eitaa logo
شروع دوباره ..
1.6هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
600 ویدیو
30 فایل
خداحافظ‌رفیق‌سابق
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
هدایت شده از شروع دوباره ..
همه پرده‌های میانتان را یکی یکی بردار تا بتوانی با عشقی خالص به خدا بپیوندی. قواعدی داشته باش، اما از قواعدت برای راندن دیگران یا داوری درباره‌شان استفاده نکن. به ویژه از بت‌ها بپرهیز، ای دوست. و مراقب باش از راستی‌هایت بت نسازی! ایمانت بزرگ باشد، اما با ایمانت در پی بزرگی مباش! تبریزی @KhateShohada_313
شروع دوباره ..
حضور قلب یعنی از لغو دور باشه بیهوده شنیدن بیهوده گفتن بیهوده دیدن بیهوده دوست بودن بیهوده جلسه رفت
(اذا مروا باللغو مروا کِراما) هنگامی که با لغو روبرو میشود بزرگوارانه از آن گذر کنید؛ هم توی ذوق طرف مقابلتان نخورد هم اینکه وقتتان هدر نشود...:) @KhateShohada_313
|🍂به نام خدای علی اصغر زارعی🍂|
+وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ...
وهمانامامیدانیم که سینه ات ازآنچه می‌گویند،تنگ‌میشود:)!
شروع دوباره ..
یک سینه حرف است ولی ؛ نقطه چین بس است . . . :) @KhateShohada_313
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
شروع دوباره ..
ا🥀🌾🍁🥀🌾🍁🥀 ✺﷽ ✺ ا🌾🍁🥀🌾🍁🥀 ا🍁🥀🌾🍁🥀 ا🥀🌾🍁🥀 ا🌾🍁🥀
ا🥀🌾🍁🥀🌾🍁🥀 ✺﷽ ✺ ا🌾🍁🥀🌾🍁🥀 ا🍁🥀🌾🍁🥀 ا🥀🌾🍁🥀 ا🌾🍁🥀 ا🍁🥀 ا🥀 🔮داستان مدافعان حرم 🔮 ️⃣ ثبت نام اینترنتی انجام دادم پانزده روز بعد باید برم ثبت نام حضوری امروز با نرجس سادات و سید محسن رفتم یه همایش درمورد مدافعین حرم بود من به احترام شهدا باز هم چادر سر کردم وسطای همایش بود که گوشیم رفت رو ویبره اسم مخاطب که نگاه کردم رضیه سادات بود با خودم گفتم حتما زنگ زده در مورد سید مهدی حرف بزنه - الو سلام خواهر خوشگل خودم رضیه : سلام نرگس سادات خوبی ؟ - ممنون تو خوبی؟ رضیه : ممنون نرگس خونه ای ؟ بیام باهات حرف بزنم - رضیه من نرجس و آقا سید اومدم یه همایش بذار ببینم تا کی با اینام - آجی نرجس کی میریم خونه سید محسن : آجی خانم امشب شام مهمون مایید - ممنون مزاحمتون نمیشم سید محسن : نه خواهر مزاحم نیستید - رضیه سادات من شب میام خونتون باهم حرف بزنیم رضیه : باشه منتظرتم شب بعد از شام از شوهر خواهرم خواستم منو برسونه خونه خاله ام اینا زنگ در زدم خاله ام پاسخ داد: بله - سلام خاله جان خاله: تنهایی؟ - بله رفتم داخل رضیه تنها نشسته بود - رضیه کجایی؟ رضیه: إه کی اومدی؟ - خسته نباشی خانم معلوم بود خیلی نگران بود رو به خالم گفتم خاله جان میشه رخت خواب ما تو بهار خواب بندازید خاله: آره عزیزم - فقط خاله یه چادر بدید ما ببنیدیم که داخل مشخص نشه آره عزیزم بیا رضیه دختر خالم تک فرزند بود خیلی دختر مومن و محجبه ای بود و شوهر خالم هم پاسدار بود رفته بود ماموریت تو تشک که دراز کشیدم رو به رضیه گفتم رضیه منو ببین رضیه من یه هزار ثانیه هم توی این دو سال به سید مهدی به چشم یه همسر نگاه کردم اونم همینطور همیشه بهم خواهر- برادر میگفتیم تا دوهفته پیش سید مهدی اومد خونه ما باهم رفتیم مزار شهدا باهم برنامه ریزی کردیم شب مهمونی زن عمو از تو خواستگاری کنه چون تمام این دو سال فکر و ذهن سید مهدی پیش تو بود فقط مسخره چون از پس مادرش بر نیومد نمیگفت رضیه : واقعا راست میگی؟ - نه دارم دروغ میگم تو خوشت بیاد رضیه : ممنونم - خواهش میکنم فقط رضیه از اول بگو خونه مستقل رضیه : چرا - چون زن عمو تو امور زندگیت دخالت میکنه رضیه : مرسی صبح رفتم خونمون رضیه سادات و سید مهدی عقد کردن امروز دیگه من باید برم ثبت نام حضوری از آقا جون خواستم با من حتما بیان برای ثبت نام حضوری آقا جون هم قبول کرد بعد از ثبت نام اومدیم خونه عصری با نرجس و عزیزجون رفتیم خرید دانشگاه یه مانتو سرمه ای و شلوار لی سرمه ای روشن با مقنعه لبنانی مشکی کیف و کتانی سیاه که دوتا خط سفید هم توش بود سه روز دیگه جشن ورودی دانشگاه هست من از آقا جون و عزیز جون خواستم همراهم بیان 🥀 🍁🥀 🌾🍁🥀 🥀🌾🍁🥀 🍁🥀🌾🍁🥀 🌾🍁🥀🌾🍁🥀 🥀🌾🍁🥀🌾🍁🥀
ا🥀🌾🍁🥀🌾🍁🥀 ✺﷽ ✺ ا🌾🍁🥀🌾🍁🥀 ا🍁🥀🌾🍁🥀 ا🥀🌾🍁🥀 ا🌾🍁🥀 ا🍁🥀 ا🥀 🔮داستان مدافعان حرم 🔮 ️⃣1️⃣ امروز جشن ورودی دانشگاه است من به همراه آقاجون و عزیزجون به سمت دانشگاه حرکت کردیم ردیف سوم نشسته ایم یه ربع بعد مجری که یه پسر جون بود اومد رو سن با صدای شادی شروع کرد به صحبت مجری سلاممممممم - آقایون خانمها زشته ها هشت تا دانشجو اینجاست از مامان و باباهاتون خجالت بکشید دوباره سلام بچه ها هم بلند گفتن سلام مجری ادامه داد من شروع بدبختیتونو از طرف خودم تبریک میگم دنبال استاد دویدن ها التماس کردن سر نیم نمره ها بچه ها خوش اومدید به دانشگاه تک نفر اومدید ان شاالله با اهل و عیال دو نفره ،سه نفره ،الی ده نفر خارج بشید - خیلی پسر شادی بود تاتر و سرود اجرا شد رئیس دانشگاه اومد یه نیم ساعتی حرف زد بعد دوباره مجری میکروفون گرفت خوب نوبتی هم باشه نوبت آشنایی و معرفی نخبه های وارد دانشگاه شدند سکوت قابل وصفی کل سالن برداشته بود اولین نخبی ما از بانوان محترمه هستن سرکار خانم نرگس سادات موسوی تشویقشون کنید اولین کسی که تشویقم کردن آقاجون و عزیزجون بود بلندشدم و به سمت جایگاه حرکت کردم ایشان با رتبه ۹۸ وارد رشته فیزیک کوانتوم شدند نخبه بعدی هم باز از بانوان هستن لطفا تشویقشون کنید سرکار خانم زهرا کرمی ایشان هم با رتبه ۱۰۱ وارد رشته فیزیک کوانتوم شدن اسم چند نفر دیگه خونده شد بعد گفت خب حالا نوبتی هم باشه نوبت نخبه های آقاست گل پسرا اساسی تشویق کنیدا آقای سید علی صبوری با رتبه ۱۸۳ ورودی رشته فیزیک کوانتوم خب اما ما یه مهمان ویژه داریم کسی که پارسال وارد رشته فیزیک کونتوام شد و در این دو ترم متوالی نمره A کسب کردند بردار مومن و همیشه در صحنه حاضرمون آقاااااااای مرتضی کرمی بزن دست نهههههه صلوات قشنگ رو به افتخارش بعد رئیس دانشگاه نفری یه دونه بهمون سکه بهار آزادی با یه لوح تقدیر داد و گفتن یه هفته دیگه یه اردوی ده روز برای ورودی هاست که شمال + مشهده در راه برگشت آقاجون بهم گفت نرگس بابا امروز جزو بهترین روزای زندگی من بود ان شاالله از همه موفق تر بشی - ممنونم آقاجون آقاجون : منو مادرت بهت افتخار میکنیم - 😍😍😍😍من هرچی دارم از شما دارم @KhateShohada_313 🥀 🍁🥀 🌾🍁🥀 🥀🌾🍁🥀 🍁🥀🌾🍁🥀 🌾🍁🥀🌾🍁🥀 🥀🌾🍁🥀🌾🍁🥀