eitaa logo
خادم مجازی
161 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
330 ویدیو
7 فایل
بہ‌نامِ‌اللہ..🌱 دورهم‌جمع‌شدیم‌تابه‌حول‌وقوه‌الهے کمی‌ازشهادت‌وشهدابگیم‌و "رنگ‌بگیریم" •🕊 زیرمجموعہ‌کانالِ'عاشقانہ‌های‌حلال °• @Asheghaneh_halal •° •🕊 خادم‌کانال‌جهت‌انتقادیاپیشنهاد °• @nokar_mahdizahra •°
مشاهده در ایتا
دانلود
[ ❣] ☆∞🦋∞☆ شهید :🌿 گوهر یڪ زن در حیا و عفتـــــ اوستـــــ ! برادران و خواهران ! سعے ڪنید سر به زیر باشید اگر با نامحرم زیاد و بے دلیل صحبتـــــ ڪنید حیا و عفتـــــ از دستـــــ مے رود .. 🌿 ✨ [شهدا گاهے نگاهے به زیࢪ پایتان بیاندارید🍃] Eitaa.com/Khadem_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ 🦋 ] قربون کبوترای حرمت امام رضا😍 [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 💌 ] ناصر در ميان جمعيت مادر را مي جويد. هر دست مادر به گردن زني اسـت و بيقرار، به طرف تابوت ميرود. 👀 صداي شيون و فرياد با صداي شليك گاه به گاه، در هم پيچيده و شهر را از آرام و قرار انداخته است . قبرهـاي پانگرفتـة شـهدا، گلـه بـه گلـه در محاصـرة جمعيت قرار گرفته است . حسين بر زمـين نشـسته اسـت . پيـشاني اش را ميـان دست ها نهاده و آرام آرام گريه مي كند. 😭ناصر تازه يادش مي آيد كه هنوز خواهر را نديده است . ميخواهد كفن را از روي سر و صورت شهناز كنار بزند و او را به اندازة تمام سال هاي آيندة فراق ببوسد؛ اما مادر را در نزديـك مـي بينـد .👀 واهمـه دارد همين كه كفن كنار رفت و چهر ة خون آلود خواهر نمايان شـد ، تـوان مـادر طاق شود و دوباره از حال برود . ميخواهد بـه حـسين بگويـد كـه مـادر را بـه كناري ببرد، اما يادش مي آيد كه او هم برادر است و مشتاق ديدن خواهر. 😞 پدر هنوز نيامده و الان است كه مادر دوباره بي قـراري اش را از سـر بگيـرد . ناصر مانده و كلاف سردرگم شده است . يك بار ديگر چشم هايش دشـت پهـن جنت آباد را دور مي زند.👀 قطعة شهيدان هر لحظه شلوغ تر مـي شـود . گـل لالـه و گلاب است كه تندتند به طرف قبـر شـهدا مـي آيـد . مـردم دم گرفتـه انـد و بـا شهدايشان درددل مي كنند. كساني كه جنازه شهيدشان را پيدا نكرده اند، قبرهـاي شهداي گمنام را به آغوش گرفتـه انـد و مـي نالنـد . 😭چـشم ناصـر روي قبرهـاي شهداي گمنام مي ماند. قبر كوچكي مي بيند كه يك تكه مقوا بالايش گذاشته انـد و روي مقوا نوشته اند: «دختر بچه اي سه - چهار ساله، با كفش قرمـز ». كنـار آن روي حلبي بزرگي نوشته اند: «پسري هفت - هشت ساله، با دمپايي آبي و مـويبلند». 🥺 جويبار اشك ناصر، پهن تر مي شود و سوزش قلبش بيشتر . بغض بر گلويش فشار مي آورد، اما او گريه اش را مي خورد تا مادر و بـرادر، پـي بـه بـي تـابي اش نبرند. 😞 روي چند قبر، لباس و كفش شهدا را ولو كرده اند تا شايد كـس و كارشـان پيدا شوند و اسم و رسمشان را بگويند. دل ناصر مي گيرد و مي خواهد بزند زير گريه تا راحت شود، اما از اينكه ميبيند شهداي گمنام تنها و غريب نخوابيده اند، قوت قلب مي گيرد. به خودش كه مي آيد دوباره مادر را نجواكنان مي بيند؛ مـردم دور و برش را گرفته اند و دلداري اش مي دهنـد .😔 حـسين هـم بـه مـادر التمـاس ميكند؛ اما مادر گفتگويش را با شهناز نميبرد: ـ ننه شهناز، ديدار به قيومت افتاد؟ ننـه قربـون پرهـاي خونيـت بـشم كبـوتر سفيدم. ننه كاشكي گلوله به قلب ننهت خورده بود عزيز مادر...😭 چشم ناصر به صف بچه هايي مي افتد كه عازم خط اند و براي بيعت با شهدا به جنت آباد مي آيند. 👀صدايشان كه نزديكتر مي شود، حسين هم چشم و گوشـش را به آنها ميدهد. ناصر سر به گوش مادر ميگذارد و التماسش ميكند: ـ ننه جون بچه ها دارن ميرن خط، ديگه بس كن؛ بذار با روحيه برن! سر ناصر كه از بناگوش مادر بالا مي آيد، صداي زن پايين مي رود؛ گريـه اش را در گلو خفه مي كند و پرِ چادرش را بـر گونـه هـاي خـيس و اسـتخواني اش ميكشد. بچه ها پا بر زمين ميكوبند و فرياد ميزنند: ـ شهيد، سلام عليك؛ شهيد، سلام عليك؛ شهيد، ... باز هم نزديك تر مي آيند. همگي به پيشاني شان روبان بـسته انـد . بچـه هـا قبـر شهدا را دور مي زنند. صدايشان همة جنت آباد را پر كـرده اسـت . صدايـشان را بالاتر ميبرند: ـ لبيك، اي شهيدان!☺️ [در دنیاے مدࢪن📱 به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #فرماندھ✌️🏻 ] 🔰 لوح | حاج قاسم سلیمانی 🕊شرط #شهید شدن؛ شهید بودن است. ❇️ #امام_خامنه‌اے(حفظه‌الله): ♦️مردم قدر شهید سلیمانی را دانستند و این ناشی از اخلاص است؛ این که دلها این جور همه متوجّه میشوند، نشان‌ دهنده‌ی این است که یک اخلاص بزرگی در آن مرد وجود داشت، مرد بزرگی بود. 🗓1398/10/13 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌸| Eitaa.com/Khadem_Majazi
{بسم اللّٰھ ارحمن الرحیم}🦋🌸 ذڪر روز پنجشنبہ↯ 🌱 ¹⁰⁰مرتبه
[ #قراࢪ_عاشقانہ💗 ] تمام شهر را پر کرد آن فیض عظیمی که خبر داده است باز از جلوه دست کریمی که همان خلق و همان خو در جمالش منجلی باشد و مثل آن حسن آرام جان یک علی باشد [السلام علیک یا امام‌العسکری علیه‌السلام ✋🏻] [دلم بھ آن مستحبی خوش است کہ جوابش واجݕ استـ😇] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #سپیدانھ🌅‌ ] کافی‌ست صبــح که چشمانت را باز میکنی ، به شهــدا سلام کنی... صبــح که جای خودش را دارد ، ظهر و عصر و شب هم بخیـر می شود . . . سلام روزتون #شهـدایـی [و صبح بے تو مانند شب تاریڪ است🍀] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانه‌🥀] در ازدحامـِ اين شهرِ شلـوغ... تنها... #تــــــ😍ــــویی كهـ مرا آرامِـ جـانى...❤️ #مهسا_خواجه_احمدی✍ #همسرشهید_روح_الله_قربانی💚 [یا بࢪگرد... یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔] Eitaa.com/Khadem_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ #دردونہ👼] گفتگویےڪوتاه باپسر "شهیـ🕊ـد مدافع‌حرم حسین بواس" آقاجون❤️{امام خامنه اے}❤️پدر همہ ماهاست🙃🌿 میخوام مثل بابام بشم..😅✌️ [بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ😢] Eitaa.com/Khadem_Majazi
••🍃🕊•• | امروز بہ نیت: •• شهید مرتضی مسیب زاده •• ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📿🍃 مدافع حرم [🌷]ارسال صلوات ها [🌷] @Deltang_Karbala99 جمع صلـوات گذشتہ: • ۶۰۰ • ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 @Khadem_Majazi ••🍃🕊••
[ #نگاࢪ_خانہ😍 ] ای مهر دل افروز💙 وی یارمه جبین یا باقر العلوم 💎 ای حجت خدا ، مارا شفیع شو🦋 در روز واپسین،یا باقر المعلوم❄️ [و دݪ بہ آستان پر مہرت بستم♥] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🌱 ] السـلام علیکــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج) مولا مهدےجانم...♡ چقدر دلم برایت تنگ شده است چقدر جانم براے دیدارت به لب رسیده است چقدر چشمم در انتظارت به راه خشکیده است چقدر بےتو تنهایم چقدر بےتو آواره ام چقدر بےتو بےدلخوشےام چقدر بےتو بال و پر بُریده ام آه پدر تو بگو این روزهاے طولانے و پرشمار فراق را چه کنم ؟ تو بگو این ماه ها و سالهاے پرتکرار بےکسے را چقدر تاب بیاورم ؟ تو بگو اینهمه ندیدن روےماهت را این همه نشنیدن صداےگرمت را این همه نبوییدن عطر ملیحت را چه کنم ؟ کاش مےآمدے پدر ...😔 جنس‌تنهایی‌تو‌از‌نخ‌بی‌مهری‌ماست در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم... ✋ [شݕ تار سحࢪ می گردد🌌 یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ❣] عـادت‌داشت‌به‌همه‌سلام‌کند..✋🏼 بزرگ‌یا‌کوچك‌فرقےنداشت. • ازسرکوچه‌که‌مے‌پیچید،به‌هربچه‌ای‌که مےرسید،اگرنان‌دستش‌بود،یك‌تکه‌به‌اومےداد..🍞 • بچه‌هاراکمتربااسم‌خودشان‌صدامے‌کرد، مے‌گفت:"گلم" "شاخه‌نباتـم" "پروانه‌ی‌مـن"💛:) • 🌱 ‎‌‌‎‎ [شهدا گاهے نگاهے به زیࢪ پایتان بیاندارید🍃] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🦋 ] 🌸🍃 کربلابا‌تربتش‌ عمریست‌کہ‌دارالشفاست✨🌹 مشھداما‌نسخہ‌اش🍃 ‌با‌آب‌سقاخانه‌است..✨🌺 [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 💌 ] لبيك، اي عزيزان!🗣 ـ لبيك، اي شهيدان! ـ لبيك، اي عزيزان! دور زدن قبر شهدا كه تمام مي شود، با شتاب به طرف شلمچه ميروند و بـه دنبال آن، صداي شيون و فرياد مردم بيشتر ميشود. 🏃‍♂ بغضي كه تاكنون در گلوي ناصر اسير شده بـا ديـدن آنهـا رهـا مـي شـود و صداي او را با گريه بلند مي كند.😭 صداي «يا حسين » زن ها، دم بچه ها را در فـضا گم مي كند. زني روي قبر شهيدش از حال مي رود و مردم دورش حلقه مي زنند. بچه ها در جنت آباد ولوله مي اندازند و مي روند. مادر دوباره زاري مي كند؛ چشم به بچه ها ميدوزد👀 و دست به آسمان برميدارد: 🤲 ـ يا فاطمة زهرا خودت كمكشون كن! حسين هنوز ايستاده است و از ميـان گـرد و غبـاري كـه رزمنـده هـا بـه راه انداخته اند، آنها را نظاره مي كند. ناصر دنبال پدر مي گردد اما باز هـم از او اثـري نميبيند. 👀خم مي شود تا خواهر را از تابوت بيرون بكـشد و بـه خـاك بـسپارد . همين كه دست جلو مي برد، چند زن هم كمك مي كننـد و شـهناز را از تـابوت چوبي بيرون مي آورند. حسين هنـوز چـشم و دلـش پـيش بچـه هاسـت . 😞مـادر ميخواهد خودش را به داخل قبر بيندازد و شهنازش را دوباره ببينـد، امـا چنـد زن او را به بغل ميكشند و از آنجا دور ميكنند. ناصر وقتي خواهر را در گودال قبر مي خواباند، مي خواهـد او را ببوسـد امـا لرزش دستهايش نمي گذارد. هرچه زور مي زند تا كفن را بـاز كنـد نمـي توانـد . 😭 دست هايش دوباره به لرزه افتاده و نميتواند كفن را باز كند. حسين چشم از بچه ها برنداشته است؛ خودش در جنت آبـاد اسـت و دلـش پيش بچه ها. همين طور كه مسير آنها را دنبال مي كند، از جا كنده ميشـود و بـه ناصر ميگويد: ـ ناصر، من رفتم. 😔 ناصر صداي برادر را نمي شنود. كفن را به زور باز كـرده و مـي خواهـد سـر خواهر را بلند كند و صورت او را ببوسد اما نمي تواند. سر ميـان دسـت هـايش ميلرزد. 🥺به سختي خودش را خم مي كند و صورت خواهر را مي بوسد. صـداي شيون زن هايي كه بالاي قبر ايستاده اند بـه هـوا مـي رود و كـم كـم از آنجـا دور ميشوند. ناصر بالا مي آيد و خاك هاي كنار گودال را روي خواهر مي ريزد. آنطرف تر برادر را مي بيند كه با مادر خداحافظ ي مي كند.👀 ناصر با كمك آنهايي كه بيـل بـه دست به ياري اش آمده اند، گودال قبر خواهر را پر ميكند. در همان حال صداي مادر را مي شنود. مادر حسينش را به آغوش كشيده و سـر و رو يـش را نـوازش ميكند: ـ تو هم مي خواي بري مادر؟ برو سرباز امام زمانم، برو خدا به همراهت عزيز دلم. 🥺تو به اشك هاي من نگا نكن مادر؛ من نمي تونم گريه نكنم؛ من مي دونم حفظ اسلام خون ميخواد اما چه كنم مادرم؟! 😭 حسين، از بغل مادر بيرون مي آيد. تفنگش را بر دوش حمايل مي كنـد و بـه طرف شلمچه مي شتابد. مادر، دارد قد و بالاي حسينش را ورانداز مـي كنـد كـه چند زن او را از زمين بلند ميكنند. ناصر سطلِ آبي روي قبر خواهر مي پاشد. دهان خشك و تفتيـدة خـاك آب را در خود فرو ميكشد و بوي خاك مرطوب به هوا بلند ميشود. 😞 ناصر به طرف مـادر مـي آيـد . دسـت او را مـي گيـرد و بـه سـمت حـسينية اصفهاني ها راه مي افتد. در كوچه ها رفت و آمدي نيست؛ اما خيابان اصلي شهر در تب و تاب رفت و آمدها مي سوزد. همه دستپاچه مي دوند. 🏃‍♂صداي گـاه بـه گـاه شليك، دل و حواس ناصر را به جايي ديگر مي برد. دلـش بـراي بچـه هـا تنـگ شده، اما دلداري هايش را به مادر تمام نكرده است. 😢 هنوز به حسينيه نرسيده اند كه صداي انفجاري در هوا مـي پيچـد و زمـين را زير پايشان ميلرزاند. زن هايي كه دور و برشان در رفت و آمدند، بلند ميغرند: 🗣 ـ خدا نابودت كنه، ايشاالله، ذليل مرده! 😡 ـ الهي همين جوري كه خونة مردمو خراب ميكني، خدا خونهت و خراب كنه😤 [در دنیاے مدࢪن📱 به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ (حفظه‌الله): ♦️«شهدا به عنوان الگوی نسل جوان و آحاد مردم، ناظر به سرنوشت و اعمال ملت ایران هستند و هر اقدام و حضوری كه موجب حركت پرشتاب تر در مسیر رو به جلو كشور شود، قطعا موجب خرسندی روح امام بزرگوار و روح شهدا خواهد شد.» [پ.ن:حضور ما در پای صندوق رأی و سهیم بودنمان در نوشتن آینده کشور همان چیزیست ک موجب خرسندی شهدا میشود] [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌸| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #قراࢪ_عاشقانہ💗 ] قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد نرگس مست کجا همدمی خار کجا سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا [ السلام علیک یا حجة‌اللهِ‌فی‌ارضه علیه‌ااسلام ✋🏻] [دلم بھ آن مستحبی خوش است کہ جوابش واجݕ استـ😇] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #سپیدانھ🌅‌ ] صبـــح استـــ و هوای دل مــن مثل بهـــار است پلکی بزن و صبـــح بخیرِ غزلم باش❣️ #صبحتون‌دریادِیاران [و صبح بے تو مانند شب تاریڪ است🍀] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 👼] دوسـت ترت دارم از هرچه دوســت☺️ اے تو به‌من از خود من خویش تـــر😍 دوست تراز آنکه بگویم چقدر😊 بیشتر از،بیشتر از،بیشتــــر❤️ 👼 [بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ😢] Eitaa.com/Khadem_Majazi
🍃خوب درس خوند و معنای واقعی را خیلی زود پیدا کرد که در13 سالگی برای نوشت "نشانی گیرنده : نمی دانم کجایی یا مهدی ؟! شاید در دلم باشی، یا شاید من از تو دورم. کوچه ، پلاک یا مهدی. سلام من به یوسف گمگشته ی دل زهرا و گل خوشبوی گلستان انتظار ای دریای بیکران، آفتاب روشنی بخش زندگی من که از تلالو چشمانت که همانند خورشید صبح دم از درون پنجره های دلم عبور می کند و دل تاریک و سیاه مرا نورانی می کند. تو کلید درِ تنهایی من! من تورا محتاجم. بیا ای انتظار شبهای بی پایان و..."  🍃با سیمش وصل شده بود به خود خدا ! که عهد نامه می نوشت، " بی حساب پیش، انشا ا..  چهل روز تمام کارمو خالصانه انجام بدم تا خدای مهربون از سر تقصیرات ما بگذرد و گناهامو ببخشه. توی این چهل روز ان شاالله توفیق پیدا کنم مادام العمر و زیارت امین ا.. را بخوانم و..." 🍃 در ورزش پیشرفت های چشمگیری داشت و تونست در مبارزه با شیطان مدال شهادت را از آن خود کند. صحبت از غنچه نوشکفته ای است، راضیه نام که در ۱۱ شهریور ۱۳۷۱ همراه با صدای ملکوتی در مرودشت شیراز پا به زمین گذاشت ودرشامگاه بیست و چهارم فروردین ۱۳۸۷ در «حسینیه سیدالشهدا» شیراز زمانی که نغمه «بی تو ای صاحب زمان» مداح فضای را عطرآگین کرده بود در اثر انفجار به شدت زخمی شده و ۱۸ روز بعد زینت مسافران آسمانی شد🕊 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۱ شهریور ۱٣٧۱ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ اردیبهشت ۱٣٨٧ 🕊محل شهادت : شیراز 📅تاریخ انتشار : ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
1.jpg
8.9M
فایل با کیفیت طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهیده راضیه کشاورز 🌷🍁 @Khadem_Majazi
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهیده راضیه کشاورز 🌷🍁 @Khadem_Majazi
[ #نگاࢪ_خانہ😍 ] بهار بی خزار روی محمد🌸 بهشت جاودان،کوی محمد🎀 معطر ساخت گلزار جهان را💖 شمیم تار گیسوی محمد💗 [و دݪ بہ آستان پر مہرت بستم♥] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🌱 ] ⚘﷽⚘ ⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘ یا اباصالح هیچ کس را به اندازه ی تواذیت نکرده ایم بیش از یازده قرن منتظر ماندی تا ما بفهمیم : "بےهمگان به سر شود بےتو به سر نمی شود" تا بفهمیم بے تو هیچیم و کارے نمیتوانیم انجام دهیم تا باورکنیم تا تو نباشے همیشه گرفتار رنج و فساد و ظلم هستیم منتظر ماندے تا براے آمدنت کارے کنیم منتظر ماندے تا لیاقت پیداکنیم و دردمندانه و دلسوزانه فرمودید:« اگر شیعیان ما که خداوند بر انجام طاعت، موفق شان بدارد در وفا کردن به عهد ما همدل بودند،ملاقات ما از آنها به تاخیر نمےافتاد و سعادت دیدار همراه با معرفت ما به سوے آن ها مےشتافت. پس ما را از آنها پوشیده نمےدارد مگر همان چیز هایے که از آنها به ما میرسد و ما دوست نداریم و از آنها انتظار نداریم. » در افق آرزوهایم تنها «أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج» را میبینم... ✋ [شݕ تار سحࢪ می گردد🌌 یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨] Eitaa.com/Khadem_Majazi