eitaa logo
خاکریز🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
934 عکس
1.2هزار ویدیو
3 فایل
﷽ |ـرسانه‌فرهنگۍخاکـریز|🕊 🌿شهید حسن باقری: جبهه ، گردان ، خاکریز بهانه است! ماباهم رفیق شده ایم تا همدیگر را بسازیم. ‌•محلی برای زنده نگه‌داشتن یاد و خاطرهٔ شھدا• @Khakriz_admin همسنگر هزینه استفاده از محتوای کانال یه صلوات برای ظهور منجی عالم است💫
مشاهده در ایتا
دانلود
به هوای حرمت محتاجم 😢💔 🌱|@khakriz_mediaa
اگه دلت هوای ‌کربلا رو کرد بدون همون جا زائر شدی . . روی دو زانو بشین بگو : - السلام‌علیک‌یااباعبدالله‌الحسین : ) 🌱|@khakriz_mediaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبی‌در‌خواب‌میدیدم‌که‌من‌هم زائرت‌هستمــــــــ....💔 حرم‌بود‌و‌ضریح‌ِتو‌عجب‌حسی‌چه‌رویایۍ💫 🌱|@khakriz_mediaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک سلام سهم شما آقا جانم ...♥︎ عزیز جان مون رو فراموش نکنید 🍃 🌱|@khakriz_mediaa
ادعا نکن...!!! فقط باید مادر باشی تا بفهمی این عکس را...!!! پسر به فکر شهادت بود و مادر به فکر او ... 🌱|@khakriz_mediaa
Amir Kermanshahi Az Ma Ke Gozasht(1).mp3
4.6M
چشماتو ببند خیــال کن الان کربلایــی💔 ‌‌ 🌱|@Khakriz_mediaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرچم در دسـت دهــه هشتــــادی ها...🍃🤍 ‌‌ 🌱|@Khakriz_mediaa
وصیت مهم شهید علی شرف خانلود ✔"چون بدون زیارت و با آرزوی از این دنیا میروم ؛ خواهش میکنم، ان شا الله بعد آزادی کربلا عکس مرا به عنوان زائر به کربلا ببرید..." 👈دوستان بزرگواری که عازم کربلا هستید عکس شهید را در تلفن همراه در صحن و سرای عشق به ثبت برسانید، ان شاءالله به وصیت شهید عزیز عمل کنیم.... هر تعداد صلوات که دوست دارید نذر شهید عزیز کنید در مسیر کربلا بفرستید ان شاءالله شفاعت شهید روزیتان باشد شهید_علی_اکبر_رنجبر گلزار شهدای شیراز، قطعه ۲خیبر،ردیف ۴
سلام بر آنان که مشتاقانه ندا سر می‌دادند سوی دیار عاشقان، سوی خدا می‌رویم به « کربلا » می‌ رویم ...
4_6030722481218650515.mp3
4.6M
🎶 نوای پرشور جبهه‌ها با نوای کاروان بار بندید همرهان این قافله عزم کرببلا دارد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همسر سردار شهید زاهدی: همیشه میگفت که یا این دفعه شهید میشم یا ... تصاویری از شهید زاهدی در اتاق فرماندهی عملیات 🌱|@Khakriz_mediaa
این بار را بیا و ضرر کن و مَرا بخر کُن رو سفید جنسِ به انبار مانده را ..💔 ‌‌ 🌱|@Khakriz_mediaa
💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔 🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد .... 🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹
خیلی دلم می‌خواد شهید بشم یه‌بار قبل از ظهورِ امام‌زمان(عج) یه‌بار بعد ظهورِ امام‌زمان به خیالِ خودم میگم زرنگیه..! -شهیدمحسن‌حججی 🌱|@Khakriz_mediaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلت که گرفت... با رفیقی حرف بزن که آسمانی باشد این زمینی ها در کار خود هم مانده اند💔 🌱|@khakriz_mediaa
رفیقـش‌میگفت: یہ‌شب‌توخواب‌دیدمش‌بہــم‌گفت: بہ‌بچہ‌هابــگوحتی‌سمت‌گناه‌هم‌نرن! اینجاخیلی گیرمیدن . . :) 🌱|@Khakriz_mediaa
آهی کشید زائرِ تازه رسیده گفت یادش بخیر هفته‌ی قبلی حرم،حسین... 🌱|@Khakriz_mediaa
‌ 🥇. ساره جوانمردی هم برای کشورمان مدال طلای المپیک رو به ارمغان آورد، پس از پیروزی به قرآن بوسه زد، سجده شکر به جا آورد و در مقابل برافراشته شدن پرچم جمهوری اسلامی ایران اشک شوق ریخت ! 🌱|@Khakriz_mediaa