تازه الان جایی که میخوام برم ماشین خور نیست و مجبور شدم یه خط دیگه رو سوار شم و دوبرابر کرایه پیاده شدمم😭
وقتایی که پشت تلفن در جوابِ 'دارم میام چیشده مگه ' ؛ میگم 'هیچی فقط حوصلم سر رفته'
یعنی هیچی فقط دلم برات تنگ شده.
چند شبه که یه هیئت دور و ناشناس میرم و هر شب آخرای روضه مجبورم که برگردم و نمیتونم تا آخرش بشینم ، برای امشب از صبح تقلا میکردم که بشه و بتونم که سینه زنی و عزاداری رو هم بمونم و بالاخره شد ، و حسش واقعا مطلوب بود
هیئت خیلی منظم و اهل دلی بودن ، روضه که تموم شد دو تا صف طویل تشکیل دادن و هر صف دو تا میوندار که خادم اصلی بودن داشت و ایستاده سینه میزدن و کنار دیواری ها هم همه ایستاده بودن ، مداح دور از حاشیه و بی حرمتی بود و به اصطلاح اشک جمع کن نبود و حماسی میخوند و من با شور مدحش هم اشکام جاری بودن
حس خوب و سبکی ای که کل وجودمو گرفته بخاطر مدح دلنواز مداح و خادمهای محترم اونجاست ، هیئت اصیل همچین چیزی بود
amir-kermanshahi.panjare-folad(128).mp3
12.13M
پنجره فولاد رضا برات کربلا میده ..
هر موقع حتی فکر توقع از کسی اومد توی ذهنتون همون لحظه آتیشش بزنید ، اونجاست که تازه میشه معنی زندگی رو فهمید .
کاش انقدر سر مداح و حسی که از خوندنش میگیرم سفت و سختگیر نبودم.
انگار هر مداحی نمیتونه دریچه قلبمو باز کنه
به این فکرمیکنم که انقدر روسیاهم که حتی روم نمیشه توی خلوت گوشهی روضه زیر چادر مشکی و با چشمای بسته با امام حسین حرف بزنم ، کلمه هام توان بیان حالمو ندارن و فقط شرمندگی و شرمندگی
فقط اشک میریزم و میگم من بدم ولی تو خوبی کن در حقم :)
هدایت شده از فلانجا
همیشه وقتی قلبمون فشردهست همه چی دست به دست هم میده تا فشرده ترش کنه ، همه چی