[ #قراࢪ_عاشقانہ💗 ]
بگو چہ شد ڪه من اینقدࢪ دوستت دارم؟🧐
بگـو محبتـ ما ࢪیشہ از دݪ داࢪد😍
[ السلام علیڪ یا حسین ابن علے •|علیه السلام|•✋🏻 ]
[دلم بھ آن مستحبی خوش است
کہ جوابش واجݕ استـ😇]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #سپیدانھ🌅 ]
شہداے اسفند ماھ:
شہید حمید باڪرے
شہید حسین خرازے
شہید امیر حاج امینے
شہید ابراهیم همت
شہید حجت الله رحیمے
شہید عبدالحسین برونسے
شہید عباس ڪریمے
شہید مهدے باڪرے
#صبحتون_شهدایی
[و صبح بے تو مانند شب تاریڪ است🍀]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانہ🥀 ]
مثل بــ🌧ــاران بهارے كه نمیگوید کِے..
بےخبر دربزن و سرزده از راه بِرس..✋😞
[یا بࢪگرد...
یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[#دردونه👼]
رفـتـ بابایمـ⚡️
سحـرگاهے دمشـق☀️
تا کہ
عباسـے کند در شهـر عشـق😍
#شهید_محمودرضا_بیضایی💚
[بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ
حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ😢]
http://Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #نگاࢪ_خانہ😍 ]
_شیࢪینتࢪینلذتچیسټ ؟
+تماشاےڪࢪبوبلاےحسین ... 💔
[و دݪ بہ آستان پر مہرت بستم♥]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #عجݪ_فࢪجہ🌱 ]
همتا هم نداری که ...
وقت نبودنت به دلم وعده بدهم
شاید " مثلش " را پیدا کنم !
آقای بی همتای من بیا
[شݕ تار سحࢪ می گردد🌌
یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #شهیدانہ❣]
احمَـدڪاٰظٖمے
سردار می گفت :)
اگہ توے پادگانت،
دو تا سربـاز رو
نماز خون و قرآن خون ڪردے
این برات مےمونہ
ازاین پستها و درجہها چیزی در نمیاد!
+راست میگفت بندھ خـداシ
#شہیداحمدڪاظمے
[شهدا گاهے نگاهے به زیࢪ پایتان بیاندارید🍃]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #عشق_نامہ💌 ]
#دل_آرام_من | #قسمت_بیستم
به امین حساسیت بالایی داشتم.
بعد ازشهادتش یکی ازدوستانش به خانه ماآمد و به من گفت مراحلال کنید!
گفتم چرا؟🤔
گفت:واقعیتش یکبار چندنفر از رفقا باهم شوخی میکردیم😁
امین هم که پایه ثابت شیطنت جمع ما بود.
یکی ازبچهها روی امین آب ریخت💦امین هم چای دستش بود☕️چای راروی او ریخت.
دوستش ادامه داد:«حلالم کنید!من ناخودآگاه به صورتش زدم و چون با ناخنم بلندبودصورتش زخمی شد!»😔
همان لحظه گفت:«حالاجواب زنم راچه بدهم؟»😂
به او گفتیم:«یعنی تو اینقدر زن ذلیلی؟😒
گفت:«نه!اماهمسرم خیلی حساس است.ناچار به همسرم میگویم شاخه درخت خورده وگرنه پدرتان را درمیآورد!😂
یادم آمد کدام خراشیدگی را میگفت..
ازمأموریت زنجان برمیگشت.
ازخوشحالی دیدنش داشتم میخندیدم که بادیدن صورتش خنده ازلبهایم رفت و باناراحتی گفتم:😢«صورتت چه شده؟»
گفت:«فکرکن شاخه درخت خورده اینقدرحساس نباش😊
گفتم:«باشه.چمدانت رابگذار کفشهایت رادر نیاور.چندلحظه منتظربمانی آماده میشوم برویم داروخانه وبرایت پمادبخریم تاجای خراش روی صورتت نماند!
امین که میدانست من خیلی حساسم مقاومت نکرد.
گفت:«باشه،آماده شو»
و با خنده ادامه داد😃«من هم که اصلاً خسته نیستم!»
گفتم:«میدانم خستهای؛خسته نباشی! اماتقصیر خودت است که مراقب خودت نبودی!باید برویم پمادبخریم»
از آنجا که مردها زیاد به این مسائل توجه نمیکنند،هر شب خودم پماد را به صورتش میزدم و هر روز و شاید هر لحظه جای خراشیدگی را چک میکردم و با ناراحتی به او میگفتم😢«پس چرا خوب نشد؟»
اولین بار که از سوریه برگشت به او گفتم:«امین جای خراش صورتت هنوز مانده. من خیلی ناراحتم»😔
گفت:«نگران نباش دفعه بعد که به سوریه بروم و برگردم جای خراشم خوب میشود خیالت راحت»☺️
گفتم:«خداکند زودتر خوب شود.خیلی غصه میخورم صورتت را میبینم»😢
👌راست میگفت درمعراج صورتش رادقت کردم خداراشکرخراشیدگیاش محو شده بود😔
یکی از دوستان امین بعد از شهادتش حرف جالبی میزد،میگفت:«شما باید خیلی خوشحال باشید که دو سال و 8 ماه با یکی از اولیای خدا زندگی کردید و بهترین لذت را بردید.
افراد زیادی هستند که60-50 سال زندگی میکنند اما لذتهای 3 ساله شما را نمیبرند.»واقعاً شاید من به اندازه 300 سال شیرین زندگی کردم که تماماً لذت بود.😊
ما واقعاً مانند دو دوست بودیم🙊
با هم به پیادهروی و ..میرفتیم..🚶
قول داده بود که بعد از بازگشت از سوریه، راپل را هم به من آموزش دهد.😍
با تعجب به او میگفتم:«فضایی نداریم که بخواهی به من آموزش بدهی!»
گفت:«آن با من!»😉
ذوق و شوق داشت..☺️
من مانند یکی از دوستانش بودم و او هم برای من..😋
نگاهش به خانم این نبود که مثلاً تنها وظیفه زن ماندن در خانه و انجام کارهای خانه است!
وقتی کار خیری انجام می داد،دلش نمیخواست کسی متوجه شود،حتی من! کارت سرپرستی ایتام را در جیباش دیده بودم!
بعد از شهادت امین،یکی از همکارانش تعریف میکرد در یکی از سفرهای استانی دختربچه سرایدار،نامهای✉️به امین داد تا به آقای رئیس جمهور بدهد.
امین به همکاران گفت:تا این نامه به دفتر و مراحل اداریاش برسد زمان می برد،بیایید خودمان پول بگذاریم و بگوییم رئیس جمهور فرستاده است!
همین کار را کردیم.البته بیشترین مبلغ را امین تقبل کرد و هدیه در پاکتی به پدر بچه اهدا شد. اشک شوق پدر دیدنی بود...😢
امین به درس،تندرستی، ورزش خیلی اهمیت میداد.همیشه برنامههایش را یادداشت میکرد.
ادامه برخی ورزشها و برنامه جدی برای تحصیلات تکمیلی در رشته الکترونیک داشت.
البته باشوخی و خنده میگفت:«چون همسرم حقوق خوانده،حتماًبعد از اتمام تحصیلاتم،این رشته را هم میخوانم😃نمیشود که خانمم حقوقدان باشد و من بیاطلاع!»😉
بسیار به روز و مایه افتخار بود.😍
آنقدر از او حرف میزدم و به داشتنش مغرور بودم که برادرم سر به سرم میگذاشت و میگفت:«انگار فقط زهرا شوهر دارد😂از آسمان یک شوهر آمده فقط برای زهرا!»
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🕊شهید گرانقدر «امین کریمی چنبلو»
سحرگاه هشتم محرم الحرام،مصادف با 30 مهر ماه1394 درشهرحلب سوریه آسمانی شد..
🔆پیکر مطهر این شهید والامقام، مجاهد و مدافع حرم مطهر عقیله بنی هاشم،زینب کبری(س)پس از انتقال به ایران اسلامی در 6آبان سال 1394 تشییع و بنا به وصیت وی در حرم مطهر امام زاده علیاکبر(علیه السلام) چیذر تهران آرام گرفت..😔
✍به پایان آمـد این دفتر/حکایت همچنان باقیست
التمــاس دعــایِ شهــــادت✋
یاعلے مــدد..
[در دنیاے مدࢪن📱
به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #فرماندھ✌️🏻 ]
❇️ #امام_خامنه_ای (مدظله العالی):
🔹دفاع مقدّس موجب شد که هرکدام از
جوانان معمولی و عادی ما که در این بوتهی
آزمایش، بیشتر حرکت کردند و پیشرفت کردند،
در مقامات انسانی و علوّ مرتبهی انسانی بالاتر
بروند.
🔹این شخصیّتهای برجسته و مهم، همّتها،
خرّازیها، شما خیال میکنید [چگونه بودند؟]
شهید همّت که واقعاً یک اسطوره است یا شهید
خرّازی که یک اسطوره است، جوانهای معمولی
بودند؛ جنگ [بود که] اینها را تبدیل کرد به این
شخصیّتهای برجسته و بزرگ و حقیقتاً ماندگار.
🗓تاریخ: ۱۳۹۶/۱۲/۱۹
[حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے
ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍]
🌸| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانہ🥀 ]
یڪ دفعہ گفتم:
«آقامیثم در این موقعیت
مےخواهے بروے؟
اجازھ بده بچہ بہ دنیا بیاد»👧
ڪہ گفت:
«زهره! دلت میاد این حرف را بزنے؟
دلت میاد حضرت زینب(س)
دوباره اسیرے بڪشه؟»😔
بعد از این حرفش
من دیگر هیچ چیزے نگفتم✋
#شہید_میثم_نجفے
#شادۍروحشهداصلوات
[یا بࢪگرد...
یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #نگاࢪ_خانہ😍 ]
#یا_بابالحوائج_ادرکنا🍃
چشمـ گࢪدوݩ دࢪ عزاے موسے جعفࢪ •|علیه السلام|• گریست😭
دیدھ خوࢪشید بࢪ آن ماھ خوش منظـࢪ گریست💔
او ڪه خود مظلومـ و دࢪ بند ستمـگر بود اسیࢪ🖤
بࢪ غࢪیبے شہید ڪࢪبݪا یڪ سࢪ گریست😭
🏴 سالروز #شهادت_امام_موسي_كاظم (علیه السلام) به تمامی شیعیان و محبین حضرتش تسلیت باد.
[و دݪ بہ آستان پر مہرت بستم♥]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
مرگ یا شهادت.mp3
5.52M
[ #نقارھ_خونہ🔉 ]
مرگ یا شهادت؟!😍😔
#حاج_حسین_یکتا
#بسیار_دلنشین👌👌👌
[در این هیاهـو
با گوش دل بشـنو💓]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #شهیدانہ❣]
پیڪر پسࢪشونو ڪه آوࢪدند چیزۍ جز
دوسهکیلواستخواننبود🍃
پدࢪ سرشو بالا گࢪفت و گفت:
حاجخانوم غصهہ🥀
نخورے ها دقیقا وزݩ همون روزیے ڪه خدا💞
بہمون هدیہ دادشـ💔
"شہید ذوالفقاࢪ گوگونانے"
شہدا ࢪا یاد کنیمـ با ذڪر صلواتـ🌸
[شهدا گاهے نگاهے به زیࢪ پایتان بیاندارید🍃]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
[ #جاماندھ😓 ] جانبازی که 35 سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای عکس بگیری؟
[ #جاماندھ😓 ]
همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته!
نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد.
خیلی زود رفیق شدیم.
پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد!
[من سࢪما زده را دریاب و بگیࢪ زمین گیر شدمـ😥]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #فرماندھ✌️🏻 ]
❇️ #امام_خامنه_ای (مدظله العالی):
🔹پاسدار انقلاب اسلامی، آگاهانه راه
حسین(ع) را که ادامه راه انبیاء الهی است
انتخاب می کند و در این راه، فروغ خون
اصحاب حسین(ع) و شهیدان گلگون کفن
کربلا را چراغ راه خویش قرار می دهد.
[حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے
ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍]
🌸| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانہ🥀 ]
قبل از حرڪت گفت:
شما هم با من تا شیࢪاز بیایید.
نمۍ دانم ، شاید مۍ دانست کہ این آخرین دیداࢪ است.💔
مریم شیفت ظہر بود از پدࢪ خداحافظۍ ڪرد
و دࢪ آن لحظہ مثل ابر بهارے گریہ مۍ ڪرد😭
و راهۍ مدرسہ شد. جلیل نتوانست تحمل ڪند
دنبال مریم رفت و گفت با ما تا فرودگاھ بہ شیࢪاز بیا.
همہ آمادھ شدیم
و بہ سمت شیࢪاز حرڪت ڪردیم.🚖
بہ فرودگاھ شیࢪاز رسیدیم ساڪ را روے زمین گذاشت.🙃
فاطمه در بغلم بود.
نگذاشت به خاطࢪ بچه پیادھ شوم گفت هوا سرد است.
همان جا خداحافظے ڪردم.
من از داخل ماشین مات و مبہوت قدم هاے جلیل بودم.
ساڪی کہ روے زمین مۍ ڪشید
و نسیم پاییزے کہ ڪت جلیل ࢪا تڪان مۍ داد.🍃
آن لحظہ دࢪ ذهنم ثبت شد.
ڪاش آن ࢪوز دوبارھ تڪرار مۍ شد
تا دࢪ لحظہ خداحافظے یک دل سیࢪ او را نگاھ مۍ ڪردم...😓
#همسࢪ_شہید_جلیلخادمۍ
#شہید_جلیلخادمۍ
[یا بࢪگرد...
یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #دردونہ👼 ]
«نامہ اے به پدرم»
پدرم! وقتی رفتے، دلم گرفت
آخࢪ با تو می شد بہ پیشباز صنوبࢪها رفت
و پرستو ها ࢪا تا دیاࢪ نور بدرقہ ڪرد.✨
با تو می شد تا آن سوے پرچین دلہا رفت
و عشق خدائۍ را زیباتࢪ دید.😇
با تو دلم چه آࢪامش غریبۍ داشت.
بگو اے مسافࢪ نازنینم!
بگو براي دیدن تو باید از ڪدام کوچه گذشت؟!😭
آرے! تو شهادت را بر ماندن ترجیح دادی،
چࢪا ڪه روح بلند تو نمۍ توانست دࢪ این دنیاے خاڪی بماند.🍃
خوشا بہ حالت اے باباے عزیزم
ڪه به قافلہ حسین(ع) پیوستۍ و از علائق دنیا گذشتۍ.
خوشا بہ حالت ڪه این دنیا نتوانست
تو ࢪا در قفس تنـگ خویش محبوس نماید،
نگاهت نگاھ عشق و فداکارے است.🙃
《نامہ از فࢪزند شہید جلیل خادمۍ》
[بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ
حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ😢]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #عجݪ_فࢪجہ🌱 ]
آقاترین سکوت مرا غرق نور کن
مارا قرین منت ولطف حضور کن
وقتی گناه کنج دلم سبز می شود
اقا شفاعت این ناصبور کن
می ترسم از شبی که به دجال رو کنیم
اقا توراقسم به شهیدان ظهور کن.
اللهم عجل لولیک الفرج.
[شݕ تار سحࢪ می گردد🌌
یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #شهیدانہ❣]
میگما
حالاچهاشکالیدارههمامروزبرایحاجی
جشنبگیریمهمفروردین؟!
#تولدت_مبارک_فرمانده♡
[شهدا گاهے نگاهے به زیࢪ پایتان بیاندارید🍃]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
🌸🍃
🍃
[• #عیدانه •]
در غار حرا پرده ز حُسن تو گشودند🍃
با نور تو رنگ از شب تاریک زدودند💫
تو بودهای آن روز که این خلق نبودند👥
اِقرأ که به عشق تو لَکَ الحَمد سرودند📿
ای صادر اول که تویی مصدر دنیا😌
ای گمشدۀ حُسن تو موسی و مسیحا☘
[عید مبعث بر تمام مسلمانان مبارک باد 🌺]
• اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین •
#حضرت_محمد(ص)💐
#عید_مبعث✨
•••••👇👇👇👇👇•••••
🆔 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
🆔 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
🆔 Eitaa.com/Rasad_Nama
🆔 Eitaa.com/Khadem_Majazi
🆔 T.me/Asheghaneh_Halal
🍃
🌺🍃