به کسی گفتند ازبین بدیها یکی روانتخاب کن:
قتل،خیانت یا شراب؟
برای فرار از 2تای اول،شراب رو برگزیدو مرتکب هر 3 شد
راننده مست فقط ۵کارگر رو نکشت زن وفرزندوعزیزانشون روهم نابودکرد
@KhanevadeHMontazeran
⭐ آیةاللّه مصباح یزدی:
🔸️ آيا ما واقعا خدا را دوست داريم؟ آيا درست است که ما از خدایی که ما را در آغوش لطف، رحمت و کرم خودش میپذيرد، روی برگردانيم و تمام شب را بخوابيم و هيچ يادی از خدا نکنيم؟!
🔸البته اينگونه نيست که کسانی که شب تا به صبح میخوابند و مثلا برای نماز شب بلند نمیشوند، خدا را دوست نمی دارند،
🔸 ولی حداقل حق دوستی را ادا نمی کنند و اشتغالات ديگر، قلبشان را گرفته و محبت به قدری نيست که بر آنها غالب شود.
🔸بايد بدانيم که حد نصاب محبت اين است که انسان حداقل از مجموع ساعات شب، نيم ساعت را برای گفتوگوی با خدا در نظر بگيرد.
📚 گزيدهای از سخنان آيتالله مصباحيزدی، در دفتر مقام معظم رهبری، ۱۳۹۲/۱۱/۲
#نماز_شب
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
⭕ شهرام دستگیر شد!
شهرام جزایری همراه با چند نفر افغانستانی قصد داشت با مخفی شدن در داخل یک کامیون به صورت قاچاقی از مرز ایران به سمت ترکیه خارج شود که توسط دستگاه ' ایکس ری' شناسایی و دستگیر شد.
✍ جریان چیه؟! نخبه های اقتصادی یکی یکی دارن فرار میکنن...😄
@KhanevadehMontazeran
#خانواده_بزرگ_منتظران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 با آقازاده ها و پدرانشان چه باید کرد؟
⭕ #حکومت_علوی میگوید، نه تنها آقازادهی متخلف باید ۲ برابر متخلفِ عادی مجازات بشود که #پدر آن آقازاده هم باید مجازات بشود!
#کوشکی
@KhanevadehMontazeran
هدایت شده از موسسه مصاف
‼️تقدیر از قشر کارگر و بدبخت همینه...
🔺بچه پولدار از سر خوشی مست میکنه و میزنه کارگر شهرداری رو تو پیادهرو میکُشه!
✅ تنها کانال رسمی استاد رائفی پور و جنبش مصاف
@masaf
هدایت شده از موسسه مصاف
‼️تقدیر از قشر کارگر و بدبخت همینه...
🔺بچه پولدار از سر خوشی مست میکنه و میزنه کارگر شهرداری رو تو پیادهرو میکُشه!
✅ تنها کانال رسمی استاد رائفی پور و جنبش مصاف
@masaf
هدایت شده از خانهی بهشتی بانوان منتظر ♡••࿐
چالش📣📣📣
آقایی عشقت منوآدم بدی کرده میدونی چرا
بعدجواب همسری👇👇
شدم حساس،حسود،زودرنج ببخش که اینقدردوستت دارم❤️❤️
@BanovaneMontazer
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_است
#جز_همسر
✅اگه به گناهی مبتلا شدی؛
نذار قلبت بهش عادت کنــه!
عادت به گناه؛
اضطراب و ترسِ از گناه رو از قلبت میگیره.
💢اونوقت، بجای لذت بردن ازخدا،
دیگه از گناه لذت میبری
و با خودت میگی این کار من که گناه نیس😄
تا حالا شــده؛
فقط و فقط بخاطر اینکـــه
خدا، خودشو بهت داده، ازش تشکر کنی؟
تا حالا فکر کردی؛
اگه خدا رو نداشتیم چی میشد؟
دلت میخواد
محبوب قلب دیگران باشی؟
دلت میخواد؛
ارتباطاتت پر از عاطفه و آرامش باشه؟
یادت باشه:
محبوبِ خـدا که بشـی؛
برای خلق خـدا هم، مَحبوب میشی☺️
مطمئن باش یه روزی،یه جایی دلت برای خدا تنگ میشه🌹
همون موقعی که حتی بهترین آرامبخش زندگی مادیت ،بیشتر از هرچیزه دیگه داغونت میکنه💔
همون موقعی که دنبال یه حال خوبی اما ازت گرفتن❌
همون موقع میدونم نگاهت رو به خداست همون خدایی که بندگی و عبادتش تو رو بزرگ میکنه بهت عزت میده آروووومت میکنه💜✔
و ما چقدر دیر گمشده ی اصلی خودمونو پیدا میکنیم💔😢
دنبال آرامش نباش بین زمینیااا،آرامش یعنی:
خدا رو تو زندگیت پیدا کنی💜
http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
🎥 👤 ظریف :شکر نعمت #برجام را نکردید،....لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ....
✍ مردم ما این روزها با بی تدبیری و فساد مدیران غربگرا دست و پنجه نرم میکنند اونوقت ظریف خوشحال و خندان گناه کرده خودرا گردن دیگران می اندازد، که چرا شکر نعمت نکردیم؟!
👆این است بی کفایتی مسئولین بی تدبیر ما...
@KhanevadehMontazeran
اول کار است
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
باب اسرار است
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
نغمه جان است
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
♥️دعای چهارحمد♥️
💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞
💥اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب🌺
💥اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه🌺
💥اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس🌺
💥اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.🌺
💚اللهم عجل لولیک الفرج💚
♥️خواص دعای چهارحمد♥️
💠از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مرویست💠
🌺 که هر کس از پیروان ما هر روز این چهار حمد را بخواند خداوند او را سه چیز کرامت فرماید:
🍀اول عمر طبیعی 🍀
🍀دوم مال و جمعیت بسیار 🍀
🍀سوم باایمان ازدنیارفتن وبی حساب داخل بهشت شدن🍀
❤️💥 خلاصه کل دعا ها💥❤️
مولا امیرالمومنین (علیه السلام) مي فرمايند:
من خلاصه ي همه ادعیه را به تو میگویم،هر صبح که بخوانی گویی تمامي دعاها را خوانده ای:
🔸1-الحمدلله عَلی کُلِّ نِعمَه
🔹2- و اَسئَلُ لله مِن کُلِّ خَیر
🔸3-و اَستَغفِرُ الله مِن کُلِّ ذَنب
🔹4- وَاَعوذُ بِاللهِ مِن کُلِّ شَرّ
📚بحارالانوار:ج۹۱ ص۲۴۲
http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
پل ارتباطی
@Sh2Barazandeh
هدایت شده از کانال معصومانه کودک شیعه کودکانه کوچولوها بچه ها نوجوان نوجوانان
💞مهمترین کاری که یک پدر میتواند برای فرزندانش انجام دهد این است که مادر آنها را عاشقانه دوست داشته باشد...
#رابطه_والدین
#تربیت_نسل_مهدوی
@KoodakeShieh
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_است
برای همسرتون ارسال کنید
قابل توجه پدرها👌
سعادتمند باشید
هدایت شده از خانهی بهشتی بانوان منتظر ♡••࿐
#ایده_سورپرایز
میتونید قبل رفتن همسرتون به سرکار
تعدادی پسته اندکی مغز بادام
مقداری انجیر خشک وتوت خشک برگه و ....رو در یک کیسه زیبا قرار بدین یک جمله عشقولی💑 یا یک رد بوسه💋
💄 روی یک تیکه کاغذ رو توی اون کیسه قرار بدین و آرام بزارین تو کیف یا جیبشون !🙈
@BanovaneMontazer 👫
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_است
هدایت شده از 🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم #رمان_دا #قسمت_پنجاه_و_نهم: با خستگی تمام نمازم را خواندم و بدون آنکه لقم
بسم الله الرحمن الرحیم
#رمان_دا
#قسمت_شصتم:
روز سوم هم تماما در گیر کار بودیم.شهید خیلی زیاد بود.خصوصا مناطق دمسکونی که مورد هدف قرار می گرفت,زن و بچه ها بیشتر کشته می شدند و بالطبع غسالخانه زنانه کار بیشتری داشت.ولی برعکس به نسبت روزهای ئقبلئ تعداد مردمی که برای کمک می آمدند کمتر شده بود.بعضی ها یکی ,دو ساعت برای کمک می ایستادند,بعد می رفتند.می گفتند:بر می گردیم ولی دیگر خبری ازشان نمی شد.طبیعی بود که هر کس دل و جرات ماندن و کار کردن در آن فضا را نداشته باشد.با آنکه مرتب با ماشین تانکردار شهرداری آب می آوردند و توی منبع می ریختند و توی حوض را با شلنگ پر می کردند,باز آب کم می آمد.اگر تعداد شهدا کم بود با آن آب محدود می شد کار کرد.ولی این حجم جنازه را این منبع جواب نمی داد.خصوصا اینکه غسال ها خیلی توی کارشان دقت می کردند و جنازه ها را حسابی می شستند.یکی ,دو باری که آب تمام شد ,منتظر ماندیم تا ماشین شهرداری آب بیاورد ولی وقتی آقای سالاروند آمد,گفت:شط آنقدر زیر آتش است که نتوانستیم کاری کنیم.
هر چه به ظهر نزدیک تر می شدیم, وضعیت وخیم تر می شد.کشته های بیمارستان را آمبولانس ها آژیرکشان می آوردند.بعضی از شهدا را هم خانواده هایشان لای پتو یا ملحفه پیچیده با شیون و زاری پشت در غسالخانه می گذاشتند.یک عده هم داوطلبانه با وانت در سطح شهر می چرخیدند و توی آوارها دنبال شهید و مجروح می گشتند و منتقل می کردند.از زبان همین آدم ها خیلی خبر ها می شنیدیم .برایمان می گفتند:کدام نقاط شهر بیشتر زیر آتش دشمن است یا نیروهای عراقی چه قدر جلو آمده ,کجا هستند.وقتی می پرسیدیم:چرا دشمن پیشروی کرده؟مردم که با جون و دل می روند,دفاع می کنند.در جواب از کمبود نیرو و اسلحه کله می کردند.صدای انفجارهایی که از دور و نزدیک مرتب به گوش می رسید,حرف های این ها را تایید می کرد و ما را به کار بیشتر وا می داشت.آقای سالاروند تند تند شماره می نوشت و به لباس شهدا سنجاق می کرد و ما هم وقتی جنازه ها را داخل می آوردیم آمار و مشخصات را توی دفتر آمار وارد می کردیم.از آن طرف دیگر قبر خالی نداشتیم.فقط فشار کار توی غسالخانه زنانه نبود.تعداد شهدای مرد هم به خاطر حضور در مناطق درگیری به تدریج زیاد می شد.تعداد نیرو های کمکی مرد هم آب می رفت.نمی دانم غسال های مرد چطور به کارشان می رسیدند.من زینب و مریم خانم را می دیدم که خیلی خسته بودند.بی خوابی دیشب آن ها را کم حوصله و کم توان کرده بود.زینب خانم می گفت:دیشب این سگ ها نذاشتند بخوابیم.از ترس اینکه سگ ها نخورنمون تا صبح چشم روی هم نذاشتیم.می ترسیدیم به شهدا یا به خود ما حمله کنن.آخه سگ ها بوی خون به مشامشون خورده .زنب خانمی که اینقدر قربان صدقه همه می رفتعحالا تا کمی وسیله ای دیر به دستش می رسید,با لحن متفاوت از قبل می گفت:بجنب دیگه دختر , چی کار می کنی ؟یا وقتی به خاطر شوکه شدن یا مبهوت شدن و دیدن صحنه ای دست از کار می کشیدم ,به تندی می گفت:چرا دست دست می کنی ؟یالا ماتت نبره.
نمی دانست دیگر نمی توانم.با دیدن این چیزها دیگر تحمل ندارم.آن وقت بود که دلم می خواست بی قید باسشم .بروم یک گوشه کز کنم.چشم هایم را ببندم و به هیچ چیز فکر نکنم.این حالت که برایم پیش می آمداصلا دوست نداشتم کسی با من حرف بزند خودم هم سکوت می کردم و توی افکارم دست و پا می زدم.
یک بار برای دفن شهدایی که از صبح شسته بودیم بیرون آمدیم.می دانستم تا مردم هستند کمک می کنند بعدش می روند.از طرفی از هواپیما ها خبری نبود و فرصت مغتنمی برای دفن کردن دست داده بود.با لیلا و زینب چند برانکارد آوردیم.مردم از دستمان گرفتند و با سلام و صلوات پیکر ها را بلند کردیم.تا به قبر ها برسیم,چندین بار برانکارد را زمین می گذاشتیم و بر می داشتیم.کمرم دیگر راست نمی شد.گاه جلوی چشمانم سیاه می شد و سرم گیج می رفت.
کتاب دا/خاطرات سیده زهرا حسینی
ادامه دارد.......
📝اجتماع و دورهمی خانواده منتظران
⭕️ارسال فقط با لینک
ارسال و کپی برداری بدون لینک از نظر شرعی حرام بوده و پیگرد الهی دارد.⛔️
📩
http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798