202030_711118885.pdf
2.33M
📚عنوان کتاب : ریسمان محبّت / سیری در حقیقت صلوات
✍️نویسنده : حجتالاسلام والمسلمین محمدحسن وکیلی
📖موضوع : مذهبی
📄تعداد صفحات : 96 صفحه
کتاب «ریسمان محبّت» سیری در حقیقت صلوات
▫️در این کتاب که در پنج فصل و 87 صفحه به زیور طبع آراسته شده، حقیقتِ ذکرِ شریف صلوات و فلسفه تاثیرگذاری آن در نورانیت نفس انسان مورد بررسی و مداقّه قرار گرفته و به سوالاتی پیرامون این ذکر شریف پاسخ داده شده است.
▫️برخی از عناوین کتاب عبارتند از:
معنای صلوات فرستادن ملائک و بندگان به حضرت | دلیل صلوات بر محمد و آل محمد | آیا صلوات تاثیری بر تعالی پیامبر دارد؟ | تفاوت صلوات مرسوم با دیگر انواع صلوات | آثار دنیوی و اخروی صلوات | توضیح شهید آیةالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی درباره صلوات
📚 @ketab_Et
[ فرهنگ از نظر تا عمل ]
برشی ✂️از کتاب
این کتاب مبتنی بر نگرش اسلام به فرهنگ-که در فرمایشات امام خامنه ای(الله حفظهُ) متجلی است- تدوین شده است و با پرهیز از رویکرد افراطی یا تفریطی، فرهنگ را مقوله ای قابل برنامه ریزی و مدیریت میداند که ضمن پرداختن به اصول، باید از دخالت در امور فرعی و شخصی پرهیز کرد.
بر اساس این نگرش، بخش های «فرهنگ»، «سیاست گذاری فرهنگی»، «برنامه ریزی فرهنگی» و «پیوست فرهنگی» در این مجموعهمورد بحث قرار گرفته است تا نشان دهیم فرهنگ قابل برنامه ریزی است و در عین حال نباید برای وصل به هدف، به اجبار و قوه قهریه متوسل شد. در این مجموعه تلاش شده است با بیانی ساده و روان، ضمن پرداختن به دیدگاه های نظری، از مبلحث عملی و کاربردی غلفت نشود بطوری که میتوان این کتاب را به عنوان یک کتاب جامع برای دوره های آوزشی و کارگاه های عملی، به دانشجویان رشته فرهنگی و فرهنگ یاران معرفی کرد...
📚 @ketab_Et
Ta Khoda Rahi Nist 08.mp3
1.18M
#داسـتان_شـب
🎧 گـوش کنیـد
کتاب جـذاب و شنیـدنی👌
تا خدا راهی نیست
"چهل حدیث قدسی"
📘اثر دکتر مهدی خدامیان
💥پارت هشتم
📚 @ketab_Et
[ بلند بگو آزادی ]
بریده ای ✂️از کتاب
پسرم میپرسد: ـ بابایی! این منافق، منافق که میگن، به کیا میگن؟ یعنی چی؟ توی فکر پاسخ گیر میافتم. وقت درماندگی نیست. میخواهم خودم را در سن و سال او و دوران ده ـ یازدهسالگیام بازیابی کنم تا ببینم تصور و تصویر خودم از این واژه و افراد منافق چه بوده؟ بلکه همان را برایش بازگو کنم؛ اما سیسال فاصله است. خدا به دادم میرسد و داستانی را برایش حکایت میکنم: ـ یه نفر بود که سه تا پسر داشت. این بابا، دو نفر از بچههاش رو دعا میکرد و سومی رو نفرین! تا این که یه روزی یه نفر بهش گفت که آخه این چه کاریه؟ مگه همهشون بچهت نیستن؟! اون مرد هم گفتش که یکی از بچههام همیشه راست میگه و یکی دیگهشون یه سره دورغ تحویلم میده اما این سومی گاهی راست میگه و گاهی دروغ و من رو سرگردون میکنه! داستان را که تعریف میکنم، زمان نتیجهگیری است: ـ اونی که همیشه راست میگه، دوست توئه؛ اونی که همیشه دروغ میگه، دشمن توئه. ولی یه منافق، اونیِ که یه روز راست میگه و یه روز دروغ و هر روز به رنگ و شکلی در میآد و تکلیفت باهاش روشن نیس.
📚 @ketab_Et
202030_415051604.mp3
22.11M
#سلام_بر_ابراهیم
جلد اول
جلسه یازدهم
📚 @ketab_Et
[ ساعت شانزده به وقت حلب ]
📗معرفی کتاب👇
کتاب "ساعت شانزده به وقت حلب" روایت هایی از زندگی استاد جنگ های نامتقارن محور مقاومت پرچم دار رشید سپاه حضرت محمد رسول الله (ص) سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی
🔸وقتی سردار همدانی سال 90 به عنوان مستشار نظامی به سوریه رفت، مشاوره های بسیار خوبی به فرماندهان و ارتش سوریه داد. پس از سنجیدن موقعیت، یگان های مدافع حرم را تاسیس کرد. یگانی از رزمنده های شیعه و سنی افغانستان، یگانی از رزمنده های ایران و یگانی هم از رزمنده های عراقی.
یکی دیگر از پیشنهادات وی و در واقع آخرین پیشنهاد وی این بود که در اسلحه خانه ها را باز بگذاریم که مردم از خودشان دفاع کنند و همین زمینه ای برای تشکیل بسیج وطنی شد. راهی که وی انتخاب کرده بود استفاده از فرهنگ و خاطرات 8 سال دفاع مقدس بود؛ مثلا کتابهایی مانند زندگینامه حاج احمد متوسلیان و حاج احمد همت را به عراقی ترجمه کرد و در بین ارتش سوریه و نیروهای بسیجی سوریه پخش کرد و بازتاب خوبی از نظامیان گرفت.
این کتاب شامل 65 خاطره از شهید همدانی در عرض 65 سال زندگی پربار وی است که از تولد آغاز می شود و تا پایان عمر پربرکتشان ادامه دارد.
📚 @ketab_Et
202030_338455486.pdf
1.74M
📚عنوان کتاب: به مجنون گفتم زنده بمان
✍️نویسنده: فرهاد خضری
📖موضوع: دفاع مقدس
📄تعداد صفحات : 269 صفحه
کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» حاج همت
کتاب به مجنون گفتم زنده بمان؛ شهید محمد ابراهیم همت، روایاتی از زندگی و رشادتهای این شهید و فرمانده بزرگ است.
📚 @ketab_Et
🌾 #رمان_واقعی_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #چهل_و_نهم
تنها اتفاق خوب اون ایام …
این بود که بعد از 4 سال با مرخصی من موافقت شد … می تونستم به ایران برگردم و خانواده ام رو ببینم …
فقط خدا می دونست چقدر دلم برای تک تک شون تنگ شده بود …😍❤️
بعد از چند سال به ایران برگشتم …🇮🇷
سجاد ازدواج کرده بود و یه محمدحسین 7 ماهه داشت …
حنانه دختر مریم، قد کشیده بود … کلاس دوم ابتدایی … اما وقار و شخصیتش عین مریم بود …
از همه بیشتر … دلم برای دیدن چهره مادرم😊😢 تنگ شده بود…
توی فرودگاه … همه شون اومده بودن …
همین که چشمم بهشون افتاد … اشک، تمام تصویر رو محو کرد …
خودم رو پرت کردم توی بغل مادرم … شادی چهره همه، طعم اشک به خودش گرفت …😢
با اشتیاق دورم رو گرفته بودن و باهام حرف می زدن …
هر کدوم از یک جا و یک چیز می گفت …
حنانه که از 4 سالگی، من رو ندیده بود … باهام غریبی می کرد و خجالت می کشید…
محمدحسین که اصلا نمی گذاشت بهش دست بزنم …
خونه بوی غربت می داد …
حس می کردم توی این مدت، چنان از زندگی و سرنوشت همه جدا شدم که داشتم به یه غریبه تبدیل می شدم …
اونها، همه توی لحظه لحظه هم شریک بودن …اما من … فقط گاهی … اگر وقت و فرصتی بود …
اگر از شدت خستگی روی مبل … ایستاده یا نشسته خوابم نمی برد … از پشت تلفن همه چیز رو می شنیدم …
غم عجیبی تمام وجودم رو پر کرده بود …
فقط وقتی به چهره مادرم نگاه می کردم … کمی آروم می شدم … چشمم همه جا دنبالش می چرخید …
شب … همه رفتن … و منم از شدت خستگی بی هوش …
برای نماز صبح که بلند شدم …
پای سجاده … داشت قرآن📖 می خوند … رفتم سمتش و سرم رو گذاشتم روی پاش …
یه نگاهی بهم کرد و دستش رو گذاشت روی سرم … با اولین حرکت نوازش دستش … بی اختیار … اشک از چشمم فرو ریخت …😭
– مامان … شاید باورت نشه … اما خیلی دلم برای ✨بوی چادر نمازت✨ تنگ شده بود …
و بغض عمیقی راه گلوم رو سد کرد …
دستش بین موهام حرکت می کرد … و من بی اختیار، اشک می ریختم … 😭
غم غربت و تنهایی …
فشار و سختی کار …
و این حس دورافتادگی و حذف شدن از بین افرادی که با همه وجود دوست شون داشتم …
– خیلی سخت بود؟ …
– چی؟ …
– زندگی توی غربت …
سکوت عمیقی فضا رو پر کرد …
قدرت حرف زدن نداشتم …و چشم هام رو بستم … حتی با چشم های بسته … نگاه مادرم رو حس می کردم …
– خیلی شبیه علی شدی … اون هم، همه سختی ها و غصه ها رو توی خودش نگه می داشت …بقیه شریک شادی هاش بودن … حتی وقتی ناراحت بود می خندید … که مبادا بقیه ناراحت نشن …اون موقع ها … جوون بودم … اما الان می تونم حتی از پشت این چشم های بسته … حس دختر کوچولوم رو ببینم …
ناخودآگاه … با اون چشم های خیس … خنده ام گرفت …دختر کوچولو …😁
چشم هام رو که باز کردم …
دایسون اومد جلوی نظرم … با ناراحتی، دوباره بستم شون …
– کاش واقعا شبیه بابا بودم … اون خیلی آروم و مهربون بود… چشم هر کی بهش می افتاد جذب اخلاقش می شد …ولی من اینطوری نیستم … 😒
اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم …نمی تونم اونها رو به خدا نزدیک کنم … من خیلی با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم … خیلی …😔
سرم رو از روی پای مادرم بلند کردم و رفتم وضو بگیرم …
اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و می سوخت …دلم برای پدرم تنگ شده بود … و داشتم …
کم کم از بین خانواده ام هم حذف می شدم …علت رفتنم رو هم نمی فهمیدم … و جواب استخاره رو درک نمی کردم …😔😣
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
📚 @ketab_Et
🕊️
امام علی علیه السلام :
عقل خود را زیر سوال ببرید؛ زیرا اعتماد کامل به عقل باعث اشتباه می شود.
غررالحكم حدیث ۲۵۷۰
📚 @ketab_Et
ابن سکیت دورقی اسوه علم و عمل
📙معرفی کتاب👇
🔹کتاب «ابن سکیت دورقی؛ اسوه علم و عمل» اثر عبدالکاظم علینژاد به همت موسسه بوستان کتاب در ۶۰ صفحه به چاپ رسید.
🔹ابن سکیت دورقی یکی از ستارگان درخشان آسمان علم و ادب خوزستان است. اصحاب سِیَر را مردی صالح، درستکار و علمدوست معرفی کردند که در فنون ادبی احاطه تمام داشت و همچنین در پهنه تالیف و نقل و نقد از چهره های برجسته قرن سوم بود، ولی متاسفانه تا زمان برگزاری کنگره بزرگداشت این دانشمند شیعی، کتابی درباره وی در ایران منتشر نشده بود.
🔹اثر پیشرو ابعاد مختلف خدمات این مرد بزرگ را کاویده و تلاش کرده هویت تاریخی، فرهنگی و ادبی او را به صورتی موجز و مستند باز نماید.
📚 @ketab_Et
202030_1881842355.pdf
309.7K
📚 عنوان کتاب : گلچین کتاب صد خاطره از شهید مهدی باکری
📖موضوع : شهداء
📄تعداد صفحات : 9 صفحه
#صد_خاطره_شهیدمهدیباکری
📚 @ketab_Et
202030_1627319311.mp3
19.63M
#سلام_بر_ابراهیم
جلد اول
جلسه دوازدهم
📚 @ketab_Et
[ سفرنامه یوهان شیلت برگر ]
📙معرفی کتاب👇
وقایع «سفرنامه یوهان شیلت برگر» به دوره تیموریان برمیگردد و مطالب آن گزارشهای ارزشمندی از اوضاع سیاسی اجتماعی و اقتصادی این دوره است. این کتاب در زمان مولف مشهور شده و به چند زبان ترجمه شده است.
در این سفرنامه لشکرکشی عثمانی در اروپا و آسیای صغیر، لشکرکشیهای تیمور و نزاعهای جانشینان وی منعکس شده است، همچنین جنگهای داخلی مصر به تصویر کشیده شده که مولف خود در بسیاری از این وقایع حضور داشته است.
یادداشتهای نویسنده درباره اقتصاد و کشاورزی ایران منحصر به فرد است. همچنین تقابل دین اسلام و مسیحت در قرون وسطی و برخی از آداب و رسوم اجتماعی و دینی مسلمانان و ارامنه با دقت توضیح داده شده است.
یوهان در آلمان به دنیا آمد و در 16 سالگی در جنگ نیوکوپلیس به دست عثمانیها اسیر شد و به خدمت سلطان عثمانی درآمد و در دربار سلطان بایزید عثمانی مشغول خدمت شد. وی علاوه بر شرکت در لشکرکشیهای عثمانی در قالب ماموریت به مصر و سوریه رفت و سپس به اسارت تیمور درآمده و در لشکرکشیهای تیمور نیز حضور داشت. یوهان از طریق دریای سیاه به قسطنطنیه فرار کرد و با کمک امپراطور بیزانس پس از 30 سال اسارت به زادگاهش برگشت.
📚 @ketab_Et
202030_747219510.pdf
891.5K
📚عنوان کتاب : سیمای محمد (ص)
✍️نویسنده : دکتر علی شریعتی
📖موضوع : پیامبر اکرم
📄تعداد صفحات : ۴۶ صفحه
#پیامبر_اکرم (ص)
#سیمای_محمد (ص)
#اعتقادی
📚 @ketab_Et
Ta Khoda Rahi Nist 09.mp3
748.6K
#داسـتان_شـب
🎧 گـوش کنیـد
کتاب جـذاب و شنیـدنی👌
تا خدا راهی نیست
"چهل حدیث قدسی"
📘اثر دکتر مهدی خدامیان
💥پارت نهم
📚 @ketab_Et
بررسی فقهی اقتصادی حمایت از کالای ایرانی
📙معرفی کتاب👇
🔻کتاب «بررسی فقهی اقتصادی حمایت از کالای ایرانی» به قلم حجتالاسلام والمسلمین احمدعلی یوسفی گیلانی در گروه اقتصاد اسلامی پژوهشکده نظامهای اسلامی، توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به زیور طبع آراسته شد.
برای اثبات فرضیه تحقیق با استفاده از ادله فقهی، موضوع حمایت از کالای ایرانی و نیز پرهیز از مصرف کالای خارجی به روش اجتهاد مرسوم در حوزههای علمیه بررسی و نتایج مطلوب حاصل گردید. همچنین تلاش شد تا نتایج بخش فقهی تحقیق در اختیار دستگاه فقه و افتاء قرار گیرد و از مراجع تقلید، نظر فقهی اخذ شود تا مردم، نهادهای واسط و دولتی با اطمینان بیشتری نتایج تحقیق را دنبال کنند.
📚 @ketab_Et
🌾 #رمان_واقعی_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #پنجاه
زمان به سرعت برق و باد سپری شد …لحظات برگشت🇩🇪 به زحمت خودم رو کنترل کردم …
نمی خواستم جلوی مادرم گریه کنم …
نمی خواستم مایه درد و رنجش
بشم …😣
هواپیما که بلند شد …🛫
مثل عزیز از دست داده ها گریه می کردم …😭
حدود یک سال و نیم دیگه هم طی شد …
ولی دکتر دایسون دیگه مثل گذشته نبود … حالتش با من عادی شده بود …حتی چند مرتبه توی عمل دستیارش شدم …
هر چند همه چیز طبیعی به نظر می رسید …
اما کم کم رفتارش داشت تغییر می کرد … نه فقط با من … با همه عوض می شد …😟
مثل همیشه دقیق … اما احتیاط، چاشنی تمام برخوردهاش شده بود …ادب … احترام … ظرافت کلام و برخورد …
هر روز با روز قبل فرق داشت …😟
یه مدت که گذشت …
حتی #نگاهش رو هم کنترل می کرد…دیگه به شخصی زل نمی زد … در حالی که هنوز جسور و محکم بود …
اما دیگه بی پروا برخورد نمی کرد …
رفتارش طوری تغییر کرده بود که همه تحسینش می کردن …
بحدی مورد تحسین و احترام قرار گرفته بود … که سوژه صحبت ها، شخصیت جدید دکتر دایسون و تقدیر اون شده بود …
در حالی که هیچ کدوم، علتش رو نمی دونستیم …😟
شیفتم تموم شد …
لباسم رو عوض کردم و از در اتاق پزشکان خارج شدم که تلفنم 📲زنگ زد …
– سلام خانم حسینی … امکان داره، چند دقیقه تشریف بیارید کافه تریا؟ … می خواستم در مورد موضوع مهمی باهاتون صحبت کنم …
وقتی رسیدم …
از جاش بلند شد و صندلی رو برام عقب کشید … نشست …
سکوت عمیقی فضا رو پر کرد …
– خانم حسینی … می خواستم این بار، رسما از شما خواستگاری کنم … اگر حرفی داشته باشید گوش می کنم…و اگر سوالی داشته باشید با صداقت تمام جواب میدم …😊🙈
این بار مکث کوتاه تری کرد …
– البته امیدوارم … اگر سوالی در مورد گذشته من داشتید …مثل خدایی که می پرستید بخشنده باشید …☺️
مغزم از کار افتاده بود و گیج می خوردم …حقیقت این بود که من هم توی اون مدت به دکتر دایسون علاقه مند شده بودم… 😊🙈
اما فاصله ما … فاصله زمین و آسمان بود … 😕
و من در تصمیمم مصمم … و من هر بار، خیلی محکم و جدی … و بدون پشیمانی روی احساسم پا گذاشته بودم … اما حالا…🙈
به زحمت ذهنم رو جمع کردم …
– بعد از حرف هایی که اون روز زدیم …فکر می کردم …
دیگه صدام در نیومد …
– نمی تونم بگم … حقیقتا چه روزها و لحظات سختی رو گذروندم … حرف های شما از یک طرف …
و علاقه من از طرف دیگه … داشت از درون، ذهن و روحم رو می خورد …تمام عقل و افکارم رو بهم می ریخت … گاهی به شدت از شما متنفر می شدم …
و به خاطر علاقه ای که به شما پیدا کرده بودم … خودم رو لعنت می کردم …
اما #اراده_خدا به سمت دیگه ای بود …
همون حرف ها و شخصیت شما … و گاهی این تنفر … باعث شد نسبت به همه چیز کنجکاو بشم …
اسلام، مبنای تفکر و ایدئولوژی های فکریش … شخصیتی که در عین تنفری که ازش پیدا کرده بودم … نمی تونستم حتی یه لحظه بهش فکر نکنم …
دستش رو آورد بالا، توی صورتش … و مکث کرد …
– من در مورد خدا و اسلام تحقیق کردم … و این … نتیجه اون تحقیقات شد … من سعی کردم #خودم_رو_باتوجه_به_دستورات_اسلام_تصحیح_کنم … و امروز … پیشنهاد من، نه مثل گذشته … 👈که به رسم اسلام …از شما خواستگاری می کنم …😊
هر چند روز #اولی که توی حیاط به شما پیشنهاد دادم … حق با شما بود … و من با یک #هوس و #حس_کنجکاوی نسبت به شخصیت شما، به سمت شما کشیده شده بودم …
اما احساس #امروز من، یک هوس سطحی و کنجکاوانه نیست…#عشق، #تفکر و #احترام من نسبت به شما و شخصیت شما … من رو اینجا کشیده تا از شما خواستگاری کنم …
و یک عذرخواهی هم به شما بدهکارم …در کنار تمام #اهانت هایی که به شما و تفکر شما کردم …
و شما #صبورانه برخورد کردید … من هرگز نباید به #پدرتون اهانت می کردم …😊
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
📚 @ketab_Et
۸ شهریور ۱۳۶۰
سالروز شهادت رئیسجمهور محبوب، مردمی، انقلابی و پاکباز #جمهوری_اسلامی_ایران
#شهید_محمدعلی_رجائی گرامی باد...🌸⚘❤
«...این بندهی کوچکِ خداوندِ بزرگ با اعتراف به یک دنیا اشتباه، بیتوجهی به ظرافت مسئولیت از خداوند رحیم، طلب عفو و از همهی برادران و خواهران متعهد، تقاضای آمرزشخواهی میکنم. وصیت حقیقی من مجموعهی زندگی من است. به همهی چیزهایی که گفتهام و توصیههایی که داشتهام در رابطه با اسلام، امام و انقلاب تاکید مینمایم. به کسی تکلیف نمیکنم ولی گمان میکنم اگر تمام جریان زندگی مرا به صورت کتاب درآورند برای دانشآموزان مفید باشد...»
(قسمتی از #وصیت_نامه_شهید #محمدعلی_رجایی )
📚 @ketab_Et
✅ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
🖌هیچ صدقه ای بالاتر از دانشی که میان مردم منتشر شود، نیست.
📙نهج الفصاحه، حدیث ۲۳۷۶
📚 @ketab_Et
[ بچه محله جلالی ]
📙معرفی کتاب👇
کتاب بچه محله جلالی به قلم داوود بختیاری دانشور جلد هفدهم از مجموعه «قصه فرماندهان»، روایتی است داستانگونه از زندگی فرماندهی شهید علیرضا ماهینی در دوران جنگ عراق علیه ایران که با بیانی ساده و روان به رشته تحریر درآمده است.
کتاب بچه محله جلالی شامل عناوینی مثل «تولد»، «دوست سرباز من»، «گروه 22 نفره»، «محاصره»، «برگه مرخصی»، «اسیر» و «عکس» است که هر کدام از این سرفصلها به قسمتی از زندگی و شخصیت ﺷﻬﻴﺪ علیرﺿﺎ ماهینی فرمانده گردان یاسوج در عملیات چزابه از تولد تا شهادت پرداخته است.
گزیده✂️کتاب
هیچ فکر نمیکردم دوباره ببینمش؛ آن هم میان رزمندهها. اولینبار تو گزینش سپاه دیدمش. رفته بودم برای استخدام. از هر کس درباره گزینش میپرسیدم جواب درستی نمیداد. راستش تو دلم خالی شد. همه کتابهایی را که سؤالات گزینش در آن بود، خوانده بودم. به قول بچههای مدرسه، درسم را فوت آب بودم؛ اما ترس ول کنم نبود. خوره شده و افتاده بود به جانم.
📚 @ketab_Et
هدایت شده از قاصدک
❇️ فروشگاه همیشه تخفیف ایران گیاه
😍فروش محصولات بهداشتی و مواد غذایی طبیعی و سالم😍
1⃣ ۲۰ درصد تخفیف همیشگی به افرادی که در سایت عضو شده اند.
2⃣ ۱۰ درصد تخفیف به خرید های بدون عضویت
3⃣ ارسال رایگان برای خریدهای بالای ۴۰۰هزار تومان
لینک زیر را لمس کن وهمین الان عضو کانال ایران گیاه شو / هم کلی مطلب عالی یاد میگیری هم میتونی راحت خرید کنی👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/16777223C1494e7d185
یک کانال عالی با کلی اطلاعات در زمینه سلامت👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/16777223C1494e7d185
202030_944587554.mp3
22.95M
#سلام_بر_ابراهیم
جلد اول
جلسه سیزدهم
پایان
📚 @ketab_Et
[ به وقت صمیمیت ]
📙معرفی کتاب👇
کتاب به وقت صمیمیت نوشته محمد زارعی و مجید فضل الهی توسط انتشاراب مهرستان منتشر شده است. کتاب به وقت صمیمیت تلاش کرده است از دیدگاه اسلام و روانشناسی، «تعریف، راهکارهای تقویت و نیز کاربرگهای روزانۀ کاربردیسازی صمیمیتها در زندگی مشترک» ارائه دهد.
صمیمیتهایی که در این کتاب ارائه شده، عبارتاند از: 1. صمیمیت عاطفی؛ 2. صمیمیت روانشناختی و عقلانی؛ 3. صمیمیت تفریحی و اجتماعی؛ 4. صمیمیت معنوی؛ 5. صمیمیت زیباشناختی؛ 6. صمیمیت جسمی؛ 7. صمیمیت جنسی.
📚 @ketab_Et