Ta Khoda Rahi Nist 10.mp3
773.6K
#داسـتان_شـب
🎧 گـوش کنیـد
کتاب جـذاب و شنیـدنی👌
تا خدا راهی نیست
"چهل حدیث قدسی"
📘اثر دکتر مهدی خدامیان
💥پارت دهم
📚 @ketab_Et
202030_1605153408.pdf
2.63M
202030_49841943.pdf
155.8K
[ گنجینه ی آسمانی ]
📙معرفی کتاب👇
کتاب گنجینه ی آسمانی نوشته سیدمرتضی آوینی (۱۳۷۲-۱۳۲۶) است. آوینی فیلمساز مستند و روزنامهنگار حوزه دفاع مقدس بود که در سال ۱۳۷۲ بر اثر ترکش مین به شهادت رسید. از او آثار بسیاری بهجامانده است. این گفتار متن همه فیلمهای روایت فتح را از اولین برنامه تا شهادت راوی فتح در بر میگیرد.
گفتار متن مجموعه مستقل «با من سخن بگو دوکوهه» به لحاظ سنخیت با برنامههای روایت فتح در انتهای کتاب گنجانده شده است. از آنجا که دستنوشتههای شهید آوینی غالباً در دسترس نبود، متن گفتارها از نوار استخراج و ویرایش و تنظیم گردید.
گزیده✂️کتاب
غروب نزدیک میشود و تو گویی تقدیر زمین از همین حاشیه اروندرود است که تعیین میگردد. و مگر بهراستی جز این است؟ بچهها آماده و مسلح، با کولهپشتی و پتو و جلیقههای نجات، در میان نخلستانهای حاشیه اروند، آخرین ساعات روز را بهسوی پایان خوش انتظار طی میکنند. اینها بچههای قرن پانزدهم هجری قمری هستند؛ هم آنان که کره زمین قرنهاست انتظار آنان را میکشد تا بر خاک بلادیده این سیاره قدم گذارند و عصر ظلمت و بیخبری را به پایان برسانند...
📚 @ketab_Et
[ اعتیاد ]
📙معرفی کتاب👇
کتاب اعتیاد توسط مجتبی جزایری و امیرهوشنگ مهریار نوشته شده است. در آستانه ورود به قرن بیست و یکم، جوامع بشری با معضلی به نام سوء مصرف مواد مخدر دست به گریبان هستند و با وجود تمامی کوشش های به عمل آمده و هزینه های گزاف در مسیر مبارزه با این معضل بزرگ اجتماعی-روانی، هنوز راه حل قابل قبول و مناسبی برای چیره شدن بر این پدیده شوم جهانی به دست نیامده است.
کشور ما ایران نیز به دلیل قرار گیری در یکی از مهمترین مسیرهای حمل و نقل مواد افیونی و همچنین به دلایل تاریخی و اجتماعی متعدد، یکی از اصلی ترین قربانیان سوء مصرف مواد مخدر در جهان به شمار می رود و با وجود اینکه طی بیست سال گذشته نیروهای انسانی بسیاری را در مسیر مبارزه با این معضل شوم قربانی نموده و متحمل هزینه های گزافی از محل سرمایه های ملی گردیده است، به نظر نمی رسد که نتایج حاصل شده برای مردم و مسئولین رضایت بخش باشد.
📚 @ketab_Et
[ داعشی و عاشقی ]
📙معرفی کتاب👇
کتاب داعشی و عاشقی حکایت دریای پرتلاتم مودت و دوستی حضرت ابا عبدالله و توجه ایشان به زائرینشان مخصوصا به زائرین پیاده اربعین است که حتی دشمنان حضرت را در بر می گیرد. احساس دلسوزی امام حسین (علیه السلام) و مسئولیت هدایت امت رسول الله که به عهده ایشان است، دوست و دشمن نمی شناسد و گاهی شامل حال دشمنان فریب خورده هم می شود. عشق به امام و سوز و گداز دلهای عاشق زائران اربعین خود حکایتی مفصل دارد که دیدنی، شنیدنی و خواندنیست.
گزیده✂️کتاب
مرد عربی جلو دوید. هول ورم داشت. دست درشت و پنبه ای اش را دور گردنم انداخت. به زبان خودش گفت: «اهلاً و سهلاً. خوش آمدی زائرِ حسین! به قیافه ات نمی آید که عرب باشی! ایرانی هم که حتماً نیستی. هستی؟ نه نیستی! » خیره خیره و عصبانی نگاهش کردم. وسط پیشانی ام را سفت بوسید، آبدار و حال به هم زن. بعد گفت: «خسته ای؟! می دانم. الهی که خاکِ مسیر راهت بودم. این پاهای تو چقدر توی این راه درد دیده، سختی کشیده! این قامت چقدر مرارت برده تا ذره ای از اجر دردها و مرارتهای بی بی زینب(س) در مسیر مشّایه را ببرد! »
📚 @ketab_Et
202030_1808094709.pdf
3.09M
📚عنوان کتاب: صد روایت از زندگی علامه سید علی قاضی
✍️نویسنده : کارگروه محتوایی آستان قدس رضوی
📖موضوع : زندگینامه
📄تعداد صفحات : ۱۳۵ صفحه
📚 @ketab_Et
[ دردانه ی کرمان ]
📙معرفی کتاب👇
کتاب دردانه ی کرمان خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا است که به خواست مستقیم شهید قاسم سلیمانی درباره شهید حسین بادپا نوشته شده است. کتاب دردانه ی کرمان اثر سارا افضلی توسط انتشارات خط مقدم منتشر شده است. شهید قاسم سلیمانی حسین بادپا را «دردانه کرمان» نامیده اند؛ شهیدی که او را سالهای سال میشناختند و دوست و برادرشان میدانستند.
گزیده✂️کتاب
کادر پرستاری، همین که فهمیدند حاجقاسم آمده بیمارستان، دور حاجقاسم را گرفتند و شروع کردند به عکس گرفتن. حاجقاسم به آنها گفت «تا حالا برای آقای بادپا چه کارهایی کردهاین؟».
آنها شروع کردند به توضیح دادن که از دیشب این دستگاه را قطع کردیم؛ این سرم را وصل کردیم و ... حاجقاسم خندید و گفت «من ازشما کادر پرستاری میترسم. زمان جنگ تحمیلی من مجروح شده بودم. من رو توی یکی از بیمارستانهای دزفول بستری کرده بودند. اونجا فرار رو بر قرارترجیح دادم؛ نه از جنبهی ایثارگری؛ بلکه از دست شما کادر پرستاری!». معاون بیمارستان کنار حاجقاسم ایستاده بود.
📚 @ketab_Et
🌾 #رمان_واقعی_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #آخر 🌾
تلفن رو قطع کردم …
و از شدت شادی☺️ رفتم سجده … خیلی خوشحال بودم که در محبتم اشتباه نکردم و
#خدا_انتخابم_رو_تایید_میکنه …
اما در اوج شادی … یهو دلم گرفت …😢
گوشی توی دستم بود و می خواستم زنگ بزنم ایران🇮🇷 …
ولی بغض، راه گلوم رو سد کرد … و اشک بی اختیار از چشم هام پایین اومد …😭
وقتی مریم عروس شد …
و با چشم های پر اشک گفت … با اجازه پدرم … بله …😭
هیچ صدای جواب و اجازه ای از طرف پدر نیومد … هر دومون گریه کردیم …
#از_داغ_سکوت_پدر …
از اون به بعد …
هر وقت شهید گمنام می آوردن و ما می رفتیم بالای سر تابوت ها … روی تک تک شون دست می کشیدم و
می گفتم …😭
– بابا کی برمی گردی؟ … توی عروسی، این پدره که دست دخترش رو توی دست داماد می گذاره … تو که نیستی تا دستم رو بگیری … تو که نیستی تا من جواب تایید رو از زیونت بشنوم …
حداقل قبل عروسیم برگرد … حتی یه تیکه استخون یا یه تیکه پلاک … هیچی نمی خوام … فقط برگرد…😣😭
گوشی توی دستم … ساعت ها، فقط گریه می کردم …
بالاخره زنگ زدم …
بعد از سلام و احوال پرسی … ماجرای خواستگاری یان دایسون رو مطرح کردم …
اما سکوت عمیقی، پشت تلفن رو فرا گرفت …
اول فکر کردم، تماس قطع شده اما وقتی بیشتر دقت کردم … حس کردم مادر داره خیلی آروم گریه می کنه …😭
بالاخره سکوت رو شکست …
– زمانی که علی شهید شد و تو … تب سنگینی کردی … من سپردمت به علی …همه چیزت رو … تو هم سر قولت موندی و به عهدت وفا کردی …😊
بغض دوباره راه گلوش رو بست …
– حدود 10 شب پیش … 💤علی اومد توی خوابم و همه چیز رو تعریف کرد … گفت
به زینبم بگو … ✨من، تو رو بردم و دستتون رو توی دست هم میزارم … توکل بر خدا … مبارکه …✨
گریه امان هر دومون رو برید …😭😭
– زینبم … نیازی به بحث و خواستگاری مجدد نیست …جواب همونه که پدرت گفت … مبارکه ان شاء الله …😊
دیگه نتونستم تلفن رو نگهدارم و بدون خداحافظی قطع کردم…
اشک مثل سیل از چشمم پایین می اومد …
تمام پهنای صورتم اشک بود …😭
همون شب با یان تماس گرفتم و همه چیز رو براش تعریف کردم …
فکر کنم … من اولین دختری بودم که موقع دادن جواب مثبت …
عروس و داماد … هر دو گریه می کردن …😭💞😭
توی اولین فرصت، اومدیم ایران …🇮🇷🛬
پدر و مادرش حاضر نشدن توی عروسی ما شرکت کنن …
🎊🎊🎊🎊🎊🎊
مراسم ساده ای که ماه عسلش …
سفر 10 روزه 💚مشهد …
و یک هفته ای 💛جنوب بود …
هیچ وقت به کسی نگفته بودم …
اما همیشه دلم می خواست با مردی ازدواج کنم که #ازجنس_پدرم باشه …
🌷توی فکه …تازه فهمیدم …
چقدر زیبا … داشت ندیده … رنگ پدرم رو به خودش می گرفت …☺️😍
🍂 پایان🍂
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌹
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
📚 @ketab_Et
1_1109640912.pdf
2.53M
📚 عنوان کتاب : پرتوی از فضائل امیرمومنان علی(ع)
✍️نویسنده: حضرت آیت الله صافی گلپایگانی
📝 مترجم : ناصر باقری بیدهندی
📖موضوع : مذهبی
📄تعداد صفحات : 208 صفحه
📗#معرفی_کتاب
۱۱۰حدیث از کتب اهل سنت در فضائل امیرمؤمنان علی(ع)
📚 @ketab_Et