# فرصت علم آموزی
🌺قالَ مولانا امیرالمومنین علیهالسلام:
🌸بادِرِ الفُرصَةَ قبلَ أن تكونَ غُصّةً
🌼امام علی عليه السلام:
🌸فرصت را درياب پيش از آنكه [با از دست رفتن] سبب اندوه شود
📚غررالحکم، حدیث ۴۳۶۲
📚 @ketab_Et
[ عزادار حقیقی ]
📙معرفی کتاب👇
اینکه داغی که عاشورا در قلبِ تاریخ، برجای گذاشته؛ از حرارت نمیافتد و بعد از ۱۴ قرن، هنوز تاریخ جزئیاتِ واقعهی عاشورا را به یاد دارد؛ جاودانگیِ یک تراژدی دردناک نیست!
💢 عزاداری؛ خود یک #سلوک است، که عزادار را از مرتبهی اول (نازل) به مرتبهی پنجم عزاداری (روح انتقام و معیّت با حسین زمان) سوق میدهد!
اینکه با این تنها نردبان سلوکی، صرفاً بعنوان یک مراسم عزاداری سالیانه روبرو شویم؛ خسارتی است که به فقرِ باطن انسانی، و ضعف معنویِ جامعهی بشری منجر شده است.
کتاب عزادار حقیقی؛ سعی دارد مراتب عزاداری را مفصّلاً شرح داده، و صعود به قلّه آنرا که رسیدن به مقام "أن یرزقنی طلب ثاری مع امامٍ هدیٰ" است، برای عزادار، آسان نماید.
📚 @ketab_Et
[ خون خدا ]
📙 معرفی کتاب👇
🔸کتاب خون خدا در نظر دارد قطرهای از دریای معنویت حضرت سیدالشهدا امام حسین(علیهالسلام) به تصویر کشاند.
این کتاب برای گروه سنی نوجوان نوشته و در گروه عناوین «گنجشک های جمکران» چاپ شده است.
📚 @ketab_Et
[ کشتی نجات ]
📙معرفی کتاب👇
این مجموعه با کمک به والدین و مربیان ، باعث آشنایی کودک با برخی از مفاهیم هدف قیام اباعبدالله (ع) شده و در دنیایی داستان گونه، مخاطب کودک را وارد ماجرا می کند و سپس با بازی های حرکتی و هنری، هدف داستان و بازی را در ذهن او ماندگار می سازد.
این بسته متناسب با ایام محرم و صفر ، همراه با قابلیت استفاده در سایر ایام طراحی شده است و بازی ها و ماجراداستان هایی را به مخاطب خود معرفی می کند تا لحظات حضور کودکان در مکان هایی مانند هیئت ها، مجموعه های فرهنگی تربیتی، کلاس ها و ... را پربار سازد.
📚 @ketab_Et
🌾 #رمان_واقعی_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #سی_و_یکم
دست هاش شل شد و من رو ول کرد …
چرخیدم سمتش …صورتش بهم ریخته بود …
– چرا اینطوری شدی؟ …
سریع به خودش اومد … خندید و با همون شیطنت، پارچ و لیوان رو از دستم
گرفت …😃😋
– ای بابا … از کی تا حالا بزرگ تر واسه کوچیک تر شربت میاره … شما بشین بانوی من، که من برات شربت بیارم خستگیت در بره … از صبح تا حالا زحمت کشیدی …
رفت سمت گاز …
– راستی اگه کاری مونده بگو انجام بدم … برنامه نهار چیه؟… بقیه اش با من …
دیگه صد در صد مطمئن شدم یه خبری هست … هنوز نمی تونست مثل پدرش با زیرکی، موضوع حرف رو عوض کنه … شایدم من خیلی پیر و دنیا دیده شده بودم …
- خیلی جای بدیه؟ …😥
– کجا؟ …😊
– سومین کشوری که بهت پیشنهاد بورسیه داده …😥
– نه … شایدم … نمی دونم …🙁
دستش رو گرفتم و چرخوندمش سمت خودم …
– توی چشم های من نگاه کن و درست جوابم رو بده … این جواب های بریده بریده جواب من نیست …😥😧
چشم هاش دو دو زد … انگار منتظر یه تکان کوچیک بود که اشکش سرازیر بشه… اصلا نمی فهمیدم چه خبره …
– زینب؟ … چرا اینطوری شدی؟ … من که …
پرید وسط حرفم … دونه های درشت اشک از چشمش سرازیر شد …😭
– به اون آقای محترمی که اومده سراغت بگو … همون حرفی که بار اول گفتم … تا برنگردی من هیچ جا نمیرم … نه سومیش، نه چهارمیش … نه اولیش … تا برنگردی من هیچ جا نمیرم …
اینو گفت و دستش رو از توی دستم کشید بیرون… اون رفت توی اتاق …
من، کیش و مات … وسط آشپزخونه …
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
📚 @ketab_Et
[ روضه ابوالفضل ]
بریده ای✂️ از کتاب
به اصرار همسرم و هاشم در کنکور دانشگاه شرکت کردم. با آنکه در آمریکا درس خوانده بودم اما وقتی برگشتیم ایران؛ قصد ادامه تحصیل نداشتم. همسرم اصرار داشت درس بخوانم. هاشم تا شب کنکور برایم مسائل ریاضی را توضیح میداد؛ لگاریتم، الگوریتم و... . وقتی خستگیام را میدید میگفت: «دل به درس نمیدی ها!». با داشتن دو بچه خیلی انگیزه درس خواندن نداشتم اما هاشم میگفت: «بچههایت را نگه میدارم. تو برو درس بخوان». بیولوژی قبول شدم. میثم و یاسر روزها و ساعتهای خوشی را با هاشم گذراندند. سه سال بچهها را میگذاشتم خانه مامان و هاشم نگهشان میداشت تا بروم دانشگاه.
📚 @ketab_Et
[ بابا رجب ]
📙معرفی کتاب👇
کتاب بابا رجب قصه زندگی رجب محمدزاده معروف به بابا رجب است. او نانوایی در مشهد بود و البته یک بسیجی نانوا. سال ۱۳۶۴ به جبهه رفت تا دوشادوش سایر ایثارگران انقلاب و دفاع مقدس، بجنگد و دشمن را به واهمه اندازد.
این دفاع ادامه داشت تا اینکه سال ۱۳۶۶ فرا رسید. او به همراه سه همرزم، در سنگری بودند که خمپاره ای در نزدیکی شان منفجر شد. دو نفر شهید شدند و یکی دیگر یک دست و یک پای خود را از دست داد. حکایت نفر چهارم اما شاید حکایتی منحصر به فرد در تاریخ دفاع مقدس ما باشد.
گزیده✂️کتاب
در حیاط تمام سعی ام را کردم تا الهه و حمید نزدیک پنجره بمانند. هر دو را روی زانوهایم نشاندم تا بهتر توی دید رجب باشند. چند لحظه ای گذشت، به حدی سرگرم بچه ها شدم که رجب را از یاد بردم. موهای الهه بلند شده بود و مدام توی صورتش می ریخت. هر چند کلمه ای که حرف می زد، صورتش را تکان می داد تا موهایش کنار بروند. از این کارش خوشم میآمد. بی اختیار توی بغلم گرفتمش و صورتش را بوسیدم.
📚 @ketab_Et
[ زندگی با تمام وجود ]
📙معرفی کتاب👇
✍زندگی با تمام وجود کتابی نوشته برنه براون نویسنده نامآشنای حوزه رشد فردی و موفقیت در زندگی است. زندگــی کــردن بــا تمــام وجــود، یعنــی عملــی کــردن ارزش هایــی کــه بــه آنهــا اعتقــاد داریـد.
🔷زندگی با تمام وجود یعنـی پـرورش شـهامت، همدلـی و ارتبـاط، به نحـوی کـه وقتـی صبـح از خـواب بیـدار میشـوید، فکـر کنیـد: امـروز چـه همـهی کارهایـم را انجـام دهـم و چـه نیمـه کاره باقــی بماننــد، بــاز هــم خــوب و بــاارزش هســتم. یعنــی وقتــی شــب بــه رخت خــواب می رویـد، بـا خودتـان فکـر کنیـد: بلـه، مـن کامـل نیسـتم، آسـیبپذیر هسـتم و گاهـی هـم می ترسـم. ولـی ایـن باعـث تغییـر ایـن حقیقـت نمی شـود کـه هـم شـهامت دارم و هـم ارزش دوسـت داشـته شـدن و داشـتن حـس تعلـق را دارم.
✨تاکید بروان در این کتاب بر پذیرش کاستیها است؛ این که کاستیهای خود را بپذیریم تا بتوانیم به موفقیتهای بیشتری برسیم. او اعتقاد دارد کمالگرایی باعث ایجاد مشکلات جدی در زندگی میشود و در نهایت انسان را به درماندگی میرساند.
📖برشی✂️ از این کتاب
⚡️ما از لحاظ بیولوژیکی، شناختی، جسمی و معنوی برای دوست داشتن، دوست داشته شدن و تعلق داشتن برنامهریزی شدهایم. در صورت برآورده نشدن این نیازها، عملکردی را که باید داشته باشیم نداریم. درهم میشکنیم، متلاشی میشویم، بی حس میشویم، درد میکشیم، دیگران را میرنجانیم.
📚 @ketab_Et
[ پس از ده سال ]
بریده هایی✂️ از کتاب
۱-مهربانی، خصیصه بارز حمید بود. همه از مهربانیهای او خاطره دارند. در خدمت همه بود. من و خواهرم ازدواج کرده بودیم و همسرانمان به جبهه میرفتند. گاهی که پیش آمد و دست بر قضا حمید خانه بود و همسران ما جبهه بودند؛ به ما و بچههایمان خیلی میرسید. بازی با بچهها را خیلی دوست داشت. حوصلهاش زیاد بود. مدام پیگیر امورات ما بود و لحظهای از بچهها غافل نمیشد.
۲-برادر بزرگترم سال ۶۰ از دنیا رفت. با آن که حمید شده بود تنها پسر خانواده، اما پدر و مادرم مخالف رفتن او به جبهه نبودند. اصلاً نبودن حمید برایشان مسأله نبود. یک امر معمولی و ساده بود. انگار حمید رفته مدرسه و تا ظهر برخواهد گشت. مادرم صبور و مقاوم بودند. همین صبر و استقامتشان روی ما هم تأثیر گذاشته بود. پدرم اما احساساتیتر بودند.
📚 @ketab_Et
[ فردا مسافرم ]
📙معرفی کتاب👇
نوشته مریم راهی است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است. کتاب فردا مسافرم داستانی جذاب در قلب واقعه عاشورا است.
درباره کتاب فردا مسافرم
فاطمه دختر جوانی است که به مردی دل باخته است، مردی که او از گروه امضاکنندگان نامه دعوت امام حسین(ع) به کوفه است. پدر فاطمه به امام حسین(ع) ملحق شده است اما پدر بهخانه برمیگردد و اندکی بعد کاروان اسرا وارد کوفه میشوند.
این کتاب اثری جذاب است که عشق محور اصلی آن است. در این کتاب سه روایت از عشق روایت میشود روایت اول، عشق فاطمه است، روایت دوم عشق اسرا و خانواده شهدای عاشورا به خاندان خود و عشق سوم، عشقی که فرزندان و پدران خاندان اهل بیت(ع) نسبت به آنها ابراز میکردند.
در دنیای امروز که ادبیات داستانی کمتر به وقایع دینی مهم میپردازند این کتاب مانند گوهری تابناک است.
📚 @ketab_Et
💠 حدیث روز 💠
💎سخن امام حسین(ع) درباره صبر در زمان غیبت
🔻امام حسین علیهالسلام:
لَهُ غَیْبَةٌ یَرْتَدُّ فیها اَقْوامٌ وَیَثْبِتُ فیها اخَرُونَ فَیَوُذُّونَ وَ یُقالُ لَهُمْ: «مَتی هذَا الْوَعْدُ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ». اَما اَنَّ الصّابِرَ فی غَیْبَتِةِ عَلَی الاَْذی وَالتَّکْذیبِ بَمِنْزِلَةِ المجاهِدِ بِالسَّیْفِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله
❇️ حضرت مهدی دارای غیبتی است که گروهی در آن مرحله مرتد میشوند و گروهی ثابت قدم میمانند و اظهار خشنودی میکنند.
افراد مرتد به آنها میگویند: «این وعده کی خواهد بود اگر شما راستگو هستید؟»
ولی کسی که در زمان غیبت در مقابل اذیّت و آزار و تکذیب آنها صبور باشد، مانند مجاهدی است که با شمشیر در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله جهاد کرده است.
📚 بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳
📚 @ketab_Et
[ دختر تبریز ]
📙معرفی کتاب👇
در کتاب دختر تبریز، خاطرات صدیقه صارمی رزمنده، مربی نهضت سوادآموزی، و مربی تربیتی را از زبان خود او می خوانید.
درباره کتاب دختر تبریز
کتاب دختر تبریز خاطرات دختر جسور و جنب و جوشی به اسم صدیقه است که از دل حوادث و ماجراهای تلخ و شیرین دهه ی ۶۰ میگذرد و جوانی و میانسالیاش دستخوش ماجراهایی آموزنده و جذاب است. صدیقه صارمی، رزمنده، مربی نهضت سوادآموزی و مربی پرورشی دهه ۶۰ شهر تبریز است که در این کتاب خاطرات و تجربههایش از روزهای سخت جنگ با شما درمیان میگذرد.
خواندن کتاب دختر تبریز را به چه کسانی یپشنهاد میکنیم
علاقهمندان به تاریخ معاصر و دوستداران خاطرات دوران جنگ و دفاع مقدس میتوانند از صدیقه صارمی لذت ببرند با گوشهای از تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران آشنا میشوند.
📚 @ketab_Et
[وحی و نبوت در قرآن ]
📙معرفی کتاب 👇
وحی و نبوت در قرآن اثر ارزشمند حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی:
در سومین مجلد از مجموعۀ وزین «تفسیر موضوعی قرآن كریم»، پس از طرح مباحث مقدماتی ضرورت و راههای شناخت حقیقت وحی، منشأ پیدایی آن، چگونگی مراتب و درجات آن، میدان حضور وكرانۀ بروز وحی و...، مباحثی است كه جز خود وحی نمیتواند آن را بیابد و تبیین كند. نبوت، در سه بخش و هشت فصل به مباحث: حقیقت وحی، فرق وحی و تجربه دینی، اثر وحی، اهداف و فواید نبوت، عصمت پیامبران، ادله نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم )، خاتمیت و پاسخ به پرسشهایی دربارۀ خاتمیت و... میپردازد.
📚 @ketab_Et
[ زندگی با کد مهران ]
بریده ای ✂️از کتاب
چند ماه قبل از شهادتش، مصادف شده بود با اوایل ماه ربیعالاول. از درد پهلو و بازوی چپ، خیلی اذیت میشد. شبها هم از درد خوابش نمیبرد. معمولاً وقتی خیلی درد داشت، فقط در حد چند کلمۀکوتاه، ابراز میکرد. آن موقع هم در جواب احوالپرسی من گفت: «پهلو و بازوی چپم درد میکند.» گفتم: «روزهای اول ماه ربیع است و فصل پهلودرد و بازودرد.» سریع موضوع را گرفت. اشک، جمع شد توی چشمهایش و لبخند زد. از آن موقع تا آخر عمرش، به احترام خانم فاطمه (س)، نشنیدم دیگر از آن درد گلایه کند.
📚 @ketab_Et
[ راز عطش ساقی ]
📙معرفی کتاب👇
سال هاست در روضه سقا به این اتفاق به ظاهر کوتاه اما بلند و ژرف می اندیشیم : در آن لحظه عطش نوش در جان زلال ساقی چه جریان داشت؟ راز عطش ساقی چه بود؟
نوشیدن یا ننوشیدن؟ مسئله این است!
دو مطلب مهم در این اثرقابل ذکر است:
نخست: مطالعه این لحظه حساس تاریخ، باور همه عباس دوستان را به لحظه لحظه های این شخصیت و فراتر از آن جریان کربلا عمیق ترو دقیق تر خواهد کرد.
این جا یک لحظه، محور یک تحقیق و تألیف شده است و اساساً هر لحظه ای که در کربلاست، بوی ابدیت می دهد.
دوم: آن که در دل انتخاب عاشورایی حضرت ساقی به انتخاب های خودشان نیز نگاهی بیندازندو بدانند برای انتخاب درست به چه چیزهایی باید توجه داشته باشند و چه لوازمی را ملتزم باشند.
📚 @ketab_Et
[ هواتو دارم ]
📙معرفی کتاب👇
کتاب هواتو دارم" اثری است از محمد رسول ملاحسنی که به روایت زندگی شهید مدافع حرم مرتضی عبداللهی می پردازد.
این جوان، دل حاج قاسم را با اختراع و نوآوری اش نرم کرد..!
مسجد بود که مرتضی را مرتضی کرد. آقا مرتضی عبداللهی جوانی باهوش و شجاع بود که به انواع و اقسام هنرهای رزمی تسلط داشت. عشق به جهاد و شهدا را از همان اول می شد به وضوح در او دید. و در آخر هم خدا او را فراخواند و به او گفت "هواتو دارم" تا با شهادت، آسمانی شود.
📚 @ketab_Et
🌾 #رمان_واقعی_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #سی_و_دوم
تازه می فهمیدم چرا علی گفت …
من تنها کسی هستم که می تونه زینب رو به رفتن راضی کنه … اشک توی چشم هام 😢حلقه زد …
پارچ رو برداشتم و گذاشتم توی یخچال …
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم …
– بی انصاف … خودت از پس دخترت برنیومدی … من رو انداختی جلو؟ … چطور راضیش کنم وقتی خودم دلم نمی خواد بره؟ …
برای اذان از اتاق اومد بیرون که وضو بگیره …دنبالش راه افتادم سمت دستشویی … پشت در ایستادم تا اومد بیرون…
زل زدم توی چشم هاش … با حالت ملتمسانه ای بهم نگاه کرد… التماس می کرد حرفت رو نگو …
چشم هام رو بستم و یه نفس عمیق کشیدم …
– یادته 9 سالت بود تب کردی …
سرش رو انداخت پایین … 😔منتظر جوابش نشدم …
– پدرت چه شرطی گذاشت؟ … هر چی من میگم، میگی چشم …
التماس چشم هاش بیشتر شد … گریه اش گرفته بود …😢
– خوب پس نگو … هیچی نگو … حرفی نگو که عمل کردنش سخت باشه …
پرده اشک جلو دیدم رو گرفته بود …😢
– برو زینب جان … حرف پدرت رو گوش کن … علی گفت باید بری …
و صورتم رو چرخوندم … قطرات اشک از چشمم فرو ریخت… نمی خواستم زینب اشکم رو ببینه …😢😢
تمام مقدمات سفر رو مامور دانشگاه از طریق سفارت انجام داد …
براش یه خونه🏡 مبله گرفتن … حتی گفتن اگر راضی نبودید بگید براتون عوضش می کنیم … هزینه زندگی و رفت و آمدش رو هم دانشگاه تقبل کرده بود …💵🚗
پای پرواز …
به زحمت جلوی خودم رو گرفتم … نمی خواستم دلش بلرزه …
با بلند شدن پرواز،🛫 اشک های من بی وقفه سرازیر شد … 😣😭تمام چادر و مقنعه ام خیس شده بود …
بچه ها، حریف آرام کردن من نمی شدن …
🎀( شخصیت اصلی این داستان …
سرکار خانم دکتر سیده زینب حسینی هستند … شخصی که از این به بعد، داستان رو از زبان ایشون مطالعه خواهید کرد …) 🎀
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
📚 @ketab_Et
[ قرآن دوست بچه ها۱ ]
📗 معرفی کوتاه کتاب👇
از منظر دین اسلام و تمامی بزرگان دین هفت سال نخست زندگی هر فردی از حساس ترین مقاطع سنی است. به طوری که آموختههای دوران کودکی همچون نقشی بر سنگ تا آخر عمر همراه فرد باقی خواهد ماند. حضرت علی (ع) در حدیثی پس از اشاره به گزیدن نام نیک و تربیت نیکو، آموزش کتاب خدا را فصل الخطاب مهمترین حقوق فرزند بر والدین برشمردهاند.
📖 قطعهی کوتاه کتاب
دعای مورچه و آمدن باران در زمان حضرت سلیمان (علیه السلام) به خاطر نیامدن باران، آب و غذا خیلی کم شده بود، مردم پیش حضرت سلیمان (علیه السلام) رفتند و از قحطی شکایت کردند و خواستند تا حضرت برای باریدن باران، نماز «طلب باران» بخواند و دعا کند تا خدا برای آنها باران بفرستد. حضرت سلیمان (علیه السلام) و مردم برای نماز و دعای باران از شهر خارج شدند. در بین راه حضرت سلیمان (علیه السلام) یک مورچه ای را دید که دستانش را به طرف آسمون بلند کرده و دعا می کند تا باران بیاید و می گفت: ….
📚 @ketab_Et
[ کتیبه ی ژنرال ]
📙معرفی کتاب👇
کتاب کتیبه ی ژنرال (جلد اول) نوشته اکبر صحرایی است. نویسنده در این کتاب سعی کرده است به شیوه نویسنده جنگ و صلح عمل کند. او در این کتاب به تاریخ ایران پیش از انقلاب پرداخته است و با روایتی داستانی آن را به خواننده منتقل می کند.
گزیده✂️کتاب
تا نقشهٔ منطقهٔ عملیاتی حماه پهن شد کف اتاق، اسکندری، دو زانو مقابل نقشه نشست. دفترچهٔ کوچک و خودکار آبی بیکش را از جیب درآورد. سریع و رگباری پرسید: «موقعیتمان کُجاس؟ اصل قضیهٔ عملیات چیه؟ کار شما چیه؟ چرو قرارگاه این قد، غُل غُله اس؟ قراره چه کنید کاکو؟»
📚 @ketab_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞نماهنگ جدید|ویژه سوگواری ماه محرم
🏴غریب مادر،حسین
⚜همخوانی فارسی-عربی در مدح حضرت امام حسین علیه السلام
🌀برگرفته از اشعار عربی منسوب به حضرت سکينه سلام الله علیها
🚧کاری از:
💠گروه تواشیح نونهالان تسنیم
📚 @ketab_Et
🖤﷽🖤
#حدیث_روز
🍁 هر صبح، یک حدیث🍁
▪️امام حسین علیه السلام:
✍🏻نَحْنُ الّذِینَ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَابِ وَ بَیَانُ مَا فِیهِ وَ لَیْسَ عِنْدَ اَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ مَا عِنْدَنَا لاَِنّا اَهْلُ سِرّ اللّهِ».
💠«ما کسانی هستیم که علم قرآن، و بیان آنچه در آن است، نزد ماست، و آنچه در نزد ماست نزد هیچیک از آفریدگان خدا نیست، زیرا ما محرم راز خداییم».
📘بحار الانوار، ج 44 ص 184 ح11
📚 @ketab_Et