هدایت شده از شاید زیبا ~
عسل رفت مشهد امروز بعد من مامانش رو تو هیئت دیدم گفتم خاله جای عسل خالی نباشه
با بغض گفت:هعی دخترم رفت
من:خاله غصه نخور ما عسلها هستیم 😭😂
هدایت شده از ↯ژولیت
مامان عسل اومد کنارم نشست
حالا من: ای بابا خاله میبینم دخترتم رفته و تنها شدی
مامان عسل: نگو فاطمه جان نگو[😩😭]
الان قطار وایساد بریم نماز بخونیم برگردیم سریع ، توی واگن اشتباهی رفتیم افتادیم وسط یه کاروان پسرونه :))))))
کل واگن پسر وایساده بود نمیتونستیم از وسطشونم رد شیم برگردیم قفل شده بود :)))))
قیافه من : 🙄
حنا : 🙄
بعد پسرا : داااااش من پله برقی برعکس اومدم داشتم میوفتادمممم
حضار : هااااارهاااار