردیم و اعزام شدیم سمت کرمان از شهر ما تا کرمان تقریبا یه 9 ساعتی راه هست. راننده اتوبوس هم نمیدونم چش بود، یه بار ماشینش خراب بود، یه بار بچه ها سیگار میکشیدن تو اتوبوس زد بغل شروع کرد به دعوا اصلا وضعی بود به هر ترتیب ما صبح ساعت ده و نیم راه افتادیم، شب ساعت 11 و نیم رسیدیم یعنی مسیر ۹ ساعته ما 13 ساعت طول کشید🤦‍♂️🤦‍♂️
. خسته و بی رمق رسیدیم در دژبانی . بعد چک کردن وسایل ورودی و توجیه های قبل از خدمتی، گفتن اونایی که تحصیل کرده هستن جدا بشن. . ما هم جدا شدیم و گفتن برید گردان ذوالفقار بگیرید بخوابید. . ماهم ساعت 3 خوابیدیم و ساعت ۵ بیدار باش بود یه صبحونه و نماز و نظافت زدیم تنگش. . یه خرده برنامه های توجیهی و غیره گذروندیم اخرش گفتن اونایی که دیشب رسیدن جدا شن . دوباره تقسیم شدیم توی گردان قدس گروهان جهاد
رفقا تا اینجاش رو علی الحساب نگه دارید ادامش رو میگم ان شاءالله خیلی مخلصم
اینم داشته باشید رفقا بعضی موقع این پارتی بازیها حقیقتا قلب آدم رو از ریشه در میاره و یه عده جوون مملکت رو نا امید میکنه. . ولی خوب، میگن هرچیزی نکشتت، قوی ترت میکنه . اینم همونه، باید آن چنان قوی بشیم که کسی نتونه ما رو به زانو بزنه. .
15.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶افزایش تمرکز سی پی یو cpu 📎وقتی نرم افزارها به خوبی اجرا نمیشن هنگ میکنن این آموزش میتونه چاره کار باشه 👌💻💯 ┈┅┅━━━━━✦━━━━━┅┅┈ https://eitaa.com/joinchat/2380267718C3b76d764ae
امروز پرینتر مرکز خراب شده بود، بدو بدو اومدیم آماد و پشتیبانی همیشه فکر میکردم توی ماشین پلیسا، چیزای خیلی خفنیه😅 ولی دیدم خیلی عادیه مثل بقیه ماشیناست اصلا فانتزیای بچگیم پودر شد😁
آموزش کامپیوتر| کَسبُنا🇮🇷
رفقا تا اینجاش رو علی الحساب نگه دارید ادامش رو میگم ان شاءالله خیلی مخلصم
ادامه بنده بعد از تقسیم شدنمون و توجیهات فرمانده رفتیم برای دریافت استحقاقی ها(کیف و لباس و کفش و پتو و...). بعدش هم یه سری فرم ها بهمون دادن که تکمیل کنیم. . وقتی فرم ها رو تکمیل کردیم فرمانده اومد گفت یه آدم با جنم میخوام که گروهان رو بچرخونه و نظم و ترتیب به افراد... دنبال ارشد گروهان میگشت. مدعیان همه بلند شدند، منم گوشه ای کز کردم که گیر نده به من. من حوصله ی داد زدن روی آدما رو نداشتم. . ارشد که انتخاب شد به ترتیب مسئول آسایشگاه، مسئولای غذا، چای،انبار انتخاب شدند. . در انتها گفت کی دستخطش و کامپیوتر بلده؟! من و دو نفر دیگه از دوستان دستامونو بلند کردیم.