✅ یه سوالی بدجور ذهن منو درگیر کرده؛ پزشکیان میگه من با فیلترشکن مخالفم اما الان خیلی از فیلترشکن ها عکس پزشکیان رو تبلیغ میکنن!؟ یعنی چی!؟ #انتخابات کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

تعبیر نامناسب پزشکیان درباره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی #انتخابات کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

کمک جلیلی به پزشکیان در یادآوری فرازی از نهج‌البلاغه #انتخابات کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

💢 زنگ ریاضی به روایت تصویر😂😂

پزشکیان یجوری گلایه میکرد انگار راننده تاکسی شوش مولوی بود😂

🎥 جلیلی: اگر دانشجوی ما حرف دارد باید صدایش شنیده شود 🔹 شما از حق حرف و اعتراض جوانان گفتید، من در حوادث ۱۴۰۱ هفته‌ای یکبار یا ۲ هفته‌ای یکبار در دانشگاه‌ها حضور پیدامی‌کردم. 🔹می‌گفتند نسلی آمده که نه او زبان ما را می‌فهمد و نه ما زبان او را. من همان موقع گفتم که این حرف اشتباهی است. 🔹کارگران هپکو، ماشین‌سازی تبریز، و هفت‌تپه و آذرآب دغدغه داشتند و ما رفتیم بینشان و حرفشان را شنیدیم. 🔹من مخالفم که وزیر ارتباطات را از بخش خصوصی این حوزه انتخاب کنیم؛ چون تعارض منافع پیش می‌آید. #انتخابات کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

#نه_به_اعدام_سعید_جلیلی😄 حالا طالبان کی بود؟😄

فرض کنید جلیلی گفته بود پزشکیان رو اعدام کنید ، الان اصلاح‌طلبای عزیز چه بساطایی که راه نمینداختن . ولی چون پزشکیان گفته هیچ مشکلی نیست . اون وقت این باشعورا به جلیلی میگن طالبان :))

اگه خدا بخواد جلیلی پیروز میشه چون هم درصد زیادی از آراء قالیباف به سبد جلیلی میره و هم اینکه بخشی از آراء پزشکیان دفع و به سبد جلیلی ریخته میشه...

ماندلای ایران قسمت سی‌و‌دوم: دل و جرئت داشتیم. نه از گرگ می ترسیدیم نه از خرس. چالاک از درخت های بادام و پسته کوهی بالا می رفتیم و تا نزدیک شب یک کیسه پُر از بادام و پسته کوهی که با خودمان به روستا می آوردیم. کیسه را به مغازه دار‌ها تحویل می دادیم و در عَوض قند و چای می گرفتیم و با وجود آن همه سختی،خوشحال بودیم که کمکی به خانواده کرده ایم. مدرسه نبود و به مکتب‌خانه می رفتیم. مُلا یحیی معلم مکتب‌خانه آدم سخت گیری بود. تَرکِه‌ی بلندی داشت که تا آخر کلاس می رسید. اگر سوالی می پرسید و دیر جواب می دادیم کتکمان می زد. دستمزدش هم برنج،گندم و قند و چای بود که در پایان هر دوره توسط خانواده‌ها به او پرداخت می شد. ما وضعمان خوب نبود. یک دوره که آموزش دیدم مجبور شدم از مکتب‌خانه بیرون بیایم. معلم مکتب‌خانه خیلی چاق بود و با صدای بلند حروف قرآنی را به ما یاد می داد. مثلا می گفت: (الف بر سرِ دال، حام و میم سرِ هم،دال بر دو،الحمد،) ماهم می بایست سریع و بدون خطا جواب می دادیم. اگر کسی کوتاهی می کرد، سر‌ و کارش با ترکه بود. طوری می زد که کف دستمان ورم می کرد. خیلی جدی بود،با کسی شوخی نداشت و با تمام توان می زد. وقتی سپاهِ دانشی ها آمدند،درس و مدرسه آسان تر شد. تایپ متن: کوثر بانو کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

یعنی الان کی جای من روبروی ضریحه 🥺