مادر! وقتی از تو مینویسم، احساس میکنم کاغذِ زیر دستم خیس میشود.
واژهها وقتی به نام و یاد تو میرسند، اشک میریزند و هرچه قلم در آغوششان میگیرد، آرام نمیگیرند.
واژهها ابرِ بهارند و نالههای تو رعد و مصیبت تو، برقِ این ابرهاست که واژهها چنین به یاد اشکهای تو، پاییزی میبارند. برای همین است که مصیبت تو را نمیتوان نوشت.
وقتی از تو مینویسم، باید دلم را سنگ کنم که تاب بیاورد توصیف مصیبت تو را.
📚مجموعه ریحانه خدا، واژه های خیس، صفحه ۱۳
🔸 لینک تهیه کتاب🔻
🌐 http://ketabefetrat.com
#فاطمیه
#ریحانه_خدا
#واژه_های_خیس
#محسن_عباسی_ولدی
📚@Ketab_Va_Ketabkhani
#بریده_کتاب
▪️مادر من صبور است.
صبر، میراث مادر برای ماست.
مادر من عفیف هم هست.
«عفت» بدون مادر من
واژهای میان تهی و بیمعناست.
گفته بودم که!
مادر من در مقابل نابینا هم حجاب میکرد.
عفیف در مقابل نامحرم تکبّر دارد
امّا میدانی اگر نامحرم، تکبر عفیف را بشکند
چه غوغایی در وجود او برپا میشود؟
عفیف اگر باران مصیبت بر سرش ببارد، دوام میآورد
اما امان از وقتی که تکبر عفیف را بشکنند!!
📚مجموعه ریحانه خدا، واژه های خیس، صفحه ۳۵
🔸 لینک تهیه کتاب🔻
🌐 http://ketabefetrat.com
#فاطمیه
#حجاب
#ریحانه_خدا 📚
#واژه_های_خیس
#محسن_عباسی_ولدی
📚@Ketab_Va_Ketabkhani