[ #فرماندھ✌️🏻 ]
❇️ #امام_خامنهاے(حفظهالله):
♦️نطق #شهدا بعد از شهید شدن باز
میشود، با مردم حرف میزنند. [باید] ما
گوشمان سنگین نباشد تا بشنویم این صدا را.
🔹اگر به ما بشنوانند این پیامها را، دیگر این
گرایش به شرق و به غرب و به دشمن و به کفر و
الحاد و مانند اینها، از بین ما رخت بر خواهد
بست. 📆1397/08/14
[حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے
ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍]
🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانه🥀]
•
°
اداۍ احتࢪام نظامے در خانـــه!!
خونـ🏡ـه ڪہ مےاومد، دستهاش رو به علامتِ احترام نظامۍ ڪنار سࢪش مےگرفت و مےگفت
سلام رئیس!💂♀😉❤️✋
عادت داشتم ناهار رو منتظـرش بمونم، صبحانہ رو دیرتر مےخوردم..
اوایل به امین نمےگفتم ڪہ ناهاࢪ نخوردم،🙊
ناراحت مےشد😬🥺❤️
وقتے بہ خونـه مےاومد با هم ناهـ🍱ـار مےخوردیم..
حدود 4_5 وقتِ ناهار ما بود🍽
خیلے لذت داشت این منتظر بودنش😅
حتۍ ماھ رمضون افطـاࢪ نمےخوردم تا بیاد
امین هم روزهاش رو باز نمےڪرد تا خونہ..😌
پیش اومده بود کہ ساعت 11-10 افطـ🍜ـار خورده بودیم😶
واقعا لذٺ بخش بود این با هم بودنمون(:🖇🧡🌼
حتے عادت داشتیم تو یڪ بشقاب غـذا بخوریم😍🙈
کہ تمام این مدت ڪوتاھِ زندگیمون هیچوقٺ ترڪ نشد حتے توۍِ مهمونےها...😅
🎙راوے:همسࢪ شھید
#همسر_شهید_امین_کریمی
#شهید_امین_کریمی
°
•
[یا بࢪگرد...
یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #عجݪ_فࢪجہ🌱]
#اندکی_تفکر
۱۱۸۰ سال است که حسینِ زمان ما در غربت و تنهایی به سر میبرد،
شاید حسین علیه السلام بیشتر از ما هر سال عاشورا برای این تنهایی و غربت، بر سر و سینهی خود میکوبد...
همین امروز
فرصت پیوستن به آن امامِ زندهای است؛
که چون حسین
هر روز فریاد هل من ناصر سر میدهد...
بگذریم از "یا لیتنا کنا معکم" ها،
امروز را دریابیم، غربتش را...
که امروز همان زمانِ معیت و همراهی است!
حسین علیه السلام در روز عاشورا یکبار فرمودند "هل من ناصر ینصرنی"؟
اما مولای غریبِ ما هر روز...
آیا کسی هست از این عاشوراها درس بگیرد و به ندای حجت ابن الحسن علیه السلام لبیک بگوید؟؟
[شݕ تار سحࢪ می گردد🌌
یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #فرماندھ✌️🏻 ]
❇️ #امام_خامنهاے(حفظهالله):
♦️هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامی،
ایجاد یک تمدن نوین اسلامی است... این یک
فرآیند طولانی و دشواری دارد و شروعش از
انقلاب اسلامی است... انقلاب یعنی دگرگونی
بنیادی... این قدم اول است انقلاب که تحقق
پیدا کرد، بلافاصله بعد از آن، تحقق نظام اسلامی
است... بعد از آنکه نظام اسلامی پیش آمد، نوبت
به تشکیل دولت اسلامی به معنای حقیقی
میرسد؛... مرحله چهارم که بعد از این است
کشور اسلامی است... از این مرحله عبور کنیم
بعد از آن دنیای اسلامی است.
#کتاب_تمدن_اسلامی
[حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے
ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍]
🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
••🖤🕊•• #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز بہ نیت: •• شهید مجتبی ذوالفقار نسب •• ــــــــــــــــــ
••🖤🕊••
#خادمانه | #چفیه
#ختم_صلوات امروز بہ نیت:
•• شهید اسدالله پازوکی ••
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📿🖤
[🥀]ارسال صلوات ها
[🥀] @Deltang_Karbala99
جمع صلـوات گذشتہ:
• ۱۱۰۰ •
ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇
@Khadem_Majazi
••🖤🕊••
[ #رئوفانہ🦋 ]
گَرَمـ ز دستـ برآید
به ڪارے زنمـ دستــ .......
[نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #فرماندھ✌️🏻 ]
❇️ #امام_خامنهاے(حفظهالله):
♦️شهید اندرزگو، مبارزی که
در طول زندگانی پرماجرای خود،
نمودار یک انسان انقلابی به تمام معنا بود.
"بمناسبت سالروز شهادت
شهید سیدعلی اندرزگو"
[حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے
ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍]
🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانه🥀]
•
°
با شوق مےگویم برایش: همسࢪم بود🖇❤️
محبوبِ من! مجنون زینب ۜ سرورم بود✨
دࢪ سجدههایش از خـــدا پࢪواز مےخواست
در جانمازش ردِ چشمانِ ترم بود🥀
راضۍ شدم راهے شود...از من بِبُرد💔
راضۍ شدم... با این ڪہ نیمِ دیگࢪم بود
ذڪرش همیشه نام زینب ۜ بود..
مثل عبـاس؏ بابایت نگھبان حـࢪم بود✌️🕊
✍زهـــࢪا راجے
°
•
[یا بࢪگرد...
یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #شہید_زندھ💖]
#تلنگر
🔺حاج حسیـن یکتــا:
🔻هرگاه مایل به #گناه بودی این
سه نکته را فراموش مکـن:
♦️⇦ خـــــدا می بیند
♦️⇦ مـــلائک می نویسد
♦️⇦ در هر حال مـــرگ می آید.
#حواسمون_به_اعمالمون_هست؟!☺️
○° شهداحواسشون به اعمالشون بود.❣
[شࢪط شهید شدن شہید بودن استـ😉]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #عجݪ_فࢪجہ🌱]
#خدا_کند_آقایم_بیاید...
💠 تازه از سفر رسیده بود،
نشانی خانه ای که می خواست را همه می دانستند
و راهنمایی اش می کردند،
آفتاب که به مغرب رسید می خواست از اسب پیاده شود و حاجتش را بگوید...
شنیدهبودصاحبخانه #کریمتریناست...
هنوز از اسب پیاده نشده بود
که امام حسن علیه السلام یک کیسه نقره به او داد
و گفت حاجتت را نگفته می دانم...
حالا پیش خودم می گویم
💠 آقای من
حاجت من را هم که نگفته می دانی
آقاجان میشود مستجابش کنی؟
🙏خدا کند آقایم بیاید...
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
[شݕ تار سحࢪ می گردد🌌
یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #رئوفانہ🦋 ]
میشود فقط نگاه ڪنمـ........
[نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
[ #عشق_نامہ💌 ] #نخل_های_بی_سر #قسمت_هفتاد_پنجم فرهاد گوشي بي سيم را ميان دسـت هـايش نگـه داشـته و
[ #عشق_نامہ💌 ]
#نخل_های_بی_سر
#قسمت_هفتاد_ششم
صالح به جواب بي ميل است، اين را همه ميفهمند امـا جـواب را جهـان آرا خواسته است . 😞
ناصر ياد شبي مي افتد كـه از فرهـاد خواسـت جريـان پـادرد خودش و صالح را بپرسد و فرهاد از جواب طفره ميرفت.🤨
صالح به پيشاني اش خط انداخته، اما خطش، مثل وقتي كه غمگين مي شـود، نيست. مثل لحظه هايي است كه تانك ها را شكار مي كرد و بچه هـا در آغوشـش ميكشيدند. 🥺
بالاخره لب هاي صالح باز ميشود:
ـ همين كه خودمو رسوندم اون سمت، يكـي از نگهباناشـونو از پـشت خلـع سلاح كردم و لباسهاشو پوشيدم . 😌
دست و پا و دهنشو محكم بـستم و رفـتم توي يه خرابه تاريك . خوب كـه گـوش دادم و ردصداشـونو پيـدا كـردم، خودمو به سمت صدا و رفت و آمـد اونهـا كـشوندم . 👂
چنـد بـار همـين كـه چشمم به اونا افتاد دستم رفت روي ماشه، اما به خودم فشار آوردم و دست نگه داشتم. 😞
تقريباً به هدفم رسيده بودم و مي خواسـتم بيـام، كـه بـه محـض رسيدن به تيوپ، صداي شلپ آبو شنيد م. وقتي ديـدم پـاي چـراغ تاريكـه،
طنابو همون طـوري كـه رمزمـون بـود، دوبـار تكـون دادم تـا بچـه هـا زود بكشندش و رد پايي باقي نمونه . بعد رفتم زير پل و خودمـو كـشوندم زيـر سقف تير آهنها و يه جاي خالي پيدا كردم .😌
چند تا رگبار دوروبرم بـستن و بنا كردن منور زدن . خيالشون كه راحت شد، رفتن . تـا نزديكـي هـاي صـب همونجا موندم . وقتي ديدم سروصدايي ازشـون نـيس، رفـتم تـوي همـون
خرابه و چند تا كنسرو ازشون برداشتم و باز رفتم زير سـقف پـل . تـا شـب همونجا مون دم. خيلي به خودم فـشار آوردم كـه خـوابم نگيـره؛ وگرنـه از همون بالا مي افتادم تو شط و از شلپ صدا خبردار مـي شـدن .😱
حـالا خـودم شهيد مي شدم مسئله اي نبود .😄
مهم اين بود كه اطلاعـات شناسـايي بـه شـما
نميرسيد. تاريك كه شد، دوباره به خرابـه رفـتم . ايـن بـار شناسـايي بـرام راحت تر بود. تقريباً اون دوروبر رو خـوب مـي شـناختم . همـين كـه ديـدم همه شون دارن مي رن توي يكي از مقرها، دوباره دستم رفت روي ماشه؛😌
[در دنیاے مدࢪن📱
به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️]
Eitaa.com/Khadem_Majazi